رو قلب ما نوشته جواد سلطان عشقه
en los corazones había estado escrito: javad es señor de amor
      سلام من به تو یار قدیمی منم همون هوادار قدیمی
  چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۵ (۱۱:۴۳ ب.ظ)
با عرض سلام خدمت دوستان

داشتم کامنتا رو بعد یه قرن میخوندم (احتمالا باز یه 6 سال دیگه اپدیت بشه!)

خوب گایز بگین ببینم چه خبرا؟اون فنچ منچای 15 و16 ساله ها الان واسه خودشون خرسی شدن. دافی شدن. بله دیگه.

از این بگم که این پیر پسرم بچه دار شد سر و سامون گرفت ادم شد اخه مگه میشه مگه داریم چار صباح دیگه هم بچش قد فیل میشه ایشالا ماشالا

نتیجه اخلاقی: در هر سن و شرایطی که هستی به معجزه ایمان داشته باش این ادم شه یعنی من نشم؟

حالا این بح.. {}|":»«ــآآۀَُُِِّةيژژؤإإأء<> (ببخشید دنبال کلید س سه نقطه بودم  ش نه و اون یکی دیگه س (تو روحت فردوسی جان . این فردوسی فر فری نه اون یکی دیگه!!!!! )پیداشم نکردم اخر . اصن چی داشتم میگفتم ... اها به پدر و مادر خود نیکی کنید! نه نه اها بحس بشه نشه رو بیخیال بشیم 

نکته کنکوری: سعی کنیم که از کلمات س سه نقطه دار استفاده نکنیم

راستی هر کی خواست تو پیام پرایوت کامنت بذاره ایدی اینستا شو تا فالوش کنم

من برم که اختراعاتم عقب می افته

نکات پایانی:

1///اینجا دقیقا واسم مثه همون عروسک قدیمیمه که با احتیاط ازش مراقبت میکنم . انگار که بخوام چیزیو که حالا از دست رفته رو نگه دارم. اره بعضی چیزا ارزش نگهداشتن دارن 

2/// دکمه ث رو هم پیدا کردم (از کشفیاتم همیشه گفتم!!!)

| یادگاری از مهدیه
      ++++اخبار جدید لیدی گاگا و نکونام+++++
  چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۰ (۱۲:۵ ب.ظ)
نه حتی سلام نمی کنم اخه عجله دارم باید بگمممممم

مبارکککککککککککککککککککککککککه همتون به این وبلاگ برای قر دادن دعوتین اره جی جی ما هم دوماد شد....

عروس هم کسی نیست به جز..... به جز.... به جزززز

این خانوم:

http://www.newses.us/wp-content/uploads/2011/09/Lady-Gaga-The-Fame.jpg

 

بزن به افتخارششششششششششششششش

جی جی ۶ماهه که تقریبا عقد کردن اما طبق گفته خودش نمی خواد مجلس عروسسی بگیره از لو رفتن عکساش می ترسه.

انگار این خانوم چندباری هم با هم اسپانیا رفتن

اسمش عادله ست قد حدود ۱۶۷ چشم مشکی تریپشم تریپه ایران بیوتی....!!!!

انگار بعد این عروسی اختلافاتی تو خاندان نکو ایجاد شده و همرو به هم ریخته این لیدی گاگا!!!!

ایشالا که ختم بخیر شه و این دو تا قناری عاشق بتونن بال به بال هم بپرن

 

می خوام اینجا اگه سعیده وبلاگم رو مثه قدیم خوند بهش بگم که تلش رو برام تو نظرات بذاره و بدونه که خیلی دوسش دارم

 

| یادگاری از مهدیه
      اگر دیدی جوادی بر درختی تکیه کرده...بدان عاشق شده و ...
  شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۹ (۳:۲۹ ب.ظ)
El Reyno de Navarra está listo para el reto. RETA Patrocinador Oficial de Osasuna, RETA Osasuna taldearen Babesle Ofiziala.
 
 
اقا سلام. چجورین؟ اگه منو یادتون رفته می خوام از خودم یه بیوگرافی بدم
اون منم همون بچه... ببخشید اشتباه شد! من منم اصلا ولش کنید!
اون بالا یه شمشیره که تو صفحه اول سایت اوساسونا بود داشتم فکر می کردم این شمشیر که نماد شمشیر ایکس کالیبره چه ربطی به اوساسونا داره
احتمالا منظورشون اینه که هرکی اوسا رو از رتبه ۱۵ نجات بده صاحب همون شمشیره...
خلاصه تو ااین شلوغ پلوغیا اومدم که باز بگو من هستتم
کلی مطلب هست که دلم می خواد بگم اما راستش نمی دونم الان زمانشه یا نه.خیلی وقت بود که دلم می خواست این حرفا رو بگم.پارسال که اپ می کردم گاهی می گفتم که دلم می خواد خیلی حرفا رو بزنم :
تو این مدت که نبودم کلی اتفاقای رنگ و وارنگ گاهی بد گاهی خوب افتاد اما متاسفانه اتفاقای بد بیشتره
امسال با کسی اشنا شدم که دوست داشتم ماجراشو براتون تعریف کنم
ماجرای خیلی از دخترای ایرانیه.
فعلا اونو بی خیال تا می خوام یه کم حرفای خاله زنکی بزنم!!
خاندان نکو امسال سال خوبی داشتن: حونه ی جدید ماشینای جدید و کلی ماجراهای هیجان انگیز جدید
ماجرای ازدواج جواد خان و حتی اونجور که شنیدم ازدواج محسن خان!!!
گویا مامان پولاد زره بعد مدتها جستجو از طریق یک اشنای حانوادگی یه دختر خوشگل و پولدار از یک حانواده ی خوب رو واسه پسرش پیدا می کنه...با کلی اصرار و خواهش و تمنا جواد رو می بره تا دختره که اسمشم مریمه ببینه.یک مجلس معمولی معارفه!نه کاملا خواستگاری واقعی!احتمالا بدون سبد گل و شیرینی
خلاصه اقا جواد وقتی مریم رو می بینه ازش خوشش میاد!چون فاکتور خوشگلی رو به حد اعلا داشته+پول و پله!دیگه از خدا چی می خواد!اونجور که شنیدم مریم حتی اسم جواد نکونام رو هم نشنیده بود و دودل و مردد بود!جواد هم چندبار  با مریم تلفنی صحبت میکنه!مریم میره دنبال امار گرفتن احوالات جواد خان!گویا خودش افتاب مهتاب ندیده بوده و همسری  مثل خودش می خواسته!خلاصه یکی از اعضای باند مخوف نکو به پست این خانوم می خوره!منم سپردم که کاملا دست به افشاگری بزنه و خودش و به دام نندازه! اونجور که شنیدم خیلی دختره ماهی بوده...خلاصه جواد وقتی با کم محلی مریم روبرو میشه به مامیش میگه بیخیاله مریم.انگار که نمی خواد !! و جواد خان اولین شکست عشقی زندگی شو تجربه می کنه!!
 
وقتي قرار شد در كشور جواد نكونام ميزبانش باشيم، اين ميهماني را با حضور هنرمندي برگزار كرديم كه او هم از بازيگران جوان سينماي ماست. لژيونر شدن سينماگران ما به خصوص سينماگران زن ما، با توجه به شئونات اسلامي و فرهنگي ما امكان‌پذير نيست و اگر اين امكان فراهم بود، ليلا اوتادي هم دعوتنامه‌اي داشت براي بازي در فيلمي انگليسي و حالا دو لژيونر از دو ژانر مهم و تأثيرگذار روبه‌روي هم قرار گرفتند. با دو ستاره از همان دو ژانر در كنار هم نشستيم، تا درباره موضوع روز حرف بزنيم؛ فوتبال؛ اين بلاي زيبا.

 صحبت‌هاي ما هم از جايي شروع شدكه جوادنكونام گفت وقتي در اسپانياست فيلم‌هاي ايراني مي‌بيند و ما هم قاعدتاً‌ تعجب كرديم:

*آقا جواد، يعني واقعا‌ آنجا فيلم ايراني مي‌بيني يا به خاطر تعارف مي‌گويي؟

نكونام:‌ بله، وقتي كه مي‌آيم اينجا فيلم‌ها را تهيه مي‌كنم و با خودم مي‌برم، آنجا وقتي كه كاري ندارم فيلم‌هاي ايراني مي‌بينم.

*پيگير فيلم‌ها هم هستيد؟

نكونام:‌ بله، دنبال فيلم‌ها هستم. يك سايت هست كه فيلم‌هاي را مي‌توانم از آن دانلود كنم. آنجا سرعت اينترنت بالاست؛ به همين خاطر راحت‌تر مي‌توانم فيلم‌ها را بگيرم. بنابراين قبل از آنكه اين فيلم‌ها اينجا منتشر شود، آنجا از روي اينترنت مي‌بينم.




*اين چيزها را به خاطر خانم اوتادي كه نمي‌گويي؟

نكونام: (خنده) نه. راست مي‌گويم.

*ما باور نمي‌كنيم و مجبوريم امتحان بگيريم. آخرين فيلمي كه ديدي چه بود؟

نكونام:‌ فيلم جديدي كه با آقاي پورسرخ بازي كردند را نديدم، اما تعريفش را شنيدم. من CD را از اينجا تهيه مي‌كنم و مي‌برم، مخصوصا‌ً‌ وقتي بازيگران خوب قديمي يا بازيگران خوب جديدمان در آن حضور داشته باشند را مي‌گيرم مي‌برم.

*خانم اوتادي و با خودم عقب افتاديد، شما هم الان بايد از فوتبال بگوييد، يعني مجبوريد.

اوتادي: چرا مجبور باشم؟ من فوتبال را دوست دارم و خيلي وقت‌ها هم فوتبال مي‌بينم، به خصوص بازي‌هاي ملي را. يعني تقريبا اكثر بازي‌هاي ملي را مي‌بينم و بازي آقاي نكونام را هم در تيم ملي ديده‌ام.

 


*باشگاهي‌ چطور؟

اوتادي: همه بازي‌هاي پرسپوليس را مي‌بينم و البته استقلال را هم مي‌بينم و همين‌طور استيل‌آذين و تيم‌هاي خوب ديگر را.

*خانم اوتادي شايد خيلي در جريان ريز اطلاعات فوتبالي نباشي، بنابراين به شما بگوييم كه جوادنكونام دو، سه سالي هست كه ستاره اصلي فوتبال ايران است.

اوتادي: يعني ليونل مسيِ ايران است.(خنده)

*نه، چون مهاجم نيست و عقب‌تر بازي مي‌كند، نمي‌شود با مسي مقايسه كرد. در بين فوتباليست‌ها تعداد كمي هستند كه مي‌توانند الگوهاي خوب و مناسبي باشند و جواد نكونام يكي از آنهاست. كساني كه به همه رفتارهايشان توجه دارند، مي‌دانند همه دارند به او نگاه مي‌كنند و او بايد رفتار مناسبي داشته باشد. آيا نگاه تو هم به همين‌گونه است؟ از كي متوجه شدي كه قرار است يك ستاره باشي و بايد به همه رفتارهايت توجه داشته باشي؟

نكونام: موقعي كه آدم در يك شرايطي قرار مي‌گيرد، نمي‌تواند دنياي بيرونش را درك كند. شايد من همان زماني كه در پاس بودم، به عنوان يك مدل و الگو براي تعدادي از طرفداران فوتبال مطرح بودم، اما خودم اين را درك نمي‌كردم ولي الان ديگر مي‌توانم اين را حس كنم، چون به هر حال تجربياتي به دست آورده‌ام و بيرون از فوتبال به پديده‌هاي اجتماعي توجه كرده‌ام.

حالا حس مي‌كنم كه خيلي چيزها را بايد كنترل كنم. البته من از همان زمان سعي كرده‌ام به رفتارم اهميت بدهم و اين فقط مربوط به زمين فوتبال نيست، بيرون از زمين فوتبال هم همين است. من يكي از فوتباليست‌هايي هستم كه اصلا حاشيه نداشتم. هيچگاه دوست نداشتم در حاشيه باشم يا درگيري داشته باشم و بخواهم مشكلي را با مربي و بازيكن به وجود بياورم. البته پيش آمده كه مشكلي هم داشته باشم، اما همه اين‌ها ناخواسته بوده. الان هم آن روال را ادامه مي‌دهم و البته تجربه هم پيدا كردم. حالا چندين سال است كه نماينده فوتبال ايران در خارج از كشور هستم و طبيعتاً  علاوه بر آنچه كه بود، مسئوليت‌هاي ديگري هم برايم به وجود آمده است.

 



خانواده، فوتبال

*آيا از وقتي كه موفق شدي و ديگر فوتباليست مطرحي شدي، نگاه خانواده به فوتبال تغييركرده است؟

نكونام: خانواده من از همان اول فوتبالي بودند و وقتي كه فوتبال پخش مي‌شد، تمام كانال‌هاي ديگر را تعطيل مي‌كردند و فوتبال مي‌ديدند. پدرم خودش فوتباليست بود و در تيم شاهين بازي كرده بود و داداش بزرگ من در تيم بانك سپه بازي كرده بود، بنابراين خانواده‌ام كلاً‌ فوتبالي بودند و هستند. پدرم علاوه بر اينكه گفتم علاقمند به فوتبال بود، يك چيز مهم ديگر هم داشت و آن اينكه خيلي به اخلاق و رفتار خودش و ما اهميت مي‌داد. من اين مسأله را از ايشان ياد گرفته‌ام و اين همان چيزي بود كه ايشان خيلي تأكيد داشت.

 

كي گفته كه زنان مخالفند؟!

*خانم اوتادي برداشت كلي و اوليه ما اين است كه وقتي يك تورنمنت مثل جام ملتها شروع مي‌شود، زنان ضدفوتبال مي‌شوند.

اوتادي: نه! چرا؟! فكر نمي‌كنم اينطوري باشد.

*به هر حال ما اينطوري فكر مي‌كنيم، شايد به اين خاطر كه اكثر مردان در جوّ فوتبال قرار مي‌گيرند.

اوتادي: شايد بخشي از زنان جلوي اين قضيه موضع داشته باشند، ولي اين شامل همه خانم‌ها نيست.

نكونام: شايد در دوره‌‌هاي ديگر اينطوري باشد، اما در جام‌جهاني كمتر چنين چيزي اتفاق مي‌افتد چون فكر مي‌كنم آنها هم با علاقه فوتبال را پيگيري مي‌كنند.

*شايد به اين خاطر به اين نتيجه رسيديم كه غالب زنان اينگونه هستند و اصولاً‌ فوتبال يك ورزش مردانه است.

نكونام: در ايران مردانه است، البته الان خانم‌ها در ايران هم فوتبال بازي مي‌كنند.

*ولي نسبت تعداد آدم‌هايي كه به آن مي‌پردازند، قابل مقايسه نيست.

اوتادي: به هر حال فرق مي‌كند، اما فوتبال در بين خانم‌ها هم طرفداران  خودش را دارد. فكر مي‌كنم در سال‌هاي اخير گرايش خانم‌ها به فوتبال بيشتر شده كه اين هم به خاطر ايجاد تيم فوتبال بانوان است و هم اينكه به هر حال فوتبال جذابيت‌هاي خودش را دارد.

 

ستاره‌ها

*شما به عنوان يك بازيگر كه جزو بازيگران مطرح سينماي ما هستيد، نظرتان راجع به ستاره‌هاي فوتبال چيست؟ يك موقعي بين هنرمندان و ورزشكاران ارتباط‌هاي خوبي وجود داشت كه باعث نزديكي عوامل اين دو ژانر مورد توجه جوانان هم مي‌شد، اما الان اين اتفاق كمتر مي‌افتد.

اوتادي: فكر مي‌كنم اين وظيفه ما و همين‌طور از آن طرف، وظيفه ورزشكاران است كه اين همكاري را فراهم كنند و تا جايي كه ممكن است تبادل‌نظر داشته باشند. طرف سوم اين قضيه هم رسانه‌ها هستند كه ترتيب اين قضيه را بدهند. البته نسبت به آنچه خيلي قبل‌ترها وجود داشت، يك‌سري روابط و مسائل نمي‌شود وجود داشته باشد اما تا آنجايي كه ضوابط و قوانين موجود اجازه مي‌دهد خوب است كه اين روابط فرهنگي وجود داشته باشد، تا هر دو طيف از فكرها، عقايد همديگر بهره‌مند شوند. به هر حال اگر هنر رابطه بهتري با فوتبال داشته باشد، مي‌تواند روي آن تأثير مثبت بگذارد و همين‌طور ورزش كه در هنر، جايگاه خودش را دارد.

*هنرمندان راجع به فوتباليست‌ها چه فكر مي‌كنند؟ تلقي شما از يك بازيكن مثل جوادنكونام كه در خارج از ايران زندگي مي‌كند، چيست؟ مي‌خواهيم ببينم كه به نظر شما جايگاه جواد نكونام در چه جايگاهي نسبت به يك ستاره سينما قرارد دارد؟

اوتادي: قطعاً‌ اگر يك بازيگر مرد مي‌توانست برود و در يك كشور ديگر كار كند و موفق باشد مي‌شد مقايسه‌اي انجام داد، اما فعلاً‌ چنين شرايطي وجود ندارد و نمي‌شود چنين مقايسه‌اي انجام داد، اما جداي از اين مسأله كاري كه آقاي نكونام انجام مي‌دهد و حضوري كه در فوتبال اسپانيا دارد، باعث افتخار است. فوتباليست‌ها هميشه دست‌شان بازتر است و روابط بين باشگاهي در فوتبال راحت‌تر انجام مي‌شود اما در سينما اين روابط خيلي كمتر است.

*به نظر شما آيا اگر نظير موفقيتي كه آقا جواد به دست آورده را يك بازيگر به دست مي‌آورد، خيلي بيشتر روي آن تبليغ نمي‌شد؟

نمي‌شود گفت بيشتر يا كمتر تبليغ مي‌شد. آنچه مي‌شود گفت اين است كه در عرصه ديگري بايد ستاره ديگر تبليغ مي‌شد. فوتبال به نسبت سينما همگاني‌تر است و اصولاً مخاطبان سينما با مخاطبان فوتبال ممكن است فرق داشته باشند.ديروز داشتم با يكي از بازيگران جوان و مطرح صحبت مي‌كردم. ايشان مي‌گفت كه حالا فوتبال يك فرهنگ جهاني شده، اما در ايران اين اتفاق نيفتاده و هنوز سينماي ما سفير فرهنگي مهم‌تري از فوتبال است.

فوتباليست‌ها مهم‌ترند يا بازيگرها؟!

بعضي وقت‌ها كه با هنرپيشه‌ها صحبت مي‌كني، احساس مي‌كني كه خودشان را به نوعي رقيب فوتباليست‌ها مي‌دانند. البته اين يك موضوع عمومي نيست، اما به هر حال به نظر مي‌رسيد اين دو گروه كه با موضوع شهرت هم سر و كار دارند، خودشان را رقيب هم مي‌دانند.

اوتادي: نه فقط فوتباليست‌ها براي فوتباليست‌ها و بازيگرها براي بازيگرها، فكر مي‌كنم همه ما نماينده يك گروه فرهنگي هستيم و داريم چيزي را هم به مردم ارائه مي‌كنيم كه به هر حال كم يا زياد به نوعي وظيفه فرهنگ‌سازي را به عهده دارد. هر چقدر اين صميميت و دوستي بين اين دو قشر وجود داشته باشد، بهتر است تا اينكه رقابتي وجود داشته باشد. من اسم آنچه را كه وجود دارد هم رقابت نمي‌گذارم.

*اما وجود دارد.

نكونام: به نظر من هم اين احساس فاصله و رقابت وجود دارد.

اوتادي: بله، به هر حال يك چيزهايي هست و مخصوصا حول دو باشگاه معروف، يك‌سري جناح‌بندي وجود دارد، اما به نظرم لازم است آنقدر صميميت و همكاري و همفكري بين اين دو قشر وجود داشته باشد كه تأثير مثبتي روي جوانان بگذارد.

نكونام: اينكه اين رفاقت و همكاري وجود داشته باشد خوب است. من خودم هم چند دوست بازيگر دارم، اما خواه ناخواه اين رقابت وجود دارد، اما اين رقابت و مقابله را ماها به وجود نياورد. اين حالت را ديگران به وجود آوردند، نه ما.

اوتادي: به هر حال در جامعه همه جور شرايطي وجود دارد و نه تنها بين هنرمندان و ورزشكاران، بلكه بين فردفرد افراد جامعه چنين حس‌هايي هست، اما ما بايد تلاش بكنيم كه اين فضا وجود نداشته باشد و فضا بيشتر فضاي تعامل مثبت باشد.

نكونام: بله اين خوب است، اما علت اصلي اين قضيه بحث‌هاي حاشيه‌اي است كه خيلي وقت‌ها وجود ندارد اما ديگران به آن دامن مي‌زنند.

*آيا اين فاصله به خاطر اختلاف سطح فرهنگي فوتباليست‌ها و هنرمندان نيست؟

اوتادي: من اين را قبول ندارم. هم فوتباليست باسواد خوب، خيلي داريم كه نمونه خوب آن علي دايي است و هم اينكه اصولا اين قضيه مسأله چندان تعيين‌كننده‌اي نيست.

نكونام: سواد تحصيلات چيزي به شخصيت ذاتي انسان اضافه نمي‌كند. هر كسي اين چيزها را ياد مي‌گيرد و اين بيشتر بستگي به تربيت افراد دارد، نه به تحصيلات آن.

*منظورم سطح تحصيلات دانشگاهي نبود، بلكه بيشتر همان سطح فرهنگي افراد است.

اوتادي: من فكر مي‌كنم اگر هر كسي به رفتارهاي شخصي و اجتماعي خودش توجه داشته باشد، فضايي به وجود مي‌آيد كه همگي روي هم تأثير مثبت مي‌گذارند. ضمن آنكه وقتي فوتباليستي براي بازي به يك شهر يا كشور ديگري مي‌رود، با فرهنگ تازه‌اي آشنا مي‌شود و به نوعي دنياديده مي‌شود و اين ‌بارِ فرهنگي خوبي دارد. اختلافاتي اگر وجود دارد و من همانطوري كه گفتم چندان به آن اعتقاد ندارم، به خاطر سطح اجتماعي افراد دو گروه نيست. اين اختلافات در مورد همه كس مي‌تواند وجود داشته باشد. به نظرم معضل و مشكل همه اين چيزها خود ما هستيم كه نمي‌توانيم رفتارهاي مناسب و دقيق و درست داشته باشيم.

نكونام: بگذاريد من يك نكته‌اي را درباره درس نخواندن فوتباليست‌ها بگويم. از فوتباليست‌هاي هم‌دوره‌ من، محمد نصرتي، خود من، محرم نويدكيا، حميد عزيززاده و اكثر بازيكنان آن دوره كه با هم بوديم، به خاطر مشكلات فوتبال نتوانستيم درس را ادامه بدهيم. من خودم شش سال پيش دانشجو بودم اما وقتي كه رفتم امارات ديگر نتوانستم ادامه بدهم. محمد نصرتي رفت امارات، نتوانست. محرم نويدكيا رفت آلمان نتوانست ادامه بدهد. حميد عزيززاده، ابوالفضل حاجي‌زاده و سپهر حيدري ادامه دادند. سپهر در تيم نوجوانان با ما بود، اما چون در اصفهان بازي مي‌كرد توانست درسش را هم بخواند. علي دايي زماني توانست درسش را ادامه بدهد كه فوتبالش در اروپا تمام شده و برگشت بود ايران. من يادم هست كه ما در هتل لاله بوديم، او كتابش را مي‌آورد و آنجا درسش را هم مي‌خواند. شايد خيلي‌ها علاقه دارند و داشتند، به ادامه دادن تحصيل‌شان، اما نتوانستند.


*البته شايد يك نكته ديگر هم اين باشد كه فوتباليست‌ها معمولا از طبقات پايين‌تر جامعه هستند.

نكونام: بله، اين را تا حدودي قبول دارم. كسي كه فوتباليست مي‌شود، از بچگي از در كه وارد مي‌شود، كيفش را پرت مي‌كند گوشه‌اي و مي‌رود دنبال توپ. من خودم اينجوري بودم. من درسم بد نبود اما درسخوان هم نبودم. باباي من با اينكه خودش هم فوتبالي بود، ولي نمي‌گذاشت تكان بخورم. وقتي كه مي‌خواستم از در بيرون بروم تا در تيم منتخب مدرسه‌مان بازي كنم، كيف ورزشي را جلوي در، پشت ماشين بابام مي‌گذاشتم تا صبح كه مي‌خواهم بروم، يواشكي آن را بردارم و بروم تا پدرم نگويد هر روز مي‌رود فوتبال. البته اين را بگويم كه باباي من كسي بود كه خودش بيشتر از همه باعث شد كه من فوتباليست شدم. فوتباليست‌ها بيشتر توپ را دنبال كردند تا كتاب و درس را؛ چه در مدرسه و چه در خانه.

*البته اين را هم بگويم كه در بين بازيگرها هم آنقدر آدم تحصيلكرده زياد نيست و جداي از تحصيل آنها هم آنقدر باسواد نيستند، يعني سطح فرهنگي آنقدر متفاوت نيست. مي‌خواستم بگويم بيشتر تفاوت نوع تلقي از اين قضيه‌هاست تا اينكه سطح فرهنگي بالا يا پايين باشد.

اوتادي: اتفاقاً‌ من هم مي‌خواستم همين را بگويم. البته لازمه بازيگري اين است كه شما بخوانيد و بنويسيد و حداقل اين است كه شما فيلمنامه را بايد بخوانيد و طبيعتاً‌ يك سطح متوسط از فرهنگ و مواد را احتياج دارد، اما اين اصلا دليل بر اين نمي‌شود كه بازيگران ما آدم‌هايي فرهنگي هستند.

 

سينما مهم است يا فوتبال؟

*شما هر كدام در كارتان موفقيد و خانواده به شما افتخار مي‌كنند، بنابراين در خانواده نكونام فوتبال مهم‌تر از هنر است و در خانواده اوتادي هنر مهم‌تر، درست است؟

اوتادي: البته اين چيزي كه مي‌گوييد تا حدودي درست است، اما يك خواهر دارم كه استاد دانشگاه است و با سن كمش دكترا دارد، اما به شدت فوتبالي است و همه فوتبال‌ها را نگاه مي‌كند. او بيشتر وقت‌ها مرا ترغيب مي‌كند به تماشاي فوتبال. در خانواده ما هيچ كس به هيچ چيز موضع ندارد و هركس هر كاري را كه فكر مي‌كند درست است انجام مي‌دهد. به دليل آنكه پدر و مادر من فوق‌العاده روشنفكرند. در خانه ما هر كس دوست دارد فيلم مي‌بيند و هر كس دوست دارد كتاب مي‌خواند و اگر برادر من دوست داشت فوتباليست شود و استعدادش را داشت، پدرم قطعاً‌ از او حمايت مي‌كرد.

نكونام: در خانه علاقمند اصلي ما فوتبال است، اما پدر من ما را ترغيب مي‌كرد به درس خواندن. برادر بزرگ من معلمي را دوست داشت، رفت دنبالش اما بعدا شرايطش عوض شد و رفت دنبال تشكيل خانواده و راه زندگيش عوض شد. من رفتم دنبال فوتبال و طبيعتاً وقتي رشد خوبي داشتم كه توجه برادران كوچكم جلب شده به فوتبال. يكي‌شان ادامه نداد و يكي ديگر دارد ادامه مي‌دهد. در خانه ما هم فوتبال مهم بود، اما هر كس كاري را انجام مي‌دهد كه در آن استعداد دارد و فكر مي‌كند دوست دارد.

 


آيا به شما خوش مي‌گذرد؟

نكونام: وقتي حرفه‌اي نباشي واقعاً‌ به تو خوش مي‌گذرد، اما وقتي حرفه‌اي مي‌شوي شرايط خيلي سخت مي‌شود. من در اسپانيا شرايط حرفه‌اي دارم، اما وقتي در ايران بودم چون شرايط كاملا حرفه‌اي نبود واقعاً‌ لذت مي‌بردم و به من خوش مي‌گذشت. البته من چه در آنجا و چه وقتي در ايران بودم، هميشه به كارم توجه داشتم، اما به هر حال يادم هست كه بعضي وقت‌ها تا 6صبح پلي‌استيشن بازي مي‌كردم و ساعت 9 مي‌رفتم تمرين، اما اگر الان ساعت 3صبح را ببينم، صبح مي‌روم تمرين، مربي‌ام از همان راه دور مي‌فهمد چون آنجا يك دنيا حرفه‌اي داريم و نگاه به يك ورزشكار متفاوت است. در ايران شرايط فرق مي‌كند. در اينجا هم شايد يك ورزشكار به خاطر خودش، به خودش و حاشيه زندگي خودش توجه كند، اما نگاه كلي اينگونه نيست. بعضي‌ها اينجا به ورزش به عنوان يك منبع درآمد نگاه مي‌كنند و بعد تفريح.

*يعني در ورزش به جنبه‌هاي پول و شهرت آن نگاه مي‌كنند؟

نكونام: بله، كسي مي‌تواند به شهرت فكر كند كه طرز تفكر درست داشته باشد و حرفه‌اي فكر كند؛ آن وقت به شهرت هم مي‌رسد. نمي‌شود يك بازيكن، بازيكن خوبي نباشد و تلاش نكند و همان اول به شهرت آن فكر كند، وقتي كه حرفه‌اي باشد مي‌تواند به شهرت هم فكر كند. غير از اين دو، سه سال پول درمي‌آورد و بعد كم‌كم فراموش مي‌شود.

*خانم اوتادي، شما چطور؟ آيا در سينما هم لازم است سختي بكشيد يا بيشتر خوش مي‌گذرد؟

اوتادي: قطعاً‌ خوب است و لذت دارد، اما سختي‌هاي زيادي هم دارد. بازيگري هم سخت است و اين هم سختي‌ فيزيكي دارد و هم سختي روحي. در طبقه‌بندي شغل‌ها، بازيگري بعد از كار در معدن، دومين شغل سخت دنياست. اين يك استاندارد جهاني است و در ايران قطعاً‌ سخت‌ترين شغل است. در فوتبال بازيكنان فقط يك كار دارند و آن اين است كه بازي كنند، اما در كار ما، بايد 10كار را با هم انجام بدهيد. بايد حواستان به جمله‌اي كه مي‌گوييد باشد، بايد در كاراكتر نقش بروي، بايد حواست به صحبت‌هاي كارگردان باشد، با همه آن صحبت‌ها را پياده كني، بايد حواست به گريم و لباست باشد، بايد حواست به نور باشد؛ يعني بايد حواست به اين همه چيز باشد و اين قطعاً‌ فشار فكري زيادي دارد.

نكونام: فوتبال مصدوميت هم داردكه خيلي خطرناك است.

اوتادي: در بازيگري هم مصدوميت دارد. در بازيگري و سينما دو نفركشته شدند، فوتبال كه كشته نمي‌دهد. چندوقت پيش هم پوريا پورسرخ و ترانه عليدوستي نزديك بود خداي ناكرده غرق شوند.

*مي‌خواستم بگويم كه در سينما هم آن كس كه مي‌رود دنبال عوارض شهرت، زود فِيد مي‌شود.

اوتادي: قطعا، قطعا. هر كس چه در فوتبال، چه در سياست و چه در سينما دنبال شهرت باشد شايد آن را به دست بياورد، اما اگر به كارش متمركز نباشد هم آن شهرت را از دست مي‌دهد و هم اعتبارش و خيلي چيزهاي ديگر را.

*با اين شرايط آيا باز هم از شهرت‌تان لذت مي‌بريد؟

اوتادي: قطعاً‌ وقتي عاشق كارت باشي در هر شرايطي لذت مي‌بري.

*يك نكته ديگر در مقايسه فوتبال و بازيگري اين است كه عمر بازيگري در فوتبال كم است و عمر بازيگري در سينما زياد.

اوتادي: عوضش فوتباليست‌ها در يك سال به اندازه 10سال كار بازيگرها دستمزد مي‌گيرند(خنده).گل
 
| یادگاری از مهدیه
      ::بای بای تا های::
  شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۸ (۳:۵۸ ب.ظ)
سلام سلام

می دونم چشم درد شدین از بس که منتظر قدوم سبز و مبارک من بودین اخ ببخشید یادم نبود بعضی دوستان رو سبز حساس مثه گاوای اسپانیایی که رو قرمز حساسن! پس قدومم اصلا رنگ نداره خوبه؟

اقا ما اومدیم که از محضر دوستان واسه چند مدت واسم مرخصی رد کنید به جون خودم بعدا میام اضافه کار !!

مرخصی بدون حقوق...

ما فعلا که از کتابای پایه بیشتر نمی شیم هر چی بخوونی مثه باکتری زیاد میشن! حالا این درسای پیش هم از یک طرف...

خواستم نظرارو ببندم اما حیفم اومد خداییش...

یه جا باید باشه ادم حرفشو بزنه البته اگه جرم نباشه!

هست؟

اپ ویژه ی تولد جواد جون رو فراموش نکنید که می خوام بترکونم....

دوووووووووستون دارم کام بک سووووووووووون

 

Foto

گوگولی! هیشکی نمیاد لپتو بکشه؟؟؟ فکر نمی کنی از سنت گذشته!

 

Foto
چقد شبیهه قدیسا شدههههه
| یادگاری از مهدیه
      ::با رويش ناگزير جوانه چه مي كنيد!!::
  یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۸ (۱۲:۱۹ ب.ظ)

گیرم که در باورتان به خاک نشسته‌ام

و ساقه‌های جوانم از ضربه‌های تبرهایتان زخم دار است

با ریشه چه می‌کنید؟

گیرم که بر سر این بام

بنشسته در کمین پرنده‌ای

پرواز را علامت ممنوع می‌زنید

با جوجه‌های نشسته در آشیانه چه می‌کنید؟

گیرم که می‌زنید

گیرم که می‌برید

گیرم که می‌کشید

با رویش ناگزیر جوانه چه می‌کنید؟


خانوم سلام اقا سلام ایشون سلام شما سلام بابا سلام!

شطوووووووورین؟

امیداوارم خوب و خوش خرم باشید!

امروز اومدم که کلی با هم حرف بزنیم!

 

راستشو بخوای اول می خواستم بشینم کامنتا رو بخوونم و جواب دوستان گلم رو بدم اما خوب دیدم که شما خودتون نظر می ذارید خودتون جواب می دین دیدم چه بهتر! ما هم که کلا دنبال میون بر هستیم!!

عجب دنیای غریبی شده ها!

خیلی واسه من یکی سخته که ببینم یه نفر تا همین چند ماه پیش چنان در وصف کمالات و جمالات جی جی سخنها سر می داده حالا میاد و هر چی لایق خودش و امثال خودش هست رو به پسر مردم نسبت می ده!

میام می گم چرا ابروی مومن رو میبری مگه از خدا نمی ترسی میگه من که چیزی در مورد پرونده ی فساد جواد نگفتم!!! یکی نیست بگه اخه مومن تو که همین الان داری میگی! می خوای چی رو دیگه تعریف کنی؟؟! استفاده از همچین کلمه ای خودش یه دنیا معنا و تفسیر رو تو ذهن خواننده میاره! فاسد تویی و امثال تو که امیدوارم خدا رو سیاهتون کنه! (از اون نفرینای حاچ خانومی بودااااااا!)

ببین جوجو جون تو هنوز کوچولویی وقتی یه کم قد کشیدی بزرگ شدی تونستم ببینمت بیا اینجا واسه من جیک جیک کنه! در اون حد نیستی که جوابتو بدم! حالا می خوای باز بگو کم اوردی! نات مایند!

جدیدا دیگه عادت کردم هر کی حرف رایگان زد من فقط بهش بخندم! نمی دونین چه شگرد کار سازیه! طرف تا کجاش می سوزه!

عزیزم مجبور نیستی در مورد چیزی که نمی دونی اظهار نظر کنی! روز قیامت ازت می پرسن! روزی رو می بینم که به خاطر تهمتایی که زدی با زبونت از هفت طبقه ی اتیش اویزون بشی اون موقع ببینم می تونی زبون درازی کنی! اخ راستی یادم نبود تو پیروی دین حضرت محمودی«لعن الله علیه!!» جناب عالی هاله ی نور دوری!! روی من سیاهه!

تو خیلی سرت واسه کل کل درد می کنه اینجا جاش نیست! اگه چشمای کورتو واز می کردی میدیدی که وبلاگ در مورد شخص شخیص جناب نکو جونه! بیا تو چت اونجا حرفتو بزن! مثه ترسو کامنتاتو تاییدی نکن!! من یه دونه کامنت رو هم پاک نمی کنم! هرکی هم بگه پاک کردی بلانسبت شما احمدی نژاده!!

بیا تو چت بینم تو چی میگی حرف حسابت چیه که البته بعید می دونم داشته باشی! البته اگه دلشو پیدا کردی!

جوجو این جماعتی رو که می بینی همگی سرشون درد می کنه واسه اینکه بخندن حالا اگه دوست داری مضحکه بشی بیا...! (اقا یه صلوات بفرست دعوا رو ختم کن!)

اقا من همچین هوادارایی رو از این به بعد می خوام از ارث و میراث محروم کنم اره دیگه می خوام اسمشون رو از شناسنامه وبلاگ خط بزنم!

الهی بگردم تو رو جواد که چقدر مظلومی! الهی بگردمت که همچین هوادارای نقطه چینی داری!!

طرف میاد واسه ما از پرونده ی فساد حرف می زنه حالا یارو تاحالا از شعاع 1 کیلومتری دادگستری رد هم نشده!

طرف میاد از دماغ گنده ی جواد حرف میزنه! من موندم اخه اون چند سانت ناقابل دماغ جواد جای تورو تنگ کرده که به اون گیر میدی!؟ اصلا یکی نیست بگه دماغ جواد چه ربطی به سیاست و جناب مهندس موسوی و محمود داره؟! من هی نمی خوام از اوصاف جمال انجلیا احمدی نژاد بگم شماها دهنم رو باز می کنید!!! دماغ جواد اگه گنده ست دماغ محمود دیگه پس دماغ فیله!! (اقا فیله: احمدی نژاد خودتی!! واسه چی فحش میدی!!) اها بیا به فیله هم برخورد! پس دیگه خواهشا در مورد دماغ جی جی اظهار نظر نکنید! اما اگه خواستین دکتر سراغ دارم واسه جراحی زیبایی هم واسه دماغ افساید محمود جونتون هم واسه دماغ سوخته ی خودتون...!

یکی گفت که تو برو اول یاد بگیر محصولی رو چطوری می نویسن بعد بیا حرف بزن منم قول دادم واستون تو اپ اینده ام یه ماجرا رو تعریف کنم! جالبه تو این مدت هیشکی لام تا کام نمی گفت تو داری اشتباه می نویسی! و این واسم خیلی عجیب بود!با وجود اینکه من تا یه حرف رو اشتب تایپ می کنم همه بهم می گن مهدیه جون برو دوباره اول دبستان رو پاس کن!

اوایلی که اومد سر کار همون اوایل دوره نهم بود اونجا بود که داد همه در اومد: جنای اقای دکتر احمدی مگه شما نگفتین می خوای با مفاسد اقتصادی مبارزه کنید؟ مگه شعارای قشنگتون رو که گفتین با قاچاق و دزدی نفت مبارزه می کنید رو فراموش کردی؟ پس این محصولی که خودش مافیای نفت هست چیه اوردینش تو کابینه اونم واسه پستی مثه وزارت نفت (اوه اوه چه شود!!!) اونقد سر و صدا که بلاخره ایشون برکنار شد و همونجا اگه یادتون باشه رد صلاحیت شد! اما نمیشد که نونی که محصولی به محمود قرض داده بود رو پس نده! اخه جناب محصولی هزینه تبلیغات دوره قبل ایشون و صد البته این دوره رو پرداخت کرده! عاشق چشم و ابروی محمود که نشده! یه جور سرمایه گذاری کرده دیگه!!

گذشت و گذشت تا اینکه بعد جریان کردان و گندی که بالا زدن محصولی رو جای اون اورد! اون روز تو اخبار داشت صحن مجلس رو نشون می داد بحث بحثه محصولی بود از اون طرف یه اقای روحانی به نام نکونام بلند شد و کلی از انقلابی بودن و فداکار بودن این جناب داد سخن در داد! اقا منم شستم خبر دار شد که ایشون نماینده ی مردم محترم و دوست داشتنی گلپایگانه!!!

از چند جا خواستم امار دقیق این محصولی رو درارم اما نشد تا اینکه با یه نفر صحبت کردم که می تونست این کارو واسم بکنه اما نگو این اقا موقع حرف زدن با من سمعکشو نزده بوده! واسه همین محصولی رو محسونی می شنوه یادمه که چند بار هم گفت چی؟ چی؟ منم چندبار دیگه تکرار کردم که محصولی!! ایشون هم میره و اماره محسونی رو در میاره! تو بنیاد شهید ایشون کار می کنن و گویا جانباز 70 درصد هستن و ترکش هم تو بدنشون دارن! وقتی امارو میده خیلی تعجب می کنم اخه قیافه ی این اقا به روباه مکار و اقا گرگه و ... می خوره الا به یک جانباز 70 درصد و فداکار!! منم با داداشم که تو انگلیس زندگی می کنه صحبت کردم کلی خندید و برام امار همه چیز محصولی رو گفت! داداشم هنوزم به شوخی به محصولی میگه جناب محسونی!

برام ازعکسهای قصری که تو تهران داره تعریف کرد و... برام تعریف کرد چطور یه ادمی که 1000 تومن قبل انقلاب تو جیبش نداشت سر از کاخهای میلیاردی در اورد...

وطن من روز خوش نداشته نه امروز نه روزی که از مرزهای چین تا مدیترانه و مصر پهنا داشت نه حتی اون موقع که ایران واسه خودش برو بیایی داشت اون زمان یه شیر درنده بودیم حالا یه گربه ی خوابیده! حتی اون زمان هم وطن من غم داشت اما هیچوقت داغ  خیانت و وطن فروشی رو رو تنش احساس نکرD8�% بمیرم واست وطن...

من اصلا از داریوش خوشم نمی اد تقریبا خواجه ی شیراز هم می دونه دلیلش اینه که با صداش حال نمی کنم در صورتیکه گاهی اهنگای خیلی قشنگی می خونه:

دوباره می سازمت وطن اگرچه با خشت جان خویش  ستون به سقف تو می زنم اگرچه با استخوان خویش

یه روزی یه روزگاری که خیلی هم دور نیست (تجربه ثابت کرده دور نیست فاصله ی عزت صدام تا ذلتش چند سال بود؟؟!) میبینم که یه مردی میاد این دفعه مثله مهندس دستاش خالی نیست... این دفعه ذوالفقار علی تو دستشه و قلب همه خائنها رو از سینه می کشه بیرون...  

ارزو می کنم خدا عمر من رو بگیره و بجاش از دوره غیبت منجی کم کنه! جون من اما ارزش نداره...!

حالا می خوایم بریم سر بحث شیرین خودمون ...

دعا کنید جواد اونجا انفلانزای خوکی نگیره! البته قبلش از دست هواداراش سکته نکنه!!

باز از اسپانیا پست پیشتازش می کنن واسه مامانش که بیا بچه تو جمع کن! البته من فکر می کنم قرنطینه بشه!..

وای وای وای...

خدا نصیب گرگ بیابون نکنه!

مسابقه ي پيام كوچووولوووي مااااه!

دي ريد ديريد ديريد ديريد

به نظر شما چرا جي جي نكو موهايش را كچل كرده؟! شما بايد عدد گزينه ي مورد نظر رو به شماره ي خودش پيام كوچولو كنيد! لطفا پس از دادن پاسخ انتظار دريافت بي ام و يا ويلا در شمال رو نداشته باشين!!!

گزينه ي اول: موهاشو كوتاه كرده كه سنش كم بشه تا واسش زن پيدا بشه! بختش وا بشه!

گزنده ي دوميش: نخيرم زن واسش زياده! اينكارو كرده كه پيلش نشن!

گزينه ي جوان: برو بابا اينم شد طرح سوال! تطفا سوال بعدي...

گزينه ي چهارميش: الان ركود اقتصاديه! پول نداره شامپو بخره!! اونجا هم كه شامپو تخم مرغي ندارن كه بخره!!

گزينه ي مونده به اخر هنوز!!: مي گن كچلا پيشونيشون بلنده مي خواد كه امسال شانس بيارن نرن ليگ محلات! خودشون كه فوتبال بلد نيستن!!!! (دور از جون جواد و مسعود!!)

گزينه ي شما: خوب شد حالا موهاشو زد! وگرنه مهديه سوژه واسه گير دادن نداشت!!

گزينه ي اخريش: هيچي بابا موهاشو فشن كرده بوده رفته داف بازي! گشت ارشاده اسپانيا مي گيرتش مجبورش ميكنن كچل كنه!!

به علت خيل بي سابقه ي حضور سبز شما(!) در مسابقه ي ماه پيش متاسفانه اين ماه جايزه نداريم!! در واقع كفگير خورده ته ديگ!

رمضان هم که شروع شد ان شا ا... خدا توفیق بده تا روزه هامون رو کامل بگیریم! جواد هم بتونه روزه هاشو کامل بگیره

یک مساله دیگه هم که الان وجود داره مطالب وبلاگ نگار هستش...

روابط من و این خانوم به دلیل دروغایی که داره می نویسه تیره و تار شده من دارم علنا می گم باز فردا کسی نیاد بگه نگار دوست توئه پس حرفایی که می زنه با تو هماهنگه! من چند بار بهش تذکر دادم که تو حق نداری حرفایی که من به عنوان یک دوست بهت اعتماد کردم و گفتم رو چپکی بیاد تو وبلاگت بنویسی به قول جواد اگه قرار بود بقیه بدونن خودم تو روزنامه ها به همه ی مردم می گفتم! (حالا اینجا چقد جواد جو بچه معروف بودن گرفتتش!!) نگار از این به بعد جایی تو وبلاگ من نداره من با دروغگو جماعت کاری ندارم! (میبینید چقدم رکم! مثه همشهریم خداداد! شاید دلیل اینکه اینهمه دشمن دارم صراحت لهجه و زبون بازی نکردنم باشه! بر خلاف نگار!)

اگر به من اعتماد دارید و اینقدر واسه من ارزش قائل بودین که 3سال تحملم کردین(الیته ضریب تحمل ایرانیا کلا زیاده! دلیلش اون 4 ساله که مثه فولاد ابدیده شدن!!) حرفایی که نگار میزنه رو باور نکنید چون حالا فهمیدم چرا یک ساله تمام داره سعی می کنه که با من دوست بشه! اما به صرف شهرستانی بودنم حق ندارن فکر کنن خرم! خرم. نه خرم! اه! منطورم اینه که خوش و خرم نه!! از اون خرایی که سوارش میشن! ایندفعه نتونستی سواری بگیری!

این حرفا رو زدم که داشت پرت و پلا می گفت و دروغ سر هم می کرد!

همین...

ما هم بريم درسمون رو بخونيم از مبحث شيرين مثلثات كه عاشقشم امتحان دارم!!!

بووووووس

باي باي


| یادگاری از مهدیه
      چنان قحط سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق...
  چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۸ (۱۱:۳۵ ق.ظ)
سلام به دوستای گل خودمون خوفیییین؟ خوشیییین؟ سلامتیییین؟

امروز به یه دل پر از گلایه اومدم اما نیومدم بگم به خاطر اینکه فلانی و فلانی نظرشون با من یکی نیست ازشون بدم می اد بر خلاف بعضیا!!! اومدم تمام گله هام رو فقط با یه بیت شعر بگم :

چنان قحط سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق!!

این شعر کتاب درسی سالهای دبستان بود اون موقعها شاید خیلی معنیش رو درک نمی کردیم اما از تمام اون بیتها همین بیت بدجور به دلم نشست و الان بعد اینهمه سال دوباره این بیت رو به یاد اوردم... اره قحط سالی عشقه قحط سالی معرفته انگار نسل ادمای عاشق و با معرفت از بین رفته هر کسی هم که نشونی از عشق و معرفت داشته باشه هزار و یک تهمت ناروا رو هم باید تحمل کنه!

دلم خیلی پره امه نمی گم به من ثابت کردن تو این دوره زمونه درد و رنج بقیه واسه دیگران بی اهمیته! همینقدر که شکممون پر باشه اخر هفته پول خوشگذرونی جور باشه هزینه ی درس و دبیرستان و دانشگاه تو حساب بابا جاش امن باشه و هر وقت به پول احتیاج داریم بابا بدون چون و چرا بده کافیه... از این دست ادما دور و بر من یکی که پره واسمون چه اهمیت داره که تو دنیا چه خبره

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد دوستی کی اخر امد دوستداران را چه شد؟!

من از دروغ خسته شدم که گفتم میر حسین من از فریب خسته شدم که گفتم میر حسین من از تحقیر خسته شدم که گفتم میر حسین من از غم مردم کشورم خشته شدم که گفتم میر حسین من خسته شدم ...

از همه ی چیزهایی که تا همین چند وقت پیش برام مقدس و محترم بود حالا که همه تو این روزگار قحط سالی خودشون رو نشون دادن من خسته شدم...

اره خیلی خسته شدم از کسایی که تا همین چند روز پیش ادعا می کردن هوادار جوادن و الان هرچی دلشون می خواد می گن...

اخه مسلمون تو اگه اینقد در مورد پرونده ی فساد جواد مطمئنی به کدوم قانون خدا ابروی یک مسلمون رو می بری؟! تنها فکری که میشه در مورد این دسته از ادما کرد اینه که کمبود توجه دارن!!!

من اینقد در مورد جواد اطلاعات دارم که بدونم چه جور ادمی هست جواد تو یک خانواده ی مذهبی بزرگ شده به این سن هم که رسیده اگه می خواد بره بیرون از مادرش اجازه می گیره و مادرش حتما باید بدونه کجا رفته و چی کار می کنه! جواد ادمی هست که نمازش رو ترک نمی کنه تو این دوره زمونه که خیلیا حتی بلد نیستن وضو بگیرن این خیلی حرفه! جواد ادمیه که هرجای دنیا هم باشه اعتقادات مذهبیشو فراموش نمی کنه این نشون از اصالتشه!

واسم جالبه کسایی در مورد جواد اظهار نظر می کنن که نمی تونن شلوارشون رو بکشن بالا!

تهمت زدن خیلی اسونه به این فکر کنید اون دنیا چی می خواین جواب خدا رو بدین!

حتی اگه جواد فاسد ترین ادم دنیا باشه اصلا به شماها چه ارتباطی داره این حرفای خاله زنکی رو کنار بذارید وقتی که موضوعی به شما ارتباط مستقیم داره میگین ما از کجا بدونیم کی با حقه! دوره دوره ی اخر الزمانه نا حق لباس حق می پوشه!! و تشخیص حق خیلی مشکله!! در حالیکه خودتون ته دلتون می دونید حق با کیه این حرفا رو می زنید! سوال من اینه حالا چرا اینقد راحت اظهار نظر می کنید؟ یعنی اینقد از خوب بودن خودتون مطمئنید؟؟ پس شماها از حضرت علی هم بالاترید!!

جواد رو ببخشید به بزرگواری خودتون به خوبی خودتون جواد رو ببخشید که عقایدش با شما متفاوته جواد رو ببخشید که بلد نیست ظاهر سازی کنه و دروغ بگه جواد رو ببخشید...!!!!

میان میگن جواد از اومدن احمدی نژاد ناراحته چون دوست نداشته مالیات بده! خوب دولت نهم دولت مبارزه با صاحبان زر و ثروته دیگه!! اما کسی نمیاد بگه اینا چرا از خودشون شروع نمی کنن؟ مگه جواد این پول رو از راه دزدی بدست اورده؟ مگه از تو خزانه ی دولت این پولا رو جمع کرده؟ مگر جواد از محسونی ملعون پولدار تره؟!!

مگه با یه مچبند سبز چه اتفاقی می افته که شماها اینقد ناراحت شدین؟ اینهمه کشته دادیم به هیچ جا بر نخورد! حالا از یه مچبند گله دارین؟

فرض کنید جواد یه مچبند پرچم ایران رو به دستش می بست... اون وقت همین حرفا رو می زدین؟...

خداوند روح تمام شهدای راه ازادیمون رو در ارمش ابدی قرار بده تا دنیا دنیاست ما از اینکشته ها خواهیم داد و برای خانواده هاشون از خدا طلب صبر می کنم

لیک پر غمگین مباش از این

ما همه هستیم و همدردیم

این تو تنها نیستی مثل تو بسیارند

گرچه این درمان دردی نیست

حتی دلخوشی هم نیست

لیک باز اینقد می دانیم تنها نیستیم اینجا

گر جوان و پیر

با تقصیر و بی تقصیر

یا سپید و سرخ یا زردیم

نیستی تنها تو من تنها

با همیم و با همه هستیم و همدردیم...

برای بر پا موندن جمهوری اسلامی دعا کنید من نگران حالشم این روزا به تنها چیزی که اهمیت نمی دن خونهای شهیدانمونه! خدایا به حرمت خون شهیدانمون کشور رو از فتنه ی زمان نجات بده حق رو اشکار کن و ما رو در اتش دیدار منجی مون نسوزان

ای مزدا!

منم که تو را می پرستم و از تو خواستارم: ناباوری و «ترمنشی» از میان برخیزد و خویشاوندان از خیره سری همکاران از فریب نزدیکان و یاوران از نکوهندگان رهایی یابند و جهان از رهبران بد بیاساید!!! (یسنه۴- هات ۳۳- اوستا)  

()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()

جواب کامنتها:

سعیده جون تو اگه دوست نداری به وبلاگم بیای هر جور راحتی اما من خوشحال می شدم بیای چون تو از دوستای قدیمی من و این وبلاگی یه جورایی شناسنامه شی!

اگر موسوی ترسو بود بعد انتخابات بی خیال می شد و می رفت کنار و بیخیال حقش می شد اما به خاطر اسلام به خاطر وطنش اینکارو نکرد از جون ادم چی با ارزش تره که گذاشت کف دستش اومد جلو؟

بهترین زمان برای هاپولی کردن بودجه ی دولت بعد انقلابهاست زمانی که همه چیز خر تو خره! موسوی اگر دنبال قدرت و پول بود بهترین وقت همون دوره بود که ابته با درایت مهنس ما اون دوره رو پشت سر گذاشتیم مهندس اگه دنبال قدرت بود این ۲۰ سال کجا بود؟ اگه دنبال پول بود چرا اینجوری اومد جلو و جلوی اون کسایی که محکم به تخت سلطنتشون چسبیدن وایساد در حالیکه می تونست خیلی راحت یه باجی بگیره از رهبره و بعد یه بیانیه بده که فلان و بهمان برین تو خونه هاتون!!!

میگی اگه امام هم بود تاییدش می کرد تو که خودت داری فتوا می دی دیگه به بودن امام چه احتیاجیه؟!

وعده ازادی؟! وقتی خاتمی اومد مشهد تو سخنرانیش می گفت که اومدیم برای ازادی ... ازادی اندیشه!! ازادی فکر!! این چیزا رو درک می کنی؟! موسوی گفت نباید مسائل فرهنگی رو پلیسی کرد گشت ارشاد هیچ فایده ی قابل توجهی نداره! مگه کاری داره جلوی اونا شالتو بدی جلو یه کم که رفتی جلوتر به لج اونا شالتو بدی عقبتر؟!

من از روی قیافه ی ادما فتوا نمی دم اگر هم ایشون روی عکسش کار کرده خوب کاری کرده کجای قانون نوشته که نباید همچن کاری کنه؟!!

میشه بگی کجا مانتو و لب تاب می دن؟ اتفاقا لازم هم دارم!!! دروغ از این شاخدار تر؟!!! هیچ می دونستی که بودجه  تبلیغات منفی احمدی نژاد تو این انتخابات از تبلیغات در مورد خودش بیشتر بوده؟؟؟

اما اگه دوست داشتی می تونم بهت ادرس اونجا هایی که گونی سیب زمینی می دادن رو بدم ادرس اونجاهایی که می اومدن دم در خونه ها و می گفتن شما چی کم دارین؟ و واسشون هرچی می خواستن می اوردم تو از یخچال و پنکه و گاز بگیر برو تا همه چیز! اینا رو از منبع موثق میگم و از کسی نقل قول نمی کنم!

انصاف و جوانمردی؟ جوانمردی اون بی غیرتا کجا بود وقتی دخترا مردم رو تو خیابون له می کردن؟ من دارم خیلی خودداری می کنم تا خیلی چیزا رو بگم مثه شما نیستم که بخوام اینجوری به مردم تهمت بزنم!

از اول تاریخ مظلوم داشتیم تا همین الان حسین سرور همه ی مظلوماست!

مظلوم اون طفل بی گناهیه که تو شکم مادرش گلوله خورد!! مگه اون از موسوی چه می دونست مگه اون احمدی نژادو می شناخت مگه بلد بود بگه الله اکبر...؟؟!!

سارا جان اینا هم انسانن خوبی ادم که به این حرفا نیست می شناسم چادر هایی که زیر پوشش فاطمه زهرا هزار کثافت کاری می کنن اینا لااقل بقیه رو فریب نمی دن با پوششون!

ان شا ا... که اونا بازم برم نماز جمعه تاهم خودشون اصلاح بشن و هم خیلیای دیگه!!!

| یادگاری از مهدیه
      ::هرکی خوابه خوش به حالش ما به بیداری دچاریم::
  شنبه ۶ تیر ۱۳۸۸ (۳:۱۲ ب.ظ)

 

سلام ایران-کره-موسوی-سبز-تیم-ملی-بازیکنان-تماشاگرانبه دوستای گلم به دشمنا هم سلام (تو: سلام!)

ای بابا چرا قیافتو مچاله کردی؟!

اقا من که اصلا ناراحت نیستم که تیم ملی نرفت جام جهانی! به سه دلیل که اگه شما هم بخونیدش مطمئنم تو هم اخماتو باز می کنی! اصلا این اداها چیه؟ هموطنای بی گناهمون رو مثه ببعی تو روز روشن قتل عام می کنن به خدا این دلیل بهتریه واسه ناراحت بودن تیم ملی که معلوم حاله! در هر صورت دلم می سوزه که مرگ چند نفر انسان اون سر دنیا کشورمون رو به عزای عمومی می کشونه اما بعد از قتل هموطنای بی گناهمون تی وی مدام فیلم طنز می ذاره! حتی یک نفر اظهار تاسف و ناراحتی نمی کنه اگه کسی هم ناراحت شد بهش برچسب ضد انقلابی و جیره خوار انگلیس و امریکا رو می زنند! در هر صورت خدا رو شکر من تا حالا نه انگلیس رفتم نه امریکا!!

داشت یادم می رفت دلایلم رو بگم...

اولیش: اگه همین الان ناراحت بشیم تموم شده رفته پی کارش اما اگه دور از جون زبونم لال می رفتیم جام جهانی 10 تا گل از اون 5 تا از این 2 تا از اون و می چسبیدیم ته جدول اینجوری 3 بار حرصمون در میاد!! و ناراحت می شدیم و => 3>1 پس همون بهتر نرفتیم جام جهانی!

دومیش: اقا اگه می رفتیم جام جهانی دولت خدمتگذار(!) نهم ادعا می کرد اینم از دستاوردهای ما در این دوران 4 ساله! همینجوریش می گن اگه احمدی نژاد یه عکس با لباس نظامی تو جنگ داشت الان ادعا می کرد فتح خرمشهر از دستاوردهای دولت نهمه! حالا که این اقا با شرت ورزشی عکس هم داره! اینجوری که اوضاع داغون تر بود!

سومیش: بگم؟! بگم؟! من شمارو خیلی دوست دارم اما بگم؟! (تو: بگووو!) توی خس و خاشاک اغتشاشگره یاغیه اراذل اوباش  نریزی تو خیابون جیغ جیغ کنی و از صعود تیم ملی خوشحال بشی!!!

 

احمدی نژاد-جام جهانی-

شاید این 3 تا دلیل رو مهدویکیا به جواد گفته که جواد برگشت تو رختکن!!

جواد باید بدونه حتی تیم ملی که جام جهانی نرفته اما مچ بند سبزش نشون اتحادشون با مردم بود برای همه یه دنیا می ارزه! شما همینجوری هم قهرمانید... تو این جریانات خیلی ها خودشونرو رو کردن

شدیدا این اعتقاد رو دارم که هر کی ضد احمدی نژاد بود نشون داد که یا خیلی ساده و احمقه یا از دزدا و جیره خوارای حکومته و این وسط یه چیزی بهش رسیده! خوشحالم که فقط یک هشتم واجدین شرایط رای دادن جزو این دو گروه بودن!

از جمله ش رضازاده بود! بخاطر یه ماشین کشورش رو فروخت...! شاید هم جزو دسته ی اول بوده!!!

زنده باد جوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد... جوادی نشون داد که از هیچکسی نمی ترسه جز خدا که اون دنیا اگه ازش پرسیدن چرا سکوت کردی مچ بند سبزش رو نشون بده!!

 و... بلاخره مسابقه ی پیام کوچولوی تیر ماه!!!...

سوال مسابقه: به نظر شما حرکت اعضای تیم ملی از جمله جوادی (بستن پارچه ی سبز به مچ دست) سیاسی بود یا نذر حضرت ابوالفضل «ع»؟!!

شما باید شماره ی جواد ببخشید شماره ی جواب مسابقه را به هر شماره هایی که حال کردین بفرستید...!

گزینه ی اولیش: این چیزای سبز(!) ببخشید مچبندای سبز هیچ ربطی به مهندس موسوی نداره اصلا یه سری اوباش و خس خاشاک وابسته به عوامل بیگانه از سادگی بازیکنان معصوم ما استفاده کرده و پرچم ایران رو جای پارچه ی سبز غالب کرده!!

گزینه بعدی: اقا این طراح سوال کی بوده؟ اقای اژه ای ایشون رو به صرف چای به زیر زمین خونه سربازان گمنام امام زمان دعوت کردن!!!

گزینه ی جیم: ای بابا اونا خودشون رو دخیل به یکی از افراد وابسته به ائمه ی معصوم کرده بودن چرا بزرگش می کنی دیگه!!! البته یه وقت فکرتون منحرف نشه به احمدی نژاد! ائمه ی معصوم صرفا به معنی فرزندان فاطمه ی زهراست نه فرزندان یعقوب نبی!!!

گزنده ی بعدی:

جناب اقای اژه ای همین الان لیست جوائز رو به من رسوندن که خدمتتون عرض می کنم:

نفر اول: ملاقات با فرشته ی ازرائیلبهراه اهدای 5 ستاره ی طلایی رنگ!!

نفر دوم: 1 سال اقامت دلپذیر در زیرزمینهای گوانتانامو ببخشید زیرزمینهای سربازان امام زمان! به همراه 4 ستاره ی طلایی!

نفر سوم: افتخار کشته شدن توسط سربازان گمنام امام زمان در هر مکان و زمان بهمراه 3 ستاره ی طلایی...

از ذکر سایر جوایز به دلایل امنیتی معذوریم!!!

تحویل جوایز در درب منزل تنها با تماس به شماره ی 113 !!

جوادی هم فعلا که تهران تشریف دارن... حیف که قراره 360 بسته بشه وگرنه زنگ می زدم می پرسیدم شما 360 دارین؟!!!!!!(این دفعه دیگه رسما ...) اقا این جواد هم بخدا ما رو اسکول کرده! یه روز میگه می رم یه روز می گه نمی رم فرداش میگه قراراداد بستم بعدا هم حتما میگه من عاشق اوسا هستم هیچجا نمی رم!!!

بچه ها من اصلا دوست نداشتم اینجا ستاد انتخاباتی کسی باشه! از اینکه شما هم چنین برداشتی کردین تو مغزم یه ؟ ایجاد شده! اون مطلب رو در مورد علی ابادی برای یه کار دیگه سرچ کرده بودم و بصورت ثبت موقت و عدم نمایش در وبلاگ ذخیره اش کردم اما نمی دونم چرا اینجوری شد... تو روح بلاگفا...! به فرض اینکه من تعمدی در کار باشه باز هم دلیلی برای حرفتون نمی بینم!

یکی از بچه ها می گفت همچین چیزی نیست و چرا تهمت زدی...! این مطلب در مورد علی ابادی یک عکس هم داشته که یه اسکن رنگی از حکمی بود که مهر و امضا هم داشت دقیقا یادم نیست اسم کسی که اون حکم رو نوشته بود چی بود اما اونجا صریحا نوشته بود که فورا اقدامات لازم برای صادر کردن روادید برای فک و فامیلای علی ابادی رو انجام بدین!! مطمئن باشید که من تا از چیزی مطمئن نباشم چیزی نخواهم گفت اگر اینطوری فکر می کنید خواهش می کنم دیگه به حرفای یه دروغگو گوش ندید!! همون کاری که من سعی می کنم در مورد تی وی ایران و دولت خاک بر سر نهم انجام بدم!

 مهم نیست بیان وبلاگم رو فیلتر کنن من تا اخرین قطره ی خونم جونم رو فدای اسم ازادی  و حقیقت می کنم مهم نیست اگه بهم بگن خس و خاشاک! این خیلی قشنگه که خدای من و  امام زمان به من خس و خاشاک نمی گه!

حالا گوشتو بیار جلو می خوام یه چیزی بگم که یه وقت سربازای گمنام امام زمان(!!) نشنون و ناراحت نشن : الله اکببببببببببببببببببببببببببببببر !! چقد خوبه که نمی تونن اینجه تیر هوایی بزنن! پس بازم بگووووو الله اکببببببببببببر به خاطر ندا: الله اکبببببببببببببببببببببر به خاطر خدا: الله اکبببببببببببببببببببببر بگو تا گوششون کر بشه: الله اکبببببببببببببببر

 بگو اگرچه به جایی نمی رسد فریاد. کلام حق دم شمشیر می شود گاهی...

اللهم عجل لولیک الفرج... امام زمان عزیز این دعا رو کردم نه واسه ی عوام فریبی (!) عاجزانه دعا کردم من اسلام ناب جدت رو می خوام نه حکومت ظالمانه و فرعونی ولایت فقیه رو!!!

من همون کسی هستم که اگر کسی جلوی من از خامنه ای بد می گفت واقعا عصبانی و غیرتی میشدم چون من فکر می کردم حالا که امام خمینی«ره»  ایشون رو انتخاب کرده باید ادم خوبی باشه اما یادم نبود قاتل فاطمه ی زهرا یه روزی یار فدایی پیامبر بوده یادم نبود ابوبکر فدایی و یار پیامبر بوده یادم نبود...! اما حالا که این همه ظلم و ریا و دروغ رو گفتن تف می کنم به مردم سالاری دینیشون! دین رو بازیچه ی رسیدن به هدفاشون کردن! من سخنرانی نماز جمعه رو گوش نکردم چون واقعا از چرت و پرتایی که می گفت حرصم در میومد... اما وقتی قضیه گریه کردن خامنه ای رو شنیدم یادم از خودم اومد... سر کلاس زیست قرار بود ازمون درس بپرسن از همه ی کلاس منم مثل همیشه لای کتاب رو باز هم نکرده بودم!! دیدم باید تاکتیکم رو عوض کنم اینجا اخره خطه! وقتی اسمم رو خوند با چشمای گریون با دستای لرزون دوون دوون رفتم کنار میزش و گفتم پدربزرگم فوت کرده و من اصلا درس نخووندم و حالم خیلی بده!! (البته قابل به تذکره که پدربزرگ خدا بیامرزم 8 سال پیش عمرش رو داد به شما!! پس دروغ هم نگفتم بر خلاف ...) در این مورد استثنایی نتونستم به خامنه ای ایراد بگیرم اخه رطب خور کی کند نهی طب خور؟!

 

                                   «اللهم عجل لولیک الفرج»

 

 

 

home

 

 

 

home

 

 

| یادگاری از مهدیه
     
  دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۸ (۱۰:۱ ق.ظ)

براي همراهي معاون رييس جمهور در بازديد از كارخانه تكنو جيم

درخواست صدور ویزا برای همسر و دو فرزند علی‌آبادی به ایتالیا

ورزشی - در شرایطی که پسر محمد علی‌آبادی در تنها گفت‌وگوی خود در عمر دولت نهم مدعی شده بود که عضوی از خانواده معاون رییس جمهور در فعالیت‌های اقتصادی و ورزشی سازمان تربیت بدنی فعالیت ندارند، افشای نامه حسن میرزاآقا بیک به سفارت ایتالیا برای صدور ویزای همسر و دو دختر محمد علی‌آبادی به ابهامات ادعای پسر ارشد علی‌آبادی افزود.

علی آبادیبه گزارش قلم نیوز، از بیست و چهارم مهر سال جاری دومین دوره رقابت‌های کشورهای اسلامی در ایران برگزار می‌شود و کارخانه ایتالیایی تکنوجیم تجهیزات این رقابت‌ها را فراهم خواهد کرد.
بر همین اساس و برخلاف ادعای محسن علی‌آبادی مبنی بر عدم فعالیت عضوی از خانواده معاون رییس جمهور در فعالیت‌های اقتصادی و ورزشی، حسن میرزا آقا بیک دبیر کمیته اجرایی بازی‌های همبستگی کشورهای اسلامی در نامه‌ای که با لوگوی سازمان تربیت بدنی ، کمیته ملی المپیک و فدراسیون همبستگی کشورهای اسلامی همراه شده، در روز بیست و یکم اسفند سال 87 از سفارت ایتالیا در تهران درخواست صدور ویزا برای همسر و دو دختر محمد علی‌آبادی را ارائه کرده است.
در این نامه تاکید شده که ملاقاسم قمصری، زهرا و نرگس علی‌آبادی در این سفر محمد علی‌آبادی را همراهی خواهند کرد.
این در شرایطی است که دلیل همراهی این سه نفر در این سفر کاری مشخص نشده و معلوم نیست که همسر و دو دختر علی‌آبادی به چه عنوانی در این سفر حضور پیدا کرده‌اند.

با این حال شاید پاسخ سازمان تربیت بدنی به این خبر این باشد که هزینه سفر سه عضو خانواده علی‌آبادی به ایتالیا بر عهده رییس سازمان تربیت بدنی بوده که در پاسخ باید گفت آیا استفاده از امکانات دولتی و ارسال نامه با لوگوی سازمان تربیت بدنی به سفارت ایتالیا بر خلاف قوانین نیست؟

| یادگاری از مهدیه
      ::هرگز گمان مبر شد خاطرات تلخ فراموشم::
  سه شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۸۸ (۱۲:۸ ب.ظ)

اه مي گويند چون بگذشت روزي

بگذرد هر چيز با ان روز

باز مي گويند خوابي ست كار زندگاني

ز ان نبايد ياد كردن

خاطر خود را

بي سبب نا شاد نكردن

بر خلاف ياوه ي مردم

پيش چشم من وليكن

نگذرد چيزي بدون سوز

مي كشم تصوير انرا

ياد من مي ايد از ...

ان روز...


بد قول نيستم... اما حالم بد ميشه وقتي خرداد مي رسه حالم بد ميشه وقتي ...

شرمندم...



| یادگاری از مهدیه
      ::تولد عید شما مبارک!::
  دوشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۸ (۱:۲۴ ب.ظ)

سلام به روی گل دوستای گل خودم

خوبببببببببببببین؟

دارم از چشات می خونم که چقدردلت واسه ی من تنگ شده... عیب نداره دیگه... کار دله! گله از این دله هم در ادب نا پسند!

هشتاد و هفت هم به سلامتی و رفت و هشتاد و هشت رسید... برای من شیرینیاش که بیشتر از تلخیاش بود

سال قشنگی بود سالی که جواد پا به توپ شد و به فوتبال برگشت از تمام سال 87 تابستونش برای من خیلی شیرین بود(تو: برای حسن کچلی مثه تو تابستون باید هم شیرین باشه!) خوب اون شیرینی و حلاوت واسه ی همه هست حتی واسه جناب عالی بعد از اینکه از خواب زمستانه همراه با خرسهای قطبی برخاستیم گفتیم بیایم و ببینیم به قول جواد چه خبرا اینجا!!!

امروز 13 بدر بود منم خونه موندم و جایی نرفتم من خودم نحسم برم چی رو بدر کنم!؟

جای همه ی دوستان خالی این مدت رفتم شمال... ای چه فازی داد اما فاز اخر سفر شاهنامه رو ناخوش کرد! رفتیم بابلسر بعد رشت و رودسر و سپس تا مرزهای مشترک گیلان و اذربایجان شرقی... خلاصه اونقد رفتیم که دیدیم ای دل غافل نکنه الان تو ترکیه ایم! اینا چرا اینجوری می حرفن؟ بعد هم کومولوس (توده ابر بارانزا) رو از غرب گیلان نحویل گرفتیم و تا خود مشهد جناب کومولوس گرامی ما رو مشایعت کرد! خلاصه که جای تو خالی عزیزم!

تو این مدت اینقد اتفاقای ریز و درشت افتاده که اگه این رو بگم می گن پس اون چی؟! خلاصه من چاکر همه ی برو بچه های توپس هوادار نکو هستم و امشب از شرمندگی شما در میام

در کنار ساحل نیلگون خزر تو بابلسر بودم که ناگهان پیام کوچولویی از طرف نسترن اومد که گفته بود می خواستم بهت بگم تو بری حرم واسه جواد دعا کنی و بازی رو ببریم اما الان اومدی شمال! منم همونجا زدم که ببین گلی من که مشهد نیستم برم حرم از الان می گم جواد گل نخواهد زد و ایران هم می بازه! حالا ببین من کی گفتم! خیلی با قاطعیت این حرف رو زدم! حالا یکی بره به عادل فردوسی پور بگه که یه گزینه ی دیگه هم باید به جوابای مسابقه ی پیام کوچولوت اضافه می کردی... عدم حضور مهدیه در مشهد و دعا نکردن تیم ملی و جواد در حرم امام رضا«ع»!

واسه بازی ایران و عربستان تمام نیمه اول و مقداری از نیمه دوم رو تو جاده بودیم و مثل انسانهای دهه ی 50 گوشم رو چسبونده بودم به باندای ماشین تا از رادیو بازی رو گوش کنم اما این گزارشگره بجای گزارش بازی فقط جیغ و داد می کرد! از اون صحنه ای که انگار تو نیمه ی اول جواد داشت من فقط همینا رو فهمیدم : نکونام مهدویکیا، نکونام، عجب موقعیتی رو از دست داد!! منم تا خود رودسر به فک و فامیلای دور و نزدیک این گزارشگر درود می فرستادم! اون موقع بود که گفتم جی جی خیابانی جان کجااااااایی! تازه فهمیدم این تی وی هم عجب تکنولوژی برتریه ها!! تمام مدت تو ماشین داشتم بازی رو تصور می کردم! گاهی اوقات مثه شیزوفرنی ها سر جواد داد هم می کشیدم!! و به دفاع هم گاهی الفاظ ناشایست نسبت می دادم! تا اینکه چراغهای اولین ابادی (رودسر) رو دیدم نیشم تا بناگوش باز شد شب رو تو رودسر موندیم بازی صفر بر صفر بود که من دوان دوان رفتم و تی وی رو روشن کردم که دیدم مسعود شجاعی داره بالا پایین می پره! گفتم خدا مرگم بلاخره کمال همنشین در این بچه اثر کرد! جوون مردم از دست رفت این حرکات قبیحه چیه دیگه؟! که دیدم نه 100 هزار نفر دارن بالا پایین می پرن بعععععععععله ایران یک عربستان صفر... گویا این طفلای معصوم منتظر این بودن که من بیام و بازیشون رو ببینم تا گل بزنن... اخی جان جان یکی نیست بهشون بگه بابا من از رادیو داشتم بازیو گوش می کردم دیگه چرا خجالتم می دین!( تو: تو چرا باز به خودت گرفتی!) نه من اصلا خودم رو نمی گیرم من متعلق به همه ام!!!

تو همین حال و هواها بودم که ناگهان کادر بسته ی این پسره محمود جون جونی رو نشون دادن! منم همونجا گفتم مااااااادر جاااان!اقا اگه ما این بازی رو بردیم من اسمم رو میزارم ترانه! این اقا سابقه ش خرابه تو جام جهانی کشتی ما هی اول بودیم اول بودیم تا اقای دکتر اومد و سالم ما مریض شد! و قهرمان نشدیم! مثلا اومده بود رای جمع کنه که اینجوری چسبید به دیوار... یکی نیست بهش بگه تو بشین تو دفتر کارت، جعبه پیشنهادی واسه امریکاییا کادو کن من از طرف جامعه ی ورزشی قول حتمی می دم که به تو رای بدن!(اره به جان خودت!) دیگه چی می خوای؟!

خلاصه اینکه قسمت شد من همچنان مهدیه بمونم! ایران تو مدت کوتاهی همه چیز رو از دست داد از ابرو و اعتبار فوتبال ایران بگیر برو تا عشق مردم به اعضای تیم ملی... گویا مردم ورزش دوست و با فرهنگ و اصیل ایرانی کلی به اعضای تیم ملی حال دادن!

در عرض چند دقیقه 3 امتیاز رو تقدیم به عربستان کردیم و جا داره من از طرف مردم کشور دوست و مهربان و باحال (!) عربستان از مردم دست و دلباز ایران تشکر و قدردانی کنم!

من از اول هم می گفتم اقا ما عمرا اگه بریم جام جهانی با این اقا! بچه پررو راست راست جلو دوربین میاد میگه ما که قرار نیست همیشه برنده باشیم!! باز قلعه نویی و برانکو شعورشون می رسید که معذرت خواهی کنن این اقا که کم مونده بود بیاد خبرنگاره رو بزنه!

تو ویژه نامه ی خبر ورزشی یک مطلب جالب در مورد چگونگی انتخاب شدن علی دایی نوشته بود و اینکه تا ثانیه های اخر قرار بود افشین سرمربی باشه که دستهای پشت پرده علی دایی رو اورد... باز می گن فوتبال از سیاست جداست... اگه جداست پس چرا باید شاهد باشیم پرزیدنت احمدی نژاد به علی ابادی دستور بده که افشین نه و علی دایی اری و جز این نه؟! ادم بره این درد رو به کی بگه.  حالا هم من باز هم حاظرم شرط ببندم که احمدی نژاد دوباره علی دایی رو برکنار کرده... اصلا غصه نخورید تیم ملی نرفت جام هم جهانی فدای سرتون نه به من چیزی می دن نه به شما. اگر به من باشه می گم تیم ملی رو منحل کنن این مخارج بی خود برای تیم ملی رو بزنن به چاله چوله های مملکت بزنن به یه کار علمی و تحقیقاتی. تیم ملی رو گذاشتن واسه من و تو که حواسمون به نتایجش باشه و از قیمت گوشت و تخم مرغ یادمون بره! خداییش من شخصا حاظرم پول بیت المال رو بریزن تو دریا اما ندن به  این تیم ملی... اخرش که چی؟ یا تو زمین می زنن همدیگه رو چلاق می کنن یا بیرون زمین فحش و فحش کاری می کنند اخرش هم نمی رن جام جهانی... می شینن در منزل با ال سی دی 54 اینچشون جام جهانی رو از انتن می بینن یا اینکه بلیط می گیرند ویییییییژ می رن افریقا و حالشو می برن به صورت هاته هات!

من که دلم از این فوتبال خیلی پره... شده یه خوان پر نعمت که هر کی بیاد یه ناخنی بزنه و حالشو ببره.

از این حال و هوا بیاین بیرون می خوام واستون مصاحبه ی جواد رو که تو خبر ورزشی کرده بود رو بنویسم البته مطمئنم خیلی ها این مجله رو خریدن اما خیلیهای دیگه هم این مجله رو گیر نیاوردن هر دو گروه الان می تونن حالش رو ببرن.

م: نکونام یعنی چه؟

یعنی نام نیک (باریکلا اقا خرگوشه!)

می دانی چرا نام خانواده ی شما شد نکونام؟

پدرم می گفت چون جد ما ادم خوبی بوده به ما می گویند نکونام( وووی چرا تو به ابا اجدادت نرفتی!)

با سعدی لابی داشتید؟

بله سعدی دوست خانوادگی ما بوده(این جواد تو خیال بافی و خالی بندی زده رو دست خودم! شاگرد منه هاااااا!) و حتی برای این دوستی شعری هم گفته.(اره دیگه میازار جوادی که فوتبالیست است که خودش کلی بد بختی دارد و نا خوش است!!)

چه شعری؟

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده انست که نامش به نکویی نبرند. البته نکویی مصرع دوم هم نکونام بوده اما چون هم قافیه با مصرع اول نمی شود قبول کردیم مصرع دوم نکویی باشد(شما به جامعه ی ادبی ایران لطف کردین!) اما در خانواده ی نکونام این مصرع را بجای نکویی، نکونام می خوانند.(شما هم اره؟! اتفاقا تو بکس هوادار نکو این شعر رو می خونند: یه جواد داریم قلقلیه لپ گلی و فرفریه (چرا اینجوری نیگا می کنی؟ واسه قافیه بود به قول خودش!) می زنیمش زمین دادش هوا می ره(!) نمی دونی تا کجا با جارو دنبالمون میره ما این جوادو نداشتیم مشقامونو بد می نوشتیم بابامون واسه عبرت بهمون عیدی داد یه جواد قلقلی داد الان سعدی تو گورش داره واسه م دست می زنه تو هم دست بزن!!)

سعدی می دانست تو فوتبالیست می شوی؟

روایت زیاد است اما ان زمان به فوتبالیست شدن من هم اشاره هایی کرده بود ولی ان را عملی نکرد( بچه ها  این سعدی که اینجا نام می برند با اون سعدی فرق داره! این سعدی ماست بند محله ی جواد ایناست!)

حتما این شعر سعدی را قاب کردی و زدی به دیوار اتاقت؟

بله، البته تمام ایرانیها باید این شعر مهم را در خانه شان قاب کنند(عکس ترانه رو چی؟ نزدی!!؟)

چون شعر نکونام در شعر امده؟

خیر زیرا حقیقت زندگی ست.

تو هم مثل سعدی این شاعر بزرگ ایران می توانی شعر بگویی؟

سعدیا مرد نکونام با تیم ملی نبازد هرگز(اصلا از این حرفت خوشم نیومد اقا جواد! دفعه اخرت بود که پا تو می کنی تو خاطرات پاس و تحریفشون می کنی!)

این که تیتر خبر ورزشی بعد از دیدار با نماینده ی کویت بود

بله یادم هست عجب تیتر قشنگی بود اگر برای تیم ملی این تیتر را می زدید بهتر بود!(اره... نیست که همه ش تیم ملی 6 بر صفر 24 بر صفر با گلهای شما حریفاشو می بره! از اون جهت...!)

حالا واقعا تیم ملی با نکونام نبازد هرگز؟

من که ارزو دارم (و ارزو هم بر جوانان عیب نیست!!)

به نظر تو حاجی فیروز سیاه تره یا خیلی از ادمهای نون به نرخ روز خور؟

سیاهی حاجی فیروز مقطعی است اما ادمهای نون به نرخ روز خور خود ذغال هستند(جوادی مارک پنککت چیه؟ اصلا رنگ ذغالیت معلوم نیست!)

تا به حال با انها برخورد داشتی؟

بله تا دلتان بخواهد

حالا رفتارشان چطور است؟

 

تفاوت عید کریسمس و عید نوروز در چیست؟

از من کسی را بهتر پیدا نکردی که این سوال را بپرسی؟

چرا؟

چون من در هیچکدام از انها نیستم تا تفاوتی حس کنم کریسمس که در ایران هستم و عید نوروز هم در اسپانیا!(اخیی نازی! چه دل پری داری تو. اما امسال به دید و بازدید فامیلای پدری که رسیدی دیگه چی می

خوای!)

معروفترین گلی که زدی؟

گل به بردو خیلی جذاب بود و بازتاب زیادی داشت اما فکر می کنم معروفترین گلم همان باشد که ما را به جمع 4 تیم جام یوفا برد البته گل امسالم به رئال مادرید هم به یاد ماندنی ست اما گل به بردو چیز دیگری بود.

دوست داری برای پدر و مادرت چه کاری انجام دهی که تا بحال انجام ندادی؟

هر کاری که خودشان بخواهند من تا عمر دارم در خدمتشان هستم و هر دستوری داشته باشند به ان عمل می کنم (عجب چای شیرینی تو هستی دیگه!)

مادرت را بیشتر دوست داری یا پدرت را؟

هر دوی انها را بی نهایت دوست دارم و تفاوتی هم قائل نمی شوم(اقا جواد از این حرفا نزن ترانه می شنوه خوب ناراحت میشه دیگه!! به روابط عاشقونه تون لطمه می خوره!)

موسیقی هم گوش می کنی؟

بله تا دلتان بخواهد طرفدار دو اتیشه موسیقی هستم (مثلا موسیقی های ریکورد شده با صدای دی جی جی جی! در حمام منزلتون نه؟)

ساز هم بلدی بزنی؟

(نه اما مسواک بلده بزنه!) نه اما در اسپانیا وقتی گیتار می زنند لذت می برم.

در کشور گیتاریست های بزرگ زندگی می کنی؟!

بله کارشان خیلی خوب است و ادم رو طوری مجذوب می کنند تا ساعتها گیتار زدن انها را نگاه می کنی.

طرفدار موسیقی تند هستی یا ارام؟

بستگی به شرایط دارد اما موسیقی ارام را بیشتر دوست دارم.(پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم تیم ملی وای وای وای وای علی مورینیو همراهمون می اومد وای وای وای وای!!)

چه موقع موسیقی گوش می کنی؟

همیشه، زمان ندارد هر وقت تمایل داشته باشم

اگر امروز یک میلیارد تومان داشته باشی چه کار می کنی؟

بدهی هایم را می دهم بقیه اش را هم به مردم کمک می کنم (من یه پیشنهاد دیگه دارم برو واسه م. کارت شارژ بخر!)

می گویند یکی از پولدارترین فوتبالیستها هستی

نه دروغ می گویند (ج: به جون بچه ام دروغه!! به مرگ ترانه ما شبا غذا نداریم بخووریم! نون خشک تریت می کنیم تو اب جوش می خوریم!)

قرار نیست که مالیات بدهی چرا فرار می کنی؟!

باور کنید دروغ می گویند!(در این هنگام دماغ جواد دو متر بلند شد!)

می خواهی فرار کنی؟

نه وقتی که نیستم چرا بگویم که هستم؟ خدا را شکر در حد خودم راضی هستم اما باور کنید که پولدار نیستم!(لیمیت اقا جواد احتمالا ∞+ می باشد!!!)

شاید پولدار از نگاه تو یعنی کسی که 10 میلیارد پول دارد

نه به این شخص می گویند میلیاردر!

از اقتصاد سر در می اوری؟

فقط این را می دانم دو دو تا میشود 4 تا!(خوبه باز نگفت میشه 5 تا!)

کسی که دو دو تا را بداند حتما پولدار است؟

نه مگر یک استاد اقتصاد پولدار است که می داند اقتصاد یعنی چه؟

10 میلیارد پول داری؟

نه اگر داشتم که دیگر فوتبال بازی نمی کردم!(احتمالا می رفتی زن بگیری!)

تو فوتبال بازی نکنی؟ اگر نصف دنیا هم برای تو بود باز هم فوتبال بازی می کردی

دقیقا من بیمار فوتبال هستم و بدون فوتبال زندگی ام نمی چرخد (تو کلاً ام الامراضی!)

خیلی پول به لباس می دهی؟

بله من دیوانه ی خرید کردن هستم خیلی این کار را دوست دارم (مخصوص سبزی خریدن!!)

می گویند یک شلوار خریدی 4 میلیون تومان؟

4 میلیون که نه اما 2 میلیون پولش رو دادم (کسی که دو میلیون پول شلوار میده پولدار نیست؟!!)

خوش لباس ترین فوتبالیست ایران کیست؟

می توانم خودم را بگویم

بگو مشکلی نیست کسی که دو میلیون پول شلوار می دهد باید هم خوش لباسترین باشد!(این الان تیکه انداخت یا تعریف کرد!؟)

بین مردم عادی و فوتبالیستها خیلی ها پول به لباس می دهند اصولا ایرانیها به لباس اهمیت زیادی می دهند (من یا ایرانی نیستم یا تو خیلی ایرانی هستی! کیسه گونی هم واسه من خیلی با 2 میلیون شلوار فرقی نداره!)

اما تو وسواس داری؟

تقریبا

خوش لباس ترین فوتبالیست دنیا کیست؟

کریستیانو رونالدو

چرا بکام را نگفتی؟

من از رونالدو بیشتر خوشم می اید

بازیکنان اوساسونا چیزی در مورد نوروز می دانند؟

نه هیچی اما یکی دو نفر چیزهایی می پرسند(لابد تو هم فقط از سبزه گره زدنش می گی!)

در اسپانیا چه ماشینی سوار می شوی؟

بی ام و مدل ام6

این شماره ی 6 همه جا هست! (و ام هم همراشه!)

بله همه چیز با 6 همراه است شماره ی خوبی است و من خیلی دوستش دارم

کسی هست که مثل تو شماره اش را دوست داشته باشد؟

همه ی بازیکنان فوتبال شماره ای را که می پوشند دوست دارند

ماشین باز هستی؟

نه ماشین دوست دارم اما زیاد ماشینهایم را عوض نمی کنم

گرانی در اسپانیا بیشتر است یا در ایران؟

فکر کنم در اسپانیا البته انجا درامدهایشان بالاست اما از وقتی که یورو واحد پول اروپا شده زندگی در اروپا گران شده است

به غیر از فوتبال به چه چیز علاقه داری؟

خواب و خرید (و ترانه...!!)

فقط همین؟

اشپزی هم می کنم

چه می پزی؟

قرمه سبزی مرغ و قیمه با سالاد مخصوص (جواد از چند سال پیش عجب پیشرفت شگرفی داشت! راسته که می گن باید پسر رو فرستاد سربازی تا مرد شه ان شا ا... که تو اسپانیا اضافه خدمت بخوره تا اومد ایران دیگه شده جواد گلریز!!)

به نظرت بهترین هافبک خط میانی فوتبال ایران هستی؟

چه سوال سختی! به نظر شما هستم؟

بله هستی

خوب پس اسم خودم را می نویسم (تعارف اومد نیومد داره ها!!)

عید کجا هستی؟

 فکر می کنم هنگام تحویل سال نو در پامپلونا باشم ولی چند روز بعد از بعد از عید به ایران می ایم چون تیم ملی بازی دارد

حالا سال تحویل چه کار می کنی؟

مسعود شجاعی را می بوسم و عید را به او تبریک می گویم

اولین نفری که به تو زنگ می زند و عید را تبریک می گوید کیست؟

نمی دانم شاید یک نفر غافلگیرم کند!

سال 87 برای تو چطور بود؟

همه چیز خوب بود خدا رو شکر

ارزوی فوتبالی ات در سال 88؟

تیم ملی به جام جهانی برود

فقط همین؟

خیلی دوست دارم به جام جهانی برویم چون ارزش حضور در این رقابت ها را می دانم

از پامپلونا تعریف کن

شهر کوچکی با مردمان مهربان که شهرت این شهر به خاطر گاوبازی است

مسابقات گاو بازی در پامپلونا برگزار می شود؟

بله هر سال در تابستان و شهر هم خیلی شلوغ می شود

تو این مسابقات را دیدی؟

نه ان زمان من در ایران هستم

دلت نمی خواهد ببینی؟

دلم می خواهد اما زمانش به من نمی خورد

پامپلونا دیگر چه چیز معروفی دارد؟

رمان «زنگها برای چه به صدا در می ایند» هم برای شهر پامپلونا است

تو توانایی تجزیه و تحلیل فوق العاده ای داری می خواهی مربی شوی؟

بله حتما مربی می شوم

پس تصمیم خودت را گرفتی؟

بله همین حالا هم حاظرم مربی یک تیم باشگاهی باشم (مگه سیکاد بهت پیشنهاد بده!!)

مربی خوبی می شوی؟

این را زمان تعیین می کند

ارزوی ورزشی ات چیست؟

روزی سرمربی تیم ملی شوم این تنها ارزویی ست که برایم مانده دوست دارم سرمربی تیم ملی شوم و این تیم را به جام جهانی ببرم(چشم و دل اقا علی روشن!)

فکر می کنی این اتفاق رخ بدهد؟

بعید نیست فکر کنم این اتفاق بیفتد البته تا وقتی علی اقا در این سمت هستند جرات گفتن این را ندارم شما هم ان را ننویسید(چیه می ترسی دیگه دعوتت نکنه تیم ملی؟؟!)

مگر می شود این حرف بسیار مهم را ننویسیم؟!

فعلا که دنبال بازی کردن هستم و به این مسائل فکر نمی کنم (واییی! روز روشن داره خالی می بنده! تو همین چند خط بالاتر نگفتی همین حالا هم حاظری مربی تیم بشی!!)اما بعد از دوران بازیگری ام می خواهم مربیگری  کنم و ارزویم این است که تیم ملی را هدایت کنم

از اقای علی دایی موفقتر می شوی؟

علی اقا نتایج فوق العاده ای با تیم گرفته (اها اینجا منظورتون از نتایج فوق العاده 4 شدن تو گروه که نیست یه وقت!) و مطمئن هستم به جام جهانی می رویم ایشان مربی باهوشی هستند و می دانم مثل دوران بازیگری در مربیگری هم موفق می شوند(اگه مثه دوران بازیگری باشه که... فاتحه الصلوات...! )

اگر تو سرمربی تیم ملی شوی دایی چه کاره می شود؟

(تدارکات تیم ملی!!) اقای علی دایی در ان زمان یا رئیس ای اف سی هستند یا رئیس فدراسیون فوتبال ایران.(یه دور از جونی چیزی بگو!!) شاید هم رئیس فیفا شود(جواد ول کن اون پاچه رو! پاچه ی دایی رو که از جا کندی!!) او لیاقت تمام این پستها را دارد(دو تا البالو شفتالو هم می گفتی رسمیش می کردی دیگه!)

 

بچه ها یادتونه پارسال تو همین موقعها جواد تو مصاحبه هاش چی می گفت؟ (تو: اره! اره! درسته! یادمه!) خوب چی می گفت؟ (تو: ها؟ من از کجا بدونم!) خودم می گم خرگوش! جواد می گفت من امسال می خوام زن بگیرم خدا اخر و عاقبت ما رو بخیر کنه فقط دعا کنید مثه قطار شهری مشهد نشه! ریلاش و ایستگاهها اماده است اما واگن نداره! جواد بیچاره بره خونه زندگیش رو اماده کنه اما زنش تو تحریم اقتصادی امریکا اون وره مرز بمونه! به نفع جواده که از قطار شهری درس عبرت بگیره و از تو کوچه خودشون زن بستونه! چون اگه بره از چین زن بگیره زنش تو تحریم می مونه!! تازه اونجوری بهتر هم هست مامان جواد می تونه حسابی ریز مکالمات دختره رو با مردم در بیاره و فورا امار دختره رو بشه اما حتی اگه از چین هم بخواد زن بگیره اون مامانی که من می شناسم با همکاری پلیس اینتر پل از سایز کیمونو برو تا نام عروسک دوران کودکی دختره رو در می اره! ان شا ا.. که همزمان با راه اندازی قطار شهری مشهد جواد هم زن بگیره!

این دفعه فادرم در اومد تا بخوام تا تونستم نظرات رو بخوونم البته یه خط در میون تو نظرات گیس و گیس کشی بود! حسابی دوستان از خجالت هم در اومدن!

من دو تا ایمیل از تداعی داشتم که واسم علت ناراحتی ش رو از دست البرز گفته بود دلایلش به هیچ عقل و منطقی جور در نمی اومد تداعی جان عزیز دل گروه هواداران نکو بخدا اگه تو هیچ قانون و مذهبی اومده باشه که به فرض چند تا حدس این حق رو به خودمون بدیم که به یک نفر اینجوری بتازیم و فحش کاری کنیم البرز عزیز شما که ادعای بزرگی داری نباید یه ماجرای ساده رو اینجوری کش بدی من خودم هروقت یک نفر اینجوری بهم توهین کنه جوابش رو نمی دم چون تداعی این حرف رو از طرف خودش گفته نه از طرف من و یا سایر بچه ها...

این بحثها واقعا خنده داره... مثه بچه دبستانیها افتادین به هم.

شما ادم رو واقعا دلسرد می کنید

تداعی عزیز اینجا که وبلاگه منه من خودم نمی دونم کی می اد وکی میره اینقد دوستان زیادن که من انگشت شمار بشناسم اون هم فقط در حد اسم. اینکه شما می گی همه رو می شناسی حرف درستی نیست به فرض اینکه من و تو بدونیم جواد چه غذایی دوست داره اسم سگش چیه خونه اش کجاست واقعا به این ربطی داره که ما شناختیمش؟ نه عزیز دل من. من کاری به این ندارم که با تو چت کردم و با هم دوستیم من ادمی هستم که نمی تونم بی احترامی یک نفر رو نسبت به کس دیگه رو ببینم اونم وقتی نه دلیلی هست نه مدرک! اگر هم بود باز هم اجازه همچین کاری رو نمی دادم

این همه حرف زدم فقط واسه اینکه به همه گفته باشم اینجور رفتارها رو تحمل نمی کنم من منتظر بهونه ام که در وبلاگ رو تخته کنم مخصوص با اینهمه درسی که دارم! من تک تک شما ها رو دوست دارم و به عشق دوستای خوبم دارم میام اینجا. شما هم درک کنید و احترام بزرگ و کوچیک رو داشته باشین. البته امیدوارم تداعی نیاد بگه تو خود البرزی و به جای مهدیه اپ کردی!

همه شما رو دوست دارم

موفق باشید

بوووووووس

Foto

چه صحنه اي... چقد اشنا مي زنه...!

Foto

چرا قيافتو مچاله كردي....!!!

بچه ها اين دوتا رو كه مي بينيد رو كول جوادن برندگان خوش شانس مسابقه پيام كوچولو هستن!

http://64.130.220.65/Multimedia/pics/1388/1/Photo/163.jpg


جواد: ماااااااااااادر جااااااااااااااااااااااااااااان!!!!


| یادگاری از مهدیه
      ::تو دل یه مزرعه یه کلاغ رو سیاه هوایی شده بره پابوس امام رضا::
  پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۷ (۷:۲۱ ب.ظ)

سلام به دوستان با معرفت خودم (تو: چیه راه گم کردی؟ نونوایی دو تا وبلاگ بالاتره!)

شرمنده ی همگی این روزا کم سر می زنم اخه می دونید راستش قبض تلفن اومده با خدا تومن پول اینترنت هوشمند!! (تو: نه پس بهت حق میدم!)

این مدت که نبودم چه خبرا؟ وبلاگ در امن و امانه یا باز یکی اومده معرکه راه انداخته؟ (تو: اره یکی الان اومده اول اسمش هم میم داره!) چه جالب نکنه مامان جواده!!

شهادت امام رضا «ع» رو به همه اونایی که دوست داشتن مشهد باشن و نبودم و به همه ی دوستای گلم تسلیت می گم الان از حرم اومدم جای همگی خالی پای پیاده رفتم حرم واسه همه هم دعا کردم اما واسه چند نفر مخصوص... واسه فریده جون که دیشب زنگ زد و التماس دعا گفت و بقیه بچه های وبلاگ زیارت امین ا.. خووندم به نیابت همتون

جای همگی خالی نمی دونید تو حرم چه خبر بود غلغله... از همه جای ایران اومده بودن مشهد.

ان شا ا.. که واسه ی همه، عذاداریا قبول باشه

فریده دیشب یه چیزی گفت که من رو تا همین الان دلشاد کرد! فریده می گفت که تو یه وبلاگ خوونده یکی دست به افشاگری زده و از دلایل پشت پرده ی روابط صمیمانه ی جواد و مسعود شجاعی پرده بر داشته که مطمئنم اگه جواد اون مطلب رو بخوونه شاخ در بیاره و کلی حرصی بشه و اگه مامان جواد بفهمه که دیگه واویلا... میاد مسعود شجاعی نگون بخت رو به جرم فریب در ازدواج (!) از سر در استادیوم ناوارا اویزون می کنه

دلیل رابطه ی صمیمانه ی جوادی و مسعود ... (شیپورها رو به صدا در بیارید!) دیرید دیرررررررررررید دلیل رابطه ی صمیمانه ی جوادی و مسعود ... (تو: اوه بگو دیگه انگار داره امید هوا می کنه!) داشتم می گفتم دلیلش چیزی نیست جز این دل صاب مرده!!

قضیه عشقیه! جواد دل در گروی نگاههای شور انگیز خواهر مسعود داده و بادا بادا مبارک بادا ای یار مبارک بادا رو سر داده!

گفته که جواد قراره دوماد خانواده ی مسعود شجاعی بشه!! (تو: چشم انجولیا جولی روشن!!) حالا انجولی یه گلی به سرش میگیره جواب طفل یتیم شده ی ترانه رو کی مییییییییییییییده!! وا مصیبتاااااااااااااااا دلم برای جمهدیه کوچولو و جعفر و جاسم و جمیله کبابه!

اصلا کی گفته که جواد و مسعود رابطشون خوبه هان؟ اگه خوب بود که جوادی جهازیه ی مسعود رو نمی ریخت تو کوچه! اگه خوب بود که جوادی حکم تخلیه نمی گرفت واسه مسعود! تا از خونه دکش کنه! اگه خوب بود که ... لا اله الا الله من هی می خوام هیچی نگم شماها... لعنت بر دل سیاه شیطون خوبه واسه خواهر علی دایی شایعه نمی سازین!

این خوارزمی باید به بکس باحال هوادار نکو بابت این مغز پویا و خلاق جایزه ی افتابه ی طلایی رو بده! (تو: چرا افتابه؟) اخه مشخصه که این فکرا از کجا اومده گفتم افتابه که سمبل اون مکان مقدس باشه!

این قضیه ازدواج جوادی هم بخدا یه مصیبتی شده اینقدی که این هواداران عزیز تو نخ ازدواج جوادن خود جواد تو کاموای یه چیز دیگه ست!

حالا شماها ناراحتین یه دختر کمتر بدبخت شه؟ چشم دیدن هم نوعاتون رو ندارین؟ اصلا جواد می خواد بترشه! دبه سفارش داده به طول و قطر 190 در 120 سانتی متر! (تو: وا! چرا اینقد عریض. مگه می خواد اون تو فوتبال بازی کنه؟) نه گفتم عرض رو زیاد بگیریم که مسعود و خواهرش هم اون تو جا بشن! (تو: پس من چییییییییییی؟!!) تو نخودچی الان هم که میبینی گذاشتم جواد و خواهر مسعود تو یه دبه باشن اولا عرض رو زیاد پیش بینی کردم که یه وقت خدای نکرده اتفاقی نیوفته بعدشم اون مسعود هم اونقدا سیب زمینی نیستشا!

مسابقه ی پیام کوچولوی اسفند ماه:

سوال مسابقه: به نظر شما دلیل روابط صمیمانه ی جوادی و مسعود کدامیک از گزینه های زیر می باشد. شما باید عدد مربوط به گزینه ی صحیح را به شماره ی (متقابلا اعلام خواهد شد!) ارسال کنید. (با صدای مزدک میرزایی بخوون!)

گزینه ی اولیش: همش ظاهر سازیه! هم تیمیها باهم صمیمین نادون باور می کنه!

گزینه ی بعد: روابط پیچیده ی برادر خانم با دوماد خونواده ست دیگه!

گزنده ی سومی: چیه حسودی؟ چشم نداری صفا و صمیمیت بین یه خانواده رو ببینی؟ تو خجالت نمی کشی؟ (بوووووووووق) تو (بووووووووووق)!

گزینه ی فوضولا: اولا فوضول خودتی دوما این جوادی و مسعود خیلی مشکوکن! اصلا از کجا معلوم که خواهری در میون باشه شاید خودشون...

گزینه ی جیم: اقا این طراح سوال و جوابا کیه؟ مامان جواد پشت خطه!!

گزینه ی جوان: از وقتی ایرانسل اومده! تعجب نکنید شما با انتخاب یکی از تعرفه های قرمز یا ابی ایرانسل می توانید روابط خود رو با دوستان خود بهبود ببخشید!

گزینه ی اخریشه: تلاش برای بستن خواهر مسعود به ریش جواد!

جوایز این ماه رو سازمان بهزیستی با همکاری بنیاد حمایت از تریزومی های 21 تقبل کرده!

جایزه ی نفر اول: یک عدد پیراهن با استینهای یک تکه و مرتبط به هم منقش به ارم بهزیستی!

جایزه ی نفر دوم: برنده ی 5 تومان شارژ رایگان ایرانسل شما باید کد(بووووووووق) 50000:0936 را به شماره ی 1112 پیام کوچولو کنید!

جایزه ی نفر سوم: امتیاز خرید یه جفت جوراب مارکدار البته کاملا تمیز و عاری از قارچ و باکتری(!)

جایزه ی نفر چهارم: اهدای 15 دقیقه دایورت رایگان خط مهدیه روی خط مدیر کل بهزیستی!!

نگران نباشید از طرف خودم قول می دم که جوایز نفیس این ماه مورد سو قصد قرار نگیره!

این اقا مسعود خان هم که ترکونده و گل زده جا داره از همین تریبون به شوهر خواهر مسعود (!) این گل رو تبریک بگم

بچه ها واسم خیلی دعا کنید این روزا خیلی به دعای همه احتیاج دارم

از کامنت همه جیجولیهای محترم هم سپاس مندم بوس بوس بای

شماره بدم؟ (ج: چی گفتی؟) می خوای دوباره بگم؟!

 

خدا مرگم این دیگه کیه؟ بابا کوتاه بیا جوادیییییی

                                           

                                          

این چیه تو گردنت؟؟ بچه ها به نظرتون روش چی نوشته!!!(تو: همیشه در قلب منی ترانه!!!)

| یادگاری از مهدیه
      ::مننننننننن خووووووووودم::
  یکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۷ (۴:۳۳ ب.ظ)

سلام خوشگگگگگل عاششششششق سلام عمر دققققایییییق (تو: ها! با منی؟) نه گلی با بغل دستیتم!

در ابتدا ولنگ رو به همتون تبریک می گم البته فقط به اونایی که دوسشون دارم (ترانه: پس من چیییی؟!) خوب تو که دیگه گل سر سبد وبلاگی تو که نباشی وبلاگ صفا نداره گلی...

فوت مادر وحید هاشمیان رو به اقا وحید تسلیت می گم وحید همیشه یه اسطوره بوده واسه پاس حالا هم ازتون می خوام برای شادی روح مادر ایشون فاتحه بخونید...

                                             (یک دقیقه سکوت)

اخه تو خجالت نمی کشی؟ نه تو خجالت نمی کشی؟! (تو: نه!) بعله دیگه نشونه های ادمیزادی که نباید از بر و بکس باحال نکو انتظار داشت!( اخه همه تون فرشته این!) اون جواد طفل معصوم خودش رو کشت که یه هدیه توپس بهم بده اونوقت تو...

بچه ها حس خیلی خوبی دارم قبل از بازی مطمئن بودم گل می زنه وقتی جواد خیابونی (!) گفت که جواد و مسعود پشت توپ وایسادن داداشم گفت الان می خوره به ساعت ورزشگاه! اما من انگار ته دلم یکی داد می زنه گللللللللللللللله واسه همین گفتم عمرااااا! بشوت نکو که گلللله! چند ثانیه بعد نمی دونم چی جوری شد که توپ جوادی رفت تو دروازه ی کره ... دروازه بانشون هر چی کش اومد تا توپ رو بگیره نتونست... و بدین سان بود که جواد عقده ی گلی رو که قرار بود تو جام ملتها به این دروازه بان بزنه رو باز کرد و دل من و هواداراش رو شاد

این کاپیتااااااانه ایولللللللل دمت گرممممم و کلی بالا پایین پریدم داداشم گفت خدا شفات بده جواد گل زده نه کریم که کاپیتان کاپیتان راه انداختی... اما اون نمی دونست که جوادی همیشه برای ما کاپیتانه پاسه

واسه من این گل خیلی ویژه بود خیلی زیاد چون کلی بهم فاز داد احساس می کردم که قراره جوادی یه هدیه ویژه بهم بده از همون تریپ گلایی که خیلی دوسشون دارم از اون تریپ گلایی که واسه پاس خیلی زده...

اما قبل از ضربه ایستگاهی کره دوباره همون احساس تو قلبم زمزمه کرد گله. یه لحظه ترسیدم و تو دلم گفتم نه بابا فقط دلشوره ست گل نمی شه مهدی رحمتیه کشک که نیست! اما یادم نبود که دفاعمون ماسته وقتی تو حرکت اول توپ رو دفع کرد گفتم دیدی گل نشد و کلی به حس ششمم دهن کجی کردم! که ...

اره دیگه حس ششمم هم باید من رو بچسبونه به دیوار

این دفاع ایران از اول تاریخ بشر اون زمان که تو جام ماموتها شرکت می کردن هم اینجوری بوده. شایعه شده که کورش کبیر هم سر یکی از همین مسابقه ها از حرص سکته کرده و به جهان باقی شتافته تو یکی از کتیبه هایی که همین چند ساعت پیش تو حوالی پازارگاد کشف شده بود به یه خطی شبیه خط اقا جواد (البته دور از جون خط میخی!!) نوشته شده بود: «منم کورش شاه شاهان شاه چهار گوشه ی عالم نوه ی کورش بزرگ! درود به اجدادت من هی می رم از یولیگسوس (لیگ برتر یونان باستان!) مربی میارم هی بهتون حال می دم اون وقت شماها اینجوری حال ملت رو می گیرید؟! نفرین اهوره مزدا تو روحتون! هرکول بیچاره اومد کلی مربیگریتون رو بر عهده گرفت کلی زر و زیور بهش دادیم تا شماها یه تکونی بخورید اما گویا که (بوووووق!) واقعا (بوووووووق!) » حالا هم اگه نمی خوان ما هم بریم بیخ دل اجدادمون باید یه فکری واسه این دفاع بکنن.همه شون تریزومی 21 دارن! اینا همشون از زیگوت خرابن

جوادی تو بازی امروز مواضع سرخ یا ابی بودنش رو به طور رسمی اشکار کردم بعله دیگه اون لباس قرمزی که زیر پیرهنش پوشیده بود مواضع خودش رو لو داد! منم از طرف بکس باحال نکو ارزو می کنم که پرس ببره واسه من که تو لیگ بی طرفم که فرقی نداره دعا کردن هم که مجانیه!

این مساوی به اندازه ی 6 تا پیروزی به من چسبید و خیلی حال کردم

امروز اینقدر حرف دارم که نمی دونم کدوم رو اول بگم اما اونایی که مهمترن رو اول می گم

شب 2شنبه با چند تا از دوستام کل اس ام اس انداخته بودم که یه هو یکی از دوستام اس داد میبینم که جواد جونتون رو اوردن نود! خودم نفهمیدم چه جوری 19 تا پله رو اومدم پایین تا تی وی رو روشن کردم دیدم که یه پسره تو تی وی نشسته و نیشش به دلایل نا معلومی تا بنا گوش باز و لبخند پیروزی بر لبانش نقش بست بعله دیگه بعد اون همه حرف که پشت سر جواد در اوردم جواد بلاخره لباس صورتیش رو در اورد و سفید پوشیده بود... بلاخره لباس اول و اخر همه مون همینه دیگه!!

از دوران طفولیت جواد هم بازی گذاشتن سال 75 که فکر می کنم بازی با تاجیکستان بود (اگه این مموری یاری کنه!) اینقد گوگولی شده بود مثه بچه موشا بود...

الان داشت شبکه خبر می گفت که هموطنان عزیز ظرفیت ورزشگاه پر شده لطفا در منزل بمانید و بازی رو از تی وی ببینید..  واقعا جای تاسف داره برای ملتی که اینقدر دم از عرق ملی و سایر شعارهای مضخرف دیگه می زنن. من جای تموم اونایی که امروز به ورزشگاه رفتن و 4 شنبه ازادی نبودن خجالت می کشم اصلا کی گفته که ایران بهترین تماشگرا رو داره؟

از دوستای گلی که تولدم رو تبریک گفتن خیلی ممنونم بچه ها جواد ساعت 9 به بعد اون شبی که فرداش با تیم ملی تمرین کرد ایران اومد من خواستم بیام بگم اما حدث زدم خودتون احتمالا می دونید

ستاره جان حق با توئه بلا شکمش اومده بالا! اما هوادارا نگران نباشن تا 9 ماه دیگه خوب میشه! البته اگه بچه فیل نباشه و تصمیم نداشته باشه 2 سال تو شکم مامانش بمونه! اتفاقا چند وقت پیش تو سجاد دنبال لباس بارداری واسش می گشتم که متاسفانه مردونه ش رو نداشتن همشون گل منگولی بودن و بدور از ذوق جواد! اگه پسر بود جابر/جاسم/جعفر (چیه چرا اینجوری نیگا می کنی می خوای بگم جان/جیل؟!) اگه دختر بود... بچه ها یه اسم بگین که اولش ج داشته باشه... اها جمهدیه!

یکی گفته بود قضیه بغرنج جواد چیه می گم که بقیه هم بدونن: قضیه ای وجود نداره هواداراش یه ذره گنده ش کردن یه فیلم بوده و این حرفا هم دیگه یه ذره کهنه به نظر میاد

جریان 360 هم مثه فیلمه... جواد یه 360 داره که الانم بهش سر می زنه دوست داشتین تو لینکام به نامه 360 جوادی نکو دارمش برین سر بزنید

تو این بحران اقتصادی اینا هم بخدا بیکارن ولنتاین بگیرن حالا ما که از 7 دولت ازادیم اینایی که باید 10 یا 20 کادو به تنها عشقاشون(!) بدن چی؟ بخدا من دلم واسه اونا می سوزه...

بچه ها من تو این یه سالی که بزرگتر شدم یه کارای بدی کردم دوست دارم الان اعتراف کنم:

1: پراکنده کردن شایعه ی به کما رفتن و در حال احتزار بودن ستاره در مدرسه!

2: چسبودن ادامس به لباس یه بیچاره ی مفلوکی تو خیابون!

3: (بووووووووووووووووق)!

4: به تعداد زیادی اسکول کردن ملت!

5: ریختن ابروی جوون مردم در ملا عام!

6: دو در کردن جوائز ارسالی جواد مربوز به مسابقه های پیام کوچولوهای ماههای قبل!

اما کارای خوب زیادی رو هم کردم مثلا... مثلا... (تو: حرفای تو کاش میشده قند و عسل؟!!) نه گلی فور اگزمپل ... ای بابا چرا یادم نمی اد!!


جواد: یوهاهاها الان می خورمتتتت!

نداشتیم اقا جواد! یا قرمز یا سبز...

ای ووو چه اقای با شخصیتی! با ترانه ازدواج موکونندددد؟!


بچه ها به نظرتون جواد چی دیده؟!


چه کفشای خوشرنگی...



این اهنگ بایلاموس انریکه ست من عاشق این اهنگم هرچند هم گوش کنمش انگار بار اوله می شنوم بچه ها اگه کسی کد گذاشتن این اهنگ رو تو وبلاگ پیدا کردن حتما یه ندا بده...

این هم هدیه خودمه به مناسبت تلاشها و مرارتهایی که کشیدم تا یک سال دیگه زنده بمونم (چه خود شیفته!)

از همه بابت ایمیلها و افها و اس ام اس ها و کامنتهای تبریک ممنونم

TE QUIRE

Esta noche bailamos
Te doy toda mi vida
Quedate conmigo
Tonight we dance
I leave my life, in your hands
We take the floor
Nothing is forbidden anymore

Dont let the world dim my sight
Dont let a moment go by
Nothing can stop us tonight
1-bailamos, let the rhythm take you over
Bailamos
Te quiero amor mio, bailamos
Gonna live this night forever
Bailamos
Te quiero amor mio, te quiero

Tonight Im yours
We can make it happen Im so sure
Now Im letting go
There is something I think you should know
I wont be leaving your side
Were gonna dance through the night
Im gonna reach for the stars

(repeat 1)

(whoa, oh oh oh) tonight we dance
(whoa, oh oh oh) like no tomorrow
(whoa oh oh oh) if you will stay with me
Te quiero, mi amor
Quedate conmigo, esta noche
Quedate mi cielo
(repeat 1, 1...como te quiero (6))

امشب ما می رقصیم
و من زندگیمو تو دستات ول میکنم
دیگه هیچ چیز واسمون قدغن نیست
اجازه نده به دنیای بیرون...
چون هیچ چیز نمیموته امشب جلوی ما رو بگیره

بایلاموس...اجازه بده این ریتم تورو به اوج ببره، - بایلاموس
عزیزم عاشقتم (اسپانیایی) - بایلاموس
میخوام امشب تا ابد دووم داشته باشه - بایلاموس
عزیزم عاشقتم (اسپانیایی) – عاشقتم

امشب من توام
ما میتونیم بزاریم این اتفاق بیافته مطمئنم
من نمیخوام این اتفاق نیافته
چیزایی وجود دارن که من فکر میکنم تو باید بدونی

من نمیخوام تنهات بگذارم
ما میریم تمام شب رو با هم برقصیم
من میخوام به ستاره ها برسم

بایلاموس...اجازه بده این ریتم تورو به اوج ببره، - بایلاموس
عاشقتم عزیزه من (اسپانیایی) - بایلاموس
میخوام امشب تا ابد دووم داشته باشه - بایلاموس
عزیزم عاشقتم (اسپانیایی) – عاشقتم

---ما امشب میرقصیم
نه مثل فردا
اگه بخوای با من بمونی
عزیزم عاشقتم (اسپانیایی) – عاشقتم

بایلاموس...اجازه بده این ریتم تورو به اوج ببره، - بایلاموس
عزیزم عاشقتم (اسپانیایی) - بایلاموس
امشب میخوام  تا ابد دووم داشته باشه - بایلاموس

عزیزم عاشقتم – عاشقتم
بیا عشقه من

| یادگاری از مهدیه
      ::فراخوان بین المللی::
  چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷ (۲:۳۰ ب.ظ)

به به خدای من اینجا رو بنگر جل الخالق

خداییییییییییییا

 (تو: ها؟ باز چه خبر شده؟ جن دیدی؟!) نه عزیزم تو رو دیدم! دارم فکر می کنم تو چه جوری بعد از مصیبتها و داغهایی که در مدت دوری من و البته حضور درخشان در امتحانات دیدی هنوز زنده ای! (تو: تا کور شود هر انکه نتواند دید!! من هواداری نیستم که به این هواها بلرزم!!) بووووف بووووف (صدای مهیب حاصل از ترکیده شدن چشمای مهدیه!!)

سلاااااااااااام گرم من خدمت همه ی مسیحاهای جوانمرد خودم امیدوارم خوب و خوش و خرم باشید!(ارایه ی تضمین!)

خیلی خوشحالم اخه تو غزه اتش بس اعلام شده ان شا ا... پیروزی کامل مسلمونا بر ظلم رو ببینیم

دست دست (وجدان مهدیه: هی خانوم محرمه هاااا!) ببخشید پس صلواااااااااااااات

ان شا ا... خدا همه ی شیعه های مظلوم پاچنار رو از ظلم سنیهای افغان نجات بده ان شا ا... امام زمان بیاد و داد مظلومای بیگناه رو بگیره. می گن تو پاچار شیعیان رو به جرم اینکه امام علی و امام حسین رو دوست دارن مثله می کنن!! «سیعلم الذی ظلموا ای منقلب ینقلبون» الشعرا ایه ی اخر.  این ایه ی شریفه رو امام حسین «ع» وقتی سر مبارکشون رو روی نیزه زده بودن در طول مسیر تا شام تلاوت می کردند (بزودی خواهند دانست کسانی که ظلم کردند که به چه کیفر گاهی و دوزخ انتقامی بازگشت می کنند)

فکرمی کنم به اندازه ی کافی خون روی زمین ریخته شده و زمین به اندازه کافی ناعادلانه از شرم و خون, سرخ شده. کاش بیاد و به اندازه ی تمام شبهایی که از تاریکی گریه کردیم به صورتامون نور بپاشه کاش بیاد ...

می بینم که جواد به کاسیاس گل می زنه جا داره یه خسته نباشید جانانه به جوادی بگیم که با گلش کلی بکس باحاب هوادار رو ترکوند و یادش نره که موفقیاتاش رو به خاطر دعای خیر هواداراش داره...

من که دیگه خدائیش می خواستم این پسره داور رو خفه ش کنم این دیگه چه وضع داوریه؟ تبریک به اقای عنایت! چرا ناشکری می کنیم که داورای ایرونی فلان و چلانن؟! خوبه هر چند وقت یه بار داوری های اقای الفونسو پرز رو از تلویزیون نشون بدن تا مردم بدونن مرادی چه گوهریه و ما قدرش رو نمی دونیم!

خدائیش اگه الفونسو اون پنالتی ها رو می گرفت چه می شد! جوادی می رفت پشت نقطه ی کرنر و ...

خدا به عذاب اخروی الفونسو بیافزاید که ما رو خون به جیگر کرد

کاش اوسا با گل جواد برنده میشد واقعا حیف شده

مسعود شجاعی چقد عالی بازی کرد ایول به این بشر به رونالدینیو گفته زکی اما هنوز مثه اون با تجربه و پخته بازی نمی کنه

دروازه بان اوسا خیلی وحشتناک بازی کرد من به مسئولان اوسا توصیه می کنم جمع ایرونیا رو کامل کنن و ضلع سوم مهدی رحمتی رو به اوسا بیارن مهدی دروازه بان خیلی خوبیه

اوسا تو دفاع در حد تیم ملی ضعف داره حتی بدتر از ایران! بجای یه دونه نصرتی چندین و چند تا نصرتی صفت دارن! از وقتی هم که جواد جلوتر بازی می کنه ضعفش بیشتر شده

بازی جواد و مسعود همیشه یه سر و گردن بهتر از بازی هم تیمیهاش هست و اونا لیاقت بازی تو یه تیم خیلی بهتر با یه رتبه ی بهتر تو لالیگا رو دارن نه تیم اخر جدول!

امیدوارم در امتحانات موفق شده باشین و امتحانا بهتون خوش گذشت باشه. جای همه دوستان سبز بنده تو مدت امتحانا حال دنیا رو بردم

خیلی به من خوش گذشت البته غیر از اون دو ساعتی که تو سالن اجتماعات روی صندلیم می شستم ...!

واسه اینکه سر جلسه ها حوصله م سر نره می زدم زیر اواز! یا اینکه نقاشی می کشیدم البته کارای دیگه ای هم می شه کرد اما من فقط کارای فرهنگی انجام می دادم!

جا داره از عزیزانی که در این مدت امتحانات من رو تحمل کردن تشکر کنم :

در صدر لیست  باید از رزم ارا (که خدا به عذاب اخرویش بیافزاید!!) تشکر کرد!! و محبوب قلوب تمام عزیزان سال سوم ریاضی و تجربی  این پسره گی لوساک (که الهی نور به قبرش بباره!) و عزیز دل من گریفیت که جا داره ازش معذرت بخوام که چند بار وسط امتحان تنش رو تو گور لرزوندم و کلی چاخان پاخان از خودم در موردش شایعه کردم تو برگه م!! فعلا که چند تا از نمره هام رو دیدم به نظرم باید گوشیام (گوشی پزشکی!) رو اویزون کنم! نمی دونم با چه رووی کارنامه م رو نشون ابو علی سینا بدم

دوستان عزیز این اگهی چند دقیقه پیش به دست من رسید لطفا عنایت فرمائید

توجه توجه

مژده به تمام دختران در انتظار مرد رویاها با بی ام سفید ببخشید اسب سفید! فرصتی استثنایی برای همه ی پیر دختران ساکن دبه ترشی!

 

به یک عدد دختر با کمالات با جمالات  و کلی با و بی ی دیگه ! وهمچنین چشم و گوش بسته و البته مسلط به فنون طبخ قرمه سبزی (این مورد اجباریست! در صورت عدم استعداد در این زمینه ی مهم عروس خانوم می تواند یانگوم را بعنوان سر جهازی همراه داشته باشد!) و دارای مدرک رسمی مبانی پاک کردن سبزی حرفه ای از اکادمی فولاد زره(!) و مهارت کافی در شستن جورابای معطر همسر خود(!) جهت کلفتی ببخشید جهت امر خیر فورا نیازمندیم!

عزیزان علاقه مند می توانند با ارسال مدارک و تکمیل فرم ثبت نام در ازمون کنبی و گزینش نهایی (که تاریخ ان متقابلا اعلام خواهد شد!)  به مدیر وبلاگ تمایل خود را اعلام کنند.

مدارک لازم جهت تکمیل ثبت نام:

1)عکس نیم رخ سه رخ و تمام رخ رنگی (عکسهای زیر باید پشت سفید و مطابق با استانداردهای عکسهای پاسپورت و زندان گونتانامو باشد)

2)دو حلقه فیلم از حین انجام دادن امور منزلداری مانند دم کردن چایی  شستن طرفای کثیف از مهمانی فامیل شوهر(!) در لب حوض و سابوندن مس (!) امور اعلام شده باید بصورت همزمان توسط متقاضی انجام شود! .

3)دو عدد فتو کپی شناسنامه از تمام صفحات شناسنامه (بخصوص قسمت ضرب مهر های شرکت در انتخابات! شخص متقاضی باید همیشه در صحنه باشد و همیشه در انتخابات شرکت کرده باشد!مخصوصا در انتخابات مجلس!! ) با الحاق پرونده ی دوران دبیرستان و ریزنمرات 3 سال تحصیلی بهمراه فتوکپی کارنامه ی ازمون کنکور سراسری! .

4)استعلام کتبی و به تایید رسیده توسط اهالی محل زندگی مبنی بر اوکی بودن!

سایر موارد قابل توجه: (یا همون مفاد عهدنامه ی ترکمن چای!! ببخشید عقدنامه!)

1)از همین الان اعلام می کنیم مهریه ی قابل پرداخت حداکثر 1 سکه ی 50 تومنی طرح سیمرغ(!) به نیت یگانه بودن خدا و حد اقل 666666 سکه ی تمام بهار ازادی به نیت باحال بودن شماره ی شیش!(البته این مهریه دومی تنها قابل پرداخت به جناب داماد است! و زن هیچگونه ادعایی نسبت به این سکه ها نباید داشته باشد!)

2)زیر لفظی و شیربهای داماد توافقی است و در صورت قبول مهریه ی داماد و پرداخت نقد یا بصورت اقساط 1 ساله داماد شیر بها و زیر لفظی را می بخشد! پدر عروس به عنوان هدیه عروسی باید سند شیش دانگ کارخونه ی بی ام و را به اسم داماد بزند و برج پیزا یا ایفل (داماد کم توقع ما به سیخ میلاد ببخشید برج میلاد (!)هم رضایت دارد!) را پشت قباله ی داماد کند!

3)امتیاز ویژه برای عروس خانوم: حق طلاق با زن می باشد و هر وقت که دید دیگه به اینجاش (اشاره به انتهای مجاری تنفسی!) رسیده می تواند از طریق قانونی تقاضای طلاق بگیرد (البته دور از جوون خدای نکرده) و برای معالجه راهی بیمارستان روانی بشود!

4)عروس خانوم گرامی حکمه کنیز مادر شوهر را دارد و در صورت تمایل فولاد زره ببخشید مادر شوهر محترمه باید جانش را نیز فدا کند! خدا یکی مادر شوهر هم دو تا!!(یکیش هم منم دیگه!)

5) عروس محترمه باید دارای ایزو666 فولاد زره و استاندارد بین المللی جی جی(!) باشد!

پیشاپیش از دلاور و شیر زنانی که تمایل به شرکت در این فراخوانی را دارند تشکر کرده و برایشان سرود نام اوران دلاوران قهرمانان می خوانم و ارزو می کنم خدا به شما صبر بده!

دعای خیر بکس باحال هوادار نکونام بدرقه ی راه این عزیزان و از خدا می خواهیم در این راه صعب انان را یاری کند!

نکت (جمع مکسر نکته!) :

در ضمن توجه داشته باشین مهم اخلاق جوانمردانه است پس در این رقابت نفس گیر با هم اصول فیر پلی را رعایت کنید

قابل توجه دوستان فرم های مربوطه و ظرفیت ثبت نامی محدود می باشد پس برای تقاضا هر چه زود تر اقدام کنید

برای خانواده های محترم ایثارگر و شهدا امتیاز طلایی قائل خواهیم بود برای کارمندان محترم دولت امتیاز نقره ای و برای عزیزان فرهنگی محترم امتیاز مسی !

با تشکر از همه عزیزان روابط عمومی امور بین الملل فولاد زره!!

جا داره که در همین فرصت کوتاهی که شما متن بالا را مطالعه کردید به اماری که هم اکنون از پایگاه سرشماری شایعه پراکن(!) که یه منبع موثقه! تعداد متقاصیان را اعلام کنم

 9 میلیارد و 100 هزار و 100 و 5 نفر امادگی خود را برای شرکت در این فراخوان اعلام کردند!(تو: این 9 میلیارد احتمالا جمعیت مورچه های ایرانه نه؟! پدر سوخته ها چه استقبالی کردن!) نخیرم این جمعیت انسانهاست! ( تو: از کی تاحالا جمعیت جهان 9 میلیارد شده که من خبر ندارم؟!) از وقتی که مهدیه اومده! (تو» خوب حالا اگه حتی 9 میلیارد باشه میبینیم که همه ی مردها اعلام تمایل کردن برو تا بچه ی خواهرم! ) خوب این محبوبیت دوماد رو بین اقشار جامعه نشون میده! حسودی؟

لیست شخصیت های برجسته ای که اعلام امادگی کردن:

1)      انجولیا جولی! (تو: خدا مرگم اینکه شوهر داره!!) خوب گفته اگه دوماد من رو به کنیزی مامانش قبول کنه من شوهرم رو طلاق میدم!( البته متاسفانه مهدیه که می خواست نامش فاش نشه(!) به ما اعلام کرده که مادرداماد به خاطر بعضی مسائل (!) با این پیوند به شدت مخالفت کرده!)

2)      زلیخا! (ایشان اعلام کردند که دل در گروی نگاههای داماد دادند ودیگر تمایلی برای منت کشی از یوزارسیف را ندارد !! البته منبع اگاهی (ز.ن.) اعلام کرده که جواد بهش گفته مگه من کمتر از یوزارسیفم! باش تا بیام بگیرمت!! اون وقت ببرمت خارج چشمت بیوفته به تام کروزی انریکه ای چیزی دوباره دل از کف بدی؟!! بشم مثه پوتیفار!

3)      همان منبع اگاه!!(ز.ن.) متاسفانه منبع اگاه به دلیل مسائلی که ان را حراست از جان خود اعلام کرد دلایل این اقدام عجیب خود را ذکر نکرده!

4)      مجتبی جباری!! (ایشان اعلام کردند به دلیل علاقه ی وافری که به دوماد دارند حاظرند به خاطر وصال وی تغییر جنسیت داده ! البته دوماد نه ها گفته نه نه! ...)

5)      دختر کوروش کبیر! ( ایشان اعلام کردند در رفت و امدهایی که به خواب مهدیه داشته است با داماد هم برخورد کرده و دل در گروی نگاه شور انگیز وی نهاده! کوروش هم اعلام کرده من در راه مام وطن دخترم رو میدم!! کی بهتر از سردار نکو! که اسپانیا رو فتح کرده. اما جواد به دلیل مسائلی که انرا عدم رویت شاهزاده جز در خواب اعلام کرده پیشنهاد وی را رد کرده! ضمن اینکه کوروش اعلام کرده بود پازارگاد را به نام داماد خود خواهد کرد! جواد در پی این پیشنهاد وسوسه انگیز اعلام کرده که خیلی هم بد نیست ادم زنش رو نبینه! بجاش پازارگاد رو که می بینم!

6)      رایس ! (ایشان اعلام کرده که بعلت تعلاقات خاطری که به ایران و ایرانی دارد و ضمن اینکه داماد مرد رویاهای وی است تمایل خود را ابراز کرده! اما متاسفانه بعلت تحریم ایران از سوی امریکا امکان صادر کردن زن به ایران وجود نداره! حیف شدش! خیلی بهم می اومدن!!

7)      پیردختر 108 ساله ی چینی! (در اخبار اعلام شد که یک دوشیزه ی 108 ساله ی چینی اکنون تمایل دارد ازدواج کند وی پس از دیدن اگهی ما بسرعت تمایل خود را اعلام کرده جواد هم اعلام کرده ارزو برجوانان عیب نیست اما تو چی میگی این وسط؟! مامان بزرگ من که خدا بیامرزتش نصفه سنه شما رو داشت!

8)      تو!! (تو: کی؟ من؟!) بعله شما دوست عزیز!!

9)      بعلت ضیق وقت نام سایر دوستان ذکر نمی شود...

 

همینجور که داری به انتهای خووندن این اپ می رسی تعداد متقاضیان داره مثه باکتری زیاد میشه! پس هرچه زودتر اقدام کن

بچه ها لطفا در مورد اشکالات و عیبهای وبلاگ حتما نظر بزارید تا من رفعشون کنم البته می دونم مشکلات زیاده شما ها اون اشکالاتی رو بگید که واجبتره زودتر حل بشه

ماه بهمن هم شروع شد یعنی اینکه این عمر ماست که داره می گذره و داره تموم میشه بعله دیگه البته این یه معنی دیگه ای هم داره!! اونایی که تیز باشن می گیرن! (تو: فهمیدم اغاز دهه ی فجر و ورود تاریخی امام خمینی به وطن؟!) نه عزیزم ولش کن هوادار کو نشان از نکو! ازت چه انتطارایی داشتمااا

از کامنتاتون خیلی ممنون

آسوشيتد پرس:

نكونام بالاتر از كاناوارو

خبرگزارى آسوشيتدپرس در گزارشى در مورد بازى يكشنبه شب تيم هاى اوساسونا و رئال مادريد از هفته نوزدهم لاليگا نوشت: نخستين گل بازى توسط جواد نكونام، هافبك ايرانى اوساسونا زده شد. او در ورزشگاه سانتياگو برنابئو، پس از يك سانتر، بالاتر از مدافعان ميانى رئال مادريد همچون كاناوارو با سر گل زد. روزنامه تايمز لندن نيز در گزارشى كوتاه نوشت: نكونام كه قابليت گلزنى با ضربات شوت و سر را دارد،) خبر نداری بابا بین یه گوشه از توانایی های جواده!)مقابل رئال مادريد از ويژگى خاص خود استفاده كرد و با ضربه سر مقابل كاناوارو پيروز شد

. كاماچو:

گل جواد با ناداورى از بين رفت

سرمربى اوساسونا علت شكست تيمش را مقابل رئال مادريد ضعف در خط دفاعى و قضاوت ضعيف داور توصيف كرد. به نقل از وب سايت اوساسونا، خوسه آنتونيو كاموچو گفت: مردان من خيلى خوب بازى كردند. در خط دفاعى هنوز هم مشكلات زيادى داريم. از عملكرد دروازه بان تيم اصلا راضى نيستيم اما عامل اصلى در شكست ما، ناداورى اين ديدار بود كه بعيد مى دانم حتى يك كارشناس داورى در اروپا حرف مرا رد كند. كاماچو ادامه داد: با گل نكونام به پيروزى اميدوار شدم اما ناداورى ما را از پيروزى محروم كرد. اگر آن پنالتى گرفته مى شد شانس ما براى فتح كامل امتيازات بسيار بالا بود.

روزنامه آس:

نكو عظمت برنابئو را از بين برد. روزنامه پرتيراژ ورزشى اسپانيا گل جواد نكونام را به منزله از بين رفتن عظمت ورزشگاه سانتياگو برنابئو دانست(جواد استعداد عجیبی تو تخریب داره!).مانوئل استبان (این اسم اسپانیایی منه! من تو روزنامه ی اس هم کار می کنم) خبرنگار روزنامه آس، در تحليل خود از بازى رئال مادريد و اوساسونا نوشت: نكونام عظمت برنابئو را از بين برد و نشان داد كه رئال مادريد درخشش در سال جارى را فراموش كرده است. گل نكونام يكى از بهترين گل هاى اين فصل لاليگا بود(چی کار کنیم دیگه! نکو جونه دیگه!). گل نكونام در برابر دو سد بزرگ به ثمر رسيد؛ يكى كاناوارو و ديگرى كاسياس (مثل اینکه اسم من از قلم افتاده!) كه خود را فراتر از فوتبال اسپانيا مى دانند. اين ۲ بازيكن بايد بدانند هرگز اينگونه نيست و حتى در حد لاليگا هم مدعى نيستند(نخیر اونا در حده لالیگا هستن اما جواد فرای لالیگا ست)

اكيپ:

گل نكونام حرفه اى بود

روزنامه اكيپ فرانسه از گل جواد نكونام به نيكى ياد كرد(نیکی دیگه کیه؟ هااا؟!!). اكيپ فرانسه در گزارشى نوشت: در بازى تيم هاى رئال مادريد و اوساسونا از هفته نوزدهم لاليگا ۴ گل زده شد اما گلى كه جواد نكونام، هافبك ايرانى اوساسونا زد، شكل خاصى داشت. نكونام با وجودى كه هافبك دفاعى اوساسونا است، براى تيمش با ضربه سر گل زد. او در هنگام حمله اى از جانب تيمش اين كار را كرد. گلى كه نكونام زد، همچون يك مهاجم نوك حمله، حرفه اى بود. نكونام فراتر از خط دفاع رئال مادريد با سر دروازه حريف خود را فرو ريخت.

ايمز:
نكونام مقابل كاناوارو پيروز شد
روزنامه تايمز لندن در گزارشى كوتاه در مورد بازى اوساسونا و رئال مادريد نوشت: نكونام كه قابليت گلزنى با ضربات شوت و سر را دارد، مقابل رئال مادريد از ويژگى خاص خود استفاده كرد و با ضربه سر مقابل كاناوارو پيروز شد

سايت اخبار فوتبال جهان:
بازيكنان اوساسونا از گل نكونام حمايت نكردند
سايت اخبار فوتبال جهان در گزارشى در مورد بازى رئال مادريد - اوساسونا نوشت: بازيكنان اوساسونا به حمايت از گلى كه نكونام زد، نپرداختند و در حالى كه با گل اين بازيكن ايرانى يك - صفر در سانتياگوبرنابئو از ميزبان پيش افتادند، يك باره ۳ گل پذيرا شدند.

سايت گل:
نكونام، رئال را به دردسر انداخت
جواد نكونام در رتبه بندى كارشناسان فوتبال لاليگا به عنوان بهترين بازيكن اوساسونا در ديدار مقابل رئال مادريد انتخاب شد.
نكونام كه موفق شد تك گل اوساسونا در اين ديدار را به ثمر برساند با كسب امتياز هفت به عنوان بهترين بازيكن تيمش شناخته شد.
سايت گل در خصوص بازى خوب نكونام در مصاف با رئال مادريد نوشته است: او در نيمه نخست با دوندگى ها و توپ هايى كه ارسال كرد واقعاً رئال مادريد را به دردسر انداخت. او حتى موفق شد گل ارزشمندى را هم براى تيم خود به ثمر برساند اما مانند ديگر بازيكنان اوساسونا در نيمه دوم، او هم عملكرد چشمگيرى نداشت هرچند كه دوندگى اش هرگز متوقف نشد. اين سايت در خصوص مسعود شجاعى كه ۵/۶ امتياز كسب كرد هم نوشته است: مسعود به سختى تلاش كرد تا براى مردان هجومى تيم خود موقعيت فراهم كند. اگرچه او در اين خصوص چندان خوش شانس نبود اما روز دشوارى را براى گابريل هاينتزه رقم زد.
كيكر:
نكونام بهتر از كاناوارو و رائول
دو بازيكن ايرانى تيم اوساسوناى اسپانيا پس از ارائه بازى خوب و درخشش در ديدار با رئال مادريد، نمرات خوبى گرفتند.
هفته نامه كيكر آلمان در تازه ترين شماره خود كه ديروز منتشر شد، به بازى جواد نكونام، نمره خوب ۲ داد. اين بازيكن موفق شد(خدا مرگم مگه 2 نمره ی خوبیه؟! انگار این جوادی هم با ناپلئون یه سر وسرهایی داره!!) در اين ديدار كه يكشنبه شب در ورزشگاه سانتياگو برنابئو انجام گرفت، تك گل تيمش را با ضربه سر به تيم رئال مادريد بزند؛ هرچند كه در نهايت يارانش ۳-يك بازنده شدند. نكونام با دريافت اين نمره به عنوان يكى از بهترين هاى تيمش برگزيده شد. او همچنين نمره اى بهتر از بازيكنانى همچون كاناوارو، سرخيو راموس و ... از تيم رئال مادريد دريافت كرد. كارشناسان اين نشريه آلمانى به بازى مسعود شجاعى، نمره ۳ دادند. در اين ديدار روبرتو، سنگربان تيم اوساسونا نمره ۵ گرفت تا بدترين چهره زمين باشد. او با اشتباهات خود زمينه ساز شكست اوساسونا شد. كيكر به مردان دو تيم اينچنين نمره داد: (در نظام نمره دهى نشريه كيكر، يك بهترين و عالى ترين نمره و ۶ ضعيف ترين و بدترين نمره است)
*
رئال مادريد: كاسياس ۲ ، سرخيو راموس ۳ ، كاناوارو ،۴ په په ۴ ،هاينتزه ۴ ، گاگو ۴ ،ديارا ۳ ،روبن ۲ ،هيگواين ۳ ،اشنايدر ۴ ،رائول ۴
*
اوساسونا: روبرتو ۵ ،آليسباتو ۳ ،خوزكستو ۳ ،فلانو ۲ ،مونرال ۴ ،فلانو ۴ ،پونال ۲ ،نكونام ،۲ پلاسيل ۲ ،شجاعى ۳ ،خوان فران ۳ ،پانديانى ۴

مژده به بکس باحال هوادار که داور خبیث و بد طینت این دیدار به اجزای اعمال خودش رسید و حسابی فدراسیون فوتبال (تو: فدراسیون فوتبال ایران؟) نخیر اسپانیا! عنایت عزیز اگه می تونه ایرونیا رو جریمه کنه کاری که خوب بلده! حالا اگه پولش به هر راه ناصوابی خرج می شه بی خیال مهم اینه که جیگرمون حال میاد!

این عکس بی باک خیلی جالبه

به نظرتون شبیه کیه؟!(تو: لئوناردو دی کاپریو؟) اگه به گلشیفته نگفتم! خیلی شبیه اقا جواده خودمونه! نه؟

باید بهش بگیم جواد بی باک!


http://i18.tinypic.com/4vsq8h4.jpg


امیدوارم که از خووندن مطالب خسته نشده باشید! عقده ی 3 هفته رو یه جا خالی کردم!

شرمنده ی دوستان

شبهاتون همرنگ روزاتون اگه شباتون بی رنگ بود خدا نکنه که روزاتون همرنگ شباتون!

ادیوس

| یادگاری از مهدیه
      ::تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته...::
  پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۷ (۲:۳۷ ب.ظ)

سلام به گل روی دوستای گلم

اینجوری منو نیگا نکنین خیلی زور زدم تا بر هوای نفسانی غلبه کنم اما... لعنت بر دل سیاه شیطون!! (تو: چرا به خودت لعنت می فرستی حالا!!)

خووووبین؟

اره چرا خوب نباشین منم خوبم خیلی خوب

حتی اگه تورم این روزا بابام رو شرمنده ی دخترش می کنه اما بازم شکر خدا خوبم

شکر خدا هنوز بابا دارم...

ان شا ا... هیشکی بی پدر نشه! عزیزم اینو نه واسه خودت واسه ی همه بخواه واسه چشمای یه بچه ی 3 ساله که باباش جلوی چشاش جون می ده اون بچه ای که هنوز نمی دونه حماس کیه حزب ا... چیه! حتی هنوز نمی دونمه اسلام چیه... هنوز خیلی چشماش کوچولوئه واسه تمام چیزای بزرگی که ما می بینیم واسه تموم چیزای بزرگی که کاش کور بودیم و نمی دیدیم هنوز خیلی کوچولوئه اما یه روز مرد بزرگی می شه و خواهد پرسید اون روز که چشمای من خیس بود اون روز که پدرم رو شهید کردن تویی که مسلمون هیچی تویی که انسانی چرا هیچی نگفتی از اون فاجعه تر روزی هست که باید تو چشمای رسول خدا نیگاه کنیم من یکی که ...

اره دلم خیلی گرفته به اندازه ی تمام روزایی که لبخند زدم دارم زکات می دم زکاتش هم خیلی تلخه تلخی ای که حتی هنوز نمی دونم چه طعمی داره فقط می دونم تلخه...

درود بر روح بلند دکنر شریعتی...

        

اما چه رنجی ست لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی ازردهنده ای است تنها خوشبخت بودن در بهشت! تنها بودن سخت تر از کویر است.

 

خدا یا بهشتت را نمی خواهیم اما جهنمی را به ما عطا کن گرچه در خون و اتش اما با خواهران و برادرانمان... قسم به عزت و کرامت تو که انگاه بهشت موعودت را یافته ایم!(قاصدک)

 

این روزا از مسئله ی بغرنج (!) فیلم جواد خیلی چیزای مهمتری وجود داره از گلزنی جواد تو لالیگا خیلی چیزا مهمتر هست. از هرچیزی که تا بحال مهم بود خیلی چیزای مهمتر وجود داره.

من از حماس حرف نمی زنم من از حزب ا... حرف نمی زنم من از دولت جمهوری اسلامی حرف نمی زنم من از تلاویو حرف نمی زنم من از کاخ سفید حرف نمی زنم من از مصر یا هیچ خراب شده ای حرف نمی زنم من حتی از محمد (صلی ا... علی و اله ی) حرف نمی زنم من فقط دارم از یه جفت چشم سیاه و پر اشک حرف می زنم من دارم از اسم مشترکمون حرف می زنم از انسانیت...

گرچه این روزا درک این کلمه خیلی سخته اما من حرفش رو می زنم اینقدر می گم تا یادمون نره یادمون از پیوندای پیچیده مون با خواهر و برادرایی که شاید نمی تونیم به زبونشون حرف بزنیم اما با همونها از یک پدر و مادر زاده شدیم فقط محض یاداوری می گم من و تو ادمیم همون قدر که مردمای خاک غزه... همونایی که فرمان حمله به غزه رو صادر کردن هم خواهر و برادر من و تو اند اما اونا یادشون رفته که دنیا حتی کمتر از دو روزه یادشون رفته باید چه جوابی به مادر و پدر مشترکمون بدن! من و تویی که هنوز گاهی از خاطره ی گنگ خواهر و برادری مون یاد می کنیم چرا نشستیم و داریم برای خون شهدای مظلومی که هزار و خرده ای سال پیش ریخت گریه می کنیم؟! داریم هنوز به یزید و معاویه و ابن مرجانی که قرنها پیش توی جهنم هم فیها خالدون شدن نفرین و لعنت می فرستیم؟! تا بحال فکر نکردیم چرا همیشه می گن اگر یه قطره با اخلاص و شناخت برای امام حسین (ع) گریه کردی تمام گناهات امرزیده می شه؟! فقط به یک دلیل عاقلانه ...

اینکه ای ایها الناس من ذبیح الله ام بنده ای که فقط برای زنده کردن و یاداوری نام انسانیت قیام کردم (گرچه این روزا حرفام شبیه قصه است اما...) من ذبیح الله ام همونی که علی اصغرش رو داد تا تو ای انسان قرن بیست و یکم هرگز یادت نره انسان هستی من رو شهید کردن چون فقط خواستم از رسالت پدرم دفاع کنم من از خون خودم و فرزندام باکی ندارم مگر علی اصغرم رو ندیدین؟! تنها باک من از اون پروردگاری هست که از کوتاهی من دلگیر نشه. من حسینم همونیکه براش گریه ها می کنین همونیکه تو ای روضه خوان برای صحرای کربلا خیالها که نمی بافید بیاین کربلای غزه رو ببینید علی اصغر من پیش خداست به چشمای علی اصغر دیگه ای فکرکنید که دلش یه روزی هم از من خون میشه! به خاطر خون شهدای کربلا که نه... برای نام تحقیر شده ی ازادی... همین هم برای هر انسان ازاده ای کافیه بخدا که کافیه...

علی اصغر هم هنوز نمی دونست پدرش کیه و نسلش به اسمون هفتم می رسه نمی دنست شهیدا می رن بهشت نمی دونست ارمان مقدس پدرش برای این قیام چیه اما یه تیر گلوش رو درید...

 

 

حسین تشنه ی لبیک بود اما افسوس که تنها زخمهای تنش را به ما نشان دادند. (دکتر شریعتی)

 

خیلی دلم پره از ادمایی که تو خیابونا شعار می دن ای رهبر ازاده اماده ایم اماده !!

کوفیان هم اماده بودن نه؟

قصد من مقایسه ی کربلاو غزه نیست حرفم فقط اینه که اگه دلمون برای اسطوره های نادیده ی کربلا اتیش می گیره اگه غربت رقیه اشکمون رو سرازیر می کنه چرا از دیدن چشمای خیس بچه ها ی کوچولو خون گریه نمی کنیم؟ (که سزاست) چرا وقتی با خودمون می گیم اگه من تو کربلا بودم به فلان و فلان قسم که امام حسین رو تنها بزارم با خودمون نمی گیم شاید همون موقع تو کوفه خیلیا داشتن به جنگای صدر اسلام فکر می کردن!

 

 

تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخت خوشبخته

جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست جواب هم صدایی ها پلیس ضد شورش نیست

 

نه بمب هسته ای داره نه بمب افکن نه خمپاره دیگه هیچ بچه ای پاشو روی مینجا نمی ذاره

همه ازاده ازادن همه بی درد بی دردن تو روزنامه نمی خونی نهنگا خودکشی کردن

 

جهانی رو تصور کن بدون نفرت و باروت بدون ظلم خودکاه بدون وحشت و تابوت

جهانی رو تصور کن پر از لبخند ازادی لبالب از گل و بوسه پر از تکرار ابادی

 

تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرفه

تصور کن جهانی رو که توش زندان یه افسانه ست تمام جنگای دنیا شدن مشمول اتش بس

 

کسی اقای عالم نیست برابر با هم ان مردم دیگه سهم هر انسانه تن هر دونه ی گندم

بدون مرز و محدوده وطن یعنی همه دنیا تصور کن تو می تونی بشی تعبیر این رویا

 

این روزا فقط به یه نفر فکر می کنم یه نفر که خیلی ساله دیر کرده می گن به موقع ش میاد خدایا به موعودت بگو چقدر دوسش داریم و چقدر بیشتر از عشقمون بهش محتاجیم!

اخ امام مهدی کجایی که شیعیانت دلتنگتن...

داره جهان به کجا میره؟! بازم به قول دکتر شریعتی وایسا دنیا من می خوام پیاده شم!

بیایم برای چشمای پر از خاک یتیمای غزه برای زنان داغدار غزه نه بیایم برای ظهور منجی دعا کنیم!

یادتونه چه جوری واسه شفای جواد دعا کردین؟ مگه خدا نداد؟! اینبار مثل همون روزها صادقانه خدا رو صدا بزنیم که اوست بینای شنوا

تمام این حرفا رو فقط واسه یاداوری زدم واسه یاداوری به خودم که من امانت دار علم کربلا هستم...

شرمنده امروز غمگین نوشتم و ناراحتتون کردم اما اگر ناراحت شدین این نشونه ی خیلی خوبیه نه؟!...

 

بریم سراغ سوژه ی همیشگی خودمون بعله دیگه تیم ملی!

تیم ملی دلاور و قهرمان و نام اور ما هم طی یک سفر سوک سوک گونه یه سری زدن به اسپانیا تا ببینن چه خبرا اونجا!

اقای دایی به ارزوی دیرینه ش رسید و از ژانویه ی دل انگیز اسپانیا لذت ببرن و پزش رو هم به فامیل عیالش بده!

در هر صورت این سرمربی عزیزتر از جان داره کم کم پا جای پای محمود مارکو پولو می ذاره (وجه تصمیه ش رو هم می تونی فاتحه خووندن به هیکل ابرو و حیثیت کشور عزیز مون بزاری!)

من موندم تیم کم تو کشور پیدا میشه که پاشن هزار کیلو متر رو طی کنن و برن با تیم گالیور سیاه (ملقب به گالی سیا!!) بازی کنن مگه همین تیم منتخب باقر شهر چه شه؟ 4 یا 5 تا گل می زنن و کلی روحیه مضاعف کسب می کنن و حالش رو هم سرمربی تیم ملی می بره!

لطفا به گزارش برداشتی خبرنگار اعزامی وبلاگ به اسپانیا توجه کنید:

به نظر من نتیجه ی 3 بر 2 برای فدراسیون برتر سال 2008 اسیا(!) کسر شانه اونم با تیمی که هر کدوم از بازیکناش از یه گوشه ی این گیتی پا شدن اومدن! اونم یه تیم از در و دهاتای اسپانیا!! باز اون موقع که تیم ملی با آ اس رم بازی کرد گفتیم خوب تیم سری آ ست تیم توتیه کم چیزی که نیست اما حالا چه جوری به خودمون دلداری بدیم؟

وقتی نیمکت گالیور سیاه رو نشون می دادن من که درود فرستادم به تمام تیمای ایرانی و با خودم گفتم چقد نیکت ما ایرونیا خلوته! یادمون باشه چد تا از این اقایون کراوات زده و خوش تیپ رو جهت زیبا سازی نیمکتای تیمای ایرانی اعم از ملی و غیر ملی استخدام کنیم! گویا تیم گالیور سیاه اومده بود لشکر کشی و چنان قشونی با خودش راه انداخته بود که دل سرداران شجاعی مثه کورش کبیر هم می لرزید! شاید مثبت ترین قسمت این بازی تدارکاتی هم همین بود پس یه ستاره کنارش می زارم !

ستاره ی دوم رو کنار نام مبارک وحیو طالبلو (ششششششششششیره!) می زارم یادمون نره اسم دلاوری که سال قبل چه جوری بلیت برگشت تیم ملی از جام ملتها رو به ایران رو اوکی کرد یادمون نره!

جای خالی جوادی نکو تو این بازی بد جور تو ذوق می زد!... جا داشت در همین راستا یک سبد لاله ی سرخ اون وسط بزاریم! که البته این پیشنهاد به مضاق دوستان خوش نیومد و استقبال نکردند و گفتن تو این هوای سرد لاله از کجا پیدا کنیم؟ خود جواد رو بیاریم که بهتره و کم خرج تره! البته من پیشنهاد کردم مهدیه رو بیاریم اون وسط بشونیم (به عنوان نمایندگی مجاز و رسمی جواد و هم چنین نماد و سنبل گل لاله!!) که متاسفانه مهدیه به دلیل رقابت با ناپلئون در ایران موفق به حضور در این رویداد بین المللی نشد!

در پایان این بازی علی دایی از همراهی نکردن ستاره ی تیمش جواد نکو اظهار ناراحتی کرد و گفت که اگه جواد اینجا بود جاهای خوب خوبه اسپانیا رو بهمون نشون می داد!

از فدراسیون خبر رسیده که همسر علی دایی بعد از این بازی به فداراسیون شکایت برده که من که می دونم علی رفته اسپانیا زن بستونه! (البته جا داره به این خانوم محترم بگیم که هر کس که به اسپانیا میره در جهت ستاندن زن که نمی ره!) البته بلا نسبت جواد من منظورم با خودمه!

دوستای گلم من، بیایم همیشه واسه همدیگه دعا کنیم مخصوصا واسه اونایی که این روزا خیلی به دعای ما نیاز دارن برای منم دعا کنید تا روی ناپلئون رو کم کنم!

شب و روزتون خوش

ادیوس

خدایا تو به ما چشمانی سالم و زیبا دادی به این دیدگان تو خود نیز منظره ای از شادی ها و زیبایی ها عطا کن که تو سرچشمه ی زیبایی هایی. (قاصدک)

| یادگاری از مهدیه
      ::روز امام علی رو غیر از اینکه دوست بداریم پاس نیز بداریم!!::
  چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۷ (۴:۲۰ ب.ظ)

سلامی چو بوی خوش … بوی خوش چی؟!! (تو: جوراب جواد؟؟!)

وای خدا مرگم ماسک شیمیایی منو بیارین!! حمله ی شیمیایی شده!!!

مامانت خوبه؟ (تو: اره)

بابات خوبه؟(تو: اونم خوبه)

خواهرت خوبه؟(تو: سلام داره خدمتتون)

داداشت چی؟ (تو: دیگه وارد جزییات نشو!)

راستی حال خودت چطوره؟! داشت یادم می رفت!

در ابتدا عید سعید غدیر رو به همه ی دوستای گلم تبریک می گم ارزو می کنم همه ی ارزوهای قشنگتون بر اورده بشه!

گیل گیل

واسه بازی جواد بهش نمره ی 6 از ده دادن و بهترین نمره ی تیم خودش بوده (جواد: نمره ی 6 کلاس رو نمی خوام... بهترین بازیکن اوسا رو نمی خوام...! من فقط بهترین بازیکن دنیا رو می خوام!) وای وای چه کم توقعه این پسره!

امروز می خوام از بزرگترین کلاه برداری قرن پرده برداری کنم و دست به افشا گری بزنم !!

بله می خوام تا شما با چهره ی حقیقی جوادی نکو اشنا بشید

از الان می تونم قیافتون رو وقتی این موضوع رو بفهمید حدس بزنم و بفهمم چه حالی می شید پس پیشاپیش پاشو برو یه لیوان اب قند واسه خودت اماده کنم لازمت میشه!(تو: بابا بگو دیگه! من طاقت شنیدنش رو دارم!)

نه عزیزم بار این مصیبت کمر من یکی رو خم کرده چه برسه به تو! (نو: نه بابا طفل معصوم فقط 87 کیلو ناقابله!!)

راستش طی تحقیقات پلیس اینور پل با همکاری اف بی جی (مخفف fans e bahale jey jey)  و همینطور ناجا و راجا (!) با هنرمندی مگی و دوستان بازیگر مهمان چارگف و سی رین تی پی تی! با تشکر از ویلکینز و فرانکلین!!  چند روز پیش طی مکاشفاتی که با چوپان راستگو!! داشتم به من اعلام کردند که این پسره ی موذی 70 میلیون جمعیت رو اسکول کرده!! بله این اقا سید هست!!! و برای دو در کردن مخارج سنگین عیدی دادن خودش رو زده به اون در و به کسی نگفته که من سیدم! (تو: چییییییییی؟ ای ناقلا! 28 × 100 = 2800 !!!) اینگار از اب قند گذشته چی داری می گی با خودت؟ (تو: هیچی بابا دارم ضرر و زیان متحمل شده تو این مدت رو بر اورد کنم!! اگه سالی 10 تومان می داد2800  ریال ضرر کردم) اها!! حق با توئه! نمردیم و سلولای خاکستریت یه تکونی به خودشون دادن

در همین جهت کانون حمایت از حقوق هواداران نکونام تصمیم گرفتن به فیفا شکایت کنن! از قدیم گفتن حساب حساب نکو هوادار! (جواد: چییی؟ من اصلا شماها رو نمی شناسم! اینا همه ش افتراست!!) نه بابا اون موقع که جورابات رو می فرستادی می شناختی!! حالا بزار برم به سپر بالاتر(!) بگم اون موقع دیگه حتما می شناسی!!

اگه بشینیم یه حساب سر انگشتی بکنبم فقط شاید 100 تا از هوادارای جواد میان تو نت حالا حساب کن 100 ×  2800 = خدا تومان!!

ایییییییییییی فریاد !!! مردم به دادم برسین!! اصلا تو می دونی با این پول چند تا از ارزوهای من بر اورده میشه!! ایا می دانید با این پول چند تا مدرسه میشه ساخت؟ ایا می دانید با این پول چند کیلومتر جاده سازی انجام میشه؟ می دونی با این پول میشه چند تا داور خرید؟؟؟

داره کم کم صدای امتحانا میاد!( تو: مگه امتحان صدا داره؟!) بعله که داره یه چیزی تو مایه های گریه و ضجه و ناله!! البته خداوند متعال مهر و تعلق خاطر به نمره رو در وجود من نذاشته!! و کلا در هالیدای هستم و با ناپلئون عزیز کلاس بر داشتم تا رموز موفقیتش رو در اختیارم بزاره! اصلا تا وقتی این یار مهربان هست ادم چرا باید به خودش زحمت درس خوندن بده؟ خرد جمعی هم خوبه اصلا به استناد ایه ی قرانه که خداوند می فرماید : دست خدا با جماعته!!

چند وقت پیش یه امتحانی داشتیم که ستی از هر کی می پرسید تو درس خووندی که جهت مشاوره و خرد جمعی بیام پیشت بشینم و از همه میشنید نه! بهش گفتم عزیزم کتاب همه چیز بلده! حالا اگه تو امتحان کتابارو جمع کردن می تونید از یاداوری هایی که شب گذشته از ساق پا تا گردن نوشتید استفاده کنید!

البته من خودم خرد جمعی رو در امتحان توصیه نمی کنم اومدیم و یکی مثه ستی کنارت نشست که خط شناسان میخی از خووندن خطش عاجزند می خوای چه خاکی به سرت بریزی؟! پس بهتره که ادم به خودش و یار مهربانش تکیه داشته باشه!

البته من به دوستان عزیزی که لپاشون مثه چراغ راهنمایی گل می ندازه و یا عزیزانی که حین انجام عمل قاچاق برگه ! دست و دلشون می لرزه تمنا می کنم که بشینن سر جاشون و خودشون رو سبک نکنن!

چند شب پیش یه خواب باحال دیدم! (تو: چقد تو خواب نما میشی!) اره خواب دیدم تمام بازیکنان تیم ملی (البته دایی نبود)  با جواد با چتر از اسمون پریدن تو خونمون!! چه خواب با نمکی بود یادم میاد تو خواب یه کاری کردم که جواد تو خواب داشت از دست من خود زنی می کرد! البته الان هر چی به مغزم فشار اوردم یادم نیومد چی کار کردم! خیلی خواب توپی بود!

اون روز تو سایت اوسا جوادی یه مصاحبه کرده بود از بالا تا پایین  پر از ارایه ی پاچه خواری!! یه بار پاچه ی کاموچو یه بار زیگاندا!

من که داشتم از خنده می مردم! از جواد پاچه خوارتر فقط خودمه(!!) یه کم اگه خداداد از اینکارا بلد بود که کارش به اینجا نمی رسید!

ضمن اینکه شما رو به تماشای این عکسا دعوت می کنم!!

(الان تو عالم خیال و رویا چند تا عکس باحال ببنید و همون جوری در عالم خیال حالش رو هم ببرین!)

با توجه به گردگیری کنب سال سوم متاسفانه دیگه تا اخر امتحانا اپ نمی کنم!(تو: خدا رو شکر!!)

مسابقه ی جدید پیام کوچولوی دی ماه:

به نظر شما کاموچو برای رفع مشکلات تیمی خودش باید چه تغییری در تیم بدهد؟

گزینه ی اولیش : استخدام دو تا جادوگر جهت جادو و جنبل و گرفتن کمک در همین زمینه از علی دایی!

گزینه ی جیمی : خرید یکی یه دونه کتاب بچه فیل رو قورت بده!! یا کتاب کی جورابای مرا کش رفته است؟!

گزنده ی سوم : فلک کردن و نوازش با ترکه ی البالو به شیوه ی فیروز کریمی! در ورزشگاه ناوارا

گزینه ی من : اوردن جواد به خط فوروارد!

گزینه ی چند تا مونده با اخری : دم دروازه میدن قرمه سبزی جوادی تیمتو بر دارو ببر!

گزینه ی علمی: تمنا کردن از اقای نیوتون جهت دادن یه تغییراتی در قوانینشون!

گزینه ی هنوز مونده به اخری: اوساسونا قهرمان میشه اگه لیگ چپه بشه!!

گزینه ی یوهاها هنوز مونده: دعوت از بازیکنان پاس و جذب انها به اوساسونا (البته بجز از نصرتی! چون اون موقع باید یه تیم برای رفع این معضل استخدام کرد!)

گزینه ی اخر :انصراف از ادامه ی لالیگا جهت حفظ ابرو!!

شما باید گزینه ی صحیح را به شماره ی (بوووووووووق)0214445 اطلاع دهید (در ضمن مسئولیت هرگونه کفش خوردن و کتک خوردن پس از دادن جواب به این شماره با خودتونه!!)

جوایز این ماه بسیار ارزنده ست و کلی حالش رو می برین! در ضمن بگم که تمام جوایز این ماه رو جواد جان تقبل کرده و اتیش زده به مالش!

کمک هزینه ی سفر به مزرعه ی اخرت (بدون قرعه کشی!!)

عضویت افتخاری در باشگاه اوساسونا جهت جمع اوری توپ!

بن تخفیف ویژه خرید از دافی شاپ جواد مخصوص هواداران خوش شانس نکونام

اهدای جوراب زرین به تنها یکی از هواداران خوش شانس از دست جوادی

سه دستگاه اپارتمان مبله در بلوار خزر با 7 نفر کارگز تمام وقت در عالم خواب و رویا!!

در انتها به خبری که هم اکنون به دستم رسید توجه کنید!!

با استعلامی که پوارو از سازمان ثبت احوال گرفت مشخص شده که چوپان راستگو هنوز ادم نشده و باز خالی بسته!! (نو: به قول جناب مرحوم در گذشته(!) ای روح بلند ساسی مانکن تو بیا برس به دادم!!) در ادامه پوارو اعلام کرده همدست چوپان دروغگو خانوم مهدیه ... چییی؟ بچه ها یه وقت فکر نکنید که من رو می گه!(تو: موودوونم!!)

بچه ها کامنتاتون رو خووندم

خیلی دلم گرفت

چرا این حرفا رو می زنید؟

گناه داره به خدا

امام علی میگه اگه یه چیزی شنیدید اصلا باور نکنید ولی اگه دیدید واسه خودتون یه بهونه واسه طرف مقابل بتراشید

امروز روز امام علی هست

به خاطر امام علی این بحث روتموم کنید

بچه ها من فکر نمی کنم ابروی جواد رو برده باشم اگه حرفی هم می زنم شما ها که می دونید شوخی می کنم حالا مگه چه ایرادی داره جواد جی اف داشته باشه؟ خوب جوونه دیگه بعدش من از کجا بدونم جواد جی اف داره؟!! که بخوام نظر بدم

اما گاهی ما از جواد از حد خودش بیشتر انتظار داریم چون می شناسیمش که چه دل بزرگی داره

اتفاقا منم تو سایت یوتیوپ یه فیلم از جواد دیدم که با یه دختر داشت باهاش حرف می زد و جواد هم اصلا محلش نمی ذاشت و سرد باهاش برخورد می کرد

ترجیح می دم این فیلم رو نبینم

چون می ترسم این دفه واقعا در وبلاگ رو تخته کنم!

به خدا قابل درک نیست که چه ادمای عوضی مثه لاشخور دوره ادمای معروف جمع میشن و خوب اونا هم مطمئنا تاثیر گذاره! ربطی هم به ظرفیت نداره

ادرس اون سایت رو پاک می کنم هر کدوم از هوادارای جواد دقت کنید فقط هوادارای جواد اگه این ادرس رو خواستم بهش می دم

این رو هم خیلی قبول دارم که جواد خیلی با هم جنساش رفیقه اما مگه من و تو به جواد  فقط به چشم برادری نیگا نمی کنیم؟ بهر حال این هم خلق و خوی بعضیاست

بچه ها یادتون نره که ما تو هر شرایطی هوادارشیم و حق نداریم که این جوری یک جانبه در موردش قضاوت کنیم

هر روزتون عید باشه و همه ی عیداتون پر از شادی

بای بای

| یادگاری از مهدیه
      ::thanks for your shopping!::
  سه شنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۷ (۱:۵۷ ب.ظ)
اي بابا اين جواد هم اگه گذاشت يه مين در كمال ارامش بگيرم بخوابم (تو: اِ پس داشتي خواب 7 دولت پادشاهي رو مي ديدي؟!!) اره اونم چه پادشاهي! هر وقت بيكار مي شه در جهت غني سازي اوقات فراغتش يه سري هم به خواب من بيچاره مي زنه و پريشونش مي كنه!

اِ راستي سلااااااااااااام! چه خبرا تو؟(تو: سلام خوبم! هيچ خبرا من!)

اره داشتم مي گفتم اين اقا جواد باز دوباره به صورت پيام بازرگاني از تو خواب من رد شده! و نذاشت يه ذره بخوابم!(تو: ايول ايول داش جوادو ايول! حقت بود خرس قطبي!)

Foto

همچنان كه داشتم خواب ابو علي سينا و ساير بچه معروفاي تاريخ رو مي ديدم (كورش كبير و علي دايي(!) و انسانهاي نخستين بازیگر مهمان: جناب زکی جان! با هنرمندي اديسون!) ناگه دي ري دي ري دي پخش شد (پيامهاي حالگيري جواد!) و جواد بعد از دادن چند تا پيام اموزشي در جهت ترويج فرهنگ  بابا برقيسم ! گفت: بابا تو ديگه كي هستي؟ من: مهديه! ج: جدي؟!! فكر كردم اون مهديه ديگه اي! من: نه عزيزم دفعه ي بعد حواستو جمع كن درست شماره بگير حالا هم قطع كن سينا جون پشت خطي اومده! و جواد هم دلمو شكوندي گويان تلفن رو قطع كرد!

                                                              دي ري دي ري ري

 ادامه ي رايزني ها با ابو علي سينا ادامه داشت كه باز دوباره...

                                                             دي ري دي ري ري

م: باز كه تو اومدي؟ ج: كي؟ من؟ خوب اره! م: يالا بگو چيكار داري. دارم با اديسون روي طرح يك اختراع جديد کار مي كنيم!!ج: خوب حالا طرحت چيه؟ مي خواي دوباره برق رو اخترع كني؟! من: بووق بووق ج: صداي چي بود؟ من: هيچي بابا دستگاهم به كار افتاد! اولين فضول رو شمورد!! ج: پرررو!! تو خواب پررو مي شي يه بار بزنگ به گوشيم يه احوالي بپرسم! من: نه بابا من كه مزاحم اوقات شريف شما نميشم!! ج: خوب تو خجالت نمي كشي؟ من: اره!جات خالي الان دارم پشت تلفن عرق شرمم رو پاك مي كنم بابا رفتم تو زمين! ج: اين برنامه ها اصلا به گروه خونيت نمي اد! تو نا سلامتي هوادار مني! دو تا هودار مثه تو داشته باشم (بچه ها نفر دوم كيه؟! تو: پرنیان جونه دیگه!!) دشمن مي خوام چيكار؟ من: باز چي شده؟ در يك گوشه ي دور دست اين كره ي خاكي يه اتفاقي افتاده اومدي يقه ي من رو گرفتي؟؟ ج: نه اگه اتفاقي كه مي افتاد كه الان اويزون بودي! من گل زدم اونوقت تو نشستي با اديسون چرت و پرت مي گي؟! خجالت بكش! مي خواي برم تو وبلاگت عربده كشي ابروت رو ببرم؟؟ من: هااا؟ خدا مرگم! تو هم اره؟!! از اين كارا بلدي؟ ج: نه! من:خوبه پس برو!! ج: اويزون كردن كه بلدم! من: خوب حالا من چي كار كنم تو گل زدي؟ وبلاگ رو چراغوني كنم يا مسعود(البته اینجا اشاره ای به شخص خاصی نیستش!) واست قربونی کنم؟! نيست گل سرنوشت سازي بوده! یا نکنه می خوای در وصف این حماسه افرینی واست قهرمانان نام اوران بخوونم؟! من: خوب مگه خودت نگفتي اگه من گل زدم اپ مي كني؟ حالا داري دبه مي كني نه؟! من: الهييييييييييي! جان جان درد و بلات بخوره تو مغزش عشقش! واسه اينكه من اپ كنم پس گل زدي؟ (ببين ياسي جون از عشق من چه ها كه نمي كنه!!) ج: خوب حالا برو اپ كن دیگه! بزار يه شب ديرتر برق كفش شه! امشب رو در تاريكي به سر مي بريم فردا شب كفشش كن! من: باشه هنوز 999 تا ازمایش دیگه مونده تا کشف شه!(گویا ادیسون 1000 بار ازمایش کرده تا تونسته لامپ رو اختراع کنه! پس حالا جالاها برقا قطعه! تا من و ادیسون یه کاری بکنیم واسه قطعی برق!)حالا كه دلم برات سوخته مي رم اپ مي كنم به شرطي که بار اخرت باشه كه اينجوري پا برهنه بپري تو خوابم و به حريم خصوصي زندگيم تجاوز كني! ج: دست پيش رو مي زني كه پس نيوفتي؟! تو دست از سر كچل زندگي من بر دار من به جان مهديه(!) قسم ديگه به تو كاري ندارم! من: اِ پس در فراق من كچل هم شدي؟! ج: برو ديگه بچه پرررو

                                                  دي ري دي ري دي

اينسان بود كه جواد اومد و با كلي خواهش خواست كه اپ كنم!!

http://www.somosrojillos.com/media/galeria/9/3/4/2/0/n_club_atletico_osasuna_javad_nekounam-243.jpg

بايد يه ماجراي جالب ديگه اي هم واستون تعريف كنم!! البته دعا كنيد كه جواد گذرش اين طرفا نيوفته كه به تمام وعده هاي پيشين جامه ي عمل مي پوشونه!

Foto

ماجرا از يه ماه پيشه از سر بيكاري خطم رو روي خط 912 جواد دايورت كردم! اخه خطش خاموش بود و خط خودمم خاموش بود و گفتم هر كي زنگ زد به خط من يه حالي بكنه با اون خانوم خوشگله که می گه مشترک محترم رفته اسپانیا!!! بعد هم كه اصلا اين ماجرا رو يادم رفتش! شب یک شنبه با ستي جان (می خوام اسم وبلاگ رو به ماجراهای من و ستی جان تغییر بدم!!) سر كلاس عربي گفتم بيا يه حالي به خط جواد بديم و همونجا زنگيديم به خطش! كه متوجه شديم كه يه خانومي به زبون اسپانيولي داره حرف مي زنه! البته طرف مشخص بود از در و دهاتاي اسپانياست بس كه لهجه ش خز بود!! منم نتونستم بفهمم چي ميگه! بعد هم قطع شد! همونجا ياد خط خودم افتاد به خط خودمم زنگيديم كه باز هم اون خانوم دهاتيه داره حرف مي زنه! كلي خنديديم! 

http://www.marca.com/ficheros/marca/imagenes/nekounam241107_ES.jpg

من در اين جهت دو تا نظریه دادم!

اول اینکه: جواد خان پس از گلزنی واسه اوسا پیش بینی کرده که خبرنگران ندید پدید ایرانی که عقده ی گلزنی بازیکنان ایرانی سر دلشون مونده بود به سوی خط جواد سرازیر بشه خط 912 رو روی خط اسپانیاش دایورت کرده تا مبادا خدای نکرده روم به دیوار دور از جون بلا به دور رومینگ نشه و هزینه ای واسه جواد نیوفته اخه می دونید که جواد وضع مالی نابسامانی داره! و الان به لطف مردم خیر و کمیته امداد پول بی ام و هاشو داده در ضمن وسع مالی برای تهیه ویلا در سواحل نیلگون مدیترانه رو هم نداره!!(تو: تو رو خدا نگو که جیگرم کباب شد!!) اگه فرض ما درست باشه پس اون خانومه چی می گفت و اگه دایورت بود چرا خاموش بود یا حتی در دسترس نبود؟ خبرنگاران بزنگن با اون خانومه دهاتیه گپ بزنن؟!! 

دوم اینکه: از شما دوستان عزیز عاجزانه استمداد دارم که شما بگین قضیه چی بود و چرا واسه یک روز دایورت کرده بود!! اخه دوستم می گفت روز قبلش به خطم زنگیده و اون خانوم خوشگله ی ایرونی گفته که مشترک مورد نظر معلوم نیست کجا رفته!(چقد تو ساده ای خانوم خوشگله! مشترک مورد نظر الان در ان سوی ابها داره حالشو می بره!)

اوساسونا هم که خدا رو شکر به ته لیگ چسبیده و خیال نداره از سر جاش تکون بخوره! قدرت خدا قوه ی جاذبه اوسا رو به سختی به ته لیگ چسبونده و خیال نداره ولش هم بکنه! یادم باشه امشب که نیوتون اومد به خواب بهش بگم چرا دست از سر اوساسونا بر نمی داری؟!!! اخه همه ی اینا زیر سر نیوتونه! یه وقت فکر نکنید مشکل از خط دفاعیه اوساسوناست!!!

http://www.deportesdenavarra.com/edicionimpresa/20071031/fotos/9205611.jpg

تو رو خدا می بینید این روزنامه ها چه بلایی سر خداداد اوردن؟ یا همین برنامه ی نود! شیطونه می گه برم از سر در صدا سیما این عادل رو اویزون کنم!(تو: اِ اِ این جواد چه کارای بدی به تو یاد میده!!) اقایونی که خودشون از صحنه ورزش حذف شدن و هیچ محبوبیتی ندارن فکر کردن با این حرفا می تونن خداداد رو حزف کنن!

اصلا وجود یه خبرنگار اونم کنار مدیر عامل برق تو وی ای پی خیلی مشکوکه! اصلا یه خبرنگار اونجا چی کار می کنه؟؟!

 گویا این اقای خبرنگار نما(!!) بعد بازی شروع کرده با صدای بلند صلوات فرستادن خداداد هم گفته یه گل زدین بعدش هم 11 نفره دفاع! مگه چی کار کردین که این جوری صلوات می فرستین؟! اونم نامردی نکرده شروع کرده به چرت و پرت گفتن و همراهان خداداد سمت این اقا حمله کردن!! گویا این اقا به مادر مرحوم خداداد فحش هم داده خداداد می گه من نزدمش اما خودم کتک خوردم گویا لباسش هم پاره شده!!(گومبا لومبا قولومبا بولومبا گولومبا!! این اصواتی ست که از دهان طرفین درگیری به گوش رسیده! این اصوات به طور بسیار مشکوکی به اهنگ میخوام بخورمت! که توسط ادم خور های افریقایی هنگام صرف غذا شنیده می شد شبیه است! )

من با اون چیزی که از خداداد سراغ دارم به هبچ وجه قبول نمی کنم دروغ گفته باشه! حتی حرف خداداد رو بیشتر از جوادی که هوادارشم قبول دارم! خداداد ادمی هست که حتی اگه به ضررش هم باشه دروغ بگو نیست واسه همینه که ادمایی مثه خداداد و کریمی تو فدراسیون محبوب نیست!

خداداد تو کمیته انظباطی گفته بود که بعد از اینکه بحث رفتن من به تیم امید شده بعضیا (!) این سناریو رو راه انداختن تا خداداد نتونه بره تیم امید! فوتبال طفل معصوم ایتالیا  بد نام شده که مافیا داره فوتبال اونا اگه فقط یه گاد فادر داره فوتبال خودمون گاد مادر و گاد برادر و گاد سیستر و همه ی فامیل وابسته ی گاد فادر رو داره!

واقعا واسه روزنامه ها متاسفم اگه قطبی یه حرف درست حسابی زد اونم در مورد روزنامه نگارا بود! البته نه همه شون! یه تعدادی که بعد جریان ورزشگاه ثامن تمام صفحه ی اولش رو در مورد این اتفاق پر کردن مثلا روزنامه ی جهان فوتبال محض رضای خدا یه مطلب دیگه تو صفحه ی اولش نداشت!! از بالا تا پایین هر اراجیفی که دلشون خواسته بود گفته بود

روزنامه ی خراسان که خیر سرش باید از سرمایه های فوتبال خراسان دفاع کنه کلی جبهه گیری کرده بود البته بنده خودم شخصا اعتقاد دارم خراسان یه تخته ش کمه همین روزنامه فاتحه ی هیکل پیام و ابومسلم رو خوونده!

حال کردم که خداداد بعد جلسه ی کمیته انظباطی با خبرنگار خراسان مصاحبه نکرد!

ادم اخه دیگه چی بگه؟! یه روز همین روزنامه ها ادم رو می بره بالا یه روز دیگه با مخ شترق می کوبونن زمین! خدا از همچین ادمایی که با ابرو و اعتبار مردم بازی می کنن نگذره!

http://www.somosrojillos.com/media/galeria/9/9/1/0/1/n_club_atletico_osasuna_javad_nekounam-1019.jpg

پاسخ مسابقه ی اذر ماه گزینه ی هیچ کدام از موارد زیر می باشد که هیچ کدام از دوستان دانشمند و البته خوش شانس(!) به این گزینه اشاره نکرده بودند (چون جوایز شما بلافاصله به ادرس شما ارسال می شد !!)

اینقد هم نیاین تو نت! یه ذره از من یاد بگیرین که الان تو ترکم! بشین درست رو بخوون

اون روزی که نمره ها رو روی برد زدن و کارنامه های ناپلئونیتون به دست اولیای گرامی رسید بنده مسئولیت هر گونه جابجا سکته کردن این عزیزان رو تقبل نمی کنم!(البته دور از جون اولیای گرامی)

http://www.diariodenavarra.es/actualidad/20080810/fotos/2008081001175958_375.jpg

دوستای گلم که ادرس 360 جواد رو خواسته بودن تو پلهای وبلاگم به اسم 360 جوادی نکو لینکشو دارم از اونجا برن و از دافی شاپ جواد دیدن کنن!!اره مخ زدن جی جی به اندازه کافی واسه همین باز کرده یه مغازه ی دافی! اونجا داف از هر مدلی هر رنگ بندی پیش فروش می کنه با چک کارمندی!!اره جواد چند روز پیش با عکسشم مخ زده واسه همین هواداراش اکثرا دختره!!

خیلی هم فضای 360 جواد اجتماعیه اونم چه اجتماعیی!!

::Thanks For Your Shopping::

 

همه تون رو به خدا می سپارم بای بای

| یادگاری از مهدیه
      ::درختم درخت خشكيده به دست تگرگم::
  شنبه ۲ آذر ۱۳۸۷ (۱:۴۴ ب.ظ)

سلام به عزيزان هر دو ديده ي روشنايي

الان بين دو نيمه ست خوشبختانه 10 دقيقه ي اول بازي رو نديدم (دعا به جون اين حافظه ي نصف مگا بايتي!) وگرنه شايد تا الان به ارزوت جامه ي عمل مي پوشوندم!

جواد خيلي خنثي بود چند تا پاس خوب داد كه با توپهايي كه لو داد خنثي شد! اگه ما رحمتي رو نداشتيم چه مي كرديم؟

به اقاي هاشميان و هوادارانشون تبريك مي گم بابت پاس پاس پاس پاس پاس گل زيبايي كه به اماراتي ها داد و در ادامه هم براي هواداران تيم ... طلب صبر از خداوند دارم

يكي نيست به اين اقاي گل جهان بگه بابا تو يه مدت از اون ور ما رو دق دادي حالا در كسوت مربيگري دست از سر كچل اين فوتبال ذليل مرده بر نمي داري

يكي نيست بگه اقاي محترم بجاي اينكه بشيني رو نيمكت تسبيح به دست 14 معصوم رو بياري جلوي چشم خدا يه فكري واسه اين پنير سوئيسي اِ اِ ببخشيد منظورم خط دفاع ايراني! مي كردي

خدا و رسولش كه مسئول گند زدناي ما بنده هاي بچه پررو كه نيست! بحث توكل كردن و انتظار امداد غيبي داشتن خيلي متفاوته!

اقاي دايي در حد تيم ملي ما هست؟؟ خداييش مگه اون چه سابقه اي داره؟ غير از يه مدتي كه واسه سايپا مربيگري كرد اگه به جواني ست كه بچه داداش من يك/ششم علي دايي سن داره خيلي هم جوونه و با انر‍‍ژي! فرق فوتبال و شطرنج رو هم مي دونه! اصلا من بايد برم بچه داداشم رو به فدراسيون معرفي كنم نمي دونيد چه بچه با اتيه ايه!

اول مي گن مورينيو رو مي اريم بعد مي گن فيل كوچولو( رو مي اريم اخرش هم علي دايي رو ميارن اخه ادم بره به كي بگه؟ اصلا من نمي دونم اين پسره رو كي پيشنهاد داد به فدراسيون! وگرنه خودم شخصا مي رفتم از جلوي سر در فدراسيون اويزونش مي كنم

 بازي شروع شد ما رفتيم تا نيمه تموم شه...

دعا به جون مسعود جون! چه سانتري كرد...(تو: شاگرد جواده ديگه!) دعا به جون كريم جون! عجب گلي زد... (كريم فقط تو صحنه اي كه گل زد رويت شد! در بقيه دقايق معلوم نبود كجاست!) الهي اين داور سوسك بشه! رو دماغش زيگيل در بياد! غزاي زنش بسوزه!به جون خودم كارت قرمزش رو تو خونش جا گذاشته بود كه به كسي كارت قرمز نمي داد! غلامرضا رو به دروازه حركت مي كرد روبروش هيچ بازيكن ديگه اي هم نبود تك به تك بود كه اماراتيه روش خطا كرد اين رو بچه ي داداش منم مي دونه كه كارت قرمز داره!

به نظرتون داور رو چند خريدن؟ (تو: يه دونه كرانچي = خريد داور!) مي خوام بهت بگم مزيت اين داور چياس! كارت قرعه كشي داره جايزه شم زانتياست!

اين بازي اصلا به من نچسبيد! بگو چرا (تو: چرا؟) اولا كه شماره 16 پوشيده بود (مثه شماره ي موبايلش 16! مثه روز تولدش 16!) من فكر مي كردم يكي ديگه ست هي فكر مي كردم جواد تو اين بازي نيست  دوما موهاش رو كوناه كرده بود منم باز هي جواد رو تو زمين گم مي كردم! سوما هم...

جواد...

گل...

نزد...

حالا كه فكر مي كنم ميبينم تقصيره منه كه گل نزد اخه نرفتم تو حرم دعاش كنم!  

 اين بازي هم تموم شد و اميد ما هم به صعود كمتر!

با اين وضعيت مي خوايم بريم افريقا چي كار كنيم؟ با گوريل افريقايي عكس يادگاري بگيريم يا دامني پر كنيم هديه ي اصحاب را! از اون گلاي خوشگل از نوع كريس رونالدو كه هنوز طعمش از جام جهاني قبلي زير دندونه مونه!

در مورد اولي از نوع وطنيش تو فدراسيون زياد داريم!اجنبي شو مي خواي چيكار؟! واسه دومي هم مي تونيم از محمود جون دعوت كنيم كه تو اردو تيم ملي بياد و عقده ي سر دل فدراسيون رو (كه مصرانه اصرار دارن تيم بره جام جهاني!) رو بر طرف كنه! البته ديگه خودتون يه فكري واسه شباهت ظاهري كريس و محمود بكنيد اونش ديگه به من ربطي نداره!

در جواب اون جيگري كه ميگه قيد دكتري رو بزنم تو كار مطبوعات بايد بگم كه منم تو فكرش بودم كه ابن سينا اومد به خوابم!(اره ديگه زدم تو خط بچه معروفا! فقط اونا مي ان به خوابم!) گفت بزار دستتو ببوسم گفتم ايول حالا كه اينجوريه پامو ببوس! ابن سينا: تو مادر زادي بي جنبه اي! من: خوب همون دستم هم خوبه! اون: راهروهاي بيمارستانهاي ايران مشتاقانه منتظر ورود توئه!(تو: واسه تي كشي؟!) به جون خودم كه نه به جون زكريا ي رازي اگه بخواي بزني تو كار فرهنگي! ميام از سر در خونه تون اويزونت مي كنم (اي بابا اين چه وضعيه! همه ي بچه معروفا مي خوان منو اويزون كنن!) من: حالا كه ديگه جون زكي جون رو قسم خوردي راه نداره! حتما بايد دكتر بشم! بدين سان ديگه من نمي رم با جواد مصاحبه كنم اون مياد واسه اينكه شفاش بدم!!

اي هواداران گرامي و عزيز نكونام بياييد يه فكري واسه اوسا بكنيم ديگه شعار دادن هواداراي اوسا هم جواب نمي ده! يه نذر نيازي چيزي

مگه به دامن اسمان چنگ بزنيم از اين اوساسونا بخاري بلند نمي شه!

واي بچه ها شما هم اخبار ساعت دو چند روز پيش رو ديدين؟گزارش از مجلس بود عموي جواد تو مجلس داشت حرف مي زد به عنوان موافق محسوني! مي گن اين يارو محسوني رشوه خواره! من نمي دونم اين اراذل اوباش رو محمود از كجا مياره! هنوز كردان ملعون رو يادمون نرفته كه حالا اين يارو... با اين كاري كه عموش كرد نظرم روش برگشت!

اين 4 سال رياست جمهوري محمود مثه 4 قرنه هر چي به اخرش نزديك مي شيم طولاني تر ميشه!

بچه ها نمي دونم چرا يه هو دلم گرفت اخه دليله اينكه اسم پاس رو روي شهداي الوند بذارن چيه غير از اينكه هواداراي پاس رو عذاب بدن؟ تا عمر دارم تمام اون ملعونايي كه تو فروش پاس دست داشتن رو نمي بخشم و تا عمر دارم اوليايي رو به خاطر اين توهين كه اسم پاس رو روي تيم نفرين شده ش گذاشت نمي بخشم!

هيچ وقت نفرين ادماي عاشقي كه حتي وقتي تيمشون رو ازشون گرفتن اجازه ي گريه هم بهشون ندادن نمي ذاره رو ويرونه هاي پاس هيچ بنايي به اسمون برسه... دلم خيلي گرفته...

درختم درخت خشكيده به دست تگرگم...

دليل اصلي اينكه دولت از تيم هاي فوتبال حمايت مي كنه چيه؟ تا حالا از خودت پرسيدي؟ مطمئنا اصل خود فوتبال مهم نيست اينكه ميليوني حقوق بده كه 11 نفر از اين ور زمين بدوند برن اون ور زمين اخرش هم بزن تو سر و كله ي هم ديگه

تنها دليل عاقلانه اينه كه حواس ملت رو از نرخ تورم و كردان ملعون و قطار شهري مشهد به يه چيز ديگه پرت كنن

حالا سوال اينه : وقتي ما به چيز ديگه اي كار نداشتيم ما كه احمقهاي خوبي بوديم ما كه فقط حواسمون به جدول ليگ بود ما كه دعامون برد پاس بود حالا خوبه كه دعامون به خاك سياه نشستن شما شده؟!

چرا بايد جزء رو فداي كل كرد؟ اينكه يه تيم هواداراش كمه به خداوندي خدا اصلا دليل عاقلانه اي نيست واسه اينكه يه تاريخ رو نابود كنن درست مثل همون ماجراي زير اب بردن مقبره ي كورش واسه ساخت سد... گاهي فكر مي كنم الان تو ارشيو اي اف سي قهرمان سال 92 چه اسمي داره؟! پاس تهران؟! مسخره ست نه؟ كاپي براي تيمي كه حتي ديگه وجود خارجي نداره خيلي مسخره ست و خيلي دردناك خيلي بيشتر از اونيكه به نظر مي رسه دردناك...

كي باورش ميشه الان دو سال و 5 ماه و 20 روز مي گذره از روزي كه زمين به اسمون رسيد اما اين زمين لعنتي هنوز داره مي چرخه هنوز...

طفل معصوم استيلي ... يادتونه پارسال گفت شما سال ديگه اون روي قطبي رو هم خواهيد ديد با خودمون گفتيد طرف داره از حسودي مي تركه! اما...

حقش بود بچه پررو

اين همه دلاراي نفت رو نوش جون كرد با زنش يه ليوان هم اب روش حالا هم در انسوي مرزها داره به گوش درازه ماها مي خنده!

سر جريان دي كارمو دلاري بود كه نوش جون كرد با اون رفيق كره ايش

مدام دروغ

دروغ

حالا هم ديگه امپراطور نيست فقط يه دروغگوي حروم خوره...

واي واي ديدين نيكي رو چه به روزش اوردن؟

مي گن شبي كه داشتن مي رفتن قطر جناب اقا گويا اب...(تو: اب متبرك چشمه زمزم؟) نخير اب شنگولي نوش جون كرده بود و از باده ي... (تو: باده ي الهي؟) ميشه اينقد از خودت نظر تراوش نكني؟ و بدين سان حال محبوبترين بازيكن ايران(اره جون عمه ش!) گرفته شده

بچه ها يه خواهشي ازتون دارم لطف كنيد به حرفم احترام بزارين ديگه در مورد خوب و بد بودن نكو حرفي نزنيد(ما اگه هوادارشيم نبايد اينقد واسش حاشيه بسازيم اگه هم نيستيم كه يه كار ديگه مي كنيم!) منم كه چيزي مي گم دارم شوخي مي كنم ما كه نعوذ با... خدا نيستيم كه بگيم فلاني بد فلاني خوب... همون خدا هم نمي اد مثه ما بنده هاي كوته فكر بگه فلاني چون زير ابروش خاليه بده فلاني هم كه 5 من ريش داره خوب!

ظاهر ادما ملاك خوبي براي خوب و بد بودنه ادم نيست اما خواهي نخواهي روي ذهن طرف مقابل تاثير مي ذاره و گاهي متاسفانه ملاك مي شه واسه همينه كه مايي كه هوادارشيم بهش مي گيم اينجوري نكن فلان نكن وگرنه يكي ديگه مي اد هر مضخرفي كه دلش خواست مي گه واسه اينكه دهن بقيه بسته بشه ادم بد نيست كه يه خورده حواسش باشه چه مي كنه مخصوصا ادماي معروف...

اقاي نكونام اعلام كرد هيچ كي نرفته هديه شو تحويل بگيره اين چه وضعشه؟! ايشون اعلام كردن از تمام كساني كه در مسابقه شركت كردن و براي تحويل جايزه اقدام نكردن به جرم بازي با احساسات جوون مردم شكايت مي كنن!

جوايز گرانبهاي ماه جديد كه باز هم اقاي نكونام قبول زحمت كردن:

سواري با بي ام و در طول خيابانهاي پامپلونا با راننده ي مجرب و باحال (جواد!) در عالم خيال و خواب خوش!

امدن جواد به خواب خوش شما و دست بوسي

يك قرن اشتراك رايگان جوراب معطر و تبركي نكو  

كمك هزينه ي سفر به تهرانسر و ولنجك (مخصوص برندگان خوش شانس تهراني! با مشاركت شركت اتوبوسراني بين شهري!)

بازديد از اماكن ديدني و جاي جاي ولنجك

و اينك سوال مسابقه ي چندتا گزينه اي اذر:

بنظر شما دليل بستن مچ دست جواد با باند سفيد در بازيها كدام يك از گزينه هاي زير مي باشد؟

گزنده ي اولي: پوشاندن اثار كبودي و داغ شده و كودك ازاري در هنگام نوازش(!) مامان جواد از انظار عمومي!

 گزينه ي چند تا مونده به اخر: كج بودن دست جواد (!) و پيشنهاد دكتر براي صاف شدن ان مبني بر بستن دستمال

گزينه ي شما: پوشاندن النگو هاي جواد و كج نشدن انها طي مسابقه ي فوتبال!

گزينه ي فضولا(!): پوشاندن اثار رگ زني و خودكشي جواد در دوراني كه مهديه اپ نمي كرد!

گزينه ي جيم: منحرف ساختن افكار عمومي از ابرو به مچ دست!

گزينه ي جوان: مخفي كردن يه چيزايي (!) زير اين پوشش!

گزينه ي اونا: سرشماري تعداد فضولها در سال جاري

گزينه ي يكي مونده ديگه به اخريش: دستور خواهر ديني مبني بر متفاوت بودن در زمين فوتبال در جهت تميز دادن از بين جواد و تام كروز(!) از وقتي كه جواد موهاشو كوتاه كرده!

گزينه ها ها ها هنوز مونده به اخري: هيش كدوم از موارد زير

گزينه ي به جان خودت ديگه داره تموم ميشه: گم كردن پارچه ي سبز سابق!

گزينه ي چون صبر كني گزينه به اتمام رسد: ايجاد طنش در بين هواداران و كشتن مهديه از فضولي!

شما بايد گزينه ي مورد نظر را به شماره ي (بووووووووووق)0912216 پيام كوچولو كنيد

شركت كردن در مسابقه نشانه امادگي شما براي دريافت هر گونه جايزه ست هرگونه دو دره بازي پيگرد قانوني داره

واسه كامنتاتون ممنونم

همه تو كفن كه جواد به داور چي مي گفت
حالا من بهتون مي گم!! نوار ضبط شده ي صدا ي جواد رو واست تايپيديم
جواد: عزيزم (خشش خشش) من (خشش خشش) مي دوني گلم (خشش خشش)
داور: نه جيگر من(خشش خشش) تو(خشش خشش)حالا كي مياي(خشش خشش)
جواد: من(خشش خشش) حالا اگه(خشش خشش)
داور: اوكي! برو تا به ما شك نكردن اين عربا هم پول دادن وگرنه شما ها رو برنده مي كردم مساوي خوبه عزيزم؟
جواد: اره (خشش خشش)
نگران نشين خش خش چيزه بدي نيست!متاسفانه هنگام ضبط اين نوار جواد خيلي بالا پايين پريده ميكروفون افتاده تو شورت ورزشي جواد !
قسمتهاي خش خش به اين علت است

ببين كه سيب زنخدان تو چه مي گويد: هزار يوسف مصري فتاده در چه ما ست

زنخدان به فرورفتگي يا سولاخ(!) روي چونه مي گن

 مي گن حضرت يوسف هم زنخدان داشته

در شعرها مي گن سيب زنخدان يا چاه زنخدان

فكر كنم رو ي مخ شماها هم بايد يك ماه كار كنم تا بفهمين زنخدان يعني چي!

متاسفانه يحتمل من ديگه كمتر اپ كنم با شرمندگي از همه

روزهاتون مثل هميشه روشن از خورشيد شبهاتون روشن از اميد براي هميشه نكونام باشيد.

باباي




| یادگاری از مهدیه
      ::هوادار كو نشان از نكو ::
  یکشنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۷ (۱:۵۶ ب.ظ)

به قول بر و بكس سلام عسيسوم

و باز هم به قول بعضيا چه خبرا تو؟!

خوبببببي؟

در مورد گيل گيل بايد بگم ديگه در موردش زياد فكر نكنيد هر دفعه من ان بودم بچه ها ميومدن ازم مي پرسيدن مهديه گيل گيل يعني چي؟ دركش فراي مغز بشريه! منم ديگه سر كلاس شما از اين بحث از خارج كتاب نمي كنم! يادم نبود كه تو هوادار نكونامي (هوادار كو نشان از نكو!) اما خداييش روز به روز داري در جا مي زنيد! قبلا تا مي گفتم « و » فوري مي رفتي ولنجك و بر مي گشتي (!) حالا چي شده كه من هر چه در تلاشم تا بهت بفهمونم گيل گيل يعني چي ، ميشه نخودچي!

ياد محسن داداش جواد افتادم كه من دقيقا يك ماه داشتم رو مخش كار مي كردم تا بهش بفهمونم كه زنخدان يعني چي!!! اما بعدها بعدا به اين نتيجه رسيدم كه من در اصل وجود مخ اشتباه كردم! در واقع وقتي چند وقت پيش تو ازمايشگاه مخش رو تشريح كرديم به اين نكته پي برديم كه مغزش فاقد مخ است!(نكته كنكوري: بيماري ياد شده ژنتيكي نمي باشد!!)

اخبار رسيده از جمعي منابع شايعه پراكن از ورزشگاه اوساسونا دي ناوارا حاكي از اين هستش كه بعد از اخرين باخت اوسا در اين استاديوم هواداران خشمگين اوسا (تو: صندليا رو كوبوندن تو مغز داور؟ ) نه بابا پيرهناشون قرمز هست اما هواداراشون كه مثه هم نيست! اومدن شعار… (تو:مرگ بر امريكا سر دادن؟ و پرچم امريكا رو به اتش كشيدن؟ ) بابا تو با اين اي كيوت ابروي جامعه ي هواداري نكو رو به باد دادي كه! اومدن شعار دادن دِم دِرواسو مي دو اِس عِدس پولوس كاموچوس تيم توس بر دارو اِل بروس! (ترجمه ي مولف: دم دروازه مي دن عدس پلو كاموچو تيم تو بر دار و برو!!) جواد هم كه عدس پلو دوست نداره تو بازي بعدي كلي از خودش تلاش كرده و اوسا در برابر اسپانيول مساوي كرده! ( قهرمانان نام اوران دلاوران!) جامعه ي هوداري نكونام اين مساوي رو به عالم بشريت تبريك و تهنيت ميگه! اصلا به قول محمود بلدزر همه قهرمانن مهم تلاش بچه ها بوده! پس تو هم قهرماني برو حالشو ببر

اين چند مدت از اوسا خبر نمي ذاشتم اخه چي مي اومد مي گفتم؟ وقتي همه ش دارن مي بازن مگه مي اومدم ايضاً مي ذاشتم!

اما

اما

اما

اما طبق اخرين خبرها اسمون به زمين رسيده و اوسا در جام حذفي رقيبش رو كنار زده و صعود كرده حالا همگي دست دست دست بيا وسط... (قد بلند گيسو كمند دوماد تهرون ...!)

 بابا من هي مي گم جواد نمي خواد واسه بازي يوزارسيو بره باز تو بگو نه!

بيا تحويل بگير

روزنامه با جي جي مصاحبه كرده بود و جواد گفته بود: نامه ي سراسر مهر و عاشقانه ي زيزو رو خووندم و در حاليكه چشمانم اشكبار شده بود نامه ي زيزو رو ريپلاي كردم و گفتم: نوكرتم اقا زين الدين بخدا شرمندتم اگه يه وقت بيام علي اقا بر من خشم مي گيره و مثه مبعلي بايد بشينم تو پلي استيشن پيراهن تيم ملي رو بپوشم! چون بازي تيم ملي با هم همزمان شده و خلاصه اينكه جواد به دعوت زيزو رد داده و زيزو رو هم چسبونده به ديوار!

اره ديگه جواد گفته كه تيم ملي براي من ارجحيت داره ولي اگه يه روز اومدي اسپانيا يه زنگ بزن بيام باهم فوتبال دستي بازي كنيم!

جواد گفته بود كه اگه باقري شماره ي 6 رو بخواد با كمال ميل تقديم ميشه اخه من در زمان طفوليت عاشق بازي كريم بودم (من از طرف جواد از هواداران كريم خان بابت اين توهين معذرت مي خوام! جواد از گفتن اينكه من در زمان طفوليت ... هيچ غرضي نداشت! اخه هر جور حساب كنيم كه وقتي جواد بچه بوده و كريم فوتبال بازي مي كرده و حالا كه جواد فوتبال بازي مي كنه و هم كريم ، سن كريم خان سر به فلك مي زنه!!) 

اي بابا اين چند وقته هي داره از در و ديوار گيل گيل مي باره! اره ديگه ايران به رتبه ي 44 اومده و 4 پله صعود كرده (حالا دوباره قهرمانان دلاوران نام اوران!)

يادش بخير اون روزا كه ايران 15 جدول بود! و بالا تر از المان! ياد باد ان روزگاران ياد باد!

از همه بابت كامنتها سپاس فراوان دارم...

يكي از بچه ها كامنت خصوصي داده بود كه چي شد كه بر گشتي ما هم كه چيز پنهون نداريم (البته بغير از خيلي چيزا!) در ملا عام مي گم كه من فقط بخاطر كامنتهاي شما و خواهشاتون برگشتم و تا هر وقت شما بگي من هستم.

اقاي نكونام اعلام كردن جوايز برندگان خوش شانسي(!) كه در مسابقه ي ماه پيش شركت كردن همين روزها تشريف بيارن دم در منزل (تو: ولنجك؟) نخير اونجا كه رات نمي دن! دم در منزل پدري تشريف ببريد و جوايز خود را تحويل بگيريد اميدوارم از هديه خود لذت ببريد! در ضمن در هنگام شستنشون دقت كافي رو به خرج بدين تا يه وقت خداي نكرده جوراب ماركدار جوون مردم خراب نشه به ياد داشته باشيد اين هدايا تنها براي بو كردن و شستشو به شما تحويل داده ميشه (يه موقع جو گير نشين گاز شون بگيريد!) ان شا ا.. تا پايان سال جاري يك كدبانو به جامعه ي بشريت تحويل مي ديم! (طرح مشترك مهديه و مامان جواد جهت غني سازي اوقات فراغت!)

اگر در مورد وبلاگ نظري داشتين حتما كامنت بزارين حتما نظراتتون مهم خواهد بود (در مورد قالب وبلاگ، نوشته هام و ...)

بچه ها تو رو خدا ببخشيد كه چند وقته عكس نمي زارم سعي مي كنم از اين به بعد عكس هم بزارم از كامنتها هم خيلي ممنونم. روي گل همه ي دوستاي گلم رو از همينجا بوس بوس...

نطرتون رو در مورد مكالمات دو طرفه اي كه مي ذارم رو هم بگين

اينقدر من بدم اسماشون رو نمي زارن گمنام يعني چي؟ ادم ياد شهداي گمنام مي افته! حالا مي خواين يه حرفي بزنيد چرا از اينكه اسمتون رو بگيد مي ترسي؟

من اصلا با جواد كاري ندارم اون رو هم قبلا هم گفتم من ديگه جواد رو ... هم حساب نمي كنم جواد رو م تو قبر من نمي زارن كه من حرصش رو بخورم يه بار هم خواستم برم اما فقط به خاطر دوستاني كه تو شادي ها و غم با هم بوديم اين كار رو نكردم

اصلا جواد سيخي چند؟ اون فقط يه بهانه واسه اينكه من حالا كلي دوست خوب دارم! و من دوستام رو با هيچي عوض نمي كنم

مطلب بعدي اينه كه به شما سر سوزني مربوط نمي شه كه من چرا بهش زنگ زدم من اگه بخوام تو زندگيش دخالت كنم اندازه ي موهاي سرت از جواد سوتي دارم يه دونه ش كافيه كه همه ي ايران ازش زده بشه!

منم جلوي جواد رو نگرفتم كه چي كار مي كنه مامانش نمي تونه جلوش رو بگيره من كيم؟ من از جواد بدم نمي اد اما وبلاگ و دوستانم رو بيشتر از اون دوس دارم بايد بگم خيلي بيشتر از جواد اقا!

شما هم بهتره اينجوري در مورد من قضاوت نكنيد لطف كنيد اپهاي قبلي رو هم ببينيد

جي جي تو اريا شهر فلكه دوم صادقيه يه مغازه ي لباس زنونه داره كه البته داداشاش اونو مي چرخونن

همه تون رو خيلي زياد دوست دارم

تا يه خبر گود از جواد

خدانگهدار

| یادگاری از مهدیه
      ::گیل گیل::
  سه شنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۷ (۲:۱۳ ب.ظ)
سلام به دوشتای جیگر خودمان

به به شما کجا اینجا کجا؟( تو: هیچی بابا داشتم می رفتم نون بخرم از این ورا رد می شدم گفتم بیام ببینم چه خبر اینجا!)

الان باز دوباره حتما یه علامت تعجب در حال قر دادن( تو: چه جوری؟ چه جوری؟ من: اینجوری اینجوری => ؟) بر فراز مغز مبارکتون به پرواز در امده که گیل گیل یعنی چی؟

خیلیها تون فکر می کنین اینم جزو فرهنگ لغات منه! و شاید فکر کنید گیل گیل بن ماضی برای کلمه ی جیگمله! الان یکی یه دونه فرهنگ لغة المعانی مهدیه رو تو جامیز باز کردین! اما میبینید که زهی خیال باطل! ایندفه سوالات از خارج کتاب طرح شده! اما سخت در اشتباهی! بله دیگه گیل گیل در حدود 7 یا 8 هزار سال پیش اواز شادی ایرانیها بوده! باز بگین تو چه جوری جام جهانی98 رو یادته!! دیدین که من قدمتی فرای تاریخی دارم!(نکته ی کنکوری: گیل گیل با کلمه ی گیگیلی (!) هیچ ارتباط معنایی ندارد!)

حالا چرا گیل گیل؟ زود بگو یالا

تو: فرارسیدن ناگهانی دهه فجر؟

چیییییی؟! خدا مرگم! بزار برم به امام خمینی بگم!

تو: نه نه خوب عید فرخنده ی سعید!؟

ببینم جناب هرودوت عزیز,اونوقت تو, تو خونه تون تقویم داری یا نه؟

تو: بابا من خودم تاریخ مدونم! تقویم سیخی چنده؟ خوب حتما تولد ممد رضا پهلویه دیگه؟!

خدایا خداوندا ما را و جمیع مسلمین را از بلا و فتنه ی اراذل اوباش دور بفرمااا… (جواد: امییییییییین! مهدیه: اخخخ این دیگه چی بود خورد تو ملاجم؟؟این آه جواد هم چه چیزه خفنیه!)

اوگی خودم می گم…

حاج اقا زین الدین از حاج اقا جواد نکونام برای… (تو: برای ختم صلوات؟؟!) نه برای موعظه و ارشاد! (تو: خوب تو که به زبان فارسی سلیس حرف می زنی جواد به حرفت گوش نمی ده اونوقت زیدان طفل معصوم و بی زبون که دیگه هیچی…)

میزاری من حرفم رو بزنم یا نه؟ (تو: نه!) باشه دیگه نمی خوام بخوونم هانی اینترنتو قطع کن (تو: بی جنبه! باشه بابا بگو!)

چی داشتم می گفتم؟؟ (تو… نگه کردن عاقل اندر سفیه! ) اها یادم اومد حاج زیزو از حاج جی جی برای شرکت در تیم زیزو و دوستان در مقابل تیم رونی و دوستان دعوت کرد تا این بازی که عوایدش رو به یوزارسیف! نه ببخشید یونیسف بدن تا به کودکان بی سرپرست بدن! گویا زیزو اومده در خونشون سر کوچشون (ولنجک نه! خونه ی اسپانیا!) و پس از کلی گریه و زاری که تو اگه نباشی می گیره نفسهام از جواد خواهش کرده که بیاد…اما وقتی از جواد پرسیدن تکلیف این جوون دلباخته چیه؟ میری واسه بازی یا نه؟ گفته: نوچ!

در این مورد گمانه زنی هایی شده بعضی بر این عقیه اند که:

جواد بعد اون قضیه ی شیرجه ی زیزو تو سینه ی ماتراتزی, مرعوب شده که نکنه بزنه منم لت و پار کنه به این دعوت جواب رد داده و گفته من بدون مامانم جایی نمی رم (اخه جواد اعصاب نداره ترسیده وسط بازی من رو با زیزو اشتباه بگیره و یه حرفی از دهنش بپره بیرون… زیزو هم که بدتر از جواد کلا اعصاب نداره این دفعه میزنه جلوبندی جواد رو پایین میاره!)

اما خود جواد دلیلی دیگه ای رو اورده:

اگه تیم ملی به من احنیاج داشته باشه که من نمی رم واسه اجنبی بازی کنم اصلا گور بابای زیزو علی جوون رو عشق است!

اخه بازی ایران هم 29 ابانه!

گیل گیل… گیل گیل… (تو: تو که باز داری به زبان ابا و اجدادی حرف می زنی! چی شده باز؟ عروسی جواده؟)

نه دیگه اونقد گیل گیل! خوب اخه جواد به عنوان بست ترین گلزن اسیا انتخاب شده!(تو: از در عقب پنجره جلو؟!) نخیر! چی داری می گی؟ شاید عجیبه که جواده هافبک دفاعی بهترین گلزن انتخاب شده والا هر چی باشه از ارش برهانی که توپاش روی اسکوربرد ازادی یادگاری می زاره یا از حتی  خود تو که خیلی بهتره!

با تمام این حرفا آیه که نیومده حتما فوروادا بست بشن مگه هافبک دفاعیا دل ندارن؟ اصلا جواد فقط خواسته با داداشش کل بندازه و به اقا مسعود گل زنی یاد بده!

از ای اف سی هیچی بعید نیست! این عجیبه که جواد امسال بست بازیکن اسیا نشده! اگه اومد هم پس فردا اومدن از من به عنوان بست بازیکن اسیا هم تقدیر شد یه وقت شوکه نشین تو رو خدا! این ای اف سی ذلیل مرده هر روز یه سوپرایز در جهت دق دادن ملت داره!

بجون خودم من یه روز می رم اون دانشمندایی که تو مالزی می شینن کلی از خودشون فکر تراوش می کنن از سر در ای اف سی اویزون می کنم!

ای اف سی اعلام کرده برای جمع اوری کمک های انسان دوستانه به مردم سیل زده ی مریخ(!) عنوانین بستهای اسیا رو میفروشه

ای اف سی در برابر اعتراضات خونین بکس هوادار نکو به خاطر خط زدن نکو  از لیست ای اف سی بیانیه ای را منتشر کردن: ماها به بلاتر درس میدیم اصلا اروپا رو ول کن بیا مغازه ی ای اف سیا (جواد: کجاست؟!) اره به دایی جایزه دادیم به اندازه کافی واسه همینم باز کردیم یه مغازه ی پفکی (ارایه: پفک مجاز از بهترین بازیکن اسیا باعبدالخفن کفن بازیکن برنده ی تیله ی طلایی سال پیش اسیا!!)ما ها الان بینهایت ریال داریم(ارز رایج عربستان!) مثه تو نمی ریم لیگ محلات اسپانیا!

 جوادِ اِ اِ ببخشید جواب مسابقه ی پیام کوچولوی این هفته رو اعلام می کنم تمام گزینه ها مورد صحیح می باشد!

متاسفانه هیچ کدام از هواداران دانشمند به این گزینه ی مستتر پی نبرده بود (دیگه هر روز داره سوالات منم مفهومی تر میشه!)

اما از اون جهت که نکو وری وری مهربونه گفته که امتیاز استشمام بوی روح نواز جوراباش رو به همه ی هواداراش (بجز نویسنده! که برنده ی کولی به پشت نکو دور ورزشگاه ازادی شده!) بصورت نوبتی اهدا می کنه لطفا سرش دعوا نکنید! چون نکو حالا حالاها فوتبال بازی می کنه و حالا حالا هم غدد ترشح عرق در سطح پاش بفعالیت جانانه ی خود ادامه می دن!

پس نگران نباش!

جواب کامنتها رو تو خود قسمت نظرات می دم

در ضمن جواد می خواد مامانش رو بیاره اونجا! روشم که غیرت داره دیگه! اخه میخواد مامانش رو افتاب مهتاب نبینه این مسعود هم که بد چشم!

اما دلیل اصلی ش اینه که جواد, اقا مسعود رو از خونه با یک شوت کات دار پرت کرده بیرون! اخه مسعود مسئولیت نظافت جورابای جواد رو قبول نکرده و شستن ظروف رو با سیستم چرخشی رو هم دو در کرده!

خلاصه جواد دیده ابش با مسعود تو یه جوب نمی ره دیگه

جواب افها رو هم زودتر از ایمیل می دم پس خواهر گرامی  جون خودم که نه جون خودش! اف بزارین! این یاهو میل من رو دق می ده تا ایمیل ارسال شه باید کلی فوت کنی کلی زیر لفظی بدی تا بگه میل سندد!

تا یه روز و یه خبر خیلی بهتر از کاپیتان

بابای

| یادگاری از مهدیه
      بزار دسستو ببوسم
  چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۸۷ (۶:۵۰ ب.ظ)
سلام

خوبی؟

چرا اینجوری نیگا می کنی؟

خوشتیپ ندیدی؟

خوب بشین تا صبح از چشمه ی جمالاتم سیراب شو!تو: تریپت (اعتماد به نفست!) منو کشته ترییپت منو کشته!

چرا چشات مثه توپ فوتبال شده؟ خوب دیگه نشد دیگه! تو: ای کوفته نشد دیگه! یه هفته نبودی حالا برگشتی می گی نشد دیگه؟ جواد اگه آقائه تو رو از سر در خونتون اویزون نمی کنه من که بلاخره این کار رو می کنم! جواد: کی همچین شایعه ای رو پخش کرده؟ من که بلاخره اویزونش می کنم!

وای خدا مرگم من چقد طرفدار دارم همه می خوان از در و دیوار اویزونم کنن! اصلا ده در رو! ما رفتیم! من تو این وبلاگ امنیت جانی ندارم! تو: خیلی خوب بابا! تو هم که یاد گرفتی تا تقی به توقی می خوره می گی می رم! حالا کاش بری دیگه بر نگردی! فقط داری من رو خون جیگر می کنی!

خوب حالتون چطوره؟ چه خبرا؟

اینقد تو این مدت به من اصرار کردین و گفتین یا تو یا هیچکس دیگه! منم که دلرحم برگشتم(تو: جون خودت فقط واسه همین؟!)

ای ناقلا باشه می گم

اگه گفتی یه جایزه پیش خودم داری

فکر کن...

اون دوگوله به جون خودم دکوری نیستاااا

بابا یه کم دیگه فکر کن اگه نفهمیدی خودم می گم...

خیلی خنگی به جون خودم

الهی من بمیرم برای جیگر کباب شده ی ماماناتون

اوگی خودم میگم

دیشب جای همتون خالی جی جی اومد به خوابم! (نیگا موهای تنم سیخ شده ها!)با چشمانی اندوهناک و گریان! م: سلام! ج: هوووم!(جواد تو خوابش هم سلام بلد نیست! اکشال نداره ایشالا که بچمون تا اخر امسال زبونش وا میشه بچه ها کسی تخم بلدرچین اعلا سراغ نداره؟!) م: چرا لب و لوچه تو اویزون کردی؟ من که دیگه وبلاگم رو بستم دیگه چی می خوای؟ ج: بخدا نادمم به چشمان اشکبارم بنگر؟ (جواد قیافه شو گربه کرد! بعد...) دلت میاد؟ م: جواد؟! ج: بله سرور؟ بزار دستتو ببوسم! م: چییی؟! اِوا خدا مرگم بده! تو نامحرمی! ج: خوب عیب نداره از روز چفیه بوس می کنم! (تو: حالا بلاخره اجازه دادی دستبوسی کنه؟ من: دیگه اینا رو که به تو نمی گم!) م: جوونی کردم خامی کردم بابا آیم ساری وری ماج!* (نکنه داره فحش میده؟!!)تو: اقا تو به  من فحش میدی؟ ج: بی ادب! م: اینقد فحش دادی که اخرش ترشیدی! ج: بابا ساری دیگه! م: هااا؟ با منی؟خدا مرگم عجب توهمیه ها!! ج: یس! اوه پیلینک آیسک میوز می! آیم چاکر! آیم نوکر! یو هّو اِ بیگ قلب! لارجر دن مای رو!* (نه بابا دیگه اونقدا هم که دلم بزرگ نیستش!)م: اصلا تو چرا انگیلیسی حرف می زنی؟ اینهمه پول دادی به معلم خصوصی! پس تعلیمات اون طفل معصوم چی شد؟ ج: خوب دارم در حد مغز تو حرف می زنم!اس دل مورنه شکسته دو! میشه مور بر کامینو برگردی جیدلیوس؟ ال مور ندارو صیفاسو توی جمیعو وبلاگیوسا  ال تو نی رفتیدو* م: خوب! ایول بازم بگو خوشمان امد! این قسمت رو خوب نخاروندیا! ج: خیلی خوب پررو نشو جنبه داشته باش! یالا بیا وبلاگت رو اپ کن وگرنه پروژه ی اویزون کردنت رو کلید می زنماا! م: هااا؟! عمرا! من همچنان بر مواضع پیشین خودم هستم! ج: مطمئنی؟ م: اره با قاطعیت کامل! ج: اوگی الان با چتر می پرم تو حیاط خونتون! اویزونت می کنم که عبرت همگان بشی! م: هااا؟ نه! خدا مرگم شما راحت باش من راضی به زحمت شما نیستم! الان هر چی فکر می کنم می بینم که خیلی هم بر مواضع پیشین خود نیستما! اصلا گور پدر تعطیلی! من غلط کردم! اصلا الساعه می رم اپ می کنم! ج: باریکلا! بدو برو تا نیومدم!

خلاصه اینکه دیشب جواد کلی اظهار ندامت کرد و گفت دیگه تکرار نمی شه! جاتون خالی دیشب کلی هندونه خوردم! اونم چه هندونه هایی یکی 6 کیلو وزن داشت! نمی دونم جواد این هندونه ها رو این وقت سال از کجا آورد! خلاصه مخم رو زد بیام بیا وبلاگ دوباره با قدرت ادامه بدم!

البته محققان همین دیشب به اثبات رسوندن خواب دختر از پایه و اساس چپه! تو گول این فضا سازی رو نخور!

اره دیگه جیگرای من! من اومدم تا 1000تا  مهر رو با هم تجربه کنیم!

* ترجمه ی مولف: جیگرم منو ببخش! من غلط کردم خوبه؟ بابا منو ببخش دیگه!

*ترجمه ی مولف: بله نفس من!!! اه ... تو رو به عزیزت منو ببخش! اصلا بخشش از بزرگانه! قلب تو از روی منم بزرگتره!

*ترجمه ی مولف: دل من رو نشکن عزیز دل بابا. میشه برگردی جیدلم؟ بین وبلاگا دیگه صفا نیست وقتی تو رفتی!

حالا میریم سراغ مسابقه ی پر هیجان پیام کوچولو! در این هفته باز هم اقای نکونام قبول زحمت کردن و جوایز رو تقبل کردن!

اجازه ی خرید یک عدد پیراهن و شورت ورزشی اوساسونا با شماره ی 6

دو عدد عکس برگردون با طرح نکوباسا( لقب جواد در دوران طفولیت در تیم محله! به معنای نکونام سوباسا بازیکن ارزشمند سالهای پیش تیم شاهین!)

هر چقد خواستی عکس و امظا

به تعداد فراوان کولی به پشت نکو دور ورزشگاه ازادی!

امتیاز استشمام رایحه ی دل انگیز جوراب نکو بعد از بازی بتیس! و شستنش!

پرسش مسابقه: به نظر شما دلیل علاقه ی ناگهانی جواد نکونام به کوتاه کردن موی خود در طول این یکی دو سال اخیر توسط این بازیکن کدام یک از موارد زیر می باشد؟

گزنده ی اولی: پشت سر گذاشتن دوران بحرانی بلوغ و از دست دادن میل به جلب توجه!

گزینه ی جیم: خوردن سر نکونام به لبه ی تخت!

گزینه جوان: کشیدن گوش جواد توسط پدر ایشان! و انقلاب درونی!

گزینه ی هنوز چند تا مونده به اخری: علاقه ی وافر خواهر دینی (!!!) جواد به زلف کوتاه!

گزینه ی اونا: ریزش موی جواد در طول دوران بلند بودن مو و دستور دکتر علفی جواد مبنی بر کوتاه کردن فوری مو ی خود!

گزینه ی اینا: نداشتن وسع مالی برای پرداخت هزینه های سرسام اور گلسر و تل!

گزینه ی یکی دیگه مونده به اخری: کشیده شدن موی جواد توسط رویا (برادرزاده ی جواد) پس از برگشت به منزل در صورت عدم گلزنی!

 گزینه ی به جون خودم این یکی اخریه: دور شدن نکونام برای دو سال از رفقای خفنش (نیکی!)

 شما باید عدد گزینه ی مورد نظر رو به هر شماره ای که حال کردید پیام کوچولو کنید!

در جواب اون جیگری که پرسید نمره ی فیزیکم رو چند شدم بگم که 25صدم بیشتر از نمره ی فیزیک جواد در دوران درخشان حضور ایشان در دبیرستان!ها ها حالا اگه فهمیدین!( تو: من که فهمیدم! ناپلئون و 25 صدم!!)

از لطفی که به من داشتین تو این مدت واقعا ممنونم

این اوسا با این وضع داغونش امسال نره لیگ محلات بخدا شاهکاره! خدا به ما جمعیت هوادار نکو صبر بده!

جواد که گفته اگه اوسا بره دسته پایین هم ولش نمی کنه! امون از دست این اسپانیاییای چای شیرین! کاری کردن که دیگه جواد بیاد واسه اوسا کاری کنه که واسه پاس هم نکرده!

چون تویی برگشتم! تصمیم گرفتم که دیگه نرم!

حالا برم سر درس و مشق! تازه یه دور از درس تصمیم مهدیه نوشتم! هنوز 5 دور دیگه مونده! امشب قراره جواد بیاد به خوابم مشقام رو نشون بدم! نداشته باشم دیگه... سر در خونه مون و ...

جیگر همتون رو هر جور دوست داری طبخ شده می خورمش اول!

بابای جیگرا

| یادگاری از مهدیه
      ::اینهمه دردسر فایده نداره دیگه تو...::
  سه شنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۷ (۶:۰ ب.ظ)
سلام

خوبی؟ (تو: با اجازه ی مهدیه بعععععععععععله!تو حالت خوبه؟)

ای بابا چه حالی؟

تب دارم در حد 1200 درجه! (تو: تو که همیشه تب داری! اینکه تازه نیستش!) باشه دستت درد نکنه!(تو: حالا گریه نکن بگو چرا تب داری؟) خوب دچار انفلانزای مرغی اِ اِ ببخشید اسپانیایی شدم! (تو: قحطی بیماری بود؟) چی کار کنیم دیگه هیچیمون که به ادمیزاد نرفته! الان گلبولهای سفیدم در حال مقابله  با عوامل بیماری زای انفلانزای اسپانیایی هستند (تو: گلبول بدوووو گلبول بدووو! دست دست) ایشالا که خداوند متعال همگان رو شفا بده, تو رو هم! بی جنبه ای تا در خونه خدا! بشین سر جات دیگه دنبال بهونه ای که بیای وسط برقصی!(تو ... همچنان در حال قر دادن!) بابا بسه دیگه الان خواهران محترم کماندو میان هم منو هم تو رو می برن ببنیم می زاری این روز اخری ختم به خیر بشه یا نه!

داشتم مانکن و مخته گوش می داد اهنگ به خدا مغرور نیستم...

من من من بخدا مغرور نشدم نمی دونم تو چرا اینطوری فکر می کنی می خوام جریان کلی زندگی مو بهت بگم

می گی مغرور شدی نه نه نه چرا اونا فکر که من من من همه ش کینه و غرور دارم تو قلبم نه همه شماها رو دوست دارم قلبا من

اره مغرور نیستم و عادی راه می رم من جواب سلام مردم عادی رو می دم(هوووم!)

تویی که می گی مهم نی اصلا حرف زدن باهاش چرا به دوستات گفتی بخدا حرف زدم باهاش( من دیگه غلط بکنم حرف بزنم باهاش!)

زندگی منو تو ببین که شده نصفه شب به من زنگ نزن سه و نیم نصف شب (خوب راست می گه طفل معصوم!)

این جمله ها واسم خیلی جالب بودش...

واقعا هدف من واسه ی وبلاگ نویسی در مورد نکونام چیه؟(یه کم دوگوله رو بکار بنداز!)

اینکه من هر هفته بیام یه گیری به این بنده ی خدا بدم؟ اگه ما از جواد انتظار داریم که با هواداراش خوب حرف بزنه پس این یه حق طبیعی هستش که اونم انتظار داشته باشه من و تو نیایم اینجوری تو وبلاگمون تخریبش کنیم اما منم نیومدم تخریبش کنم

بچه ها نمی دونید چقدر بخاطر ماجرای زعفرونا و ولنجک ناراحتم و واقعا پشیمون اصلا یکی نیست به من بگه اخه دختر به تو چه!( ستی: من هستم!)

هیچ کس حتی خودم به من حق نمی ده که اسرار مردم رو لو بدم. البته خدا می دونه که من اگه از عواقبش خبر داشتم هرگز اون اپها رو نمی ذاشتم. اما فکر نمی کنم که حتی وجدان جواد هم به خودش حق بده که بگه...!(وجدان جواد: چرا حق ندم؟ در کمال مسرت هم حق می دم!)

بچه ها خیلی پشیمونم...

این حق خدادادی جواد هستش که بخواد اون جوری باشه که خودش می خواد نه اون چیزی که بقیه بهش می گن

گاهی بد نیستش ما به جواد به چشم یک انسان عادی نگاه کنیم نه به چشم یک عکس که تو روزنامه ها چاپ می کنن اما به شرطی که حق من به عنوان یک هوادار دو اتیشه اینطوری پایمال نشه

من هنوز هم می گم جواد نباید خودش رو از بقیه جدا بدونه اما چه چیزی باعث می شه که جواد خودش رو سوای بقیه بدونه؟ فکر نمی کنی که ما خودمون جواد رو خیلی سال که از خودمون نمی دونیم نه جواد؟!!

بچه ها بیایم به جواد حق بدیم و بغیر از این گیرهایی که روزنامه ها به جواد می دن,لا اقل وقتی تو کافه سنتی هتل نشسته راحتش بزاریم و دیگه اونجا نگیم چرا صاف نشسته؟ چرا شکر قهوه ش زیاد بود؟ (بوووووق) میوه ای ش چه بوی خوبی می داد! خدا مرگم این چه جور لباس پوشیدنیه! این چه مدل موئیه؟ کی عروس شد که اینجوری اصلاح کرده؟ چرا در گنجه بازه لوله بخاری درازه؟!!!

اما به هیچ کس حق ندیم که بیاد بگه ...

اگه من حرفی زدم مطمئنا از روی بد جنسی نبوده فقط فکر کردم که شاید حرفم به جواد کمکی می کنه.

اما

اما

اما

اما رفتار من طوری نبود که حتی 1 هزارم درصد احتمال بدیم که فقط یک بار فکر تخریب و ازار نکونام از مخیله ام گذشته باشه! من اگه بخوام کسی رو تخریب کنم خیلی چیزای دیگه تو استینم دارم!

من همیشه پشت نکونام بودم همیشه ازش دفاع کردم اما از کسی که بیاد بگه... عمرا یک ثانیه دفاع کنم

من نمی گم که من بی تقصیرم من ندونسته حرفی زدم اما حتی اگه ادم هم می کشتم به هیچ کس حتی یه درصد حق نمی دادم بیاد بگه...! کاش می شد گفت اونم نفهمیده چی گفته شاید خودم رو می تونستم دلداری بدم اما ناسلامتی 28 سالشه! بچه که نیست (تو: نه بابا کبر سن داره!) حالا اگه این حرفی که به من زد, رو من می اومدم به جواد میگفتم می اومد من رو از سر در خونمون اویزون می کرد!

به قول یاس من خسته ام بی کس و تنهام...

اون موقع که تعداد نظراتم 3 تا بود هم اپ کردم حتی اون موقع که بهم تهمت دروغگویی زدن!(نمی دونید چقدر از تهمت دروغگویی بدم میاد!) حتی شب امتحان فیزیک اومدم اپ کردم فقط به عشق نکو. بخدا اگه نظرای شما نبود من 20 دفه در وبلاگم رو تخته می کردم! من که واسه عمه ام نیومدم این کارها رو بکنم فقط برای حمایت از شخصی بود که فکر می کردم کمی قدردان خواهد بود حتی با زبون بی زبونی. نه اینکه...  من عقده ی تشکر ندارم تشویقای شما هم از سرم زیاد بود تو این مدت نکونام از من یه بار تشکر نکرد بابت حمایتام. منم نگفتم چرا یه بار نظر نذاشت که فقط بگه خسته نباشید یا حتی یه اف خشک و خالی.  تا به حال حرفی زدم؟ اما تحمل این حرفایی که زد رو هم ندارم. من فکر کردم از عصبانیت یه حرفی زد اما ... اگه ملکه ی انگلستان میومد این حرف رو به من می زد به خودم دو ردیف نارنجک به صورت ایکس وصل می کنم چون حسین فهمیده شیرجه می زدم تو کاخ واتینگهام می ترکوندمش! حالا متاسفانه جواده دیگه... با یه کیلو شیرینی نارنجک می پرم تو حیاط خونشون!

من نمی گم جواد بد! بخدا جواد به صد تا بازیکن دیگه شرف داره من اول عاشق شوتهای نکونام شدم عاشق این بودم که وقتی پشت توپ می ایستاد, من از قبل می دونستم گل میشه با این وجود خیلی ها بودن که کیفیت بازیشون شاید از نکونام هم بهتر بود اما اون موقع اسطوره شد که درست مثل من تو دستگردی برای پاس گریه می کرد! اون موقع اسطوره شد که وقتی می اومد تو برنامه ی نود از هواداراش تشکر می کرد, اون موقع اسطوره شد که من فکر کردم کمی (نه خیلی!) اخلاقیات جواد رو فهمیدم و به این روحیه و مردیش درود فرستادم

خواهش می کنم که به حرفم احترام بذارید و دوباره نیاین از جواد اقا بدون اینکه بدونید من چرا این حرفا رو زدم کورکورانه دفاع کنید. اقای ابرودار هم نگران نباشه من به هیچ کس نمی گم. بچه ها دیگه به من گیر ندین شماره ی جواد رو بده من نه می تونم دروغ بگم, نه دلم میاد ندم نه هم دوست دارم واسه کسی مزاحمت ایجاد بشه

  همه تون رو دوست دارم و بابت تمام نظراتتون ممنونم حتی اونی که می گه خیلی مضخرفی! حتما من رو قابل می دونسته که برام نظر بزاره و راهنماییم کنه

جواد و امثال اون نباید یادشون بره که با تک تک یک دلاری هایی که سهم من و تو از نفت بود به اینجا رسیدن (تو هم یادت باشه!) نمی گم اونا خدای نکرده دزدی کردن (چون می دونم که جواد تو خونش حروم خوردن نیست) جواد واسه چیزی که الان هست کلی تلاش کرده و همه چیز حقشه حتی بیشتر از شیر مادر. خدا روزی همه رو داده و ادم باید بره دنبالش. اما همه می دونیم تلاش کافی نیستش. ادم همیشه باید پشتش به یه چیزی گرم باشه. جواد نباید یادش بره که چرا فوتبال بازی می کنه. مسلما به خاطر تناسب اندامشون نیست که بهشون میلیاردی حقوق بدن فقط به خاطر هواداراست. یه مشت لاشخور دور جواد رو گرفتن و واسه اینکه که به جواد بر نخوره و نونشون اجر نشه هیچی بهش نمی گن حال اینکه به ضرر جواده یا نفع. اما منی که ذی نفع نیستم می گم و می دونم که بالاتر از سیاهی رنگی نیستش, اب از سر من یکی گذشته .

اگه الان پاس وجود داشت مطمئنا وبلاگم رو ول نمی کردم و ادامه می دادم اما دیگه با نکو کاری نداشتم.

بچه ها من اصلا عصبانی نیستم در نهایت ارامش و صحت عقل (انگار داره وصیت نامه می نویسه!) دارم از همه شما خداحافظی می کنم (تو: خدااااااانگهدااااااااااار عزیزم!)

درست نیست از کسایی که از من حمایت کردن اسم ببرم چون باز هم خیلیها از قلم می افتن! شاید یه روز برگشتم (تو: ای بابا! تو ثبات رای نداری نه؟!) 

بخدا من خالصانه از نکو حمایت کردم و بخدا این حقم نبود اگه بود پس توف به هر چی حقه!!!

به قول سیاوش قمیشی این همه دردسر فایده نداره دیگه تو ...

همیشه در اخرین روز مهر همینجا منتظر خواهم بود و و از همینجا همیشه دعا می کنم:

                  ..::یاخدایا! مرد نکونام به نکونامی بمیرد ان شاء الله(البته با پوزش از سعدی عزیز!)::..

روزها تون روشن از خورشید و شبهاتون روشن از امید برای همیشه و همیشه در هر دو سرا نکونام باشید!

| یادگاری از مهدیه
      ..::دوست دارم عاشقتم 360 تا::..
  پنجشنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۷ (۵:۸ ب.ظ)
سلام

خوبیییییییییییین؟

اول از همه از بکسی که تو اپ قبلی کامنت گذاشته بودن از اعماق قلبم سپاس گذاری می کنم. همه تون زیادی به من لطف دارین(تو هم شامل همه ای)نمک از خودتونه!

تو روزنامه خووندم که جواد گفته بود من جلوی مهدویکیا و بزرگترا خجالت می کشم بازوبند رو ببندم!(خیلی از این حرفش خوشم اومد یه جورایی به جواد امید وار شدم

قبل از بازی رفتم حرم و از درگاه امام رضا خواستم که شاید فرجی شد جوادی گل بزنه و ایران  هم ببره دفعه ی قبل یادم رفت که واسه تیم ملی دعا کنم فقط واسه جواد دعا کردم واسه همین ایران مساوی کرد!

تو بازی دیروز تنها چیزی که از جوادی رویت شد مدل موهاش بوده و البته در حده انریکه جیدل شده بود!(گویا این جی اف اخریه علاقه ی خاصی به موی کوتاه داره! چیه؟ چرا اینجوری نیگا می کنی؟! بخدا من نگفتم!) جواد خیلی عالی ظاهر نشد(البته بجز قسمت موهاش!)اون وسط یک خط در میون توپ لو می داد اما همون گل دقیقه ی 63 همه ی سوتیهاش رو جبران می کنه.تو گل جواد ابر(مهدویکیا) و باد(مسعود) و مه(مدافع کره) و خورشید(باد موافق در حال وزش در ورزشگاه ازادی!) و فلک (دروازه بان کره) در کار بودن تا جواد گل زد!حالا ما هواداران تیم ملی از افراد مذکور کمال تشکر را داریم در ضمن قهرمانان واقعی شهدا اند پس از تقدیر و تشکر از این جمعیت ,اون اخرش هم به جواد می گیم: چرا بیشتر نزدی؟ ما به یک دونه ی گل راضی نبودیم!

موشکولومبا دیروز سرما خورده بود و دیدین وسط نیمه دو تا بلوز زیر لباسش تنش کرده بود طفلی تب داشته اما بازی کرده این یک نمونه ی بارز غیرتمندیه. حالا به افتخار کاپیتان غیور پاس بزنننن کفووووو(من: بسه دیگه بی جنبه ها گفتم دست بزنید نگفتم که برقصید! اراذل اوباش!)

می خوام یه قضیه ای رو واسه تون تعریف کنم اما اول باید قول بدین بی جنبه بازی در نیارین باشه؟(تو:ببببباشششه! بگو دیگه دق ام دادی!) باشه بابا الان می گم

من چند تا شماره از نکونام داشتم که البته هر کدومشون رو می گرفتم با صدای روحبخش(!) اقا محسن(داداشه جواد) مواجه می شدم (دلم می خواست خودم رو از سقف اویزون کنم!) نمی دونم از کجا گوشای دراز منو دید که گفت: اقای نکونام نداریم! منم از این توهین به خشم اومدم و شترق گوشی رو قطع کردم (منم مثه جواد اعصاب ندارم!)اما دقیقه ای بعد دوباره زنگیدم و گفتم اقای نکونام چند وقته این خط رو واگذار کردن جناب اقای پینوکیو هم گفت: 2 ماهه! منم که از اون پینوکیوتر گفتم:من چند وقت پیش با این خط تماس گرفتم خودشون جواب دادن!گفت حتما اشتباه می کنید منم گفتم نخیر تو گوشیم سیو هستش! بعد گفتم شما شماره ی تماسی از ایشون ندارید؟ گفت: باید ازش اجازه بگیرم بعد می دم! منم فهمیدم که داره میگه باش تا بیاد!!!

اما...

اما در شب دل انگیز و پاییزی 22 مهر...

پشت تلفن داشتم با ستی خاطراتمون رو مرور می کردیم که ناگاه در میان این خاطرات گرانبها(!) یه شماره ی دیگه از جوادی یادمون اومد

منم خوشحال و خندون زنگ زدم

اول چند تا بوق خورد و و بعد وصل شد (صدای قاشق چنگال می اومد.طفلی داشته شام می خورده!)

م(این میم با میم هفته ی گذشته فرق داره هااا!): سلام

ج:هووم!(می دونی چرا هوم هوم می کرد؟ اخه طفلی دهنش پر بوده!)

م:خوبید؟

ج:هووم!(اولش فکر کردم زنگ زدم به بقالی سر کوچه که اینقداینجوری حرف میزنه!)

م:اقای نکونام؟

ج:هووم!(فکر کنم داشت ابگوشت می خورد که حیفش میومد لقمه شو قورت بده!)

م:اقای نکونام؟!

ج:شما؟

م:من مهدیه هستم!

ج: نیستش!(خوب تابلو خان می خوای خالی ببندی لااقل اِش اِش نکن!) تشریف ندارن!(دارم به خودم شک می کنم نکنه واقعا گوش درازم؟!)

م: مطمئنید؟!

ج:بله

م: مطمئنید خودتون نیستید؟

خواست یه چیزی بگه اما قطع کردش!

منم پیام کوچولو دادم که:کاپیتان تیم ملی هستی احترامت واجب.درک می کنم که مزاحم زیاد داری اما هیچی دلیل نمیشه که گوشی رو قطع می کنی.خدا به ادم هر چی میده جنبه شو هم بده.از کاپیتان پاس این کارا بعیده!

5 مین بعد زنگیدم

این دفعه باز هم صدای قاشق چنگال می اومد گویا ابگوشته خوشمزه بوده!

م:سلام

ج:سلام

م:من مهدیه هستم

ج:به جا نمی ارم!(تو:بی جا کردی! باید در برابره سرورت احترامات رو بجای بیاری!من: بابا منظورش که اون نیستش از گناهش در گذر! یعنی یادش نمی امد کی اومد ابروش رو به باد داد؟!)

م:از هواداراتونم یه سوال کوچولو دارم مزاحم غذا خوردنتون نمی شم!

ج:بفرمائید(الان تو دل جواد قند اب کردن! جواد:ایول ایول شرش کم! البته منظورش از شر یه وقت من نیستمااا!)

م:من قبلا ازتون پرسیدم شما 360 دارید شما گفتین نه اما بعدش یه اتفاقایی افتاد که معلوم شد دارید! (یعنی رسما بهش گفتم پینوکیو!)حالا بلاخره واقعا دارید یا نه؟

ج:باید به شما بگم؟(وایییی یکی بیاد منو با کاردک از رو دیوار جمع کنه!)

م:نه شما وظیفه ای ندارین اما من می خوام بدونم

ج:اگه دوست نداشته باشم؟!

م:من واسه ام مهم بود واسه همین پرسیدم

ج:این یه چیزه خیلی شخصیه که من 360 دارم یا نه!

م:اگه شخصی بود 360 نمی ساختین!(حالا بیاد یکی جواد رو جمع کنه! 1-1 مساوی!)

ج:خوب! اگه 360 داشتم به همه ی ایران می گفتم!(منظورش از همه ی ایران من و تو ایم مگه نه؟! اینجا خیلی احساس بچه معروفی می کنهااااا!)

م:اها! یعنی 360 ندارین؟

ج: اره دیگه, من 360 ندارم

م:جدا؟

ج:بله!

م:راستش من نمی دونم این یارو کیه که میگه من نکونامم و از این حرفا

ج:چرا به خودش زنگ نزدین؟

م:شماره شو از کجا می اوردم؟

ج:از همون جایی که شماره ی منو اوردی!

م:خوب من که نمی دونم اون کیه وگرنه خودم باهاش برخورد می کردم!

ج:شماره ی منو از کجا اوردی؟

م:خوب شماره ی ادمای معروف خیلی راحت میشه دراورد(اگه اونجا بودم فکر کنم جواد منو می زد! این شماره ی جواد شماره ی سکرتش بوده که مامانشم نداشته!)

ج:اِ خوب.

م:مرسی از وقتی که دادین خدافظ(جواد:اخ جوون دیگه برم سراغ ابگوشتا!)

ج:مرسی خدافظ

خلاصه اینکه اقای نکونام یه صحنه فکر کرد دیوید بکامه! که اینقد کلاس می ذاشت!

اگه همین هوادارا نبودن امثال نکونام رو حتی بقال سرکوچه نمی شناخت چه برسه به یه کشور یا یه قاره!

مگه امثال نکونام کی هستن که میان اینجوری خودشون رو می گیرن؟

از اولین خبرنگار تا اخرینشون که با جواد مصاحبه کرده عکسشو تو مجله انداخته باعث شده که نکونام رو مردم بشناسن وگرنه ملت که علم غیب ندارن یه شخصی به نام جواد نکونام در تهران زندگی می کنه حالا اگه کسی روزنامه نخوونه جواد رو نمی شناسه یا تی وی نیگا نکنه! اون موقع بود که فوق فوقش دختر بقال سر کوچشون جواد رو بشناسه! البته ممکن بود این به دخترای دبیرستان کوچه بقلی هم سرایت کنه!

جواد از فریادهای جوادهههههههههههه نکونام جوادهههههههههه نکونام تو ازادی به اینجا رسیده وگرنه اونم یه ادمه معمولیه

هر جور فکر کنی نمی شه رفتارمغرورانه ی نکونام رو توجیح کرد!هوادارا نکونام فروتن رو بیشتر دوست دارن تا این نکونام که گویا از دماغ فیل افتاده!

من درک می کنم که جواد خیلی مزاحم داره درک می کنم که صبر ادم هم یه حدی داره و ادم بلاخره از این همه مزاحمت خسته میشه اما منم زنگ نزدم که مزاحم بشم و چرت و پرت بگم

جواد باید اول ببینه طرفش کیه بعد حرف بزنه!

این رفتارا واسه ش گرون تموم میشه

چرا خداداد رو هنوز که هنوزه همه دوسش دارن؟چون خداداد همیشه خودش رو جدای مردم ندونسته

چطور شد که کریمی تونست برگرده ایران؟ و واسه پرس بازی کنه و اتفاقا موفق هم باشه؟ چون هوادارا پشت سرش بودن و قطبی هم بر خلاف خواسته ش با اومدن کریمی موافقت کرد چون نمی خواست روبروی هوادار وایسه چون اونم عواقب این کار رو می دونه!

اگه پس فردا که دورانه جواد تموم شد کی جواد رو قبول داره؟ فوقش می گن این بازیکن اسبق تیم ملیه! اما اون موقع ست که باید حسرت بخوره که من چرا نتونستم اسطوره بشم؟ چرا من نتونستم تو قلب مردم بمونم؟

می دونید چرا؟؟

چون جواد یه عمر تافته ی جدا بافته بوده حالا مردم چطور می تونن کسی که باهاشون فرق داره رو قبول کنن؟

نمونه اش دایی...

اگه به حرف هوادارا احترام می ذاشت الان خیلی محبوبتر بود

این خیلی دردناکه  که ادم بعد یه عمر دوویدن تو چمن و عرق ریختن برای مردم , همون مردم بیان و ادای ادم رو در بیارن و یا جوک  بسازن

دعا کنید نکونام یه روز به اینجا نرسه

امیدوارم یه روز بفهمه من چی گفتم

راستی یه سوال!

دیکته ام از قبل خیلی بهتر شده نه؟تو اپ قبلی اصلا غلط املایی نداشتم!

از تمام عزیزانی که در مسابقه ی پیام کوچولوی هفته ی پیش شرکت داشتن کمال تشکر رو دارم حالا هم جواب مسابقه رو اعلام می کنم:

قحطی زدگی دختر در کوچه ی محل سکونت و فامیل!

البته شما خیلی به جوابش اعتماد نکن! به پیشنهاد دوستان قرار شده تا ماهانه یه مسابقه ی پیام کوچولو بزارم

راستی بچه ها بعد از مسابقه ی پیام کوچولوی هفته ی قبل قیمت یکی از کوچه های یکی از مناطق تهران ناگهان به طور مرموزی افزایش چشم گیری داشته کارشناسان علت اصلی این معضل رو جوادی می دونن! ربطش رو در پاراگراف بالایی نه بالاترش جستجو کنید!

واییییی زهره جون مردم از خنده! خدا نکوشدت... داری رو دست من بلند می شیاااا! من به درگاه الهی دارم دعا می کنم یه وقت خدای نکرده دور از جون جواد نیاد اپ تولدش رو بخوونه که دوباره بیچاره می شم و این دفعه واقعا میاد مشهد و به وعده هایی رو که قبلا داده بود جامه ی عمل می پوشونه!

در ضمن جواد دختر خاله نداره اون یکی هم که داره شوهر داره! پس خوشحال باشید! اما دختر عمو... خدا رحم کنه!!! 

برو بابا نکو چشم دیدن منو نداره (البته اینو بد تعبیر نکنید اخه جواد شماره ی عینکش رفته بالا خیلی چیزا رو نمی بینه!)

امام رضا نتونست یه نیم ساعت بیشتر جواد رو مشهد نیگه داره اونوقت من...

کلی خندیدم بابا

بازی بعدی تیم ملی 29 ابان هستش

تا یه روز بعد خدانگهدارتووووووون

| یادگاری از مهدیه
      ::های های جواد خان××سردار کل ایران::
  سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۷ (۶:۱۱ ب.ظ)

بدو بدو جودا بدووووو

چرا قیافتو کج و کوله کردی؟ لبتو چرا داری گاز می گیری؟ خود ازاری داری؟؟؟

 

متولد ماه مهر و رو دست نداره جی جی اگه لنگه شو پیدا کردی من بابت همچین چیزی جایزه نمی دم! برو از همون علی و بهزاد جایزه بگیر!

درود و سلام فراوان به پیشگاه بکس باحال هوادار نکونام

حالت چطوره جیدلم؟ مامی جونت بهت سلام کردن یاد نداده؟ (تو: نه!) باشه من که همه ش دارم تو وبلاگم کارای فرهنگی می کنم اینم روش! یه روز بیا تا اداب معاشرت رو به طور کامل و البته تضمینی (100%) بهت یاد بدم (تو: باشه!)

در ابتدا می خوام میلاد با سعادت یگانه اختر تابناک اسمان نجابت (اوهو اوهو) صداقت (اینو حتما هستم!) و  ولایت ( چون قافیه به تنگ اید مهدیه به جفنگ آید!) رو به پیشگاه شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض  کنم ان شا ا... که خوشی اخرتون باشه(!!!)

هواخاهان محترم نكونام بياييد در 29 سالگي نكونام براي هر چه زودتر 60 ساله شدن (به دلايل فني!)ايشان به درگاه باري تعالي دعا كنيم باشد كه فرجي شد با تشكر بنياد امور از هوادارن نكونام

28 سال پیش در چنین روزی یه پسر لپ گل گلیه کپلیه گوگولی پا به عرصه ی وجود نهاد حالا به افتخار نی نی 28 ساله بزنننننن کفوووووو

امروز تا ته این اپ با تولد ستاره ی فوتبال ایران کاپیتان پاس باشید و مطمئن باشید کلی با هم حال می کنیم

اول می خوام واستون چایی چایی بخوونم البته اهنگهای درخواستی رو هم می خوونم البته بجز مهستی! هر چی بگید

قد بلند گیسو کمند دوماد بندر جوادی جواد عشق تو تو قلب عاشقای بندر جوادی جواد

جوادی عمر دوباره ی من جوادی جواد بی نشونم نکن ای ستاره ی من جوادی جواد

عقبیاااااااااااااااااا

حالا دست دست دست

گور بابا اقدسسسس

جواد باید برقصه از هوادارا نترسه

(بعد یک ساعت)

حالا دست دست دست دوماد مرخص(از اینجای مجلس رو دیگه جواد رو می پیچونیم اخه مجلس زنونه است!)

 من الان در حد بادکنک توپم (چرا نباشم؟)

 اگه به مغزهای گران قدرتون کمی فشار بیارید اپ ویژه ی تولد جوادی رو یادتون می اد پارسال زندگینامه ی جواد خان رو از زبان خودم نقل کردم و شما ها هم کلی حال کردید اما امسال نشستم به سلولهای گرامی خاکستری فشار اوردم و کلی  گلوکز سوزوندم اما متاسفانه به این نتیجه رسیدم که گویا سلولهای خاکستری نشریف بردن هالی دی ! چون به مغز مبارک هیچ ایده ای نمی رسید تا اینکه...

تا اینکه پریشب از شبکه ی خراسان برنامه ی 94 (همون نوده خودمونه البته با احتساب وقتهای اضافی!) یک مصاحبه ی لیو و وری وری هات پخش شد حدث زدم که هیچ کدومتون این مصاحبه رو ندیده باشین منم که وصف مهربونیهام عالم گیره و شهره شده واستون تایپیدمش

م: اول با هموطنان عزیز سلام داشته باشید

ج:خوب من خدمت همه ی هموطنان عزیز سلام عرض می کنم امیدوارم هر کجا هستن خوب و خوش و خرم باشن

م: طاعات و عبادات شما قبول درگاه حق.

ج: باشه!

م: می خوایم اول در مورد معمای تولدت حرف بزنیم

ج: معما؟ متوجه نمی شم

م:  بزار روشنت کنم(الان یه لامپ 200 ولت تو مغز جواد روشن شد! خاموشش کن تا بابا برقی ندیده!) من خودم شخصا در جاهای مختلف روزهای مختلفی برای تولدتون خووندم! 10 شهریور 11 شهریور 16 شهریور 17 شهریور 6 مهر 15 مهر 16 مهر و حتی 6 اذز! اون هم در سایت و مجله های معتبر! حالا نظرت چیه؟

ج: (می خندد) من عاشق معما های سختم! بزارید حلش کنم! کاغز و قلم لطفا!!

پس از یک ساعت تامل...

ج: من متولد 16 مهرم!

م: الان چند ساله شدی؟

ج: 8 سالم تموم شد

م: 8 سال؟؟! ما شنیدیم 28 سال

ج: خوب از 20 فاکنور گرفتم!

م: ریاضی ت هم که خیلی خوبه

ج:منو اینطوری نیبین من بحری از معلوماتم!

م: درسته می گن نکونام صغر سن داره؟

ج: خوب نه این کذب محضه. توطئه ی عوامل ضد انقلابیه. می دونید که من بچه ی انقلابم!

م: بر منکرش لعنت!

ج:فقط پدرم یکماه شناسنامه رو کوچیک گرفت که زود تر برم مدرسه

م: یعنی پدرت از عوامل ضد انقلابیه؟

ج: نخیر اقا.اصلا  اون یه ماه کجا رو گرفته؟ بعدشم من تو همین فوتبال کسی رو می شناسم که با نادر شاه دهلی رو فتح کرده, مشقای محمد قاجار رو نمی نوشته , رضا شاه رو تو گور کرده  و دسبوس محمود شاه صغیر از دودمان بلدزر (احمدی نژاد رو میگه) رو هم کرده اما فقط 28 سال داره!

م:کی؟ اسمش رو باید تو رکوردای گینس ثبت کرد

ج: خودم!(به این می گن گمراه کردن افکار عمومی!)

م:تو اون یک ماه چه همه اتفاق افتاده!

ج: خوب زمان مثه برق می گذره

 م:اقای نکونام شما خیلی ارزشمندی هااا

ج:شما لطف دارین مرسی چطور مگه؟

م:اخه  دیگه الان جزو میراث ملی محسوب میشید

ج: با تمام اینها سر مربی تیم ملی قدمتشون به عصر ژوراسیک بر می گرده ! ایشون از افتخارات ایران هستش!

م: خوب به عنوان اولین سوال می خوام در مورد سفر قبلی تون به مشهد توضیحاتی بفرمئید

ج: پس از اون موقع داشتی تست هوش می گرفتی؟ تا حالا که20 تا سوال کردی!

م:مسیر بحث رو عوض می کنی؟!

ج: (به صورت زیر پوستی حرص می خوره!) سفر بسیار پر باری بودش هوای مشهد خیلی سنگین هستش ادم خوابش می بره(بهونه ی ادم تنبل هم اینه دیگه ) منم تا تونستم کمبود خواب ام رو جبران کردم. ان شا ا... که خدا خودش زیارت ما رو قبول کنه. (بچه رفته تخت هتل رو جای ضریح زیارت کرده! گویا خودش رو هم به تخت دخیل بسته! انگار حاجت هم داده تو هم امتحان کن!) ان شا ا... که باز هم قسمت بشه تا برای خواب اِ اِ بخشید برای زیارت به مشهد بیام!

م: از مشهد چه سوغاتی با خودت بردی؟

ج: (ابتدا سرخ و سفید و سبز میشه بعد می گه:) مهم سوغات روحانی هستش که من تونستم بار توشه ام رو سنگین تر کنم و کوله باری از مهر و صفا و صمیمیت و سبدها عشق رو برای خونواده ام به ارمغان ببرم ( وای ی ی ی خداییش اسمت برازنده ته! چرا این همه ولخرجی؟ یه ذره اقتصادی فکر کن!)

م: وضعیت تیم ملی چطوره؟

ج: خوب تیم ما اولش... خوب نبودش... اما بعدش... بهتر شدش...(اها اینجاست که می فهمیم نکو تو دبیرستان غیر شیطونی درس هم خوونده. تو این جمله, ارایه ی سجع مشهوده!) شکر خدا اقای دایی سرمربی توانایی هستش که تونستش به تیم ملی کمک کنه(در اینجا هم رسما از ارایه ی پاچه خواری استفاده کرده) من خودم ارادت خاصی به اقای دایی دارم ( ارادتت رو تو المان نشون دادی بسه!) ما تو عربستان نشون دادیم که چه تیم قدرتمندی داریم. شما مشاهده کردید که حضور مدافعان ما از یک ردیف درخت مسمر ثمر تر بودند ( نه بابا اونقدا هم که خوب نبودن!)

م:سفر خونه ی خدا چطور بود؟

ج:توفیقی بودش که تو ماه رمضان نصیبم شدش واقعا لحظات پر شوری بودش(واج آرایی حرف ش)

م:اونجا چه دعایی کردی؟

ج: اول از همه عاقبت بخیری همه ی جوونا(شیطون بلا! تو هم اره؟!) و بعدش صعود به جام جهانی 2010(اره جون مهدیه! فقط همین؟)

م: وضعیتت تو اسپانیا هم که گویا خیلی عالیه

ج: هنوز زوده بگیم عالی.خوب کلمه ی بهتریه. وقتی که وقتش شد بهتون می گم تا بفهمید بهترین نکو کیه. اون موقع می تونید بگید عالی (دعای همه ی هوادارات هم همینه)

م: می گن نکونام خیلی اعتماد نفسش بالاست

ج: شایعه ست من فقط با شناختی که از خودم دارم اینا رو می گم (ماشالاه به این همه روحیه و اعتماد بنفس)

م: شما فکر می کنید شبیه چه میوه ای هستید؟

ج: (با خنده) سیب! (بابا سیب گرونه لااقل می گفتی پیاز که وصع ما هم برسه)

م: پس شیرینی؟

ج:نه من هنوز نرسیده ام! ترشم!(می ترسم تا تو برسی سر درخت کپک بزنی!)

م: اسپانیا خوش می گذره؟

ج: بله مردم اسپانیا(تو بخوون دخترای اسپانیایی) خیلی مهمون نواز و مهربون هستند از وقتی هم که مسعود اومده سور و سات خنده جور شده

م: اون وقت کار ایی اقا مسعود بیشتره یا دلقک؟

ج: چطور مگه؟

م: اخه یه جوری حرف می زنید که روم به دیوار دور از جون اقا مسعود, اوساسونا اسباب بازی استخدام کرده واسه شما!!(گفتم اگه اینو تایپ کنم هوادارای شجاعی سر به طغیان بر می دارن اما دیدم اونا با جنبه تر از این حرفان)

ج: (می خنده) نه بابا تا شما ها هستید من سوژه ی خنده کم نمی ارم!

م:شما مجرد هستید؟

ج: بله اگه خدا توفیق بده و مامان بزاره!

م: انگار بد نمی گذره؟

ج: چرا بد بگذره؟ جا داره اینجا از تمام (بببببووووووققققق) تهرونی و اسپانیایی تشکر کنم

م:شما قصد ازدواج ندارید؟

ج: خوب اگه شما خواهری مادری سراغ دارید معرفی کنید!

م:....(سانسور)

ج:...(سانسور)

م:...(سانسور)

 

 برنامه قطع شد

یک ساعت بعد...

 

م: نظرت در مورد ازدواج فامیلی چیه؟

ج: خوب نظر مامانم که مساعده! (نه تو رو خدا بچه تون کج و کوله میشه) اما اگه یه خانوم با شخصیت  قد بلند سفید و چادری تو فامیل باشه خوب با اجازه ی هوادارا ببببببببببببببببببعله(شو لو لو لو)

م:کسی رو در نظر داری؟

ج: کی؟ من؟ نه بابا اینا همش شایعه ست! من نمی دونم این شایعه ها از کجا میادش(از ولنجک!!!)

م: شایعاتی در مورد روابط پنهانی شما با دختر ملکه ی اسپانیا شنیده شده میشه توضیحی بفرمائید

                                                     :::دی دی ری دی ری دی دی:::

                                 حالگیری ضرغامی(تو بخوون پیامهای بازرگانی!)

این قسمت نکیر و منکر                  قسمت هزار و شونصد و چهل و شیش

دیرینگ دیرینگ (زنگ تلفن)

تلاش (نوه ی کوشا جان!) : علو! ... بله... پدر بزرگ کوشا جان! پشتیبانت...

زحمتکش ( نتیجه ی کوشا جان) : پدربزرگ کوشا جان پشتیبان چی کار می کنه؟

خود کوشا جان : برای قبولی در ازمون اخرتم به کانون مراجعه کردم!

زحمتکش : حالا فایده ای هم داره؟

کوشا جان : می بینی که! اگه قسمت نشد برم دانشگاه لااقل ازمون نکیر و منکر رو پاس می کنم می رم بهشت!

زحمتکش : شماره اش چی بود؟

              یاد داشت کنید :               882 بقیه شو بدو...

                  

کانون اصلاح و تربیت اِ اِ ببخشید کانون فرهنگی اموزش ( pencil چی!)

خالی بند اولی: امرسان ما مثه یه تیکه از قطب شمال می مونه!

خالی بند دومی: این که چیزی نیست تو امرسان ما ماموت هم رویت شده!

خالی بند دومی: تو امرسان ما میوه ها از خوشحالی می رقصن!

خالی بند دومی: این که چیزی نیست تو امرسان ما ژله ها بندری می رن!

ناگهان امرسان به صدا در امد!

-بابا کم خالی ببندین

 اولی:  امرسان ما!         دومی: نخوره تو دهنتاااا! نخیرم امرسان ما!

                                                      دی ری دی دی ری ری

ج:خوب ایشون چند بار به من اظهار علاقه کردن در مورد روابطمون این شایعه ها رو هم خودش پراکنده کرده که بیام بگیرمش اما من به ایشون علاقه ای ندارم ( دختر ملکه ی اسپانیا: لیاقتت همون ...!)

م: از خوونواده ت بگو

ج:4 تا داداشیم در صدر لیست جواد خان, اقا مهدی, داداشیم(محسن شیرین رو میگه!) و تحفه ی اخری هم مسعود!(البته با پوزش از ستی جان)

م:کدومشون رو بیشتر دوس داری؟

ج: خودم رو!

م: نه تو داداشات

ج: خوب غیر داداشیم که الهی من قربونش بشم همه رو یه اندازه دوس دارم البته غیر مسعود که سنگ تیپاخورده ی رنجور فامیله!

م: بزرگترین افتخار کودکیت چیه؟

ج: غیر از رکورد شکنی پرتاب سرعتی گربه! تو جریان اون عملیات انتهاری که خودمم جانباز شدم تونستم تمام جهاز مامانم رو به خاکستر بشونم!(احسنت! حقا که نام بلند اسکندر رو به شایستگی زنده کردی)

م: اونوقت شما نسبتی با اسکندر مقدونی ندارید؟

ج: نه فقط شباهت ظاهریه! من از همین تریبون اعلام می کنم که هیچ نسبتی با این اقا ندارم منو وارد وسائل سیاسی نکنید!

م:اهل موسیقی هم هستید؟

ج: خوب من و مسعود داداشم از چند تا گروه متال پیشنهاد داشتیم اما دیدیم نون و اب فوتبال بهتره بیخیال شدیم

م: ازسینما چی؟

ج: اتفاقا واسه فیلم حضرت یوسف (ع) نقش یوسف پیامبر رو به من پیشنهاد کردن اما خوب مشغله زیاد بودش رد دادم!(خداییش جوادی از یوسف تو فیلم خوشگلتره زنخدان هم که داره دیگه چی می خوان؟) از کارتون فوتبالیستها هم پیشتهاد داشتم چون داشتم تو کارتون تام و جری بازی می کردم رد دادم(بچه ها او موش موشی جواده خودمونه!)

م: از چه چیزی لذت می بری؟

ج: من بیشتر با صدای طبیعت حال می کنم

م: صدای بارون؟ از این جور چیزا؟

ج: اره تقریبا یا نوای ملکوتی کلام خودم(حالا یه دهن مهستی بخوون برامون!)

م: اگه فوتبالیست نمی شدی چه کاره میشدی؟

ج: شاید شاعر می شدم

م: اِ باریکلا پس طبع شعر هم داری؟ حالا یکی از شعرا تو بخوون ببینم

ج: جوادا! نامرد نکونام نه انست که خود ببوید         یوسف گم گشته باز باران با ترانه

م: به به! حالا معنیش رو میشه بگید

ج: خوب یه جورایی به روز مادر مربوطه کتاب شعرم هم الان زیر چاپه

م: مثه این شعر بالاییه مربوط به روز مادره؟

ج: نه این یکی در مورد روز پدره!

م: احسنت تو ترشی نخوری یه چیزی میشی اخرش هااا

ج: شدم. جواد نکونام کم کسیه؟

م: بله درسته  تا حالا شده عاشق دختر بشی؟

ج: می خوای حرف بزنی رک تر بشم؟(بیتی از اهنگ اینجا تهرونه اثز استاد لشکری!)

م: نخیر اقا! شوخیت گرفته؟ یا داری مسیر بحث رو مخدوش می کنی؟

ج: بی جنبه! چرا می زنی؟ خوب راستش اره!

م:جدا؟ طرف کی هستش؟ کجا دیدیش؟

ج: زیبا ترین معصوم ترین با شخصیت ترین ادمی که تو عمرم دیدم! هفته ی پیش تو ماشینم نشسته بود.

م: جالب شد

ج: اره  از تو اینه ی ماشین دیدمش که با چشمای معصومش عاشقانه منو نیگا می کرد!

م: خوب حالا بگو ببینم اسمش چیه؟

ج: جواد!

م: جواد؟؟؟

ج: خوب اره خودم رو تو اینه ی ماشین دیدم یه دل نه صد دل, دل باختم!(می زنه زیر خنده!)

م: حالا منو اسکول می کنی؟ دارم واست!

ج: این چه فرمایشیه قربان!

م: تا حالا سر کسی رو شیره مالیدی؟

ج: اون سالها که در کسوت شیطون فعالیت داشتم این کار رو می کردم اما حالا دیگه نه!(اره مرگ مهدیه!) اون کارا ماله دوران جاهلیت بود!

م: می گن نکونام خیلی شره! درسته؟

ج: نه بابا! به چشمای معصوم من نیگا کن اصلا به من شر بودن میادش؟(درسته! از تومعصوم تر مهدیه ست)

م: می گن خیلی به اوسکول کردن ملت علاقه داری درسته؟

ج: (میخنده) ای بابا به این زودی رسوای عالم شدم؟! من که کاری نکردم شماها اینقد گیر می دین اصلا من بدون حضور وکیلم حرف نمی زنم!

م: چقد اهل دروغی؟

ج: اصلا اهلش نیستم!! (اره خوب نکونام جزو اون دسته ادماست که اگه دروغ هم نگه اما راستش رو هم نمی گه!)

م: اگه بهت بگن می خوان یه جا تبعیدت کنن و خودت می تونی انتخاب کنی کجا تبعید شی کجا رو انتخاب می می کنی؟

ج: خوب خونمون

م: خونتون؟

ج: پس کجا؟ حونشون؟

م: نه غیر خونتون!

ج: (جوادی دوباره به صورت زیر پوستی حرص می خوره!)خوب من بگم اتاق تمساحها شما خیالت راحت میشه؟ از اول مصاحبه می خوای منو سر به نیست کنی اول که گیر دادی به ازدواج من, بعدش می خواستی خواهرتو به من بندازی , حالا هم که داری من رو می فرستی اتاق تمساحها!

م: این چه فرمایشیه؟ تمساحها موجودات به این دوست داشتنیی . دلت میاد؟ برو تو اتاق تمساحها مشکلت رو باهاشون مسالمت امیز حل کن!

ج: باشه من رفتم! مصاحبت با تمساحها بهتر از مصاحبه کردن با شماست!

بعد نکو وسط برنامه رفت! بعد این مصاحبه هنوز کسی نکونام رو در هیچ مجمع عمومی ندیده بعضی بر این عقیده اند که هنوز داره با تمساحها رایزنی می کنه!

در همین هنگام بود که از خواب خوش بیدار شدم(عجب خواب توپی بود!)

(این مصاحبه حاصل تراوشات دهنی و توهمات مهدیه است و فاقد هر گونه اصالت است. استفاده از مطلب با ذکر منبع بلا مانع می باشد!)

در اخر هم از اقای نکونام که همیشه به هواداراشون لطف داشتن و از شوخی های هواداراش که بی منظور هستش ناراحت نمی شن تشکر ویژه دارم و ارزو می کنم 29 سالگی شون توام با تمام ارزوهای قلبیشون باشه

من و شما هم که می دونیم جوادی خان چه جور ادمیه پس این مصاحبه ی خیالی هیچ چیز رو تغییر نمی ده...

 خوب وارد فاز بعدی جشن میشیم

در این فاز یه مسابقه داریم با جوایز استنایی :

یک دستگاه ویلا در سواحل زیبای خط 8 چالوس با امکانات کامل

چند دستگاه بی ام و در رنگ بندی و مدلهای مختلف

یک دستگاه منزل مسکونی در ولنجک

و صدها قلم جایزه ی نفیس

حالا پرسش مسابقه:

دلایل عدم ازدواج نکونام کدام گزینه ی زیر است؟

بوزینه ی 1: قحطی زدگی دختر در کوچه ی محل سکونت و فامیل!!

گزینه ی 6: جواد دختر عزرائیل رو می خواد واسه همین صبر می کنه تا باباش بیاد با هم صحبت کنن!

گزینه ی جوان: نداشتن وسع مالی برای پرداخت هزینه های زن و بچه

گزینه ی جیم: صلوات بفرست دعوا رو ختم کن!

گزینه ی یکی مونده به اخر: داشتن عقل سلیم و بودن عیب!!!

گزینه ی اخر: سنگ انداختن دستهای پشت پرده جلوی پای کفتر عاشقی مثل جواد!

شما باید عدد گزینه ی مورد نظرتون رو به هر شماره ای که حال کردید اس ام اس کنید (البته به جای استفاده از واژه ی سخیف اس ام اس بخوون پیام کوچولو) یک قرن دیگه در مزرعه ی اخرت قرعه کشی روبا حضور جواد نکونام انجام خواهیم داد

در این مسابقه برنده شدن ملاک نیستش مهم اخلاق ورزشیه! پس شرط ادمیت رو رعایت کن و به خودم پیام کوچولو نده!

هوادارای تیم اوساسونا برای نکو و مسعود در استانه ی سفر به ایران اومدن با کلی نضرع و گریه زاری و التماس درخواست مسئولان اوسا رو راضی کردن براشون یه گود بای پارتی گرفتن (از این اسپانیاییا یاد بگیر واقعا جای بسی شرمساری داره تو چرا واسه جوادی هلو پارتی نمی گیری!) و خلاصه اینکه حسابی خودشون رو چای شیرین کردن فقط خدا کنه جوادی دیابت نگیره! دوباره جو گیر بشه نصف مبلغ قراردادش رو بیاد واسه هوادارای اسپانیاییش ابنبات چوبی بخره!(کی حرف از خوردنی زد؟؟ منم می خووووام!)

گویا تو این مهمونی ۵ هزار نفر شرکت کردن (از اونجا که 70 در صد جمعیت پامپلونی خانوم هستش با یه ضرب و تقسیم میشه فهمید که چیزی بالغ بر ۳ هزار و ۵۰۰ نفر خانوم تو این مهمونی بودن!) و 10 هزار نفر هم در نظر سنجی سایت واسه جواد و مسعود ارزوی موفقیت کردن

امیدوارم روز زیبای 16 مهرتون پر از مهر باشه و صمیمانه ترین تبریکها رو به شما که در سه سال حیات این وبلاگ تنها نذاشتین به مناسبت ۱۶ مهر خدمتتون عرض می کنم خیلی دوستون دارم

این شعر هم اختتامیه ی اپ امروز

در ابتدای جاده ی پاییزم بود دوباره رویاهای غم خیز تو... و باز دوباره خود فریبی های من ... پاییز زیباست و تو نیز زیبایی... و این کافی ست برای قلب بهانه جوی من تا دوباره رویاهای محالش را ارزو کند(قاصدک)

     پاییزتون زیبا  خدانگهدار

| یادگاری از مهدیه
      هم اكنون نيازمند ياري سبزتان هستيم! بنياد امور حمايت از هواداران نكو
  شنبه ۶ مهر ۱۳۸۷ (۵:۶ ب.ظ)
سلام به همه دوستان گرامي چار پايه در اعمال خير!
اصلا خدا هم گفته اسبقوا في اعمال خوبپس چه نيكو ست فردا با ان شدن خود در ساعت 3 در انجام يك عمل خدا پسندانه شركت كنيد! حالا فردا كه ان شديد متوجه خواهيد شد چه عمل نيكككككي ...نمي دونم اين روزنامه ي خراسان چي شده كه اينقد عاشق نكونام شده و هر روز نكو پاي ثابت اخبارشه!(روزنامه ي خراسان: خوب دله ديگه گل كه نيست!)ديروز نوشته شده بود كه مموش با اينكه الان سرما خورده اما حتما روضه هاش رو مي گيره! ايشالاه كه قبول باشه تو اين دوره كه  تقريبا 99% بازيكناي ايراني سالهاست نمي دونن روضه كيلو چندهاين يكي نعمته!
چارشنبه عيد فطره عيد فطر هم يعني پايان قرطنيه اشپزخونه يعني...
غير از جنبه هاي شكمي تو اين رمضون چه عمل مفيدي انجام داديم؟
اين افشين قطبي تعادل رواني نداره! چرا اينجوري مي كنه؟قبلا كه پسر گلي بود لابد چشم شده! يادتونه اوايل كه اومده بود ايران چقد اروم بود به جون خودم اگه مي رفتي حتي گازش مي گرفتي فقط بهت نيگات مي كرد!شايد هم مي گفت اقا لپم خوشمزه تره ه ه اااا!!!اما حالا قاطي كرده! اين فوتبال ايران همه رو به مرز جنون مي كشونه مثلا همين برانكوي خودمون... البته  اون جنسش خوب بود تا 4 سال دووم اورد اما گزارشهاي رسيده حاكي از ان است كه برانكو الان تو يه بيمارستان رواني در كرواسي بستري شده! پزشكش اعلام كرده اميدي به بهبودي اين اقا نيستش! گويا ايشون مدام نام خبرنگاراي ايروني رو به زبون مياره انگار عشق به فوتبال ايرون سر انجام كار دست اقاي مجنون داده!!!(به گزارش مهديه شايعه ساز!)

مرجان خانوم من رفتم تو وبلاگت يه كامنت بلند بالا نيز تايپ كردمسندش هم كردم اما ناگهان ندا امد كه هوي يره تو نمي توني كامنت بزاري الان به من كلي بر خورده يالا بيا براي طلب مغرفت كن از درگاهم شايد كه مورد الطاف من قرار گرفتي

نگار جون من كه فارسي حرف مي زنم به خدا ... تازه لهجه ي شيرينم كه توي اپهام مشهود نيستش!بعضي چيزا هستش كه همه نمي دونن واسه همين گيج مي شن چشم از اين به بعد سعي مي كنم گنگ حرف نزنم اما بعضيا كه خبر دارن متوجه ميشن 

ايشون 3 تا داداش داره اگه گفته 2 تا شايعه ست!
مرجان جون فكر نكنم جواد به نوه دار شدن و ... برسه!! در ضمن من قصد ازدواج ندارم مي خوام ادامه ي تحصيل بدم!
گل عزيزم ادم نبايد به حرف اين پسره اعتماد كنه! مي ترسم اخرش هم بترشهالان يه ساله كه دست هواداراش رو تو حنا گذاشتهاخرش هم من رو دق مي ده از دست اين پسره مامانش الان چه حاليه!
زهره خانوم از شما هيچ ميلي به من نرسيده!من ميل تازه اي نداشتم پس خودتون رو برين سياه كنيد(دلمو شيكوندي! ميرم سرتو مي شكونم!! )
از در و ديوار و پنجره گفتم از جوادي هم بگم نگين اين مهديه با جواد مشكل داره! پشت سر جوون مردم شايعه پراكني نكنيد!
دوشنبه ساعت 7:30 (اگه اشتب نكنم) اوسا با نومانسيا بازي داره ايشالا كه مي برن (همين دو خط هم از سرش زياديه! )
شوخي بوداااا باز جدي نگيرين !

خوب ما رفتيم ديگه تا بعد باباي

 
تو اين عكس ابروهاي كمونيه اقا جواد مشهوده!اين عكس ماله جام ملتهاست

Foto
Foto
اين همه ادم داره به چي مي نگرد؟

Foto
| یادگاری از مهدیه
      ::هميشه در قلب ما ...::
  سه شنبه ۲ مهر ۱۳۸۷ (۵:۳۲ ب.ظ)
سلام به دوستاي خوبم
خدا بگم اين داداشه خل و چل منو چيكار نكنه!
صبح بعد بازي اوسا با والنسيا از داداشم پرسيدم بازي چند چند شد؟ گفت: 4 بر صفر به نفع والنسيا!!! گفت يه گلشو هم نكونام خان عزيزت راهي دروازه ي خودي ساخته! منم همونجا نزديك بود سكته كنم! با خودم گفتم نكنه اين پسره ي سر خوش به خودشون گل زده باشه؟ واسه همين دويدم و دويدم تا به كامپيوتر رسيدم فوري كانكت رو ديدم كليكي روش نمودم سايت اوسا رو ديدم! اگه گفتي چي ديدم؟ بله نكونام طفل معصمو هيش كاري نكرده بلكه واسه اوسا خيلي خوب بازي كرده اما داداشم... حالشو مي گيرم چرا با احساسات لطيف من play  كرده؟
و اين سان بود كه من نه تنها از باخت يك بر صفر شون ناراحت نشدم بلكه فراوان خوشحال گشتم
واي واي بزارين از صحراي كربلا بگم اين دبيرا مثه شمر اومده بودن زهر چشم مي گرفتن خلاصه اينكه پيشي كوچولو هه رو دم در كلاس كشتن!!! و نشستن كلي در وصف رشادتها و كمالات خويشتن قصه ها سر دادند ما هم مثه شاسكولا مات و مبهوت اين همه فرزانگي قرار گرفته بوديم!

مرجان جون من تيغ ندارم چه برسه به شمشير! من فقط شوخي مي كنم وگرنه من منظوري ندارم جواد يه شبه كه اسطوره ي ژاس نشده كه يه شبه نابود شه! منم كه قبلا گفته بودم قلبم به وسعت اسمانهاست واسه همين خيلي چيزا رو فراموش كردم در ضمن اون چيزايي كه من مي نوشتم كه بد نبود من بداش رو سانسور كردم!
واي زهره جون اون عكس رو نديدم ميشه واسم ميلش كني؟ من yahoo mail دارم gmail ندارم اگه لطف كني واسم ميل كن pas_is_champion_forever@yahoo.com
دوستان واسه تولد جواد نكو يه برنامه ي ويژه دارم اونايي كه تمايل دارن تو برنامه شركت كنن واسه ايديم اف بزارن هر كي پايه ي يه برنامه ي توپ هستش زود بگه كه وقت تنگ است





Foto
اين شبحي رو كه مشاهده مي كنيد چيزي ست به نام نكو



بازى هاى درخشان جواد نكونام در دو هفته آغازين لاليگا حالا نه تنها سيگاندا بلكه هم تيمى هاى او را هم به تحسين كاپيتان تيم ملى كشورمان واداشته است. 
نكونام كه در بازى هفته اول تك گل اوساسونا مقابل نايب قهرمان فصل پيش لاليگا را به ثمر رساند انتظار نمى رفت با توجه به حضورش در تيم ملى و به خاطر خستگى ديدار مقابل عربستان در هفته دوم نيز در تركيب تيمش به ميدان رود.
با اين وجود خوزه آنخل سيگاندا كه اعتقاد خاصى به دو ايرانى تيمش به خصوص جواد نكونام دارد او را از ابتدا در تركيب ثابت به ميدان فرستاد تا كاپيتان تيم ملى در دومين بازى اوساسونا ۹۰ 90 دقيقه براى تيمش بازى كند. نكونام كه در اين ديدار هم بسيار خوب ظاهر شد ميانه ميدان را در تمام طول بازى در اختيار داشت و بسيار بدشانس بود كه نتوانست دومين گل فصلش را به ثمر برساند.(قد بلند گيسو كمند جواد نكونام... عشق تو تو قلب زيگاندااا)
هافبك خلاق ايرانى اوساسونا مقابل مايوركا چند فرصت گلزنى خوب به دست آورد و در اوج بدشانسى ضربه پاى راستش در نيمه دوم به تيرك دروازه حريف خورد تا تعداد گل هاى او همچنان در عدد يك ثابت بماند. عملكرد درخشان نكو در مصاف با مايوركا بحث شد تا روزنامه اسپانيايى «ناوارا» بالاترين نمره را در ميان بازيكنان اوساسونا به او بدهد تا كاپيتان تيم ملى عنوان بهترين بازيكن تيمش را به دست آورد. پس از اين انتخاب روزنامه هاى ماركا و ناوارا روزگذشته در مطالبى جداگانه به چاپ مصاحبه اى با جواد نكونام و بيان آخرين اظهارنظر سيگاندا درباره او پرداخته است. علاوه بر اين در گزارش كوتاهى تعريف و تمجيد ياروسلاو پلاسيل بازيكن اهل جمهورى چك اوساسونا درباره نكونام نيز روى خروجى سايت ناوارا قرار گرفته است. «تلاش زيادى كرديم تا دو بازى اولمان را با پيروزى پشت سر بگذاريم. دوست داشتيم هر دو را ببريم. شايد در بازى اول خيلى شايسته پيروزى نبوديم ولى در بازى با مايوركا بايد برنده مى شديم. ديگر از اين به بعد نبايد فرصت هايمان را از دست بدهيم. اگر برابر مايوركا تنها از يكى دو فرصتمان خوب استفاده مى كرديم برنده بازى بوديم.» 
اينها صحبت هاى اوليه هافبك خلاق اوساسونا است. او حالا با اطمينان بيشترى از بازى هاى آينده تيمش صحبت مى كند. نكونام مى گويد با وجود سرماخوردگى اش واجباتش در ماه رمضان را هم به جا مى آورد.(اخييي جواد هر كاري كه نكنه نماز روضه اش سر جاشه ايشالا به خاطر همين روضه نمازا هميشه موفق باشه)
او معتقد است با اين وجود با توجه به پايان يافتن دوران مصدوميتش كه باعث شد تقريبا تمام بازى هاى فصل گذشته را از دست بدهد حالا با انگيزه اى فراوان در خدمت اوساسونا است: «بعد از پشت سرگذاشتن يك فصل بسيار بد، امسال بايد بيشترين تعداد بازى هاى ممكن را براى اوساسونا انجام دهم. بعد از پايان يافتن مصدوميتم فعلا فقط دو بازى براى اوساسونا انجام داده ام، البته شش بار هم در تيم ملى بازى كرده ام و در مجموع از اينكه دوباره مى توانم بازى كنم احساس بسيار خوبى دارم.» 
نكونام كه بدون شك تا اينجاى فصل برجسته ترين بازيكن اوساسونا بوده است معتقد است تيمش بايد همين راهى را كه در پيش گرفته ادامه دهد تا به وضعيت فصل پيش دچار نشود: «فعلا فقط دو بازى انجام داده ايم و نمى توان درباره چيزى قضاوت كرد ولى در اين دو بازى بد كار نكرده ايم و بايد همين مسير را ادامه دهيم. دوست دارم از فرصتى كه باشگاه در اختيار من قرار داده بيشترين استفاده را بكنم. خوشحالم از اينكه مسؤولان و مربيان اوساسونا به من اعتماد كرده اند. البته هنوز به مرز آمادگى صددرصد نرسيده ام (بزار 100% شه اونوقت لاليگا رو كه هيچ كل كشور اسپانيا رو يه جا ميتركونه!)ولى سعى مى كنم به بهترين شكل ممكن پاسخ اعتماد مربيان را بدهم.» 
كاپيتان تيم ملى ايران كه از حضور مسعود شجاعى در اوساسونا بسيار خوشحال است اميدوار است حضور او در اوساسونا به هر دوى آنها براى تثبيت جايگاهشان در تركيب اصلى اوساسونا كمك كند: «البته كه از حضور مسعود بسيار خوشحالم. چه كسى دوست ندارد در يك تيم خارجى يك هموطن و هم بازى اش در تيم ملى را در كنار خود داشته باشد من دو سال در اوساسونا تنها بودم (اووووخي گوگولي تنها بوده!)ولى حالا با حضور مسعود ديگر چنين حسى ندارم. مطمئنا حضور او به من خيلى كمك مى كند. ما در اينجا با هم زندگى مى كنيم و خوشبختانه مسعود خيلى زود با دوستان من رابطه برقرار كرد. من هميشه به او اعتماد كرده ام و دوست دارم او هم در اوساسونا به جايگاه ثابتى دست يابد. اميدوارم مربيان تيم به او هم اعتماد بيشترى كنند و مسعود بتواند بيشتر از اينها به اوساسونا كمك كند.» 
هافبك ايرانى اوساسونا درباره طرفداران جديد اين تيم در ايران نيز مى گويد: «فوتبالدوستان ايرانى با حضور هر كدام از بازيكنان مورد علاقه شان در تيم هاى اروپايى طرفدار آن تيم مى شوند و حالا با حضور من و مسعود در اسپانيا، اوساسونا طرفداران زيادى در ايران پيدا كرده است و اين موضوع باعث خوشحالى من و مسعود است.(كيو داره مي گه بچه ها؟)
اوخ شاخ نزني بتركه!           ولش كن بابا كله ي محيد رو كندي پسر!


نكو در پاسخ به اين سوال كه آيا دوست دارد رهبرى بازيكنان اوساسونا را در زمين به عهده بگيرد و فرمانده خط ميانى تيمش باشد نيز مى گويد: «هدف اصلى من بازى براى تيم و به دست آوردن نتايج خوب است. بعد از اين قطعا دوست دارم رهبرى بازيكنان را به عهده بگيرم و براى به دست آوردن اين موقعيت سخت تلاش مى كنم. دوست دارم به اين وسيله به اوساسونا كمك كنم تا بهترين بازى هايش را انجام داده و بهترين نتايج ممكن را بگيرد. اگر همه چيز خوب پيش برود و دوباره با مصدوميتى ديگر روبه رو نشوم خيلى زود مى توانم به مرد اول اوساسونا تبديل شوم.» 
هافبك مورد علاقه سيگاندا در پايان اظهار اميدوارى كرد تا تيمش در ديدار اين هفته برابر والنسيا بازى خوبى به نمايش بگذارد: «دو بازى انجام داده ايم و حالا با انگيزه اى فراوان منتظر بازى هاى بعدى هستيم. اين هفته تمام تمركزمان به والنسيا است و با تمام قوا به مصاف والنسيا مى رويم. من اينجا كاملا احساس راحتى مى كنم و احساس مى كنم در خانه هستم.(نه بابا بزار به گوش مامانت برسه!) حمايت خوب باشگاه هم باعث شده تا با خيال راحت فقط به بازى كردن فكر كنم. اميدوارم مثل دو هفته گذشته اين هفته هم بتوانيم از والنسيا امتياز بگيريم.


تا يه روز ديگه باباي به همه
Foto
اين سر خوش رو كه مي بينيد چهره اش را اين گونه كج و كوله كرده نيز نكونام است




| یادگاری از مهدیه
      ::این خاطرات لعنتی::
  یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷ (۳:۴۹ ب.ظ)
سلام به بکس باحال هوادار
خوبی؟
مرجان جونم ادم باید به شخصیت طرف نگاه کن نه به اسم... البته اگه شخصیتی باشه

لیدا خانوم شما کی هستی که فکر می کنی جای خدایی و باید بگی فلانی خوبه فلانی بد؟! همون خدا مثه تو حقیر نیست که بیاد به یکی برچسب تائید بزنه به یکی بر چسب رد! تو از همه علاف تری که پا میشی وبلاگ به وبلاگ به موعظه ی ملت! تو فکر کردی کی هستی که که هر چی به دهن کثیفت میاد می گی. تو روزه داری؟ اگه نداری که می دونم لیاقت روزه داری نداشتی اگه هم داری مطمئن باش حتما قبوله!!! روزه ات. از خدا بترس و اون روزی که باید جوابش رو بدی. اون موقع چی داری بگی؟ میگی من دیدم چون 4 لاخ از زیر ابروهاش بر داشته بود گفتم این یارو بده بعد هر چرتی که خواستم بلغور کردم؟ شما لازم نکرده مرد باشی تو سعی کن ادم باشی منم واقعا واسه تو و امثال تو که اگه خدا چشماشون رو بگیره میمیرن, متاسفم من می بخشمت بقیه اش با اوتا کریم...
امشب اوسا با مایورکا بازی داره ایشالا که بازی رو ببرن

Foto



Foto


23 شهریور:


همه میگن باید کار رو در امارات تموم کرد می گن اگه پاس این بازی رو ببره همه چی تمومه همه می گن جتی منم می گم! همه چیز خیلی زیباست همه می گن قراره دوباره بشیم پاس سال1992 همه می گن این بهترین تیم لیگ برتره همه می گن ما بهترینا رو داریم همه می گن ما قهرمان میشیم این رویاها کمی زوده  اما همه می گن!!! یعنی همه دروغ گفتن؟!

چه ارزوهای قشنگی دارم خدایا من چقد خوشبختم! مگه خوشبختی چیه؟ غیر از اینه که ارزوهات جلوی چشمت رنگ بگیره؟

دقیقه ی 23:

ما جلوییم با گل ارش... عجب گلی زد حال عربا رو گرفته. امروز ارش داره می تر کونه. جواد اون وسط غوغا کرده همه کاره ی تیم ما کاپیتانمونه چقد بازوبند بهش میاد. همه چیز بر وفق مرادمه همه چیز مثه رویاهامه.

دقیقه ی 41:

... یه شوت بلند تو عمق خط دفاعی... وای محمد چی کار کردی؟؟ انگار اسمون رو سر نصرتی خراب شده انگار دنیا به اخر رسیده! توپ با سر انگشتای پای راست نصرتی بر خورد کرد مسیر توپ عوض شد رودباریان هر چی زور زد کم اورد. سر انگشتای پای راست نصرتی همه چیز رو خراب کرد همین انگشتا پاس رو نابود کرد! اگه 3 امتیاز این بازی رو می گرفتیم تو بازی برگشت که مساوی شده بودیم ما برنده ی دستگردی بودیم لعنت به سرنوشت...

کی فکرشو می کرد؟ نفرین مجنون به تقدیر!... شاید یه نفرینه یا آه یک نفر ما رو گرفته

گاهی دلم واسه مجید کامپیوتر تنگ میشه اون هنوز تو خاطرات گنگم ایستاده در حالیکه از پشت عینکش کاپ قهرمانی لیگ رو بر انداز می کنه هنوز هم برای همه ی پاسیها سرمربی قهرمانه جاش توی این لحظه خالیه!

 این یه غمنامه یا حتی یه خاطره هم نیست این متن هیچ چیز نیست اخه پاسی نیست تا چیزی باشه این متن تنها توهمات ذهنی یه عاشقه اخه هنوز خیلی چیزها رو باور نمی کنه هنوز هم گاهی خوابهای اشفته ای می بینه وقتی از خواب می پره به خودش می گه فقط یه کابوس بود! بعد فکر می کنه از 50 سال قدمت فقط یه کابوس مونده! اون وقته که حتی اسمون هم نمی تونه ارومش کنه مثه روز اول گریه می کنه داره خفه می شه خدایا کمکش کن

می خوام فراموش کنم اما چی رو؟ وجودم رو؟ مگه من چیم؟ یه ریکوردر که حالا باید دستم رو بزارم رو

دکمه ی دیلیت و 4 سال از خاطراتم رو پاک کنم! اما باز هم نمیشه اخه عشق پاس مثه یه حس تو همه ی دقایقم جاریه

   من چند سال عاشقش بودم تو تقویمم پر بود ازروزهای که از دستگردی خاطره دارم می خوام فراموشش کنم تقویمهای سالهای 83 و 84 و 85 و 86 رو ته کمدم انداختم اون شبی که سالگرد قتل پاس بود همون شب تقویمها رو جمع کردم اما حالا خط به خط اون تقویمها تو مغزم می چرخه چه حماقتی! مگه عشق من به پاس فقط چند تکه کاغذ پاره است؟ پاس هنوز تو ذهنم درست بعد از اخرین بازی لیگ زنده است هنوز تیم محبوبم رو تشویق می کنم هنوز من از گل چترابگون خوشحالم هنوز دروازه ی طالبلو رو به یاد دارم بازیکنان تیم محبوب من تو راهرو های ورزشگاه ازادیه دارن می رن به طرف در خروجی ساکاشون روی دوششونه یک امتیاز هم یک امتیازه اونم تو ازادی بازم نذاشتن استقلال قهرمان بشه اونا هنوز تو راهرو های استادیومن هنوز بیرون نیومدن هنوز تو خاطراتم اونجان 2 ساله که بیرون نیومدن اما بلاخره بیرون میان. مگه نه؟؟

 23 شهریور بازم تقویمای قدیمی کار دستم داد اما همین که 22 شهریور شد حس کردم داره یه اتفاقی می افته و افتاد من دوباره در تاریخ 23 شهریور سال 85 هستم و دوباره زیر بار این همه غم دارم جون میدم

هرجا بودم با تو بودم هر جا رفتم تو رو دیدم همه جااااااا سیاوش قمیشی از کجا غم منو می دونه؟

می خوام برم حرم با اقا کلی حرف دارم ...

تا بعد...

 

 

 






 

 

 ))(((())))))(((((()))))((((((()))))((((()))))))))))((((((((())))))))))))))))(((((((((()))))))

 

 

Foto

 

 

 با نهایت تاسف و تاثر به اطلاع می رسانیم دیشب طی یک حادثه ی دلخراش داداش جواد(مسعود) در مسابقه ی فوتبال به شکل دردناکی پاش, قلم شد و جوونه مردم پاش شکست در همون موقع قلبش نیز شکست

دیشب جی جی نود دقیقه بازی کرد و بازی مساوی شد1-1

تا بعد...



| یادگاری از مهدیه
      ::حاج اقا!حجتون قبول::
  سه شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۸۷ (۵:۱۸ ب.ظ)
سلام به جمع سرخوشا
امیداوارم خوب و خوش و حرم باشین(تلمیح به 90 دیشب
) ماه رمضون رو هم تبریک میگم
دیشب جوادی و دم گرامیشون (بابا مسعود دیگه!) اومدن نود. جفتشون ست کرده بودن با رنگای ملیح چقد گوگولی شده بود این جوادی
وای بچه ها من کامنتاتون رو که می خونم از خنده غش می کنم خیلی باحالین
باید نگران مسعود شجاعیه طفل معصوم باشین که جوادی از راه به درش نکنه جواد خودش یونیورسیتی داره که دانشجوهاش فقط شیطونان اونوقت مسعد شجاعی...!
 ابروهاش رو که خیلی وقته بر میداره ساعت خواب؟ اگه بر نداره که پاچه بز میشه یادمه از مقدماتیه جام جهانیه المان بر میداشت! اما بعد یه مدت منقلب شد دیگه به این عمل قبیح اصرار نورزید تا اینکه بعد مصدومیتش دوباره...
تازه یه مدته مثه گذشته عادات جاهلیشو کنار گذاشته
 مثلا همین زنجیر انداختن! (احتمالا تاثیر همون خانوم باشخصیته ست)
البته اینکه جوادی چه جوری لباس بپوشه به خودش مربوطه من و شما هم حق نداریم ایرادای بنی اسرائیلی بگیریم
اما جی جی کلی دوست و دشمن داره من و تو که هوادارشیم چیزی می گیم از سر دلسوزیه اما یکی دیگه همین رو بهونه می کنه و کلی مضخرف پشت سر جوونه رعنای مردم میزنه!اخه چرا میگین جوادی از وقتی رفته عوض شده به نظر من بهتر هم شده!قبلا یادمه ابروهاشو هشتی می کرد اما حالا که فقط تمیزش میکنه
یکی از بچه ها گفت جواد دیگه مثه سابق اون معصومیت رو نداره به نظرم راست می گفت این کارا واسه کاپیتان پاس وجهه ی خوبی نداره کاش یکی این حرفا رو به جوادی بزنه و منظورمون رو درک کنه
اگه یه جایزه ی خوب بدین عکس باباشو واستون در میارم
امروز ظهر هم جوادی از ایران میره اما ساعت دقیقشو نمی دونم گویا اول رفتن تورکیه و بعد هم اسپانیا. دیگه با لوفتانزا پرواز نمی کنه از این به بعد با تورکیش ایر میره اخه داره پولاشو جمع می کنه واسه دومادی و اینجور حرفا اخه زن و بچه هم خرج داره دیگه...

دیشب تیم ملی رو نشون دادن که لباس احرام می پوشیدن انگار قرار بود جوادی هم محرم شه اما تو گزارش نود اثری ازش ندیدم خوش به حالشونکاش منم امسال بتونم برم جوادی که دوبار حاج اقا شده

    























 
من قربونه مهشیده گلم میشم
اونایی که میگن من بی معرفتم به جون خود جوادی نیستم
! بابا شماها که می دونین حافظه ی من چقد داغونه! یادم میره جواباتون رو بدم من حافظه ام همیشه full هستش واسه همین مازاد رو delete می کنم البته منظور از مازاد یه وقت تو نیستیا

در ضمن جواد توانه نه گفتن رو خیلی خوبم داره اونم از نوعه خالی بندیشو

خوب دیگه ما بریم کاری باری؟
ادیوس 
))))))((((((())))))))))(((((()))))))))((((((((()))))))))))((((((())))))))

یه سواله گنده:
بچه ها این یه تیکه از مصاحبه ی قدیمی موشی موشی با سایت تبیانه اول بخونیدش

به پاس با تمام وجود عشق می ورزم. در حقیقت پاس عشق دوم من است.(ای پدر عاشقی بسوزه...!)
حالا اینجا نقاط تاریک و مبهمی وجود داره(خانوما ذره بینا رو در بیارین) اگه پاس عشق دومه مموشه پس اینجا... عشق اول جواد کیه؟! چقد تابلو تو مصاحبه رسما سوتی داده در حده فرای المپیک!

| یادگاری از مهدیه
      **::حال حریفو میگیریم اگه پاش بیوفته واسه ایران میمیریم::**
  شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۷ (۳:۳۴ ب.ظ)
سلام به نوگلان خندان باغ زندگی
خوبین؟ خوب منم خوبم شکر خدا طاعات و عباداتتون قبول باشه من رو هم سره سفره ی افطار دعا کنید فقط به فکر شکم نباش!
دیشب ورزش دو داشت بازی ایران عربستان سال 80 رو نشون میداد جوادی هم بازی می کرد این جوادی چرا هر روز که بزرگتر میشه زشت میشه؟؟؟ چقد وقتی بچه تر بود جیگر بودهاااااا
به نظر شما چرا کارگردان سریال حضرت یوسف به جوادی پیشنهاد نداده؟ اه چقد خنگی بابا فرعون چیه؟ نقشه یوسف! خیلی بهش میاد زنخدان که داره ناز هم که هست همه چیزش تکمیله!شاید پیشنهاد داده و ما بی خبریم نه؟
من چند بار گفتم تو قسمت نظرات با هم کل کل نکنین؟ اینم نتیجه! حالا که کل می ندازین باید جوابشو هم بشنوین
نمی دونم چرا جدیدا مد شده ملت با اسمه مستعار میان کامنت میزارن! به جون خودش من ادم خوار نیستم! بعدشم علم هنوز اونقد پیشرفت نکرده که که از طزیق اینترنت ادم بخورم! خانومه XXX یه ذره مردمی باش بابا به جون خودم تو از خود نکونام بیشتر کلاس میزاری مگه شیمیه محض کلاس گذاشتن داره؟ تو خونواده ی ما کسی که شیمی محض قبول شه سرشو میندازه پایین بالا نمیاره! ترمه اولته اینقد ذوق زده ای و کلاس میزاری؟ اخی جان جان خر بخورت.تو هر چی هم باشی ملکه ی انگلستان هم که باشی حق نداری به کسی توهین کنی حالا می خواد هر کی باشه این طوز حرف زدن واسه ات گرون تموم میشه خدا بد جور جوابتو میده در ضمن نکو دانشجویه لیسانس بود که چون رفت اسپانیا نتونست ادامه بده اما گفته تو یه فرصت درسم رو تموم میکنم
 ادم عاقل و سربزیر؟ تحصیل کرده؟ باش تا بیاد همچین دختره از خود راضی و خود خواهی رو بگیره در ضمن جواد سایت نداره چه جوری رفتی تو سایتش؟ خیلی توهمیا دختر! تو هوادارش نیستی باید یه لغته دیگه انتخاب کرد هر چیز جز هوادار!
امروز تولد شناسنامه ایه جوادیه ایشالا که شب بترکونه من که خیلی امیدوارم
اینم یک عدد مصاحبه
دون شك فوتبال ايران قدرت شكست عربستان را حتى در زمين خودش دارد. جواد نكونام هافبك تيم ملى كشورمان با بيان اين مطلب مى گويد: عربستان هميشه مقابل فوتبال ايران بازى خوبى ارائه كرده است و در اين ديدار بايد با ارائه يك بازى منطقى حركات حريف را خنثى كنيم.تنها برترى عربستان مقابل ما هواداران پرشمار آنهاست كه خوشبختانه با روحيه بالايى كه بچه ها براى اين ديدار دارند فكر نمى كنم مشكلى داشته باشيم.هافبك اوساسوناى اسپانيا در باره شرايط آمادگى خودش توضيح مى دهد: البته به دليل حضور در اوساسونا نتوانستم مدت زيادى را در تيم ملى با بازيكنان ديگر تمرين كنم اما در تيم باشگاهى ام تمرينات بسيار خوبى را انجام داده ام و از هر لحاظ آمادگى رويا رويى با عربستان را دارم.نكونام در پاسخ به اين سؤال كه چقدر شانس صعود ايران را به جام جهانى مى دانيد، مى گويد: مطمئن باشيد كه با همدلى كه بين كادر فنى و بازيكنان تيم است در پايان مسابقات اين ما خواهيم بود كه جشن صعود خواهيم گرفت.
هافبك تيم ملى در رابطه با شرايطش در تيم اوساسونا ادامه مى دهد: خوشبختانه همه چيز در اوساسونا خوب است و در اولين ديدار هم توانستم براى تيمم گلزنى كنم البته اين گل وظيفه من را سنگين تر كرده و از اين پس بايد تلاشم را دو چندان كنم.


ببینیم امشب تیم ملی چه میکنه خوب تا بعد ادیوس
| یادگاری از مهدیه
      بگو می گن پشت سرت چی؟***تو مدلی مدل دی اند جی**
  دوشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۷ (۵:۲۵ ب.ظ)

سلام برو بکس ما چه طوری؟
این باره سومه دارم اپ می کنم بار اول این بلاگفای ذلیل مرده اپم رو تیر تپر کرد بار دوم هم خودم!
حالا بیخی
پنج شنبه رو داشته باش که جی جی سرود دارم میام به خونمون به دیدن مرم مهربونمون(استعاره از مهدیهD:) همون خونه که برکت تو سفره شه خدا نشسته تو اسمونمون حالا همگی: داره میاد داره میاد به خونشون
پنج شنبه رو عشق است



فقط این وسط تکلیف روزه های جوادی معلوم نیست ایشون گویا قراره روزه هاشون رو بخورن اخه بچه ضعف جسمانی داره واسه همین روزه یوووخ البته بچمون به مامی قول داده یه هفته کله گنجشکی بگیره!!! خداییش روزه تو اسپانیا گرفتن خیلی سخته
اون شعر بالایی تقدیم به مدل دی اند جی اما حاضرم شرط ببندم نصفه لباساش مارک اصلی نیست!جوادی یه ملت رو اوسکول کرده!


http://i29.tinypic.com/33e60iw.jpg


جوادی در دقیقه ی 70 واسه اوسا از نقطه ی پنالت گل زده مسعود هم دقیقه ی 59 اومده تو بازی ایشالا بازم خبارای خوب بشنویم ازش.
من دیوونه ی ماه رمضونم خیلی خوشحالم دوباره ماه رمضون شده به همه تبریک می گم
یاده رمضون پارسال بخیر زیر افتابه داغ فوتبال باز می کردیم من خسته که میشدم م رفتم تو دروازه پشتم رو وکردم به زمن که افتاب نخورم بعدش به چمنای دوره زمن زول م زدم که فارغ از روزه داشتن اب می خوردن و با چشمانی حسرت زده به چمنا نیگا می کردم یادش بخیر...
بابته غلط املایی از تمام خانوم معلمای دنیا معذرت میخوام من از اوان طفولیت دکته ام داغون بوده اول دبستان دیکته هام رو با تقلب 13 یا 12 میشدم اونم کل ذوق می زدم که تک نشدم!
اینم مصاحبه ی نکوست

آقاى نكونام وضعيت فعلى تيم ملى را چطور ارزيابى مى كنيد
واقعاً تيم خوبى داريم از همه لحاظ آماده ايم چه روحى چه جسمانى و اميدواريم در رياض نتيجه بگيريم.
بعد از بازگشت از اسپانيا شرايط خودت چطور است؟
خودم كه خيلى آماده ام، اين هفته در اسپانيا گل زدم و واقعاً روحيه خوبى دارم.
از عربستان چه شناختى داريد
حريف را كاملاً آناليز كرده ايم و مى شناسيم. از لحاظ جوسازى هم آنها نمى توانند كارى كنند. يعنى اين كارهاى آنها روى ما اثرى ندارد چرا كه مى دانند هر كارى در زمين خودشان بكنند ما اينجا تلافى مى كنيم.(تکبییییییییییر)
فكر مى كنى بتوانيد در رياض پيروز شويد؟
مشكل خاصى وجود ندارد، تيم شان را مى شناسيم و مى رويم كه در رياض امتياز بگيريم.




Foto





















Foto





190017.jpg
| یادگاری از مهدیه
      ::بابا بی خیال::
  شنبه ۲ شهریور ۱۳۸۷ (۱:۲۴ ب.ظ)
سلام سلام
چطوری؟؟؟
بروبچ اینجوری تو نظرات بحثای سیاسی نکنید ما که شانسمون کچل مادرزاده یه وقت اومدن واسه همیشه پلپمون کردن
بدون شوخی این جور بحثای بی فایده نکنید این خانوم یه عاشق هم خیلی باحاله من کلی باهاش حال کردم جاتون خالی کلی خندیدم
بابا من کی واسش لاو ترکوندم؟ من از همین تریبون اعلام می کنم که نکو نمی خواد سر به تن من باشه پس برو حالشو ببر
من نکونام رو دوست دارم و این دوست داشتن با یه احترام خاص عجین شده(چی گفتتتم)درست مثله دوست داشتن یک قطعه شعر یا یک اثر هنری (حالا اگه فهمیدی من چی گفتم!) هیچ وقت حاظر نیستم نکو رو در بند احساساتم قرار بدم اون همیشه ازاده
در ضمن دوستان ستاره های کاغذی ما, همیشه اون چیزی نیستند که ما فکر می کنیم صدای دهل از دور خوش است
زیاد روش فکر نکن الانه که مخت بترکه ماله من که داره error میده
اونی که گفت یکی جوادو تور زده باید بگم من چشمم اب نمی خوره من که از خدامه نکو با یه خانوم با شخصیت و مهربون ازدواج کنه اما فکر نکنم جواد بتونه یه همچین ادمی رو تور بزنه تازه اونیکه بتونه با جواد کنار بیاد هنوز از مادر زاده نشده در ضمن جواد خان از این ادمایی که قراره باهاشون ازدواج کنه(!!!)زیاد داره شما نگران نباش جواد از هر چی کم بیاره از ... کم نمیاره
ایشالا که همه به ارزوهای قشنگشون برسن جواد هم به یه دختر خوب و با شخصیت درست مثله خودش
در اخر هم می خوام پیشاپیش سالگرد فوت مهدی اخوان ثالث رو تسلیت بگم
خوب دیگه ما میریم
کاری باری؟؟؟
بابای
*****************************************
important news: طبق اخرین اخبار رسیده از منبع موثق حاکی از به پایان رسیدن اغتشاشات بین الملی بین دو کشور دوست و هم جوار ایران و اسپانیا شد و ان شا الله از هفته های اتی بنده در خدمت شما با اخبار فوق العاده نیو خواهم بود
فعلا این یکی رو داشته باشید که اینطور که از شواهد پیداست نکو خان خونه ی ولنجک رو وا3 امر خیر خریده از اون امر خیرها,دور از جونش نه,از اون امر خیرها
فمیدی؟ معلومه که نفهمیدی ای کیو ی تو در حد گورجه فرنگیه  مثه من که هوشمند نیستی (تعزیف از ود نباشه!) منظورم اینه که گویا منزل ولنجک واسه خاندان نکونام حکمه ییلاق داره و وا3 کارهای خلاف شرع نیست حالا اگه دوستی هم اومد اونجا طبق قانون مهمون حبیب خداست باید ازش به نحو احسنت پذیرایی بشه البته فقط دوستان ذکور(!!!)
خلاصه اینکه حکم بی گناهی اقای جواد نکونام فرزند محمد حسن نکونام صادره از شهر ری از اتهمام وارده مبنی بر داشتن فساد اخلاقی  از محضر دادگاه بین المللی (!!)از طرف قاضی مهدیه صادر شد و این پرونده مختومه اعلام شد و  خلاصه اینکه بچمون پاکه پاکه
از مرجان جون هم خیلی مر30 خیلی بهم لطف داره
بای بای


| یادگاری از مهدیه
      ::14 اگوست روز شوم نکو::
  چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۷ (۴:۱۴ ب.ظ)
بازى هاى تداركاتى اوساسونا همچنان ادامه دارد ... شاگردان سيگاندا هم براى فصل جديد آماده مى شوند ... تقريبا در همه بازى هاى تداركاتى ۲ لژيونر ايرانى يعنى جواد نكونام و مسعود شجاعى به ميدان مى روند ... اما پنج شنبه روز ديگرى بود.
188310.jpg
 

جواد نكونام درحالى كه از آمادگى بالايى برخوردار است نمى خواهد مقابل «ادسكا» به ميدان برود پس سرمربى تيم به خاطر دليلى كه آورد موافقت مى كند چون ۱۴ آگوست براى نكونام و البته اوساسونا روز ناخوشايندى بود. همان روزى بود كه جواد را مدت ها از فوتبال دور كرد ... روز مصدوميت جواد نكونام.(حالا با هم بگرییییم)
«پنج شنبه سالگرد مصدوميتم بود به همين دليل دلم نمى خواست به ميدان بروم (ووووی ووووی چه سوسول بازیا) چون حس خوبى نداشتم. همين مساله را براى سرمربى تعريف كردم و او هم موافقت كرد.»(اخی)
البته ظاهرا ۱۴ آگوست فقط يك بار براى اوساسونا نحس بود چون امسال، روز خوبى براى اين تيم و هوادارانش رقم خورد.
در اين روز يعنى پنج شنبه گذشته كه اوساسونا به مصاف ادسكا رفت نه تنها تيم سيگاندا پيروز ميدان شد بلكه مسعود شجاعى ديگر بازيكن ايرانى اوساسونا چنان خوب بازى كرد كه مسوولان اين تيم را اميدوارتر از قبل كرد.در اين رابطه حتى سيگاندا سرمربى اوساسونا و سايت اين باشگاه به تمجيد از شجاعى پرداختند و او را عامل سرعت و وسعت ديد تيم خواندند.
188280.jpg
 

جواد نكونام هم كه برخلاف بازى هاى قبل، بيرون از زمين بازى هموطن خود را تماشا مى كرد معتقد است شجاعى مى تواند پديده شود: «همه از مسعود راضى هستند، او كم كم دارد به شرايط لاليگا عادت مى كند. اتفاقا با بچه هاى تيم هم رابطه خوبى دارد و مى تواند موفق شود. پس به احتمال زياد مسعود در اوساسونا پديده مى شود.»با توجه به صحبت هاى نكونام و البته تمجيد سرمربى اوساسونا، پيش بينى مى شود كه اين فصل بازيكنان ايرانى اوساسونا موفق عمل كنند و هر ۲ در تركيب اصلى اين تيم اسپانيايى قرار بگيرند.(چییی میییگیییی؟!)
البته با توجه به نوشته هاى سايت باشگاه اوساسونا، جواد نكونام در حال حاضر وضعيت بسيار خوبى دارد و احتمالا جزو اصلى هاى تيم باشد اما شجاعى به دليل اينكه بازيكن تازه واردى است فعلا به عنوان بازيكن ذخيره به ميدان خواهد رفت تا موقعيتى مثل موقعيت نكونام را به دست بياورد


سلااااااام خوبی؟
من اومدم من اومدم چه خوب که باز دوباره اومدم
حوب یالا اعتراف کنید که دلتون وا3 من یه ذره شده بود
این جواد سوسوله هم دیگه جددا خیلی لوس شده باید به مامانش بسپارم لپ جوادو محکم بکشه(اخخخخ چه صحنه ی توپی!)خوب نیگاش کن نمی خواد بازی با اذربایجان بیاد ایران
خوب ما رفتیم فعلا راستی جواد گل زده ها این جوری مرا منگر!
تا بعد ادیوسسسس

| یادگاری از مهدیه
      ::خوب نشد دیگه چرا اینطوری نیگا می کنی؟؟؟::
  شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۷ (۳:۳۶ ب.ظ)
سلام
خوبی؟
چه خبرا؟؟؟
چرا اینجوری منو می نگری؟ خوشکل ندیدی؟ خوب پس نیگا کن
خوب نشد دیگه
جی جی گل زده من بشینم تاجره پوسان نیگا کنم؟؟؟
همینجا می خوام یه تبصره اضافه کنم از این به بعد اگه جواد گل زده من اپ می کنم  اگه نزد هم  که تقصیره جی جی  میشه  برین یقه ی اونو بگیرین
نیگاش کن موشکولومبا رو چقد گوگولی شده (خر بخورت!)
جی جی در دقیقه ی 67 اومد تو بازی و دقیقه ی 73 با ضربه ی سر گل زد این عکسا رو هم با کلی یا علی مدد از سایت اوسا کش رفتم یه تشکر ویژه از خودم می کنم


Foto


خوب تا گل بعدی بای بای به همتون

    Foto
| یادگاری از مهدیه
      ::پلمپ شد::
  چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۸۷ (۸:۰ ب.ظ)

این وبلاگ بعلت داشتن شاکی خصوصی در باره ی افشای اسرار خصوصی جواد نکونام(شاکی شماره ی 1) وهمینطور با خاک یکسان کردن ابروی جوان برومند مردم و بهم ریختن زندگی خاندان نکونام (شاکی شماره ی 1 و 2 و 3 و 4 و…) بر طبق قوانین حمایت از حیوانات نه ببخشید حمایت از کودکان نه حمایت از حقوق بشر (!!!) تا اطلاع ثانوی پلمپ شد.

وجدان مهدیه : تو خجالت نمی کشی تو مسائل خصوصی دیگران چون موش سرک می کشی؟؟؟

خود مهدیه: من رو ببخش ! رفیق ناباب اغفالم کرد به من یه فرصت دوباره بدین!

 دوستان طبق اطلاعیه فوق نه فوقترش من تا یه مدت باید بساطم رو از بلاگفا و 360 جمع کنم و یه مدت افتابی نشم! شرمنده همتون

یاد یه جمله از حاج اقای مرحوم ادیسون افتادم: انسان هر چه بالاتر برود احتمال دیده شدن وصله ی شلوارش بیشتر میشه پس اقای نکونام تو که از ادیسون بیشتر  نیستی پس سخت نگیر اقای کاپیتان

البته حق داری اگه سخت بگیری اخه کارم خیلی زشت بود اما شما بزرگتری شما اقایی (منم که خیلی خانومم فراموش می کنم بی ادبیاتو

از یکی دیگه هم معذرت می خوام چون در حق اون خیلی نا مردی کردم (شاکی شماره ی 2!!!)

فعلا که پلمپم تا ببینم چه میشه باید برم با مقامات بلند پایه رایزنی کنم و این مشکل بین الملی که موجب بر هم خوردن روابط دو کشور ایران و اسپانیا شده رو یه جوری حل و فصل کنم

امام رضا کمک کنه

تا بعد بای

| یادگاری از مهدیه
      ::یه اپ قدیمی و جامونده از 10 خرداد::
  یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۶ (۱۱:۴۴ ق.ظ)
سلام خوبین؟
شرمنده یه مدت نبودم
مطلبایین رو من بعد از 10 خرداد به مرور زمان نوشتم تا کامل شده
یه قصه ست از دلتنگی من برای یه امید از دست رفته یه قصه برای یک سال اشک...

اين يک غمنامه است غمنامه اي براي يک عاشق که معشوقش را بي دليل دار زدند اين يک خاطره ست از لحظاتي که تا هنوز ادامه دارد
همه چيز از ابتداي نيم فصل ليگ ششم شروع شد زماني که همدانيها و مسئولان پاس در تدارک يک قتل بودند قتل يک عشق بزرگ قتل يک قهرمان شايد شبيه تختي! قتل يک اميد براي دوباره قهرماني در اسيا قتل خنده بر لب پاسيها...
هيچ کس نمي دانست چه اينده اي در مقابل قهرمان اسياست و قهرمان اسيا هفته ها رو سپري کرد تا 8 خرداد از راه رسيد روزيکه واگذاري پاس علني شد...
اما من از صبح 10 خرداد اين خبر دردناک را شنيدم
ان روز امتحان شیمی داشتم مثل همیشه صبح زود بیدار شدم تا اول اخبار ورزشی شبکه ی خبر را ببینم بعد به مدرسه بروم . صبحی که من بد جور شکستم تا جاييکه هنوز نتوانستم کمر راست کنم صبحي که شوم ترين صبح عمرم بود
من حس ششمی قوی دارم حس بدی داشتم فکر می کردم باید حتما این اخبار را گوش کنم با اینکه پدرم در کوچه منتظرم بود و مدام بوق می زد اما من جلوی تلویزیون بودم خوب به ياد دارم اين خاطره را هر لحظه مرور مي کنم بابک بابان خبرها را می خواند چند تا از اخبار را خواند اما چیز نگران کننده ای وجود نداشت کم کم دلم آرام می گرفت. ناگهان مجري با حالتي غمگین گويي خبري بد مثل فوت يک قهرمان ملی را می خواند (با این تفاوت که در اخر نگفت روحش شاد و راهش پر رهرو! ) اعلام کرد: امتیاز تیم فوتبال پاس تهران در راستای اهداف فدراسیون تربیت بدنی خصوصی سازی باشگاهها به موسسه ی خصوصیه شهدای الوند همدان واگذار شد
درست یادم است که بعد یک لنگه از ابروهايش را بالا انداخت و شاید توي دلش غمگین شد! یه لحظه به گوشهايم شک کردم اما وقتی قهقهه برادرم را شنیدم که لای خنده هايش می گفت بفرما اینم تیمت! مطمئن شدم بقیه اخبار را نشنیدم فقط صدای خودم را که از تو شکستم. مگر مي توانند به همين سادگي با يک امضا يک تيم ريشه دار را نابود کنند مگر ايران چند بار قهرمان ليگ قهرمانان اسيا شده که به اين سادگي يک قهرمان را مي کشند مگر ...
دیگر هیچ چیزی نمی شنیدم هیچ حسی نداشتم بهت زده شده بودم یک حس عجیب اما آشنا شبيه حسی که بعد بازی الوحده دور برگشت داشتم ان شب هم مثل حالا فقط به شیشه تلویزیون زل می زدم. حتی نمی تونستم گریه کنم خشک شده بودم لحظه اي بعد فکر کردم شاید يک شایعه یا يک شوخی مسخره است اما بعد فکر کردم یعنی صدا سیما اينقدر بی در و پیکر است که هر شایعه ای را پخش کند؟!
با خودم گفتم بعد امتحان به اینترنت می روم و راست و دروغ قضیه را در می آورم نه امکان ندارد از قهرمان اسيا به اين سادگي بگذرند! و کمي به خودم اميد دادم
 سر جلسه امتحان به تنها چیزی که فکر می کردم سوالات بود
بعد از امتحان خیلی زود به خانه برگشتم تو سایت باشگاه که هیچی نبود! توي سایتهای خبری دیگه یک چیزهايی بود فقط از خودم مي پرسيدم چرا؟ پاس که قهرمان اسيا بود ... پاس پارسال نايب قهرمان ليگ بود پاس يک افتخار بود
تا یک هفته بعد حتی گریه نمی کردم فقط می سوختم و می ساختم باور نمي کردم شايد هنوز هم گاهي فراموش مي کنم که پاسي نيست چند وقت پيش که رتبه ي سپاهان را در اسيا اعلام کردند با خود گفتم فردا به سايت اي اف سي مي روم و رتبه ي جديد پاس را نگاه مي کنم با خودم گفتم چرا رتبه ي پاس را اعلام نشد؟ اين سوال مسخره را از برادرم پرسيدم که با خنده گفت رتبه ي پاس همدان؟؟؟!!!
 نمی دانستم چه کار کنم حتی اوقاتي به این فکر می کردم که به تهران بروم جلوی ساختمان سازمان تربیت بدنی خودم رو حلق آویز کنم! و اینطوری مثلا جلوی واگذاري پاس را بگیرم اما بعد فکر کردم آقایان محترم به تنها چیزی که فکر می کنند احساسات جوان ها است با خود کشی هیچ چیزی تغییر نمی کرد
عقلم به جایی نمی رسید احساس مي کردم گم شدم دنيا عجب بي پاس وحشت اميز بود!  
با ديوانگي فاصله اي نداشتم مگر ديوانه ها چطور ديوانه شدند انها هم روزي دم از عقل مي زدند ! هر لحظه فکری می کردم گويي در بياباني بي پايان بودم که هر سو فقط خاطراتي از يک عشق ميدرخشيد  نمی دانستم چه کار کنم موهای شقیقه ام در ان 1 م سفید شده بود خیلی عجیب بود بعدا از خواهرم شنیدم که سفید شدن مو منشا عصبی دارد!
 تا اینکه اخبار ورزشی شبکه سه اعلام کرد:سایت فیفا اعلام کرده است اگر پاس وگذار بشود فوتبال ایران در خطر تعلیق قرار می گیرد از خوشحالی بال در می آوردم! يعني دوباره ...
نماز شکر خواندم دوباره ايمان اوردم کسي صداي گريه هاي شبانه ام را شنيده من دوباره زنده شدم
 البته از این خوشحال نبودم که فوتبال ایران تعلیق مي شود از این خوشحال بودم که شاید پاس را دوباره پس بدهند اما خوشالي من به ساعاتي بيش نيانجاميد کاش ان شب مي مردم و در اين خيال که پاس باز مي گردد از اين همه غم رها مي شدم  روز بعد فیفا اعلام کرد که با انتقال پاس مخالفت نکرده است و ان عکسی که از سایت فیفا در خبرگذاریها پخش شده تقلبی بوده است! امیدم نا امید شد قلبم عميقا شکسته بود
 خدايا من هنوز خيلي جوانم براي اين همه غم . اسمان ! چه کردم که کمر به نابودي دختري 17 ساله بسته اي؟  در دلم از کسی که این کار را کرده بود تشکر کردم او باعث شد یک شب بدون گریه بخوابم یک شب آرامش داشته باشم



دلم می خواست برای یک دقیقه هم که شده بازی پاس با استقلال را ببینم زيرا بازیهای پاس با اس اس همیشه جذاب بود هميشه جذاب است حتي حالا که من در خيالم تيم پاس را دوباره مي بينم و دوباره چمن دستگردي که ديوانه ام مي کند...
چيزي که اتش به جانم مي زد اين حرکت توهين اميز مسئولين شهداي الوند بود انها اعلام کردند براي حفظ ارزشهاي پاس(!!!) که در سطح اسيا شناخته شده است نام تيم شهداي الوند را به پاس همدان تغيير مي دهند!!! اما واقعا قهرمان اسيا تنها يک اسم بود؟؟ اقايان همداني شما تنها امتياز حضور در ليگ برتر را خريديد اما کاپها مدالها افتخارها يادمانها ستاره ها را چه؟ ان را هم مي خريد؟ اما کمتر کسي به اين موضوع فکر کرد و خيلي ها اين حرکت را ستودند و اين توهين من را بيش از پيش غمگين کرد!
 چقدر خاطرات پاس دور بود گويي هزاران سال پيش بود که پاس من قهرمان ليگ برتر شده بود...
گاهي فکر مي کردم شايد از ابتدا پاسي وجود نداشته و اين روياهاي سبز زاييده ي خيالات بيمار گونه ي من است.
دیگه هیچ چیز جذاب نبود گاهی فکر می کردم دنیای بدون پاس ارزش ماندن دارد؟ واقعا ديگر چه مي خواستم؟ کاش هرگز نبودم...
مطمئنا اگر این بلا سر پرسپولیس یا استقلال می امد کشور به آشوب کشیده می شد اما بعد واگذاری پاس هیچ چیزی تغییر نکرد دنیا هنوز پا بر جا بود و بد تر از همه من هنوز زنده بودم
وقتی هوادارني از پرسپولیس یا آبی را می بینم که از تیم محبوبش می گويد یا براي تیم محبوبش فریاد می کشد می روم به فکر و خیال، روزهايي که خيلي از ان نگذشته به یاد روزهايي می افتم که با یک گل تا عرش می رفتم اما حالا خیلی وقت است این حس را ندارم گاهی به قرمزها یا آبیها می گويم برای تیم محبوبت بلند تر فریاد بکش چون ممکن سال دیگر همين موقع تیمي وجود نداشته باشد! حالا که هست قدر تک تک ثانیه ها رو بدانيد تا مثل من حسرت این روزها رو نخورید! 
من همیشه این آرزو رو داشتم که روزي در ورزشگاه دستگردي باشم و بازی پاس را از نزدیک ببینم اما حالا من فقط چند يادمان دارم که گاه شبها آرامش قلب زخمي من است این تنها چیزی است که از 43 سال قدمت ماند.
لای گریه هايم می گفتم آخر چرا پاس ؟ چرا چیزهایی که عاشقانه دوست دارم را ازمن میگیرند؟ اما لحظه اي بعد  به خود نهیب می زدم یادت رفت تو یک دختری؟ دخترها حق ندارن تیمی رو دوست داشته باشن پس گریه نکن وانمود کن هیچ وقت پاسی وجود نداشته و بگو پاس را فراموش کرده اي در حالي که هنوز کابوس 10 خرداد رهايت نمي کند در حالي که هنوز هم اميد داري به يک 10 خرداد ديگر که شايد معجزه گونه بازگردد در حاليکه اشک مي ريزي دختر جان بخند اين يک قانون است
اما من واقعا نمی توانستم عمرم را فراموش کنم کودکیم را نوجوونیم را و خودم را... چگونه از ياد ببرم دنياي سياه من هنوز مپل تو فراموشکار نشدم اري هنوز به ياد دارم فاتح اسيا را قهرمان ايران را و اين يادمانهاي کهنه دمي رهايم نخواهد کرد
بلاخره پاس 40 سال مزاحم قهرمانی قرمز و آبی بود پاس قربانی شد تا خوش خدمتیه دولت نهم به قشر محروم نشان داده شود پاس بي گناهي بود که هيچ دادگاهي حتي او را به عنوان متهم قبول نکرد و بي گناه به دار کشيده شد...
شاید خیلی از همدانيها با امدن تیم شهدای الوند به لیگ احساس گمشده ی من را دارند اما حق این نبود که براي شادی ديگران غم را به من بدهند
تنها چیزی که کمي مرهم دلم مي شود مصاحبه های بازیکنان پاس سابق بود حس می کردم انها هم همدرد من هستند انها مي فهمند غريب شدن در وطن يعني چه اما واقعا هیچ کس مثل من گریه نکرد و غصه نخورد من خیلی تنها بودم تنها تر از هميشه نفرين  به دنیایی که پاس را نداشته باشد
حتي فردوسی پور که فکر می کردم آدم نترسی است و براي گفتن حقايقي که ديگران تحمل شنيدنش را ندارند باکي ندارد بزدل جلوه کرد در يک برنامه خیلی کوتاه درمورد واگذاری پاس حرف زد و گفت در برنامه ی بعدی مفصلا صحبت می شود اما پاس،قهرمان آسیا،افتخار ایران،تیم بازیکن ساز ارزش نیم ساعت را نداشت! برنامه ی نود وقت نداشت در موردش حرف بزند و اين کاملا قابل درک است زيرا دعوای فلان بازیکن آبی با فلان مربی ارزش ساعتها بحث را دارد چه کسي به پاس اهميت مي دهد وقتي دو تيم جنجالي ابي و قرمز در پايتخت هستند
البته گمان می کنم عادل از تهدید مدیر موسسه الوند ترسید!
شبی که اولین هفته ی لیگ شروع شد تا آخر شب گريستم امیدم به کل نابود شد هیچ راه بازگشتی نبود...اما ان شب به این فکر کردم اگر بازیکنان سابق پاس حرفشان را مبني بر ساخت دوباره ي يک پاس جديد عملي کنند و همه ي چیزهای ویران شده را از نو بسازند (اما باز هم اين همان قهرمانا سيا خواهد بود؟) اين خيال کودکانه کمي ارامم کرد شعر زير را ميان گريه هايم سرودم 
حتی تصورش مرگ است روزی ز قهرمان جدا گردم
شاید دروغ است مردنش من تا سحر خدا خدا کردم
امشب دگر امید دیدارت از هر چه ارزوست جدا کردم
با من بگو هنوز زنده ای من از ته دلم تورا صدا کردم
من اشک ریختم او ندید من آسمان زمین بردم و غوغا کردم
ای پاس قهرمان جاویدان بعد از تو عشق را رها کردم
یکی از دوستان می گفت چرا براي چيزي  غصه می خوری که حتي وجود ندارد تو پاس همدان رو دوست داشته باش مثل سابق چه فرقی داره؟ اگه ناراحتی که بازیکناش رفتن تو نباید ناراحت باشی همین انصاریان نماد تعصب قرمزها بود اما حالا رفته استقلال یا فراز فاطمی من گفتم آخه چه وجه تشابهی بین تیم شهدای الوند و پاس هست؟تو از هیئت مدیره ش بگیر برو تا بازیکن و مربی و ورزشگاه و اسم تیم و رنگ پیراهنش عوض شده مثه اینه که به من بگی برو طرفدار تیم قيلينقولا ي سواحل کشف نشده ي قالامقولوم بشو و به خودت تلقین کن این پاسه این پاسه اگه فقط چند تا بازیکن عوض می شد که من غمی نداشتم این خیلی طبیعیه که بازیکنا با تمام ادعاهاشون از تیمشون جدا شن اما از پاس چی مونده؟ دوستم دیگر چیزی نگفت فقط سرش را تکون داد یعنی اینکه آره حق با توست
خیلی راحت دلخوشی کوچک من را کشتند و من حس می کنم دنیا خیلی زشت شده من این دنیا را دوست ندارم من آسمان را دوست ندارم من حتی دوست داشتن را ديگر دوست ندارم روزگاري نه خيلي بعيد بهانه ي عاشقي من بود
در برنامه ی نود با بگوویچ مصاحبه کردند و او از احساسات همدانیها گفت و در مورد یک پسر بچه که به وینگو گفته شهدای الوند عشق من است! فقط گریه می کردم و گوش می دادم شنیدم که با مرگ تیم محبوبم کلی عشق بدنیا اومده, قبول تولدشان مبارک! من عشقم را از دست دادم براي اینکه ديگران عاشق بشوند کاش من هم به پاس  مي مردم!


حتي هنوز که يک سال از واگذاري پاس مي گذرد باور نمی کنم که پاس نيست گاهی فکر می کنم دارم خواب می بینم اما چرا از خواب بیدار نمی شوم ؟! چرا این خواب اینقدر واقعي است؟ چرا در خوابم درد را حس می کنم؟ چرا خيسي اشکهايم را حس مي کنم؟
پاس مال شما, اما ايا می توانم رویای پاس را داشته باشم؟ می توانم گاهی خواب ببینم که با پیراهن پاس گل می زنم؟ ايا هنوز اجازه ي عاشقي دارم؟
چند وقت پیش یاد یک تیتر افتادم که بعد از بازی اس اس و پاس در روزنامه اي زده بودند در ان بازي نکونام خیلی خوب توپ زد : پاس با مرد نکونام نمیرد هرگز يک کمتر از يک سال بعد از رفتن نکونام پاس مرد! گاهي حرفهايي زده مي شود اما فقط به شوخي اما بعد ميبيني... گريستم تا کمي روحم از اين همه غم شسته شود افسوس که داغ سينه ي من جاوداني بود 
اين شعر را سرودم:
سبز من دیشب پریشبها در آرامش مرد
گفتند که پاس با مرد نکونام نمیرد هرگز
افسوس
پاس بی مرد نکونامِش مرد
لعنت به من اگر شبي خيال فراموشي پاس به سرم زد حتی اگهر بخواهم نمی توانم فراموش کنم آخر من فقط همان را دارم براي اینکه گاهی آرام بگیرم فقط چند تا عکس و خاطره هايي مه الود
می گويند قهرمانان هرگز نمی میرند پاس، قهرمان من هیچ وقت نمی میرد مادامی که هنوز يک پاسی زنده باشه مادامی که عشق ارزش دارشته باشد
پاس تنها يک تيم بزرگ نبود بلكه يه عشق بزگ بود
بعد واگذاري پاس براي مسوبين اين فاجعه اين شعر را زمزمه مز کردم
پاس مرده اي و غمت سنگين
بگذر ز نوشداروی نامردان
چشم وفا و مهر نبايد داشت
اي گرد دردمند
ز بی دردان
آقای علی آبادی بیشتر شبیه به یک بلتزرعمل کرد تا یه مدیر ورزشي ! همه چیز را نابود کرد و این بود دولت آباد گره نهم
اقای علی ابادی! امانت دار خوبی نبودی به جای اینکه تاریخ بسازی تاریخ را کشتی؟ بهانه ي کوچک من براي لحظه اي شادي کجاست؟ امانتی که از 43 سال پیش دستت بود را چه کردی؟ مگر اين يکي از وسايل شخصيت بود که هديه دادي؟ قهرمان آسیا کجاست؟
همیشه به این فکر می کردم که یه جوري انتقام بگیرم نه براي اينکه مثلا دلم خنک بشود و تلافی کنم براي اینکه انها بفهمند چه می کشم به این جمله فکر کردم الله ذو انتقام این شعر رو گفتم
دیدم شبی دختری که می نالید انگار عزیزی رفته از دست
گفتم چرا اشک نوشی؟ جز اشک تو را شرابی هست؟
گفتا جز این چه نوشم؟ من از شراب اشکم مست
گفتم گمان که غصه ای داری شوری اشک تو از چه است؟
گفتا به قلبم هزار درد است طرفِ سخنت با کدامین است؟
گفتم که پیر می رسی به نظر سن تو می رسد تا شصت؟
گفتا جوانی هنوز نرسید این درد مرا چنین بشکست
گفتم تو را چه دردی است؟ گفتا عزیز ما بار سفر بر بست
آندم که کشتند سبز مرا صد آینه درون قلب من بشکست
گفتا هنوز زنده ام زیرا دانم که خدای عادلی هم هست
پارسال يکي از دوستانم گفت پرسپوليس قهرمان مي شود اما من گفتم مگر از روي جنازه ي پاس رد شوند! پرسپوليس حالا که فاتحانه از روي جنازه ي پاس رد شدي قهرمانيت مبارک!
پاس همیشه در قلبم زنده است و من هنوز خاطره هايي دارم همین هم برايم کافی است
 اين اپ را نوشتم تا در سالروز مرگ يک عشق بزرگ با ساير هواداران عزيز پاس درد خود را شريک باشم در روزهايي که شاد بوديم شادي را تقسيم نکرديم بگذار حالا که غم داريم شريک حسهاي هم باشيم

| یادگاری از مهدیه
      >>::خودت بگوووووو::<<
  پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۶ (۱۱:۱۲ ق.ظ)
سلام
خووووووووبین؟
بابا تو که منو کچل کردی از دست و کامنتات
دارم به خود زنی می افتم
به من چه ربطی داره که بگراند پیج نکونام چیه؟ من مگه چی کارم؟
اصلا به من ربطی نداره خودش 6 برابر من سن داره می فهمه داره چی کار می کنه اگر هم نمی فهمه بازم تقصیر من نیست اصلامنو سننه
در ضمن من فکر نمی کنم این یارو خود نکو باشه
من که کلا تو هالی دی هستم مثه این اینقد اپ نمی کنم فکر نمی کنم جواد اینقد فری تایم داشته باشه که هی اپ کنه البته به اینکه این پیج خودشه شک ندارم اما اینکه کی اینو اپ می کنه ...
من که خیلی گیج شدم در ضمن به جوونه مادرت اگه یه بار دیگه اسمتو نزاری کامنتات رو جواب نمی دم از ما گفتن از تو...
اما
اما
اما
اما
اما
اما
فوتبال ایران از چاله در اومد تولوپی افتاد تو چاه
میدیم چند وقت بود تو رادیو و تلویزیون داد از اسطوره کشی میزدن نگو خبرایی بوده می خواستن ملت رو اماده کنن واسه بزرگترین شوک...
تازه داشت خوش می گذشت که...
ای بابا اقایه دایی تیم ملی مال بابات نیست مال خودته! مگه چی میشد که میموندی تو سایپا! با تیم ملی بی نوایه یتیم چی کار داری؟؟؟بعد عمری بدبختی و دعا ثنا از تیم ملی زفت حالا دوباره
ا.. اعلم که کی بخواد از تیم ملی بره...
من شنیدم که افشین واسه این سر مربی نشد چون عمه افشین فرحه!
خیلی جالبه باز می گن فوتبال از سیاست جدایه !!!
http://tinypic.com/122yqfc.jpg
واییییییی چقد جیگری تو!!!

بریم سراغ بحث شیرین نکوووووووووووو و اخبار و عکس
اقا من که مردم از بس که در انتظار به سر بردم پس کی به در آیی؟

http://www.persianleague.com/news/images/nekonam-melli.jpg
وایییی این عکس نینی ایگیایه جواده! می بینی نینی مون چه رشدی داره!

به گزارش خبرگزاري فارس و به نقل از ماركا، جواد نكونام كه مراحل پاياني درمان زانوي جراحي شده خود را در پامپلونا سپري مي كند، در واكنش به برخي شايعات در مطبوعات اسپانيايي اظهار داشت: هيچ مشكلي وجود ندارد و وسواس پزشكان من، براي درمان قطعي و آغازي مقتدرانه بوده و از ديد من كاملا منطقي است.
وي ادامه داد: هزينه بسياري صرف درمان من شده است. سفرهاي زيادي به ايران و آلمان داشته ام و اكنون مشاهده مي كنم همه اين كارها لازم بوده و به نفع خودم تمام شده است.
ملي پوش ايراني با تاكيد بر آمادگي خود براي بازگشت به ميادين، تصريح كرد: اطمينان دارم به بازي هاي حساس اوساسونا در نيم فصل دوم خواهم رسيد.(باریکلا)
پاچي سيپرياين، پزشك مخصوص اوساسونا نيز در اين خصوص گفت: مراحل بدنسازي و فيزيكي تمام شده و نكونام مشكلي براي ادامه كارش در تركيب اوساسونا ندارد(ان شا لاه)؛ اما به خاطر توصيه پزشك آلماني، بهتر است باز هم به اين بازيكن خوب استراحت دهيم(وایییییی تورو جون مادرت بیخیال).
برخي رسانه هاي اسپانيا در هفته گذشته اعلام كردند، نكونام خريد مناسبي براي اوساسونا نبوده (اوووووو تو وضو داری اسمشو میاری؟)و با وجود اينكه به دليل مصدوميت بازي هاي اين فصل لاليگا را از دست داده است، سران باشگاه و خود وي از آمادگي براي بازگشت زودهنگام خبر مي دهند.





| یادگاری از مهدیه
      ::cumpelanos felices::
  پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۶ (۱۱:۴۹ ق.ظ)
متولد ماه بهمنه و رودست نداره مهديه   اگه لنگمو پيدا كردى بيا جايزه بگير از على و بهزاد
اين متن بالايى رو تحريف كرده ام (البته با پوزش از Rezaya و 2afm)اولش متولده ماه مهر بوده اما از اون جهت كه مهر و بهمن نداره پس نوشتمش امروز اپم ويژه ست مثه اپ تولد نكو
اخ ببخشين سلام نكردم
سلام  خوب هستى ؟ يا مدل نكونامى بگم كه قشنگ بفهمى : اميدوارم هر جا كه هستين خوب و خوش و خرم باشيد!
ديگه واقعا شرمنده ى اخلاق ورزشى تون كه دير به دير اپ مى كنم. تو شوك نمره هامم كه يكى پس از ديگرى چون اختر تابناك مى درخشه! امسال حسابى غوغا كردم در سطح بين الملى و خانوادگى ركورد شكنى كردم طوريكه همه از اين همه نبوغ من در شگفتن و موندن كه من احيانا نسبتى با انيشتن ندارم اما من از همينجا اعلام مى كنم هيچ نسبتى باهاش ندارم! درضمن دوم هيچ وقت 2روغ نميگه ! مدير مدرسه ديروز داشت ازم تقاضا مى كرد كه بيام سر صف و ازم به عنوان دانش اموز نمونه تقدير بشه كه خودم رو خفه كردم و واسه هر امتحان بيش از نيم ساعت وقت گذاشتم ! و سايرين از من الگو بگيرن علاوه بر همه ى اينها دبيراى رياضى و فيزيكم ازم تمنا كردن واسش كلاس رفع اشكال بزارم حالا هم از سر كلاسشون اومدم تا اپ كنم در اخرم من هر نسبتى رو با پينيكيو رد مي كنم! در ضمن حالمم خوبه!
 در اغاز همه بايد سالروز ميلاد با سعادت یگانه اختر تابناك اسمان صداقت نجابت و محبت رو به همه ى جهانيان بخصوص به شما دوست عزيز كه دارم از
چشات شادى ت رو مى خوونم تبريك بگم (بابا تو خداى اعتماد به نفسايى!)
امروووووووووووووووز تولدمه ايشالا 666666 ساله بشم روى دايناسورا رو كم كنم! ايشالا 666666 با خوشى و شادى
 حالا حالا حالا حالا همه دستا به بالا تو اين ديرين ديرين دين (!) بخونين همه با ما
حالا شادى بسه نا سلامتى صفره ها؟!
بعضى از دوستان ازم خواستن كه از خودمم بگم كه منم امروز ميخوام از خودم بنویسم تا شما هم به كمالات من پی ببرين!
در طلوع دلنگیز 25 بهمن خداوند به زمينيان نظر كرد( البته سالش رو هیچ بشرى نمى دونه!) و يه دختر جيگر با تولد خودش زمين و اسمان را مسرور كرد مامانش وقتى تنها چند ساعت از بدنيا اومدنش مى گذشت ديد كه با اون چشماى معصومش اتاق رو ورانداز مى كنه(لابد تو دلش مى گفته اينجا ديگه كجاس تو بهشت كه باحال تر بود با حوريا فوتبال بازى مى كردم!) و وقتى مامانش رو مى بينه نيشش باز ميشه تا بنا گوش وقتى اينو به پرستار گفت اونم ميگه دچار توهم فانتزى شدى بچه اينقدى نمى تونه چشاشو وا كنه چهبرسه به خنديدن مامانش هم فكر مى كنه اين دختر در اينده يه انيشتنى چيزى ميشه اما زهى خيال باطل...
هر كى يه اسمى پيشنهاد مى كنه يكى ميگه غزاله يكى فرشته يكى مليكا تا اينكه يه روز مامانش و باباش داشتن راديو گوش مى كردن كه داشت با يه دختره كوچولو كه برنده ى جايزه ى بانك شده بود مصاحبه مى كردن گزارشگر ميگه خانوم كوچولو اسمت چيه؟دختر هم ميگه:مهههههههههديه و خلاصه نى نى قصه ميشه مههههههههههديه
نى نى مون كم كم بزرگ ميشد و از طريق داداشش به ابن نكته پى برد كه توپ گرده!!! قديمى ترين خاطره ى ورزشى من بر می گرده به مقدماتيه 98 و همون ليگ ازادگان و اس اس و پرس ...
قديمى ترين بازيكنى كه يادم مياد خاکپوره كه من هميشه بهش میگفتم خاكشير(تو روخدا داری memory رو)استيلى و خداداد و كلا تيم سالاى 97 و 98 .تيم ملى فرانسه رو هم خيلى دوس داشتم مخصوصا بارتز و زيدان
يادمه بچه كه بودم هر فصل هر تيمى كه بيشتر گل ميزد منم ميشدم طرفدارش اما فكر كنم بعد جام جهانيه 2003 بود حافظه يارى نميده شايد هم 2003 كه خداداد با پاس قرارداد بست و منم شدم طرفدار پاس و از اون موقع از هر قرمز و بنفش و ابى و كلا رنگاى ديگه بدم اومد و همه ى وجودم شد سبز حتى وقتى كه خداداد از پاس جدا شد من به خودم گفتم فدايه يه تار از چمناى دستگردى ! با اينكه كلى تو دلم دنيزلى رو فحش دادم
چه روزى بود روزى كه پاس قهرمان شد هنوز تك تك لحظه هاش مثه مزه ى يك كيك زير دندونمه.
كاپ... خداداد... جلالى...نماز شكر... چقد همه چيز قشنگ بود همه جا سبز بود من چقد خوشحال بودم يادمه كه پارسال با خودم ميگفتم يعنى ميشه 2باره قهرمان بشيم حتى فكرشو نمى كردم كه سال بعد پاس...
بهترين قسمت قضيه اونجا بود كه اس اس قهرمان نشد(توچه قد پلیدی 2ختر!)   
مصاحبه ى جلالى رو تو چمن يادمه كه تشكر ميكرد و وقتى گزارشگر ميخواست اسم خداداد رو بعنوان عامل قهرمانى از زير زبونش بكشن طفره رفت و گفت همه ى بازيكنا تلاش كردن و من چقد لجم گرفت و مصاحبه ى خداداد كه نفس نفس ميزد و ميخنديد مثه يه سردار فاتح مثه روزى كه رفتيم فرانسه صورتش گر گرفته بود ياد باد تمام لحظه هايى كه به اين مفتى به باد رفت...
از اون قشنگ تر ليگ قهرمانان بود و بازيهاى قشنگ نكو
خاطره ها رو بيخيال 2باره حالم رو بد ميكنه...
حالا هم اينا رو در باره ى من بخونين چيزايين كه دوس دارم يا بدم مياد از هر كدوم 24 تا ميگم اما به دليل ضيق وقت 6 تا ميگم
6 بازيكنى كه دوسشون دارم: نكو ، زيدان ، لمپارد ، ندود ، برهانى (چون خيلى با نمكه) ،خداداد
6 بازيكنى كه ميخوام سر به تنشون نباشه: ماتراتزى ، ابراموويچ، توتى، نصرتى (خداييش اين بشر،پاس رو به خاك سياه نشوند)،جمعه خاطر ،
6 تيمى كه دوس دارم: پاس ، اوسا(به دليل مسائل سياسى!)، يووه ، بارسا ، رئال، چلسى
6 تيمى كه بدم مياد: العين (اين از همه بيشتر)، اينتر ، ليورپول ، تيم ملى كره جنوبى ،میلان
6 تا تفريح: نت ، هل دادن بچه ها رو پله ها ى مدرسه(اخ نمى دونى چه فازى داره!)، كتاب خووندن، كل انداختن، موزيك ، فوتبال ( ديدن يا بازى كردن)
6 تا عذاب: زنگ رياضى و فيزيك، بارفيكس رفتن ، ديدن بازياى الوند همدان    (اوووووووووق)، ديدن ريخت كريه محمود و كلا دولت ويرانگر نهم مخصوصا على ابادى، ظرف شستن،
6 تا ارزو : اِهكى... مودونوم ولى مو كه نوموگوم
  6 تا دوست خوبم:خدا ،خودم، ستی، مرى ، فرى،خودت
6 تا دشمن: يه دونه دارم كه اونم تويى !
6 تا خواننده:  Julio و پسرش ، 2afm & rezaya ، سياوش قميشى جون، farez  ، رضا صادقى و همه رقم اهنگ اسپانیایی مخصوصا فلامينگو
6 تا بازيگر: خودم و خودت ، گلشيفته فراهانى ،بهرام رادان، تام كروز، انتونيو باندراس،خودت
6 تا كتاب: رامسس، شعر، نسل شجاعان ، قهرمانان بدون شمشير مى جنگند ،4 اثر از فلورانس اسكاول شين ، سرزمين جاويد
6 تا شاعر: اخوان(اخه هم باحاله هم بچه مشديه)، حافظ ، سهراب ، حميد مصدق، فريدون، فروغ
دیگه بسه خسته شدم
راستى به كمالاتم مخصوصا تو قسمت 6 تفريح پی بردين؟
تو روزى كه من بدنيا اومدم مثه روزى كه نكو بدنيا اومد يه شاعر مرد (البته مال نكو بدنيا اومده بود) فروغ مرد اين شعرم كه تو توضيحات وبلاگه از فروغه كه دوسش دارم
 فروغى مرد و فروغى دیگر ...
اين مصاحبه ى پايينم هديه تولدمه كه به پيشگاه خودم تقديم ميكنم اما تو هم مى تونى بخونى (ما هم كه خراب رفيق)
اين مصاحبه تو سايت باشگاه اوسا بود منم با هزار و يك فلاكت تونستم ترجمه اش كنم خل شدم تا تموم شد كه شبش هم كابوسه ديكشنرى ميديدم بعضى كلمه ها رو كه معنيش در نميومد از خودم در مياوردم اما فقط 2 بار اينكارو كردم
در كنارش ولنتيان رو هم به همه ى عاشقا و معشوقا تبريك میگم مخصوصا به خيل دلخسته هاى خودم ( بابا تو رو ميگم)
یه یارویی نظر خصوصی داده بود به اسم یه دوست من موندمکه اونکیه چون  اگه دوست منو بود نباید خودش رو از من مخفی کنه منم چون رفیقای زیادی دارم نمی دونم تو کی هستی از این کار هم خیلی حرص می خورم در ضمن فکر می کنم تو باید اشنا باشی و فکر می کنم قبلا هم نظر دادی  
دیگه بايد برم كارى ندارى؟
سى يو بعداً (يعنى همون  (C U later
تا بعد با بايىىىىىىىىىىىىىى
 
| یادگاری از مهدیه
      :::مصاحبه:::
  چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۶ (۱۱:۵ ق.ظ)
جواد نكونام عصر ديروز به پامپلونا رسيد و امروز در تاجونار ريكاورى اش را اغاز كرده و حدود زمان بازگشتش مشخص نيست اما گفته مي شود كه اين فصل با پيراهن روجيلا بازى مى كند(اوسا رو می گه)
ساعت 10:30 اولين تماسش با هم تيميهايش بود: رختكن براى من ياد اور مهربانى ست مثل همان دفعه اخر(تلميح به داستان تى شرتهايى با عكس نكو!) و براى من مايه مباهات بود همگی مرا كمك كردند انها به من محبت كردند بعد از خوشامدگويى ريكاورى ام را در ورزشگاه زير نظر اقاى خوزه سسما شروع كرده ام
نكونام قبول دارد كه قالبش را از دست داده و وقت ميگيرد تا بتواند دوباره بازگردد : طبيعى است كه بعد شش ماه من از فرمم پايين تر هستم من هر كارى مى كنم تا بهتر شوم من نمى توانم بگويم كى باز مى گردم من فقط مى دونم كه حتما در اين فصل بازى مى كنم حالا من ارامش دارم من مى دانم كه ريكاورى مراحلى دارد و طول مى كشد اگرچه مطمئنا با تلاش خودم بازى خواهم كرد
بعد، در جمع رسانه ها توضيح داد كه درباره  ماههاى نقاهتش : خيلى سخت گذشت دو ماه اول بدتر بود من نمى توانستم باور كنم كه هم تيمى هايم بازى مي كنند و من در تخت هستم!(اخىىىىىىى ...)
 
Foto 
 
بعد در مورد اينكه تيم چگونه به نظر مى رسد : من بازى ها را تعقيب مى كردم و باور دارم كه در بيشتر انها ما بد شانس بوديم تيم تغييرات زيادى داشته و همگى به زمان نياز دارد چيزها تغيير مى كنند اما اوسا تيم خيلى خوبى بوده(اقا هندونه رو بگير نيوفته!)
در نهايت ، او صحبت كرد در باره بازگشت: هميشه مى خواستم اينجا باشم و از اين رو من برگشتم باشگاه به من كمك كرد و همه به من لطف داشته اند و اين براى من خيلى مهم است
 
Foto 
| یادگاری از مهدیه
      ..::دارم با دمم رو پایی می زنم!::..
  سه شنبه ۲۵ دی ۱۳۸۶ (۶:۱۷ ب.ظ)
سلام

خوفین؟( عجب سواله تابلویی!)

واییییییییییی جی جی نکو رو دیدی؟ هر کی هم ندیده غصه نحوره خودم واسش می تعریفم( اینطوری شدم !)

ببینم تو تا حالا هلو دیدی؟ (خوب خدا شکر) حالا جوادو دیدی

تا اخره هفته میره المان تا به سلامتی بعدش تا یه هفته دیگه تو تمرینات اوساسونا باشه این اخری رو اخبار صبح گفت

واقعا اگه من این حس ۶ ام رو نداشتم چی می شد! الان می گم چرا

تو اتاقم نشسته بودم و هندسه خر می زدم که ناگهان حس ششمم اومد و یقه مو گرفت و گفت: خجالت بکش! حیا کن! تا حالا تو آینه خودت رو دیدی؟ گوشات به قدر گوشه خر (البته بلا نسبت شما!) دراز شده جمع کن خودتو یالا برو پایین ببین چه خبره! منم سر در گریبان فرو بردم و از پاسخ عاجز ! و از اونجا که رو حرفش نه نمی یارم در همون حالت سرافکندگی رفتم پایین و در همون آن طنین دلنواز گزارش ورزشی در خونه پیچید منم عاشق تیزرشم (اخه جوادو نشون میده!) بعد دیدم دارن گلای جواد رو نشون می دن گفتم نکنه امروز روز تولد جواد اما بعد یادم اومد ۲۳ دیه!

خلاصه نشستم جلو تی وی و یه هو جی جی رو نشون دادن نزدیک بود سکته کنم نصفه حرفاشو نفهمیدم این داداشه خلم پارازید مینداخت و ادای جوادو در می اورد  جواد خیلی با نمک شده بود راستی دیدین رو صورتش جوش زده بود؟ فشار زندگیه دیگه! زیر لپش سمته چپ صورتش ! البته از اون جوشای زیر پوستی بود خوب میشه

خدا رو شکر که سالمتیشو بدست اورده بود 

ایشالا تا تولده من کاملا خوب میشه و بازی هم می کنه

راستی یه چیز دیگه

از وقتی این عکسا رو گذاشتم بی چاره شدم ! اخه هر کی کنو می بینه میگه واسم بمیل عکسا! قفل راست کلیک رو هم که نمی دونم کجاس هر چی دنبالش می گردم تا ورش دارم نیست اما بازم سعی خودم رو می کنم

خوب تا بعد بای 

  

 

| یادگاری از مهدیه
      ..::در قلب ما تا همیشه پاس::..
  چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۶ (۱۲:۳۹ ب.ظ)

سلام جیگر جان خوبی؟

چه خبر احوال؟ (اخه ادم عاقل موقع امتحانا مگه احوالی هم می مونه؟ )

حتما شما هم خبر فوت ایدین نیکخواه بهرامی رو شنیدین من که نتونستم جلوی گریه ام رو بگیرم

  مهران شاهين طبع سرمربي تيم بسكتبال صباباتري با بيان اين مطلب افزود : مرحوم نيك خواه بهرامي عضو تيم صباباتري ساعت 4 بامداد امروز به همراه نامزدش و يكي از دوستان خود عازم نوشهر خانه پدري اش بود كه در منطقه كمربندي نمك آبرود به نوشهر با برخورد به گاردريل اطراف جاده به اتفاق نامزدش فوت شد.



وي گفت : فردي كه همراه مرحوم نيكخواه بهرامي بود ظاهرا از بيمارستان مرخص شده است اما هنوز در شوك به سر مي برد.

شاهين طبع درباره تشييع پيكر مرحوم بهرامي اظهار داشت :‌ تا فردا پيكر آن مرحوم به تهران منتقل و تشييع خواهد شد.

آيدين نيکخواه بهرامي 26 ساله برادر صمد نيکخواه بهرامي دو عضو تيم ملي بسکتبال کشورمان که با قهرماني در مسابقات آسيايي ژاپن جواز حضور در المپيک پکن را به دست آورده بودند.

 



اين مرحوم به همراه تيم بسكتبال صباباتري ديشب در قزوين مقابل پرديس متحد اين شهر به ميدان رفت كه صباباتري بانتيجه 92به 66 تيم ميزبان را شكست داد.

 

چند روز پیش تو صبح امد شنیدم که جی جی اومده تهران و رفته باشگاه پاس . اولش قلبم وایساد اخه فکر کردم رفته پاس همدان تا تمرین کنه!!اما بعدش فکر کردم اخه دختر خوب جواد میاد ایران که خانواده شو ببینه اون وقت مگه اسکوله که بره همدان

 

 

اما...

کدوم پاس؟؟؟...

چقد زود گذشت روزی که من از باخت پاس گریه و از بردش می خندیدم

اه می گویند چون بگذشت روزی

بگذرد هر چیز با ان روز

باز می گویند خوابی هست کار زندگانی

زان نباید یاد کردن خاطر خود را

بی سبب نا شاد کردن

بر خلاف یاده ی مردم

پیش چشم من ولیکن

نگذرد چیزی بدون سوز

می کشم تصویر انرا

یاد من می اید از ان روز...

   

نمی دونین چقدر لذت بردم که این مصاخبه رو خوندم کم کم داشتم فکر می کردم که همه قهرمان اسیا رو فراموش کردن اما جواد که مثه همه نیس اون نمونه ی یک بازیکن با تعصب کامله ارزو می کنم که نکو خیلی زود خوب بشه چون حیفه که همچین بازیکنی رو تو میدون نبینیم

 

    20060806165712-gran-44d33615ae.jpg

جواد نکونام‌ پس‌ از اين‌که‌ زمان‌ تعطيلات‌ کريسمس‌ در آلمان‌ آغاز شد ترجيح‌ داد به‌ ايران‌ بيايد تا در کنار خانواده‌اش‌ به‌ تمرين‌ بپردازد. ديروز نکو به‌ باشگاه‌ پاس‌ رفت‌ و خاطرات‌ گذشته‌ او را تحت‌ تأ‌ثير قرار داد تا باز هم‌ از رفتن‌ پاس‌ به‌ همدان‌ انتقاد کند و حسرت‌ روزهايى‌ را بخورد که‌ پاس‌ تيم‌ بزرگى‌ بود.

نکو، کجا هستي؟

تهران، تازه‌ وارد تهران‌ شده‌ام‌ و مى‌خواهم‌ به‌ تمرين‌ بروم. اکنون‌ هم‌ جلوى‌ ورزشگاه‌ دستگردى‌ هستم.

 

Nekounam lesionado
 

آيا تمرين‌ هم‌ مى‌کني؟

نرم‌ دويدن‌ را آغاز کرده‌ام‌ و در دستگردى‌ تمريناتم‌ را انجام‌ مى‌دهم. جا دارد از همکارى‌ سرهنگ‌ باران‌چشمه‌ مديرعامل‌ پاس‌ تشکر کنم.

چه‌ احساسى‌ دارى‌ وقتى‌ در دستگردى‌ تمرين‌ مى‌کني؟

باشگاه‌ با نشاط‌ پاس‌ به‌ يک‌ باشگاه‌ بى‌روح‌ تبديل‌ شده‌ است. واقعاً‌ حيف‌ از اين‌ باشگاه‌ بزرگ‌ که‌ به‌ اين‌ روز افتاده‌ است . اميدوارم‌ هر چه‌ زودتر پاس‌ به‌ جايگاه‌ واقعى‌اش‌ برگردد ، چون‌ آنهايى‌ که‌ اين‌ گوهر گران‌بها را برده‌اند توانايى‌ اداره‌اش‌ را ندارند (تکبیرررررررررر). با تمام‌ احترامى‌ که‌ براى‌ مردم‌ همدان‌ قائل‌ هستم‌ بايد بگويم‌ جايگاه‌ پاس‌ آنقدر بزرگ‌ است‌ که‌ هنوز نبودش‌ احساس‌ مى‌شود . داشتن‌ تيم‌ حق‌ همدان‌ است‌ اما نبايد پاس‌ خراب‌ مى‌شد . من‌ با بازيکنان‌ هم‌ که‌ صحبت‌ کردم، متوجه‌ شدم‌ که‌ کسى‌ دوست‌ ندارد به‌ همدان‌ برود .

مى‌توانى‌ راه‌ کار ارائه‌ بدهي؟

پاس‌ به‌ تهران‌ برگردد و همدان‌ يک‌ تيم‌ ديگر را به‌ استانش‌ ببرد .

از کى‌ دويدن‌ را آغاز کردي؟

دو، سه‌ روز قبل‌ از اين‌که‌ به‌ تهران‌ بيايم‌ دويدن‌ را آغاز کردم .

                           «No, nunca jugaré contra un equipo israelí»

چرا آمدى‌ ايران؟

در آلمان‌ به‌ دليل‌ تعطيلات‌ کريسمس، کلينيک‌ تعطيل‌ شد و پزشکانم‌ برنامه‌ تمرينى‌ دادند تا در تهران‌ تمرين‌ کنم. در ضمن‌ خيلى‌ دوست‌ دارم‌ کنار خانواده‌ام‌ باشم.

اين‌ داستان‌ مصدوميت‌ کى‌ تمام‌ مى‌شود؟

عجله‌اى‌ براى‌ اتمامش‌ ندارم.

 

 

نيم‌فصل‌ هم‌ تمام‌ شد اما تو برنگشتي.

عجله‌اى‌ ندارم. حتى‌ اگر فصل‌ هم‌ به‌ اتمام‌ برسد برايم‌ مهم‌ نيست‌ چون‌ به‌ دنبال‌ بهبودى‌ پايم‌ هستم.

به‌ نظر تو کدام‌ گزينه‌ در بين‌ مربيان‌ تيم‌ملى‌ براى‌ ما مفيد هستند؟

هر کس‌ بيايد ما بايد مثل‌ يک‌ سرباز مطيع‌ باشيم‌ و هر کس‌ باشد وظيفه‌ام‌ را انجام‌ مى‌دهم.

صحبت‌ از حضور قلعه‌نوعى‌ است.

هر مربى‌ بيايد وقت‌ مى‌خواهد و اگر قلعه‌نوعى‌ هم‌ مدنظر است‌ بايد به‌ او زمان‌ داد.

 

 

 

اینم از لیست عتیقه ی تیم ملی!!! درست مثه مربی عتیقه ی جدید!

-1 ابراهيم‌ ميرزاپور: يکسال‌ است‌ که‌ درون‌ دروازه‌ ناايستاده‌ است‌ و در چند بازى‌ گذشته‌ استيل‌آذين‌ آنقدر ضعيف‌ کار کرد که‌ در بازى‌ با شاهين‌ اهواز نيز او را روى‌ نيمکت‌ قرار دادند.

-2 وحيد طالب‌لو: در هفده‌ بازى‌ استقلال‌ نمى‌شود به‌ او نمره‌اى‌ داد که‌ در ليست‌ تيم‌ملى‌ او را قرار دهيم. شايد آقاى‌ ابراهيم‌زاده‌ طالب‌لو را فقط‌ در بازى‌ با ذوب‌آهن‌ ديده‌ است!

-3 ميثاق‌ معمارزاده: حتى‌ در تيم‌ ته‌ جدولى‌ و بحران‌ زده‌ سايپا نيز فرصت‌ بازى‌ به‌ او داده‌ نمى‌شود و يک‌ جوان‌ جوياى‌ نام‌ او را نيمکت‌نشين‌ کرد.

-4 حسن‌ رودباريان: در بازى‌هاى‌ انجام‌ داده‌ براى‌ پرسپوليس‌ ضعيف‌ بوده‌ است‌ و گل‌هاى‌ بسيار بدى‌ را خورده‌ تا قطبى‌ رسماً‌ اعلام‌ کند نفر اول‌ من‌ مهدى‌ واعظى‌ است.

-5 مهدى‌ واعظي: به‌ غير از بازى‌ با پاس‌ که‌ روى‌ گل‌هاى‌ خورده‌ مقصر بود در ساير بازى‌ها نمايش‌ خوبى‌ داشت.

-6 عباس‌ محمدي: آنقدر خوب‌ ظاهر شد که‌ حق‌اش‌ پيراهن‌ تيم‌ملى‌ بود.

-7 رحمان‌ رضايي: رحمان‌ به‌ چه‌ زبانى‌ بگويد که‌ خداحافظى‌ کرده‌ است‌ تا باور کنيد.

-8 محمد نصرتي: لطفاً‌ بازى‌هاى‌ اين‌ مدافع‌ را يک‌ بار ديگر تماشا کنيد تا متوجه‌ شويد تا چه‌ حد افت‌ کرده‌ است.

-9 سپهر حيدري: ردپاى‌ او در بيشتر گل‌هاى‌ خورده‌ پرسپوليس‌ ديده‌ مى‌شود.

-10 شيث‌ رضايي: اين‌ آقا بيشتر مدت‌ ليگ‌ را به‌ مسائل‌ اختلافاتش‌ با افشين‌ قطبى‌ سپرى‌ کرده‌ و بيشتر از آنکه‌ بازى‌ کند محروم‌ بوده‌ است.

-11 پژمان‌ نوري: او را براى‌ چه‌ پستى‌ مى‌خواهيد، چون‌ او ذاتاً‌ دفاع‌ چپ‌ نيست‌ و در پست‌ هافبک‌ دفاعى‌ نيز ترافيک‌ زيادى‌ وجود دارد.

-12 هادى‌ عقيلي: او در خط‌ دفاعى‌ سپاهان‌ عملکرد مثبتى‌ داشته‌ است‌ و پيراهن‌ تيم‌ملى‌ حق‌اش‌ است.

-13 محسن‌ بنگر: محسن‌ هم‌ يکى‌ از شايسته‌هاى‌ حضور در تيم‌ملى‌ است.

-14 حسين‌ کعبي: آنقدر در لستر بازى‌ نکرد تا اخراج‌ شود.

-15 مهدى‌ مهدوى‌کيا: کاپيتان‌ حق‌اش‌ پوشيدن‌ پيراهن‌ تيم‌ملى‌ است.

-16 آندرانيک‌ تيموريان: اگر چه‌ در بولتون‌ به‌ او بازى‌ نمى‌دهند اما جايگاهش‌ در ليست‌ تيم‌ملى‌ نبايد حذف‌ شود.

-17 فريدون‌ زندي: احتمالاً‌ تيم‌ملي، تيم‌ اول‌ و آخر فريدون‌ است. البته‌ بايد تحقيق‌ کرد که‌ زندى‌ شغل‌اش‌ را عوض‌ نکرده‌ باشد.

-18 جواد کاظميان: نمايش‌ بسيار خوبى‌ در ليگ‌ امارات‌ داشته‌ است.

-19 مهرزاد معدنچي: او نيز در ليگ‌ امارات‌ درخشش‌ خوبى‌ داشت.

-20 مرتضى‌ کاشي: به‌ هر حال‌ نظر شخصى‌ مربى‌ تيم‌ملى‌ اين‌ بوده‌ که‌ کاشى‌ دعوت‌ شود.

-21 مرتضى‌ اسدي: چند سالى‌ است‌ که‌ فقط‌ مى‌شنويم‌ او خوب‌ بازى‌ مى‌کند.

-22 عليرضا نيکبخت‌واحدي: هيچ‌ کس‌ با حضور او در تيم‌ملى‌ مشکلى‌ ندارد.

-23 حسين‌ بادامکي: به‌ هر حال‌ يکى‌ از ستاره‌هاى‌ تيم‌ صدرنشين‌ هم‌ بايد در تيم‌ملى‌ باشد.

-24 احسان‌ حاج‌صفي: آقاى‌ ابراهيم‌زاده‌ بيشتر از هر کس‌ روى‌ او شناخت‌ دارد.

-25 مجتبى‌ جباري: اگر آخرين‌ بازى‌ خوب‌ جبارى‌ يادتان‌ است، به‌ ما هم‌ بگوييد.

-26 ابراهيم‌ صادقي: اگر چه‌ فروغ‌ فصل‌ قبل‌ را ندارد اما مى‌تواند در ليست‌ پنجاه‌ نفره‌ جا داشته‌ باشد.

-27 هادى‌ شکوري: در ليگ‌ قطر بازى‌هاى‌ بسيار خوبى‌ داشته‌ است.

-28 على‌ کريمي: به‌ هر حال‌ او ستاره‌ تيم‌ملى‌ است‌ و جايگاهش‌ در تيم‌ملى‌ محفوظ‌ خواهد بود.

-29 ايمان‌ مبعلي: در اين‌ فصل‌ بازى‌هاى‌ بسيار خوبى‌ انجام‌ داده‌ است.

-30 وحيد هاشميان: خودش‌ مى‌گويد نمى‌آيم‌ به‌ زور مى‌گوييم‌ بيا.

-31 محسن‌ خليلي: يکى‌ از شايسته‌ترين‌ها براى‌ دعوت‌ به‌ تيم‌ملي.

-32 على‌ سامره: در زمانى‌ که‌ ستاره‌ بود حقش‌ بود که‌ به‌ تيم‌ملى‌ دعوت‌ شود اما حقش‌ را ندادند و اکنون‌ سامره‌ به‌ حقش‌ رسيده‌ است. انتخاب‌ سامره‌ نقطه‌ اوج‌ لجبازى‌ ابراهيم‌زاده‌ با قلعه‌نوعى‌ است.

-33 ميلاد ميداودي: يکى‌ از بهترين‌هاى‌ ليگ‌ که‌ بايد به‌ حق‌اش‌ برسد.

-34 صابر ميرقرباني: يکى‌ از بهترين‌ گلزنان‌ صنعت‌نفت‌ آبادان‌ و مهاجمى‌ سرعتى‌ است‌ که‌ حق‌اش‌ حضور در ليست‌ 50 نفره‌ بود.

-35 احمد جمشيديان: اگر چه‌ راه‌آهن‌ شايسته‌هاى‌ ديگرى‌ هم‌ داشت‌ اما جمشيديان‌ نان‌ گل‌هاى‌ حساسى‌ که‌ به‌ ثمر رساند را خورد.

-36 محرم‌ نويد کيا: لازم‌ نيست‌ چيزى‌ راجع‌ به‌ مهره‌ مهار نشدنى‌ سپاهان‌ نوشت.

-37 عادل‌ کلاه‌کج: مى‌توانست‌ در ليست‌ باشد.

-38 وحيد امرايي: پديده‌ فصل‌ گذشته‌ که‌ اکنون‌ ذوب‌آهن‌ روى‌ توانايى‌هاى‌ او حساب‌ خاصى‌ باز کرده‌ است.

-39 احمد آل‌نعمه: يکى‌ از علامت‌ سئوال‌هاى‌ ليست‌ پنجاه‌ نفره!

-40 سيدمهدى‌ علوي: به‌ هر حال‌ بهترين‌ دفاع‌ ليگ‌ مى‌بايست‌ يک‌ عضو در ليست‌ پنجاه‌ نفره‌ داشته‌ باشد اما نمى‌دانيم‌ چرا علوي؟!

-41 مهدى‌ رجب‌زاده: مرد محبوب‌ طرفداران‌ الامارات‌ تنها نماينده‌ مثلت‌ ايرانى‌هاى‌ حاضر در اين‌ تيم‌ است.

-42 جواد نکونام: لازم‌ نيست‌ حرفى‌ بزنيم.(منظورت چیه ؟یعنی چی لازم نیست حرف بزنیم ؟بچه فقط مصدومه زبونم لال نمرده که! )

 

               

 

-43 کيانوش‌ رحمتي: بازيکنى‌ که‌ نيمى‌ از نيم‌فصل‌ اول‌ را به‌ دليل‌ مصدوميت‌ از دست‌ داد و...

-44 مسعود شجاعي: مرد همه‌کاره‌ الشارجه.(عتیقه )

-45 سيدجلال‌ رافخايي: يکى‌ از پديده‌هاى‌ قوى‌سپيد که‌ حضورش‌ در ليست‌ پنجاه‌ نفره‌ زياد جاى‌ سئوال‌ نداشت.

-46 مازيار زارع: جانشين‌ خلف‌ مرحوم‌ قايقران، او مى‌تواند يکى‌ از آينده‌هاى‌ تيم‌ملى‌ باشد.

-47 هاشم‌ بيک‌زاده: به‌ هر حال‌ صحبت‌ از حضور در بوندس‌ليگا فوايدى‌ هم‌ دارد گرچه‌ او يکى‌ از خوب‌هاى‌ شاغلام‌ بود.

-48 سيدجلال‌ حسيني: مردى‌ که‌ در جام‌ ملت‌ها پديده‌ شد، در فصل‌ جارى‌ افت‌ وحشتناکى‌ داشت؛ عملکرد خط‌ دفاعى‌ سايپا را نگاه‌ کنيد.

-49 على‌ حمودي: يکى‌ از استعدادهاى‌ خوزستانى‌ که‌ خيلى‌ زود به‌ تيم‌ملى‌ دعوت‌ شد.

-50 ستار زارع: هفته‌ دوم‌ ليگ‌ با ياورى‌ درگير شد و تا هفته‌ هفتم‌ از همراهى‌ برق‌ محروم‌ بود. اما حضور او در تيم‌ملى‌ به‌ اپيدمى‌ تبديل‌ شده‌ است.

 

 

چند تا عکس رو دوباره اضافه کردم امیدوارم خوشت بیادتا بعد و دادن خبرای بهتر خدا نگهدار

         

      

| یادگاری از مهدیه
      **ایول ایول داش جوادو ایول**
  شنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۶ (۱۱:۱۱ ق.ظ)
سلام

من این مطلب رو تو وبلاگ نسرین خوندم وایییییی

خیلی توپ بود یه براوو یه جانانه به جی جی

انگاری اونجا ترکونده

من قصد نداشتم اپ کنم اما حیفم اوماین وطلب رو نزارم

حدسمم درست بو ۲ و نیم میلیون یورو در سال که کلا ۷ و نیم میلیون در ۳ سال

امیدوارم موفق باشه

 

 

در هر شرايطى‌ سوژه‌ است، چه‌ مصدوم‌ باشد و چه‌ در اوج‌ قرار گيرد. واژه‌اى‌ براى‌ علاقه‌ مردم‌ پمپلونا پيدا نمى‌کنيم‌ که‌ بنويسيم، چون‌ حرکت‌ آنها آنقدر حيرت‌انگيز بود که‌ باورش‌ در واژه‌ها نمى‌گنجد. آنها براى‌ يک‌ ايرانى‌ در قلب‌ اروپا سنگ‌ تمام‌ گذاشتند. وقتى‌ به‌ عکس‌ يازده‌ نفره‌ بازيکنان‌ اوساسونا نگاه‌ کرديم‌ به‌ ايرانى‌ بودن‌ خودمان‌ افتخار کرديم‌ که‌ چگونه‌ يک‌ بازيکن‌ ايرانى‌ در يکى‌ از تيم‌هاى‌ مطرح‌ ليگ‌ اروپا آنقدر محبوب‌ شده‌ است‌ که‌ اين‌ اقدام‌ را براى‌ او مى‌کنند. تا جايى‌ که‌ ما به‌ ياد داريم‌ براى‌ کمتر بازيکنى‌ اين‌ کار را کرده‌اند. به‌ عکس‌ نگاه‌ کنيد تا شک‌ شما هم‌ برطرف‌ شود. او اکنون‌ اسطوره‌ شهر پمپلوناست. نکو فقط‌ يکسال‌ در اوساسونا بازى‌ کرد و در همين‌ مدت‌ کوتاه‌ به‌ اين‌ محبوبيت‌ بزرگ‌ دست‌ يافت‌ و بايد به‌ اين‌ پسر آريايى‌ لاليگا آفرين‌ گفت‌ که‌ نام‌ ايران‌ را سربلند کرده‌ است.

***

از مدت‌ها قبل‌ مديران‌ اوساسونا از نکونام‌ خواسته‌ بودند تا براى‌ بازى‌ با اسپانيول‌ به‌ پمپلونا باز گردد و دوشنبه‌ شب، روز باشکوه‌ نکو فرا رسيد. او به‌ همراه‌ مدير باشگاه‌ اوساسونا وارد ورزشگاه‌ شد و در جايگاه‌ ويژه‌ رؤ‌ساى‌ باشگاه‌ نشست‌ و کنار او رئيس‌ باشگاه‌ اسپانيول‌ قرار گرفت. تماشاگران‌ به‌ محض‌ ديدن‌ نکونام‌ مثل‌ يک‌ اسطوره‌ او را تشويق‌ کردند و صداى‌ نکو...نکو... يک‌ لحظه‌ از ورزشگاه‌ دى‌نا وارا قطع‌ نشد.

          

تماشاگران‌ پرچم‌ بسيار بزرگى‌ را تهيه‌ کرده‌ بودند و عکس‌ بزرگى‌ از نکو در آن‌ ديده‌ مى‌شود و به‌ زبان‌ اسپانيايى‌ در کنار عکس‌ او نوشته‌ شده‌ بود «نکو به‌ خانه‌ خوش‌ آمدي» هنوز دو تيم‌ به‌ چمن‌ نيامده‌اند و مدير باشگاه‌ که‌ از قبل‌ سورپرايزى‌ را براى‌ ستاره‌ تيمش‌ تدارک‌ ديده‌ بود دست‌ نکو را مى‌گيرد و او را به‌ رختکن‌ مى‌برد. در رختکن‌ همه‌ بازيکنان‌ اوساسونا پيراهن‌هاى‌ سفيد با عکس‌ نکونام‌ پوشيده‌اند که‌ زير عکس‌ او نوشته‌ شده‌ است‌ «ما با تو هستيم» نکو باورش‌ نمى‌شود و نمى‌داند چه‌ کار کند. تدارکات‌ تيم‌ يکى‌ از اين‌ پيراهن‌ها را هم‌ بر تن‌ نکونام‌ مى‌کند و اشک‌ شوق‌ از چشمان‌ نکو سرازير مى‌شود. سيگاندا کنار اوست‌ و مدام‌ از او تعريف‌ مى‌کند «کاش‌ تو الان‌ در ترکيب‌ تيم‌ بودي» نکو نيز مدام‌ تشکر مى‌کند که‌ اين‌ کار بزرگ‌ پاسخى‌ بى‌پايان‌ دارد.

با واردن‌ شدن‌ نکو به‌ داخل‌ زمين‌ چمن‌ دى‌ناوارا همه‌ بازيکنان‌ او را در آغوش‌ مى‌گيرند و براى‌ او آرزوى‌ سلامتى‌ مى‌کنند و در پايان‌ همه‌ دست‌ در دست‌ هم‌ به‌ سوى‌ تماشاگران‌ مى‌روند. وقتى‌ بازيکنان‌ اوساسونا به‌ سوى‌ تماشاگران‌ مى‌آيند فقط‌ يک‌ نفر تشويق‌ مى‌شود و «نکو...نکو...»بيلبورد ورزشگاه، گل‌ فراموش‌ نشدنى‌ او به‌ بوردو را نشان‌ مى‌دهد و جشن‌ بزرگى‌ در دى‌ناوارا براى‌ نکو برپاست‌ و شبى‌ فراموش‌ نشدنى‌ براى‌ بازيکن‌ ايرانى‌ اوساسونا رقم‌ مى‌خورد. نکو نمى‌داند چه‌ کار کند، او به‌ سمت‌ تماشاگران‌ مى‌رود، به‌ آنها تعظيم‌ مى‌کند و قلبش‌ را نشان‌ مى‌دهد، يعنى‌ شما در قلب‌ من‌ هستيد. بيلبورد ورزشگاه، خبر تمديد قرارداد نکو را نشان‌ مى‌دهد و ناگهان‌ ورزشگاه‌ منفجر مى‌شود. هيچ‌ اغراقى‌ در اين‌ گزارش‌ نيست‌ و همه‌ اين‌ اتفاقات‌ در ورزشگاهى‌ که‌ براى‌ نکو فراموش‌ نشدنى‌ است‌ رخ‌ داد.

اگر چه‌ اوساسونا بازى‌ با اسپانيول‌ را دو بر يک‌ باخت‌ اما نکونام‌ بازى‌ اصلى‌ را برده‌ است‌ و ساعت‌ها در خانه‌اش‌ شوکه‌ رفتار همبازيانش‌ و تماشاگران‌ است‌ و با خودش‌ تصميم‌ مى‌گيرد که‌ به‌ اوساسونا وفادار باشد. با اين‌ حال‌ يک‌ چيز آزارمان‌ مى‌دهد واين‌که‌ چرا درکشور غريبه، ستاره‌هاى‌ ما را چنين‌ تحويل‌ مى‌گيرند، حتى‌ اگر آنها مصدوم‌ هستند آنها را بزرگ‌ مى‌کنند اما ما کمترين‌ کارى‌ براى‌ آنها انجام‌ نمى‌دهيم.

کارى‌ که‌ مردم‌ پمپلونا با نکو انجام‌ دادند ما بايد ده‌ برابرش‌ را براى‌ اسطوره‌اى‌ چون‌ على‌ دايى‌ انجام‌ دهيم‌ اما حيف‌ که‌ بلد نيستيم!

در پايان‌ هشدارى‌ به‌ نکو مى‌دهيم‌ که‌ وقتى‌ برگردى‌ بايد مثل‌ اسطوره‌ برگردي، چون‌ بعد از اين‌ رفتارها، توقعات‌ از تو بسيار زياد است .

اون دفه که گفتم یه عکس دارم که خیلی جالبه اما تو بلاگفا نمی اد اون بالاییه از یه جا پیداش کردم

| یادگاری از مهدیه
      :::کاش اینبار شایسته تر باشیم:::
  دوشنبه ۵ آذر ۱۳۸۶ (۱۱:۲۴ ق.ظ)
سلام به روی ماهتون به چشمون سیاهتون

خب جیگرم چه احوالا؟ خوبی؟ مامانت بابات خوبن؟ خب خدا رو شکر

جام جهانی رو هم قرعه کشی کردن ایران تو گروه خوبی افتاده اولین بازی هم ۱۷ بهمنه که جی جی نیست انگار تا اردیبهشت تا زه می تونه کار با توپ رو شروع کنهبیا بشمارین چند ماه میشه شهریور مهر ابان اذر تا حالا دی بهمن اسفند فروردین و اردیبهشت واییی خیلی طول می کشه ۹ ماه!!! یعنی باید بی خیال امسال شیم

این برنامه هاست و گروهها ی اسیا

 مراسم قرعه کشی مسابقات مقدماتی جام جهانی از ساعت 30/15 دیروز به وقت محلی (18به وقت تهران) درمرکز گردهمایی بین المللی شهر دوربان واقع در 700 کیلومتری شهر ژوهانسبورگ پایتخت کشور آفریقای جنوبی برگزارشد که طی آن تیم فوتبال کشورمان در گروه 5این مسابقات با تیمهای سوریه ، امارات و کویت همگروه شد.

برپایه این گزارش، درپایان این مراسم، گروه بندی مرحله سوم مسابقات مقدماتی جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی به شکل زیر مشخص شد:

گروه A: استرالیا، چین، عراق، قطر
گروه B: ژاپن، بحرین، عمان، تایلند
گروه C: کره جنوبی، کره شمالی، اردن، ترکمنستان
گروه D: عربستان، ازبکستان، لبنان، سنگاپور
گروه F: ایران، کویت، امارات، سوریه

با توجه به این قرعه کشی زمان و مکان برگزاری مسابقات فوتبال مقدماتی جام جهانی 2010 به شرح تغییر کرده است:
* بازی روز اول: 6 فوریه 2008 – 17 بهمن 1386
* بازی روز دوم: 26 مارچ 2008 – 6 فروردین 1387
* بازی روز سوم: 7 جوون 2008 – 16 خرداد 1387(روز غیر از روزهای مسابقات فیفا)
* بازی روز چهارم: 14 جوون 2008 – 24 خرداد 1387 (روز غیر از روزهای مسابقات فیفا)
* بازی روز پنجم: 6 سپتامبر 2008 – 15 شهریور 1387
* بازی روز ششم: 10 سپتامبر 2008 – 19 شهریور 1387

مرحله چهارم:
دراین مرحله 10 تیم باقیمانده به دو گروه پنج تیمی تقسیم می شوند که در نهایت تیم های اول و دوم هر گروه می
توانند بصورت مستقیم به جام جهانی بروند.
* بازی روز اول : 15 اکتبر 2008 - 23 مهر 1387
* بازی روز دوم : 19 نوامبر 2008 – 28 آبان 1387
* بازی روز سوم : 11 فوریه 2009 – 22 بهمن 1387
* بازی روز چهارم : 28 مارچ 2009 – 8 فروردین 1388
* بازی روز پنجم : 1 آپریل 2009 – 11 اردیبهشت 1388
* بازی روز ششم : 6 جوون 2009 – 16 خرداد 1388
* بازی روز هفتم : 10 جوون 2009 – 20 خرداد 1388
* بازی روزهشتم : 17 جوون 2009 – 27 خرداد 1388 (روز غیر از روزهای مسابقات فیفا)
* بازی روز نهم : 5 سپتامبر 2009 - 14 شهریور 1388
* بازی روز دهم : 9 سپتامبر 2009 – 18 شهریور 1388

بازی پلی آف Afc:
تیم های سوم هر گروه در مرحله چهارم بصورت رفت و برگشت بازی پلی آف برگزار می کنند.

* بازی روز اول: 10 اکتبر 2009 – 18 مهر 1388
* بازی روز دوم : 14 اکتبر 2009 - 22 مهر 1388

بازی پلی آف Afc / Ofc:
تیم برنده بازی پلی آف Afc با برنده بازیهای انتخابی Ofc دیدار پلی آف بازی می کند.
* بازی روز اول: 14 نوامبر 2009 – 23 آبان 1388
* بازی روز دوم : 21 نوامبر 2009 – 30 آبان 1388 (روز خارج از روزهای مسابقات فیفا)

                                              
 
 
 
                                           
 
                                            اینم دو تا از عکسای شهریا تو مراسم قرعه کشی

این عکس رو تو گوگل پیدا کردم ازش خوشم اومد واستون گذاشتم

afsayd9.jpg

 

 

سایت باشگاه اوساسونا یه مطلب در مورد جواد زده بود من که اسپانیایی نمی فهمم اما در مورد قرارداد جواد بود یه قرارداد ۲ و نیم میلیون یورویی و تا سال ۲۰۱۱  البته من این جوری حدس زدم

 

یه عکسی هست که از سایت اوساسونا کش رفتم با پرینت اسکرین نامردا کد گذاشتن نتونستم با کپی پست بردارم حالا هم نمی دونم چه طوری تو بلاگفا بزارماما غصه نخور از دوستان می پرسم عکس جالبیه
اوساسونا هم که دیشب باخت انگار جواد برای دیدن این بازی رفته بود که... ۲ بر یک باختن اما غمی نیس جواد به زودی بر می گرده
تا بعد بابای جیدلا
 
| یادگاری از مهدیه
      ..::پادشاه اوساسونا،سوپرمن مارکا::..
  چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۶ (۹:۱۵ ق.ظ)

سلام جیدلی خوبی؟

خدا رو شکر ایشالا همیشه خوب باشی!

شرمنده دیر می آپم اما خداییش وقتم خیلی کمه وقت سر خاروندن ندارم جدیدا خیلی کم فوتبال می بینم دو سه شب پیش بعد از مدتها بازی یووه جیگرم رو با اینتر دیدم چقد یووه عوض شده دلم واسه یووه قهرمانه 6_2005تنگیده اما جای شکرش باقیه که السی و بوفی و پاول هستن فدای یه تار چمن دل الپی که تورام و کانا و کاپلو و ابراهیموویچ و ویرا و ... رفتن بهتر که رفتن(از سوزمه!) اما هنوز تو خط دفاع جای خیلیا خالیه ...

 این یووه می خواد به همه بگه گور خر کیه؟ با نامردی کاپمون رو به اینتریا دادن این اینترم فک میکنه شق القمر کرده تو نبود یووه قهرمان شده اگه میلان قهرمان میشد اینقد ناراحت نمی شدم میلان رقیبه گورخره نه اینتر،  اینتر حتی رقیبمون هم حساب نمی شه!

پنج شنبه روزنامه 90 عکس گنده ی جواد رو زده بود منم خوشحال و خندون خریدمش فک می کردم یه مصاحبه ی بلند بالا باهاش کردن اما تو یه کادر کوچولو نوشته بودن :شنبه یا 1 شنبه مصاحبه رو بخونین !!! خیلی حرصم گرفت اخه مگه آزار دارین جوون مردم رو ضایع کنین؟

1 شنبه مصاحبه رو چاپ کردن منم روز تعطیلی بر دیو تنبلی فائق شدم و مصاحبه رو نوشتم تا خدمت جیگرا بزارم تا حالشو ببرین     

جواد جون اوضاع و احوال چطوره؟

(با بی حوصلگی)خوب که نیستم این مصدومیت لعنتی ... (حرفش رو می خوره)

می دونیم خیلی بد شانسی!

(با سر تاکید می کند)خیلی خیلی!

در شرایط فعلی روزی چند ساعت تمرین می کنی؟

حداقل 6،5 ساعت تمرین و فیزیوتراپی می کنم(در همین لحظه علی کاوه به جمع مان اضافه می شود و با پیش کشیدن خاطره ای از خداداد و تمرینات سابق تیم ملی همه را به خنده می اندازد)

آیا در ایران امکانات لازم برای فیزیوتراپی هست؟

یکسری کمبودهایی هست منتهای مراتب کار من یکی راه می افتد(می زند زیر خنده)

بلاخره کی از شرایط مصدومیت خلاص می شوی و به تمرینات بر می گردی؟

مصدومیت رباط صلیبی به شکلیه که بهبود آن غیر قابل پیش بینیه . هر لحظه ممکنه با خون ریزی مشکلی پیش بیاد و ...(خدا نکنه!)

اگه مشکل خاصی پیش نیاد چی؟

 (بعد از کمی مکث)ان شا ا... تا 4 ماه اینده دوییدن رو شروع می کنم و سر 6 ماه به ترکیب اصلی اوسا بر می گردم (ایشالا)

روزهای سختی رو پشت سر می ذاری این طور نیست؟

خیلی ماله 5 دقیقه شه!

(کامران احمدپور هم به جمعمون می پیونده و از جواد می پرسه)چیزی در مورد تاریخ شهر پامپلونا می دونی؟

بله ، می دونم در زمان جنگای صلیبی،یه قلعه ای داشتن که خیلی تاریخیه

کامران:می دونی همسر ارنست همینگوی نویسنده ی معروف اهل این شهر تاریخی بوده؟

این یکی رو هم شنیده بودم(بابا اطلاعات!) گویا در سفری که به پامپلونا داشته با زنی اشنا شده و با هم ازدواج می کنن.

کامران: و البته این شهر تاریخی غنی هم داره و ...

و مهتر از همه اینکه این شهر به شهر گاو بازها معروفه!

گویا در سال یه هفته جشن می گیرن و مردم تو کوچه خیابون به گاو بازی می پردازن

(باخنده)بله خدا رو شکر من یال گزشته به مرخصی اومدم و اون هفته پامپلونا نبودم ولی جالبه که بدونین پارک معروفی که گاو بازها در ان جمع می شوند پشت خانه ی من است

 در پامپلونا تنها زندگی می کنی؟

خودم هستم و خودم!

مترجم هم داری؟

تا حدودی کارم رو راه می اندازم اما هر گاه به مشکل می خورم مترجم دارم!

پس زبان فوتبال را در زمین متوجه می شوی؟

همان نیم فصل اول زبان فوتبالی رو متوجه می شدم!منتهای مراتب برای مصاحبه هنوز مشکل دارم

در کدام منطقه ی پامپلونا زندگی می کنی؟

حوالیه خیابونه پاسه ئوسا راساته زندگی می کنم اونجا نزدیک باشگاهه و حدود 5 دقیقیه با محل باشگاه فاصله داره

پاسه ئوسه راساته یعنی چی؟

معنی ان قدم زدنه(!)

 

 

در ایران کجا زندگی می کنی؟

(بلافاصله)زعفرانیه!

سابقا کجا زندگی می کردی؟

فردیس کرج!

بین پاسه ئوسه راساته تا فردیس کرج چقد فاصله بود؟

(قیافه ی فیلسوف مآبانه ای می گیره!) هیچکس از اینده رو پیش بینی نمی کنه اما من از همان اول بلند پرواز بودم

در رویاهایت هم به اسپانیا فکر می کردی؟

(با اعتماد به نفس خاصی)از همان اول لالیگا رو دوس داشتم و در رویاهایم به لیگ اسپانیا می اندیشیدم!

یکی انتقادی که به تو وارد است تکنیک نه چندان بالای نکونامه(این یه قلم رو به خوبیه دریبل زناتون ببخشین!) در این رابطه حرفی نداری؟

(با قیافه ای حق به جانب) به نظرم هافبک دفاعی نیاز به تکنیک زیادی نداره(موافقم) و وظیفه یک هافبک دفاعی در فوتبال بیشتر درگیری و دوندگیه(صد البته)البته بنده به اندازه ی کافی تکنیک دارم(همینطوره) ولی تاکید می کنم بهترین هافبک دفاعیای دنیا  تکنیکی نیستن(حق با شماس)

محمد:خوب به خاطر دارم دارم زمانی میرسلاو بلاژویچ در پاسخ به انتقادات برای دعوت از تو می گفت: در فوتبال دنیا هیچکس مثه روی کین پاس کوتاه نمی ده و در ایران نکونام فتوکپیه روی کینه(البته قبلا گفتم که دنیا دیگه مثه اون نداره) و من در خط میانی دقیقا به این پاسها نیاز دارم که جواد می تونه بده خیلی ان زمان اعتقاد داشتن نکونام در دادن پاسهای بلند تونایی نداره(پس مامی بزرگ من اون پاسای تو عمق رو می ده؟)و این نقطه ضعفه نکویه خودت چه نظری در این مورد داری؟

همان طور که گفتم یه هافبک دفاعی بیشتر باید دونده و توپگیر باشه شما اگه به بازیه ماکه له له و پت ویرا دقت کنین می بینین که اونا هم پاس بلند نمی دنحال که من در حال حاظر قادر به دادن چنین پاساییم

ضمن اینکه از وقتی رفتی اسپانیا دیگه کمتر شاهد شوتزنی ات هستیم چرا؟

حرفتون رو قبول دارم ولی اقای زیگاندا سرمربی تیم از من چنین می خواد()شاید من در فصل گذشته مجموعا 10 شوت به طرف دروازه ی حریفا زدم منتهای مراتب این موضوع تاکنیکی بود و به در خواست سرمربی!

خیلی ساده، تکضرب و با روز بازی می کنی حرکات اضافه نداری اینا ذاتیه یا اکتسابی؟

(با لاله ی گوشش بازی می کنه و سپس)در تیم ملی نوجواانان پست اصلی ام هافبک بال راست بود، بعدا ارام ارام هافبک دفاعی شدم که اقای پرویز ابوطالب خیلی روم تاثیر گذاشت ایشون نقاط قوت و ضعف رو در بازی یاداوری و منو راهنمایی می کرد

مهمترین چیزی که از ایشان اموختی چی بود؟

ایشون همیشه می گفت:جواد باید گل بزنی!این حرفو همیشه اویزه ی گوشم کردم

شاید اگر بیست سال پیش نکونام به فوتبال می امد اینقدر معروف نمی شدو...

(حرفمون رو قطع کرد) مطمئن باشید خودم را تطبیق می دادم و تکنیکی تر می شدم! راستی تا یادو نرفته پدرم و اقای نبی جمال به عنوان سر مربی هم خیلی روی فوتبالم تاثیر گذار بودن و جا داره نامی از اونا ببرم(باز هم کاوه تیکه می اندازه و می گه یه روز میام اسپانیا برای گاو بازی! جوادم میگه قدمت رو چشم!)

کامران:در چند سفری که به اروپا داشتم مردم اسپانیا رو خونگرم دیدم نظرت تو چیه؟

دقیقا، خیلی مهربون و گرمند باورتون نمی شه اما همان سر تمرین اول با تیم با ده نفرشون رفیق فابریک شدم!!!

همین ، می خواستیم به اینجا برسی! حالا چرا در تیمهای باشگاهیه ایرن و به ویژه تیم ملی ، بزرگترای تیم به تازه واردا دور نی دن و دلیلشون اینه که پررو می شن و...

(کمی روی کاناپه جا به جه میشه)البته انجا هم تا حدودی مثه ایرانه

لطفا حرفت رو پس نگیر!

(با خنده ای کوتاه و معنی دار)حق با شماس روز اولی هم که خود من به یر تمرینات تیم ملی رفتم بزرگا ی تیم خیلی تحویلم گرفتن و...

(با قطع کلام)به انداره ی اوساسونا؟

(با لبخند)نه به ان اندازه!

پس از این موضوع درس بزرگی گرفتی؟

صد در صد! سعی می کنم وقتی برای اردوهای تیم ملی به ایران امدم برخوردم رو با تازه واردین عوض کنم و مثه اسپانیایی ها باشم!

اولین لژیونر ایرانیه بوندس لیگا رو می شناسی؟

(بلافاصله)حمید علیدوستی!

نه ایشان بوندس لیگای دو بازی کردن منظورمون بوندس لیگایه یکه

خب علی دایی

دقیقا می خواستیم به همین نقطه برسی علی دایی با حضورش در المان و تیم ارمنیا سد بزرگی رو شکست تا سایر ایرانیا جرات بازی در در تیمای المانی رو پیدا کنن طوری که حالا دیگه بازی در تیمای المانی برای فوتبالیستهای ایرانی سگفت انگیز نیست  حالا تو می تونی همون کارو برای فوتبال ایران در اسپانیا انجام بدی؟

(کمی به فکر فرو میره)علی دایی همیشه الگوی من بوده اما من سعی کردم چیزی رو که خودم به دست اوردم ماله خودم باشه ان شا ا... زمان ثابت می کنه ضمن اینکه نهایت خواسته ام اینه که تا با بازیهای خوبم پای دیگر فوتبالیستهای ایرانی رو به اسپانیا باز می کنم!

یعنی کاری می کنی تا بازی در لالیگا عادی شه؟

تمام تلاشم این خواهد بود

همه چیز بستگی به بازی های تو در لالیگا داره؟

صد البته . همین طور تلاش فوتبالیستهای ایرانی

انتخابت در سایت یوفا به عنوان یکی از یازده بازیکن منتخب یوفا برای خیلیا غیر منتظره بود از ان انتخاب و سایت بگو؟

(باخوشحای به گذشته فرو میره)خودم هم از طریق دوستام در پامپلونا متوجه شدم ان مسئله سر و صدای زیادی در اسپانیا به پا کرد و باعث شد تا جای پام قرص تر شه

محبوب ترین بازیکن کنونیه اوسا کیه؟

پاچیونیا کاپیتان تیم که در پست من بازی می کنه محبوب ترین بازیکن اوسایه

پس رقبای سر سختی در اوسا داری؟

(با غروری دلپزیر)منم اینجوری فکر نمی کنم سال گذشته هم اینا بودن حتی رائول گارسیای معروف هم بود که فقط دو تا یز ما می تونستیم تو ترکیب اصلی بازی کنیم اما منم در رقابت کم نمی اوردم و واهمه ای از ان ندارم

.لی پس از این مصدومیت نسبتا طولانی مدت بسیار سخته که به ترکیب بر گردی

 

(حرفمون رو قطع می کنه) خیلی!

در این مدت سیگاندا تماسی با تو گرفته؟

در المان که بودم پس از عمل جراحی در چندین نوبت تماس گرفت

در ایران چه؟

بنده خدا شماره تلفنم رو تو ایران نداره که زنگ بزنه!

اخر از مربین وطنی گله کرده بودی که چرا با تو تماس نمی گیرند و...

منظورم مربیان نبود من ظورم کسانی بود که ...(حرفش رو می خوره) بگذریم!

اگه منظورت رسانه هاست...

(بلافاصله حرفمان رو می بره) نه باز هم منظورم رسانه ها و مطبوعات نبود اما باور کنید کسانی تو این مدت بهم زنگ زدن که اصلا توقع نداشتم!

چه کسایی؟

مثلا اقای کربکندی غلامحسین و افشین پیروانی و خیلیای دیگه که فکرشم نمی کردم

حالا از چه کسایی توقع داشتی که زنگ نزدند؟

(با اکراه)هیچکس!از قول من بنویسید منتظر زنگ هیشکی نبودم(این جمله رو طوری ادا کرد که نشان دهنده ی ناراحتیه فوق العاده شه!)

این اسیب دیدگی بدترین اسیب دیگی در طول دوران .رزشی ات بوده؟

متاسفانه همین طوره که می گید(آه بلندی می کشه!)(آخی...)

اه بلندی کشیدی!به هر حال هر انسانی تو طول زندگی ش دچار مشکلاتی میشه که تو هم از این قاعده مستثنا نیستی حالا از این شرایط سخت چی یاد گرفتی؟

اینکه در زمان سالم بودن قدر سلامتیم رو بدونم این از هر چیزی مهمتره

دیگه چی؟

خیلی ها در این مدت بهم زنگ زدن و سعی کردن به من روحیه بدن ولی اموختم تا روی پای خودم بایستم و...

اگه موافق باشی می خوایم بریم سراغ تک تک لژیونرای سابق و فعلی فوتبال و از زبون خودت بشنویم با اونا مشورت کردی یا نه، موافقی؟

در خدمتم!

با کریم باقری مشورت کردی؟

اتفاقا با ایشان قبل از جام جهانی صحبت کردم

چی گفت؟

میگفت بر. اما نه مثل من!

یعنی چی؟

تاکید داش کارایی که اون کرده من نکنم و اشتباهاتش رو مرتکب نشم!

چه اشتباهاتی؟

(با زیرکی) حالا بماند!

با خداداد حرف زدی؟

نه متاسفانه!

چرا؟

البته قبل از ورود به اسپانیا ایشون رو دیدم و منو راهنمایی کرد

چه راهنمایی؟

(با خنده) یه تو صیه تبلیغاتی کرد و گفت هر روز بهتر از دیروز باش تا همیشه خریدار داشته باشی!

با وحید هاشمیان همبازی سابقت در پاس(سابق)صحبت داشتی؟

بله با وحید حرف زدم

چی گفت؟

اون می گفت خودت وقتی بیای اروپا تازه می فهمی فوتبال حرفه ای یعنی چی!

حالا به حرفاش رسیدی؟

دقیقا!تازه می فهمم وحید چی می گفت

نظرت در مورد با علی کریمی چیه؟

فوتبالیستی مستعد ،تکنیکی و یکی از بهترین دریبل زنان دنیا!!!

و صد البته بی انگیزه!اگه استعداد اونو داشتی چه می شد؟

(بعد مکثی طولانی)اگر همین شرایط فعلی خودم رو بعلاوه استعداد کریمی رو داشتم به راحتی مرد سال اروپا می شدم!(تو بدون استعداد اون هم بهترین اروپایی)

 ببخشید که سوالامون اینقد پراکنده س،میخواستیم بدونیم زمانی که به اسپانیا رفتی چه کسی بیش از همه کمکت کرد؟

سیگاندا سرمربی تیم او خودش منو پسندید دنبالم اومد بازیهام در جام جهانی رو دید و سپس انتخابم کرد(دستش درد نکنه)

پس خیلی خوش شانس بودی؟

(با لبخند)صد در صد

فک نمی کردی به سرنوست لژیونرای ناموفق دچار شی؟

هرگز!من از همون اول به چیزی جز موفقیت فکر نمی کردم

بهترین بازی ات در لالیگا را کدام بازی میدونی؟

به نظرم نیم فصل دوم بازیهای قابل قبولی ارائه دادم(قابل قبول ماله یه دقیق شه عالی بودی!)

از این میان کدام یک بهترن بود؟

بازی اوسا با اتلتیکو که در شهر مادرید و زمین حریف ،خیلی خوب ظاهر شدم و همینطور بازی با ویارئال که 4 بر 1 بردیم

اگه به ما باشه میگیم بازی با رئال مادرید!

جالبه،چطور؟

ان بازی یه اشتباه هم نداشتی و مقابل ستارگان و بازیکنان کهکشانی حریف برای فوتبال اسیا ابرو داری کردی و...

(به وجد می اید)خیلی ممنون مرسی!

 

حالا اگه خودت بخوای یه تیم کهکشانی ردیف کنی از کیا نام می بری؟

جان لوئیجی بوفون،روبرتو کارلوسپائولو مالدینی،فابیو کاناوارو،کافو،لوییس فیگو،پت ویرا،روی کین،،اندره آ پیرلو،رونالدینیو و مسی

با لیو مسی برخورد داشتی؟

نه،متاسفانه جلوی بارسا که بازی داشتیم اون مصدوم بود

با رونالدینیو که خاطرمان هست داشتی

بله!

برای تعویض پیراهنتان به سمتش رفتی؟

هرگز!(ایول غرور)در فوتبال برای خودم اعتباری قائل هستم که هیچ وقت پس از بازی به سمت بازیکن حریف نروم و تقاضای تعویض پیراهن نکنم (پایین میگم که جواد عاقبت افتخار تعویض پیراهنش رو به کی داده!)

 راستی رابطه ات با خبرنگاران اسپانیایی چطوره؟

عالی! درست مثه ایران

با کدام یک از همبازیت در اوسا گرمتری؟

اونجا با ایران خیلی فرق می کنه و بازیکنا اخلاق خاص خودشون رو دارن من با همه رفیقم اما به اون معنا ی خاص که بخوام بگم(در همین اثنا فکر هم می کنه!)شاید با ریکاردو گلرمون و خوزه ایسیکیرو مدافع راست تیم ایاق ترم!

حالا اگه جی جی نکو بخواد به یک فوتبالیست تازه لژیونر شده توصیه ای بکنه چس میگه؟

زبان،زبان،زبان هر فوتبالیست ایرانی که بخواد در اروپا موفق شه اول باید زبانش رو درست کنه و بعد به فوتبال بیاندیشد

شاید جالب باشه بدونیم اولین توصیه زیگاندا به تو چی بود؟

به من توصیه کرد:در امور دفاعی بیشتر تمرین کنم و تمام تمرکزم را روی اون بزارم

نمی خوایم خیلی به گذشته بریم و حرف ناکامیها رو بزنیم بهترین بازیکن ایران از نگاه کارشناسان اسیاییچه حرفی باقی مونده راجع به اون مسابقات بزنه؟

هیچی!وقتی یه تیم نتیجه نگیره پس هیشکی خوب نبوده

حتی جواد نکونام؟

(بلافاصله)حتی جواد نکونام!

جلال حسینی چی؟

چون اولین حضورش در تیم ملی بود بازیای خوبی ارائه دادو نمایش قابل قبولی داش،اما در مجموع هیشکی خوب نبودیم

و به همین دلیل بهترین فرصت برای قهرمانی در جام ملتهای اسیا را از دست دادیم؟

آی گفتی!ما در دوره ی قبل در چین هم شانس قهرمانی داشتیم که در نیمه نهایی داور سرمون رو برید، اما این مرتبه فرق می کرد خیلی قوی و شایسته بودیم(به ویژه کادر سرمربی!) اما...(مجدادا حرفش را می خوره)بگذریم، گذشته ها گذشته !ان شاا... در اینده جبران می کنیم

چه جوری جبران می کنید؟

به امید خدا با صعود به جام جهانی 2010 (ایشالا)

چه قولی برای ان مسابقاب میدی؟

(پس از اصرار زیاد ما)ان شاا... با قدرت به دور دوم جام جهانی صعود می کنیم

جواد!الان خیلی در اوج هستی!

(باخنده قطع کلام می کنه)الان که نه!(صدای قهقهه خنده)

نه الان رونمی گیم حرفمون اینه که الان خیلی مشهوری!

خب!؟

با علی دایی پس از جام جهانی خوب تا نشد به فکر اواخر فوتبالت هستی؟(دوباره می پرسیم سوالمون رو متوجه شدی؟ که جواب میده)

بله، امیدوارم برخوردی که با علی دایی شد با من نشه تجربه نشون داده ما اصلا قدر بازیکنای ملی مون رو نمی دونیم اگه بازی خداحافظی نمیگذاریم حداقل حرمتها رو حفظ کنیم این تنها خواسته ی ما از مردم در ان سن و سال خواهد بود!
حق با توئه،متاسفانه بازی خداحافظی در فوتبال ایران معنایی نداره

(اهی میکشه)چی بگم!دیدی بایرنیا برای مهمت شول سنگ تمام گذاشتن؟ یا تو همین عربستان به منچستر 1 میلیون پوند می دن و با اونا بازی می کنن و...

شنیدی مدیر عامل ابومسلم توی گوش خداداد زده ؟چه حالی بهت دست داد؟

یه چیزایی تو برنامه 90 شنیدم این اتفاق ناگواریه که هر فوتبالیستی رو تحت تاثیر قرار میده و...

یه سوال تکراری:جواد نکونام کی کفشاش رو اویزون می کنه؟

تا زمانی که بتونم عالی باشم پس از ان برای هم همیشه با فوتبال خداحافظی می کنم

دقیقا نمی دونی دی چه شن و شالی خداحافظی می کنی؟

سن و سال یه عدده زیدان تا 34 سالگی با قدرت بازی کرد بنابراین باید زمانش برسه تا به ان فکر کنی

ناراحت نمی شی یه چیزی بگم

خواهش می کنم بفرمائید

به نظر ما جواد نکونام با ان پتانسیلی که ما از او سراغ داریم هنوز چیزی نشده!در حالیکه...(اووووه فکر کردم چی می خواد بگه!) 

حرفمان را برای چندمین بار قطع میکنه)قبول دارم که هنوز اتفاقی نیوفتاده!فوتبالدوستا(منو تورو میگه!) باید منتظر اخبار بزرگ و غیر منتظره ای از جواد نکونام باشن

اولی اش هم مرد سال اسیا شدن است دیگه؟(این کوچیکترین شه)

  (با امیدواری)البته امسال که هسچ شانسی ندارم اما ان شا ا... در سالهای اینده جبران می کنم

ولی ملاک ای اف سی بیشتر بازیکنای شاغل در اسیاست و ...

نه!اگه اینطورنبود من امسال کاندید نمی شدم !

خب به خاطر بازیهای خوبت در اسیا کاندید شدی

نه به خاطر جام یوفاست البته قبول دارم اگه ایران قهرمان جام ملتهای اسیا می شد می تونستم مرد سال اسیا بشم ولی این اتفاق نیوفتاد تا شانس من کم شه !

کی می خوای مرد سال اسیا شی؟

(با خنده ای زیرکانه) به زودی!

فقط یه بار؟

(به شوخی) شاید هم دو یا سه بار (میزنه زیر خنده!)

راستی هودارای اوسا به تو چه لقبی دادن؟

بیشتر منو نکو صدا می کنن اما یه مرتبه پس از یکی از بازیهای جام یوفا شنیدم

روزنامه های اسپانیایی چی؟

(بلافاصله)یه بار بعد بازی با سلتیک گلاسکو در جام یوفا ،نشریه وزین مارکا سر منو روی بدن سوپر من مونتاژ کرد و تیتر زد:سوپر من پامپلونا!(قول میدهد که عکسش رو برامون میل کنه)(منم می خوام!)

سوالاتمون به پایان رسید هر چند فرضت کوتاه بود و میشد بیشتر در خدمتت باشیم در انتها اگه حرفی تو دلت مونده بگو؟

فقط  بنویسید خدایا شکرت!

 اینم توصیه های فوبالیستای دیگه در مورد نکو:

جادوگر:

بمان همون امارات و پولت رو بگیر!(جان!!!)اینجا هیچ خبری نیست البته می تونی هم بیایی(خوب شد اجازه دادیا!)ولی بدون که اینجا مثه هندونه در بسته است تا خودت...

خدا رو شکر که جواد به حرفش گوش نداد!!!
کیا:

تو اولین فرصت سر کلاس اسپانیایی برو و یا اینکه یه معلم خصوصی بگیر و زبونت رو تقویت کن

شهریار:

مردد بود که بره یا نره!در همین اثنا بود که ناگهان گوشی شو برمیداره تا به دایی بزنگه دایی هم میگه معطل نکن پسر!هم به خاطر خودت ، هم فوتبال و اینده ات،حتما برو اروپااونجا چه از نظر شرایط فوتبالی و چه مالی همه چیز خوب و عالیه یه لحظه هم مکث نکن  و برو اسپانیا!

تو مصاحبه گفتم که میگم پادشاه لباسشو با کی عوض کرد الوعده وفا:

اصولا عادت ندارم بعد از اتمام بازی به شمت بازیکنایه حریف برم اما اینبار فرق می کرد طرف بازیکن ویژه ای بود که سالها ارزوی دیدنشو داشتم خیلی با خودم دل دل کردم، بروم یا نرم؟(بابا برو دیگه دیدی شاید زد و طرف

مرد اونوقت ارزوی عوض کردن پیراهنشو با تو به گور می بره)در نتیجه هم به این نتیجه رسیدم که جلو برم و پیرهنم رو با اسطوره عوض کنم نزدیک که شدم انگار از قبل منتظرم بود با متانت و تواضع خاصی پیرهنش رو از تنش در اورد و بمن تعارف کرد انجا بود که فهمیدم اشتباه نکردم زیرا نام او رائول گنزالس بزرگ  بود!

اوووووووووووووووووه چقد طولانی بود دستام فلج شد یاد اول دبستانم افتادم که معلممون وایه اینکه تنبیه ام کنه گفت از 1 تا 100 به حروف و عدد بنویس یادمه دستم تاول زد...تا دو سال پیش رد تاوله بود اما به خوندش می ارزید نه؟

             

تو یه سایت نوشته بود که جواد شبیه اینه!!!این یارو کجاش شبیه جواده؟ اصلا زنخدان نداره مئهاشم که این قد لخته یه کمم روشنه وهای جواد مشکیه مشکیه 

 

از گلم شقایق جونم خیلی ممنون و ازش معذرت می خوام که دیر به دیر سر می زنم راستی عزیزی که خودش رو نا شناس معرفی کرده کیه؟جواد که الان رفته اسپانیا تو یکی از مصاحبه هاش که گذاشتم هست اگه الان اومده تهران رو دیگه نمی دونم اما چه مشکلی پیش اومده؟

اگه هانی جون می دونه واسم یا آف بزار یا نظر

جیگرا اگه عکس جدید از جواد می خوان تشریف ببرید تو سایت اوساسونا و اون گوشه ی سمت راست یه لینکه روش کلیک کنید عکسای قشنگی داره و جدیده 

خوب دیگه منم کم کم برم سر درسام

کاری نداری؟

تا بعد  جیدلی...

بای

 

 

 

 

 

 

 

| یادگاری از مهدیه
     
  پنجشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۶ (۱۰:۴۱ ق.ظ)
سلام عزیزم

از اونایی که تو اپ قبلی نظر دادن ممنون مرسی که سر زدیسارا ٬ نسیم٬ شقایق ٬ نگار٬ مهرناز٬ سعیده و... رو از همین جا لپشون رو بوس می کنم

دیروز وقتی داشتم از مدرسه بر می گشتم دیدم روزنامه خبر ورزشی عکسشو  بزرگ انداخته که خیلی هم هلو شده بود وسط خیابون نزدیک بود سنکوب کنم روزنامه رو برداشتم مصاحبه ش جالب بود از تو سایت ایران ورزشی مصاحبه و عکسا رو کپی کردم تا تقدیمتون کنم

 

گوشى موبايل ايرانش خاموش است؛ اين مى تواند نشانه پايان حضور ۱۰ روزه اش در تهران باشد. آيا جواد نكونام درتهران است يا پس از استراحتى كوتاه دوباره به آلمان برگشته؟ كافى است تا شماره موبايل اروپايى او را بگيريم. بعد از چند بوق ممتد، با صدايى گرفته جواب مى دهد؛ انگار اين تماس بى موقع، خواب ناز شماره ۶ را پاره كرده است.

خواب بودى آقا جواد؟
< نه، داشتم بلند مى شدم كه موبايل زنگ خورد؛ تازه به آلمان رسيدم و احتياج به استراحت داشتم. با اين پاى لعنتى كه آدم نمى تواند راحت روى صندلى هواپيما لم بدهد و استراحت كند.
اگر خسته اى، بعدا زنگ مى زنيم.
< اتفاقا از لحظه اى كه رسيدم آلمان، احساس غربت داشتم. دلم مى خواست با يك نفر فارسى حرف بزنم كه قسمت شد و شما چند ساعت بعد تماس گرفتيد؛ در خدمت شما هستم.
چرا برگشتى آلمان... مگر قرار نبود كه بروى اسپانيا؟
< يك هفته در آلمان مى مانم و فيزيوتراپى مى كنم. بعد از آن به اسپانيا مى روم تا يكى از بازيهاى اوساسونا در لاليگا را ببينم. دلم براى بازيهاى تيم مان تنگ شده است. ۱۰ روز كنار تيم هستم و داخل باشگاه با پزشكان تيم كار مى كنم تا دوباره به آلمان برگردم و در همان كلينيك مجهز فيزيوتراپى كنم.
دليل خاصى داشت كه به تهران آمدى؟
< آمدم كه آب و هوا عوض كنم و از طرفى دلم براى تهران هم تنگ شده بود.
تهران خوش گذشت؟
<كمى دود خورديم و صداى بوق شنيديم و تا چشم به هم بزنيم تمام شد.
درمانى هم انجام دادى؟
< هر روز طبق برنامه اى كه از آلمان آورده بودم، فيزيوتراپى مى كردم. مشكل اصلى ام در تهران رانندگى بود. دكترهاى آلمانى گفته اند كه رانندگى براى پايت مضر است.
الان چند وقت از جراحى رباط صليبى ات گذشته؟
< دو ماه و دو هفته اگر اشتباه نكنم. پزشكان كه از روند بهبودى راضى هستند. خدا را شكر در آلمان امكانات فوق العاده اى در اختيارم گذاشته اند. به همين دليل زياد در ايران نماندم. برايم سخت بود كه از اين كلينيك به آن كلينيك بروم ولى در اينجا - آلمان - تمام امكانات در يك ساختمان وجود دارد و دردسر ترافيك و جابه جا شدن را ندارم.
كى ان شاءالله جواد نكونام را وسط زمين مى بينيم؟
< عجله اى براى بازگشت به فوتبال ندارم؛ تمام تمركزم را روى مداواى پايم گذاشته ام چون دوست ندارم كه با عجله بازى كردن را شروع كنم و بعد از ۲ ماه برايم مشكلى درست شود و اعصابم خرد شود.
ما فكر مى كرديم كه دلت براى بازى كردن تنگ شده اما انگار خيلى به اين مسأله فكر نمى كنى.
< دلم كه تنگ شده ولى پزشكان آلمانى گفته اند كه فوتبال را فراموش كن؛ فعلا فقط بايد به فكر مداوا و درمان زانويت باشى.
اينكه از ابتداى كار در آلمان بودى و مداواى زانويت را به پزشكان بايرن سپردى، شايعاتى را به وجود آورد. مثلا مى گفتند كه جواد نكونام به احتمال زياد از اوساسونا جدا مى شود و به يك تيم آلمانى مى رود. بحث بايرن و چند تيم ديگر مطرح شد. آيا واقعا از آنها پيشنهاد داشتى يا شلوغ كارى روزنامه ها بود؟
< (مى خندد) راستش را بخواهيد، بعد از جام جهانى با هرتابرلين تمام كرده بودم كه بحث اوساسونا مطرح شد و يك دفعه ترجيح دادم كه به اسپانيا بروم. در تمام اين مدت پيشنهادهايى وجود داشت كه نمى خواهم آنها را مخفى كنم. حتما در جريان هستيد كه گلاسكو رنجرز به صورت رسمى خواهان جذب من بود كه باشگاه اوساسونا موافقت نكرد. شما بهتر از من مى دانيد كه براى فوتباليست ها هميشه پيشنهادهايى وجود دارد؛ از طريق مدير برنامه هايم در جريان چند پيشنهاد قرار گرفتم و دلم با اوساسونا است.

152799.jpg

مى گويند كه احتمالا فصل بعد در يك تيم آلمانى بازى مى كنى.
< احتمالا فصل بعد در اوساسونا بازى مى كنم؛ من به جز امسال، يك فصل ديگر هم با اين تيم قرارداد رسمى دارم. از طرفى ته دل اوساسونا را دوست دارم. يكى از عوامل مهمى كه نمى گذارد به پيشنهادى ديگر فكر كنم، شخص سيگاندا است. مدام به من زنگ مى زند و احوالم را جويا مى شود. معمولا مربيان در چنين شرايطى به سراغ بازيكن جديد مى روند اما سيگاندا هر بار كه زنگ مى زند، تأكيد دارد كه بى صبرانه بازگشت من را انتظار مى كشد و مى گويد كه جواد، جاى تو هنوز خالى است؛ واقعا روحيه ام بالا مى رود.
فكر مى كنى پس از پايان دوران نقاهت، دوباره همان جواد سابق باشى و بتوانى به طور ثابت در ليگ سنگين و سخت اسپانيا بازى كنى؟
<چرا فكر مى كنيد كه نمى توانم؛ مصدوميت سختى برايم به وجود آمده اما فوتبال كه از يادم نرفته است. فوتباليست اگر ۷۰ سال هم سن داشته باشد، فوتبال را از ياد نمى برد و فقط بدنش ديگر قادر به تحرك شديد نيست. فكر مى كنم پس از پايان دوران نقاهت، با يك بدنسازى خوب برمى گردم و دوباره به راحتى بازى مى كنم.
راستى رفقا از ايران جوياى احوالت هستند؟
<رفقا كه هميشه زنگ مى زنند. البته توقعى از كسى ندارم. به هر حال هر كس گرفتارى خاص خودش را دارد و نبايد انتظار بيهوده داشته باشم.
همه در ايران بى صبرانه منتظر بازگشت تو هستند.
<مردم لطف دارند. خودم هم اميدوارم كه بتوانم بازگشت خوبى داشته باشم.

 

152832.jpg

 

 

یه مصاحبه دیگه هم بود البته این جدیدتره ترجیح دادم اینو بزارم

موفق باشین بابای

| یادگاری از مهدیه
                                        ..::پاییز! به خودت ببال::..
  یکشنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۶ (۱۰:۲۰ ق.ظ)

سلام جيدلم خوفى؟ (اره خوفم تو خوفى؟)اخه نخبه مگه ميشه تو اين روز كپل بد باشم ؟ امروز اپم ويژه ست چون روزشم ويژه ست امروز سه تا مناسبت داره يكي ش كه خيلي ضايع تاب مي زنه صبا( بچه داداشم) هم مي دونه(اگه كمتر از اون نيستي بگو چه روزيه؟ ) باريكلا فهميدى؟به مامی جونت بگو واست اسپند دود كنه مثه اين كه تونستی روی بچه 2 ساله روكم كنی تو يه قهرمانی!

27 سال پيش نيمه ی پاييز بود كه يه پسر كاكل زری و ناز و چمبه و موشكولومبا(لقب صباس به معنیه موش كوچولوي مامان و بابا)تو ری در يه خانواده ى 3 نفری بدنيا اومد مامان بزرگش اسم اين كوچولو رو جواد گذاشت بعدها جواد كوچولو صاحب 2 تا داداش ديگه شد (محسن و مسعود)عقده ى يه خواهر نق و نقو و كمى مهربون سر دل جواد موند(اصلا واسه چى غصه بخوره!ما كه خواهر داريم به كجا رسيديم!غير از اينكه هر چند وقت يه بار به كمدم شبيخون ميزنه!)

اصليت بابای جواد به گلپايگان مي رسه جالب این که جواد خودش تاحالا گلپايگان نرفته !

واسه اينكه جواد يه سال زودتر بره مدرسه بابا جونش يه كلك رشتى سوار كرد و سه جلد اقا كوچولوش رو16 شهريور گرفت تو دبستان مثه یه پسر خوب درسش رو میخوند تو راهنمایی گاهی شیطون می رفت تو جلدش و درس نمی خوند تو دبیرستان هم که دیگه خودش یه پا شیطون شده بود و بجای درس خوندن دنبال توپ می دویید رشته ش ادبیات بود.بهترین نمره هاش ماله درسای زبان و عربی و متون و نگارش بود(خداییش جواد نخبه ست فقط مثه من هنوز کشف نشده) تجدید هم که قربونش برم مثه نقل و نبات تو درسای فیزیک و شیمی می اورد  البته نباید بهش ایراد گرفت اخه خداییش نظام قدیما خیلی بدبخت بودن مثه حالا کتابا اینقد اسون نبود .بهرمشقتی که بود بلاخره دیپلمش رو گرفت .

از همون بچگیاش اتیش پاره بود حتی یه بار نزدیک بود با دستای خودش,خودش رو جزغاله کنه  و زبونم لال بی جواد بشیم.یه بار چند تا از رفیقای ناباب جواد تو مدرسه نارنجک دستی انداختن(ایول خیلی باحالن)جواد هم مثه بچه نونورا نرفت دوستاشو لو بده واسه همین مدیر نامردش اون رو صدا زد و بهش گفت واسه 2 روز از مدرسه اخراجی.طفلی جواد چقد غصه خورده که 2 روز مدرسه نمی اد.نیس بچه خیلی به درس عشق می ورزه!!!(نمی دونم چرا ناراحت شده اگه به من می گفتم 2 روز اخراجی تا خونه پشتک می زدم!)خداییش نامردیه یکی دیگه نارجک انداخته یقه ی جواد رو گرفتن اصلا جواد از همون دوران طفولیت شانسش کچل بود. یه بار دیگه هم که جواد سر صف با دوستاش داشته شوخی می کرده که مدیرشون جواد رو پشت بلند گو صداش میکنه که یالا بیا بالا سکو و بعدش یه کف گرگی می ره تو صورت جواد بعدش چند تا چک دیگه هم می زنه و بچه مردم رو خونی مالی می کنه (تیکه اخرش رو واستون بستم)

تو دوران بچگی و نوجوونی دوست و رفیق زیاد داشت چون از این دروازه کوچولوا داشته و بچه های محل باهاش رفیق می شدن اما بهترین دوست دوران نوجوونی ش بهرام بود که خیلی پسر گلی بود الان هم باهاش دوسته اما بهرام هنوز کرجه و روابطشون کم شده همیشه با هم سر فوتبال کل مینداختن و دعوا شون می شد فکر شو بکن اگه بهرام قرمز بوده چه دعواهای خونینی بین این دو تا می شده

 جواد که کوچولو بود جعفر مختاری فر بازی می کرد بچه هم همیشه با خودش فکر می کرد هر کی فوتبالسیت بشه اسمش میشه جعفر مختاری فر یعنی اگه جواد کوچولوهم بعدها فوتبالسیت شد بشه بهش می گن جعفر مختاری فر!!!حالا من هی می گم جواد انیشتنه تو بگو نه!اخه تو کدوم بچه سراغ داری که این توهمای فانتزی رو داشته باشه؟!

همیشه تو فکر ماهیگیری و فوتبال بود یه بار یه ماهی گنده میگیره اینقد گنده که چوب جواد رو می شکنه و قلابش رو هم پاره می کنه و مثه بچه لوسا میشینه و های های گریه می کنه انگار پاس رو واگذار کردن!

 

باباى جواد غير از اينكه تو نيروي هواييه کار می کرد مربي تيماى پايه هم بود همين شد كه جواد به طرف فوتبال كشيده شد و جواد با باباش و داداشش ورزشگاه ميرفت و كلي صفا هم می كرد(مونم موخوام!)از همون روزا بود كه جواد خودش رو تو لباس تيم ملی ميديد و ارزوش شد كه فوتباليست بشه

 

ستاره ى فوتبال اسيا تو اسمون پاس متولد شد و از پاس پلی ساخت تا به ارزوهاش برسه جواد از پاس به تيم ملى رسيد 19 سالش بود كه يه شب يكى از رفيقاش بهش ميزنگه كه يالا شيرينى بده!جواد هم از همه جا بی خبر ميگه چرا؟رفيقش ميگه بابا تو تيم ملي دعوت شدی نری تو فاز خسيس بازی كه من شكمم رو صابون زدم! خلاصه نزديك بود بچه از ذوق سنكوب كنه اره ديگه پسر سبز ما بعد عمرى مس سابوندن و يخ حوض شكستن پله هاى ترقی رو يكی يكی كه نه دو تا يكی طى میکنه و تبديل میشه به ركن اصلى تيم ملى...

اولین بار سال 70 به نفت تهران رفت بعد یک سال به نوجونان سایپا وبعد به جوانان راه اهن رفت وبعد شانس بزرگ زندگیش بهش رو کرد و به پاس() رفت زمانی که خداداد() به پاس اومد جواد خیلی چیزا از خداداد جیگر یاد گرفت بعد تمرین ,جواد و خداداد تو زمین می موندن و تمرین شوت زنی می کردن واسه همینه که ما حالا یه شوتزن تمام عیار داریم.

سال 83 با پاس رو دستای کاپیتان خداداد کاپ قهرمانی لیگ برتر رو دید با اومدن دنیزلی حرفه ای, جواد بیشتر از قبل پیشرفت کرد و تا جایی که بعد از رفتن خداداد() ,بازوبند کاپیتانی به جواد رسید سال 84 با تیم ملی به رویای کودکیش جامه عمل پوشوند و به جام جهانی صعود کرد.

تو فصل نقل و انتقالات پیشنهاد خوبی از کایزرس لاترن داشت اما دنیزلی از جواد خواس که نره چون پاس به جواد نیاز داشت و مثه خیلیا به خاطر 4 قرون تیم محبوبش رو ترک نکرد و ارزش پاس رو بیشتر از یورو دونست. 

 جواد تو لیگ قهرمانان با پاس می درخشید و عالی کار می کرد طوری که تو دور اول بهترین گلزن انتخاب شد با اینکه جواد یه هافبک دفاعییه.همه چیز اماده بود بود تا جواد سال طلایی عمرش رو تجربه کنه و شانس کسب توپ طلای اسیا واسش بیشتر شه.اما تقدیر یه بازیه دیگه کرد و برنده ی بازی پاس و العین فقط تقدیربود وقهرمان ما رو تا ابد در حسرت قهرمانی با پاس گذاشت و جواد تلخ ترین شب عمر جواد رقم خورد.

2 یا 3 تا بازی به پایان نیم فصل مونده بود که جواد یه اشتباه ناجور کرد...

جواد بعد از 8 سال پوشیدن پیرهن سبزا عاقبت مسیرش رو عوض کرد و از پاس جدا شد و با یه قرارداد یه ملیون دلاری راهی امارات شد. شاید جواد فکر می کرد بهترین کار رو می کنه چون واقعا خسته شده بود از یه طرف جام باشگاها از یه طرف تیم ملی که تو همه بازیاش شرکت می کرد از یه طرف لیگ برتراما واقعا این بهترین تصمیم نبود...

 جواد تو اخرین بازی ش با پیرهن پاس تو استادیوم ازادی جلوی پرسپولیس از دست مسعود مرادی() کارت زرد و بعد قرمز گرفت و با چشمایی گریون اخرین خاطره شو با پاس تجربه کرد جواد 2 بازی محروم شد و در نتیجه 2 تا بازی حساس رو از دست داد اون سال اگه جواد تو پاس می موند شاید خیلی اتفاقا نمی افتاد شاید جواد تو جام جهانی اینقدر افت نمی کرد شاید یه تیم بهتر به جواد پیشنهاد می داد شاید اون سال که جواد رفت,پاس قهرمانی رو به خاطر 1 امتیاز به اس اس نمی داد و شاید پاس به اسیا می رفت و بعد شاید تو اسیا قهرمان میشد و اون وقت ایا کسی می تونس به قهرمان اسیا چپ نگاه کنه؟اون وقت هیشکی جرئت نداش پاس رو هدیه بده و بعد شاید الان پاس تو لیگ برتر مدعی قهرمانی بود چیه چرا اینجوری نگا می کنی ؟مگه تاحالا ادمی رو که دچار توهم فانتزی شده ندیدی؟ هیش کدوم از این شایدا اتفاق نیوفتاد هیش کدوم...

بعد جام جهانی راهی اسپانیا شد و ارزوی بازی تو لالیگا رو بر اورده کرد تو اولین فصل حضورش در لالیگا تو ترکیب تیم منتخب لالیگا قرار گرفت تو جام ملتهای اسیا بر خلاف سایر لژیونرا درخشید و بعد توپ طلای ایران رو گرفت و در برگشتش به لالیگا...

جواد دوباره به افتخار تازه ای رسیده تو اسیا در لیست ای اف سی برای انتخاب بهترین بازیکن اسیا قرار گرفته که ایشالا به کوریه چشم حسوداش توپ اسیا رو می گیره

قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونه ش نرسید پایین اومدیم ماست بود قصه ی ما راست بود

مناسبت اولی رو گفتم اما دو تا یه دیگه...

سال 1307 سهراب جون سپهری حول و حوش ظهر به دنیا می اد که باید یه تبریک جانانه به طرفدارای شعر بگم یه صلوات هم واسه شادی روح سهراب بفرستین.

ایرانیان باستان نیمه ی پاییز رو جشن می گرفتن احتمالا فهمیدن جواد تو این روز بدنیا می اد واسه همینه اما از شوخی بگذریم 

حتما شما هم داستان بردیا و گوماته و به قدرت نشستن داریوش کبیر رو شنیدین وقتی داریوش بردیای دروغین یا گوماته رو از تخت پادشاهیه هخامنشیان به زیر کشید و شهر هگمتانه() رو فتح کرد راز جنایتش به همه اشکار شد مردم ایران اون روز رو یکی از اعیادشون قرار دادن و تا پایان سلسله ی هخامنشیان این روز رو جشن گرفتن...  

نمی دونم این 15 مهر چی داره که همه اتفاقای خوب توش می افته خیلی روز مقدسیه

کلاسایه فوتبالم شروع شده هر جمعه ساعت 8 صبح ,فکرشو بکن کله صبح از خوابم بزنم بیام کلاس فوتبال اما هر که طاووس خواهد جورهندوستان کشد. مثلا می خواستم خیر سرم امسال رو درس بخونم اصلا درس خوندن به من نیومده .

نمی دونم چرا اینقد بلا سر کلاس فوتبال سرم میاد من باز مشتاقم برم مثلا جلسه قبل تو دروازه وایساده بودم مهنوش(یکی از رفقا) یه شوت زد که به تیرک عمودی دروازه خورد منم برگشتم ببینم که توپ کجا رفت, توپ برگشت و تو صورتم خورد البته این چیزی نیست دفعه قبل هم ناناز نامرد یه شوت زد و منم واسه این که توپ نره تو گل شکمم رو سپر کردم و توپ هم رفت تو شکمم فقط چند دقیقه داشتم تو زمین فر می خوردم اگه بازم از بلاهایی که سرم اومده بگم مطمئنم به گریه میوفتی

من همیشه عاشق پاییز بودم و هستم تو دبستان یا راهنمایی که بهمون موضوع انشا قشنگترین فصل سال رو توصیف کنید من همیشه از پاییز می گفتم اما بقیه از بهار جالب اینه که من از بهار خوشم نمی اد فقط 13 روز اول رو دوس دارم که اونم دلیل فنی داره.کی گفته پائیزغم داره؟اتفاقا جشن برگا تو پائیزه به قول اخوان پادشاه فصلها پائیز... بهترین دوستام پائیزین(البته استثنا هم هست)جواد هم که پائیزیه...

من این شعر رو خیلی دوس دارم تقدیم می کنمش به دوستای گل شاعرم

 

پاییز جان ! چه سرد ،‌ چه درد آلود
 چون من تو نیز تنها ماندستی
 ای فصل فصلهای نگارینم
 سرد سکوت خود را بسراییم

پاییزم ای قناری غمگینم...

  

امروز حسابی سرت رو به درد اوردم اما خوب به بزرگی خودت ببخش چون اگه نمی گفتم نمی شد

قربونت بشم که اینقد جیدلی 

تا بعد دیاس 

| یادگاری از مهدیه
      ..::باور نمی کنم شاید دروغ ست مردنت! ::..
  شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۶ (۳:۵۲ ب.ظ)
سلام

خوبی؟ من چی؟ نه بابا مگه میشه خوب بود همین قد بگم که هنوز زنده ام دیروزتو تله تکس خوندم که ارش برهانی گفته تو روز تولدم به سایپا گل می رنم منم یاد یه چیزی افتادم یادم افتاد که بازی پاس و العین دور رفت تو روز بود که با تولد ارش همزمان بود و من به ستاره(دوستم) می گفتم که اگه ارش گل بزنه خیلی باحال میشه وقتی هم رفتم سراغه تقویم سال ۸۴ دیدم که تو روز ۲۳ شهریور زدم پاس -العین دیشب حتی حوصله ی افطار کردن هم نداشتم چه برسه به اینکه بیام اپ کنم ساعت ۷ و۴۵ دقیقه ی  دیشب پاس رو اشتباه نصرتی تو دقیقه ی ۴۱ گل خورد ارش هم تو دقیقه ی ۲۳ گل زد یادش بخیر!  ۲ ساله پیش دبیر ادبیاتمون گفت یه خاطره بنویسین منم چون تازه یه ماه از حذف پاس تو اسیا نگذشته بود اینو نوشتم می خوام بفهمین چی کشیدم:

خدایا سپاس از همه کار تو          بچرخد جهام دور پرگار تو

قرار شد برای تماشای بازی پاس و العین به خانه دوستم ستاره بروم تا بازی را با هم تماشا کنیم من و ستاره تابستان را با هم گذرانده بودیم با هم کتابخانه می رفتیم و باهم سر کلاس فوتسال حاظر می شدیم و در خاطره های تلخ و شیرین هم شریک بودیم.

روز بازی فرا رسید و من سر ساعت معین با یک بسته چیپس به خانه ی ستاره رفتم چند لحظه بعد بازی شروع شد من مطمئن بودم که می بریم البته نیازی به برد نبود حت اگر ۰-۰ مساوی می شد ٬ صعود می کردیم اما افسوس که روزگار نقش دیگری برای این غروب پاییزی طرح کرده بود...

وای چه گلهای زیبایی که از بوی صدها رز خوشبو تر بود من از بوی گلها دامنم از دست برفت و شادمانه دست می زدم چه لحظه های با شکوهی که حتی تصورش مرا به اسمان هفتم می برد برهانی دو گل را به زیبایی هر چه تمام تر زد گویی بر فراز ابرها گام بر می داشتم زمین سبز و اسمان سبز تر از ان بود برای من همه چیز سبز بود شادمان و سر مست ستاره را در اغوش کشیدم و با دیدگان مرطوبم پیروزی را دیدم که در چچند قدمی من می رقصید عجب گلی بود با روی پا دقیق و محکم البته گل اولی ارش هم تماشایه بود با زیرکی هر چه تمام تر توپ را از زیر دستان دروازه بان عبور داد و لبهای شادمان توپ را به صورت تورغمگین دروازه دوختهنور خوشحالی بعد از گل ارش را به یاد دارم به طرف تماشاگران رفت پشت به انها کرد  ژست گرفت و با انگشتان شستش پشت پیراهنش را که نوشته بود  A.Borhani را نشان دادو بعد در اغوش هم تیمی هایش به شادی پرداخت 

ارش از سمت چپ زمین حمله می کرد که در یکی از همین حملات روی تکل بازیکن العینی مصدوم شد و بعد تعویض...

فشار سختی بر دروازه ی ما می امد و نتیجه ان شد که نباید می شد العین یک گل زد خیلی ناراحت نشدم چون ما هنوز جلو بودیم

پاسی ها دوباره حمله را شروع کردند و از یک حمله با ضربه ی سر تمام کننده ی ترائوره به گل رسیدند دوباره خندیدم و احساس کردم چه خدای خوبی دارم !

العینیها بابا یک ضربه ی ایستگاهی و خیلی عجیب تونستند دروازه ی حسن رودی را باز کنند   

العین از روز یک ضربه ی ایستگاهی گل دیگری را وارد دروازه ی ما کرد غم را با تمام حواس پنج گانه ام حس کردم از خدا خواستم که به بچه ها نیرویی تازه بدهد ۲ دقیقه برایم کافی بود تا بشکنم فقط دو دقیقه به همین سادگی کاخ امال و ارزوهایم در برابر دیدگانم ویران شدو ار خرمن خوشرنگ شادی تنها خاکستر غم بر جا ماندتازه معنی شادی را درک می کردم که این چنین  بی رحمانه برگ روزگار برگشت عربها انقدر خوشحال شده بودند که با بال در اوردن فاصله ای نداشتند صورت همگی شان از شادی سرخ شده بود ماتم زده به شیشه ی سرد تلوزیون می نگریستم و منتظر معجزه بودم لحظات پر اضطرابی بود این عربها هم که مدام زمین می افتادند و حرص مرا که قبلا نصرتی در اورده بود(با دادن یک پنالتی خیلی مفت) بیشتر در می اوردند هیچ وقت نصرتی را نمی بخشم اما هنور چون یک پاسی بود دوستش دارم به حرمت پیراهن سبزی که می پوشد 

045522.jpg

ثانیه ها از پی هم می امدند و می رفتند و بعد دقیقه ها بود که زمان را به جلو می بردند سوت پایان زده شد از هیچ جا صدا  نمی امد نمی توانم تکان بخورم خشک شده ام ٬باور نمی کنم به این سادگی همه چیز تمام شود؟جواد روی زمین افتاده بود مثل من که از پا افتادم از دور می دیدم که همه با صدای سوت به صورت رو چمن افتاده بودم صورتهاشان را نمی دیدم اما حدث می زدم گریه می کنند سردار اجرلو هم می گریست همه می گریند توی گوشم صدای شادی پاسی ها بعد از گل می پیچید خدایا بگو حقیقت ندارد 

نتیجه بازی ۳-۳ در مجموع گل زده ۴-۴ و با حساب قانون گل زده در خانه ی حریف ۵-۷ العین فاتح میدان غمزده ی دستگردی شد پاسی ها روی زمین ولو شده بودند  و گریه می کردند درکشان می کردم 

در ان لحظات بود که صدایی از دل تاریکی شب به گوش رسید صدایی شبیه شکستن٬ شکستن قلب ۱۵ هزار هوادار و قلب غم دیده ی من حتی نمی توانستم گریه کنم تازه دو٬ سه روز بعد به عمق فاجعه پی بردم  

در ان هفته انقدر دپرس بودم که حوصله هیچ چیز را نداشتم و هر گاه یاد ان شب منحوس می افتم کاری برای دل شکسته ام نمی کنم جز گریه...

این شعر رو چند وقت پیش وقتی خیلی دلم گرفت نوشتم

این منم که نشسته در جانم غم

این منم

منم که غمگینم

این منم همان که یادش رفت

زندگی هنوز جاری است

این منم که در یادش

جز ۲ یاد پر غم چیزی نیست

این منم همان که حتی از

 این ستارگان رنجید

این منم همان که چندی بعد

از دلش گذشت

و لای گریه های خود بخشید

این منم

همان که دنیا را

بعد این شکست نفرین کرد

این منم

همان که شبهنگام

زیر لب به ناله می خواند:

«جز ۲ پاره عکس و پوستری

از تو قهرمان چه ماند؟

رفته ای و لیک در یادی

قهرمان نمی شه بر گردی؟» 

این همان کسی ست که می داند

رفته است و بار دیگری نمی اید

این همان کسی ست که می گوید:

«ای خدا دوباره می اید»

این منم

نشسته در دشتی از لاله

مو پریشان سر به شانه های باد

بر سرش نگین مغروری

سر به جیب غم دارد

او چو من چه غمگین است

این ستاره دیگر چه کم دارد؟

این منم که نالان است

با تمام قوتش گریان است

زیر لب بریده می گوید:

«ای خدا تو می دانی

ای خدا تو اگاهی

از غم نبود محبوبم

ای خدا

تو یادت هست؟

ان شبی که پاسم رفت

ان شبی که اشک نوشیدم

وای امان ز ان شامی

بی خبر به راه دیگر رفت

من نشسته در دشت مهتابی

ناله کردم که باز اید

ناله کردم

خدا خدا

او چرا رهایم کرد؟

با سبویی از احسای با بغل بغل امید پیروزی

قهرمان چگونه پس رفتی؟

ایزدم صدای من بشنو 

این منم همان که این گونه ست

این چنین که می دانی

یک سوال بی پاسخ 

جان و قلب من درد 

با تو گفتگو دارم

از تو می پرسم:

ای خدا خدای زیبایی

پس چه شد که زیبا رفت

او ز قلب عاشقم رنجید ؟

ای خدا دوباره می اید؟

ای خدا خدای زیبایی

این منم همان که می گرید

از خدا نمی خواهد   

جز دوباره دیدارش...

شرمنده سرتون رو درد اوردم اما حالا احساس بهتری دارم سبک شدم

خواهرم نامزد کرده اما من از نامزدش بدم می اد بیچاره هیچ هیزم تری هم به من نفرخته فقط مشکلش اینه که تولدش ۱۱ خرداد روزی که پاس رو بصورت رسمی واگذار کردن ازش بدم می اد این گناه بزرگیه باید تاوان بده 

این خبر توپ رو بخونین من که وقتی فهمیدم حتی نمی تونستم باور کنم

بعد مدتها یه خبر خوب شنیدم

جواد نکونام و سید صالحی تو لیست ای اف سی برای انتخاب بهترین بازیکن اسیا

همیشه موفق باشین بابای

  

| یادگاری از مهدیه
     
  سه شنبه ۶ شهریور ۱۳۸۶ (۱:۲۵ ب.ظ)
سلام جیدلک خوبی؟

اخ اگه بدونی چه حالی دارم این عکس رو نیگا کنین

 

Foto 

 

نامردا نمی دونم این عتیقه رو از کدوم دهات اوردن شماره شیش جواد رو هم بهش دادن انگار به جواد نیومده یه شیش بپوشه این دفه شیش بد یمن بود بهتر که به یکی دیگه دادن

دیشب نود رو دیدین؟ الهی بچه چه بغضی کرده بود با خودم می گفتم الانه که گریه کنه مثه همیشه گفت امید وارم خوب و خوش و خرم باشین چقد ناراحت بود خدا کنه بتونه خودشو نگه داره خدا فقط کمکش کنه از ما خواس دعا ش کنیم بچه ها دعا یادتون نره

 

 

 

هافبک مصدوم تیم فوتبال اوساسونا گفت: در این مدت که مصدوم شده ام مسئولان فدراسیون فوتبال و قلعه نویی حتی با یک تلفن هم سراغی از من نگرفته اند.

جواد نکونام که برای مداوای رباط صلیبی پایش به آلمان سفر کرده است درگفتگو با خبرنگار مهر، ضمن بیان مطلب فوق افزود: برخلاف اخباری که درایران مطرح شده، هنوزقلعه نویی با من تماس نگرفته است. البته از فدراسیون فوتبال انتظاری ندارم ولی خیلی منتظر بودم تا از این ارگان با من که بازیکن تیم ملی هستم تماس گرفته شود.

وی ادامه داد: انتظار من از جهت رفاقتی است که بین من و مسئولان این فدراسیون وجود دارد. آنها می توانستد در این شرایط سخت به من کمک کنند، البته منظورم کمک مالی نیست بلکه می توانستند با تماس خود از لحاظ روحی به من کمک کنند.

هافبک ایرانی تیم فوتبال اوساسونا همچنین تاکید کرد: از تمام ملی پوشان و مربیان پیشینم که در این مدت با من تماس گرفتند و جویای احوالم شدند، واقعا تشکر می کنم.

وی اضافه کرد: در مدت زمان حضورم در آلمان، پزشک تیم بایرن مونیخ پایم را معاینه کرده و قراراست پنجشنبه تحت عمل جراحی قرار بگیرم. پس از این عمل 3 ماه تحت نظر پزشکان آلمانی هستم و بعد از آن برای ادامه دوران درمانم به اوساسونا خواهم رفت.

هافبک شماره 6 تیم ملی ایران خاطرنشان کرد: پزشک تیم بایرن مونیخ وقتی از ترس بازیکنان ایرانی نسبت به پارگی رباط صلیبی پا، اطلاع پیدا کرد به من گفت این مصدومیت جای نگرانی ندارد و پس از پایان دوران درمان، می توانی مانند گذشته در مسابقات به میدان بروی.

نکونام تصریح کرد: تمام بازیکنان اوساسونا با من تماس گرفته اند و سعی کرده اند روحیه ام را افزایش دهند. همچنین یکی از مربیان این باشگاه هم به آلمان آمده و پیگیرکارهایم است.

وی در ادامه اظهار داشت: مدیرعامل باشگاه اوساسونا هم فردا به آلمان می آید تا در زمان عمل جراحی درکنارم باشد. ضمن اینکه به من پیشنهاد داده است که دراین شرایط هم حاضراست قراردادم را به مدت 3 سال تمدید کند. من هم به آنها قول دادم تا زمانیکه فوتبالم را در اروپا ادامه می دهم، دراوساسونا خواهم ماند.

هافبک ایرانی تیم فوتبال اوساسونا افزود: این مصدومیت باعث ناامیدی ام نمی شود و خیلی زود با شرایط به مراتب بهتر از امروز به فوتبال بازمی گردم. این مصدومیت مشکلی است که خیلی راحت آن را پشت سر می گذارم.

نکونام در پایان گفت: در این سال ها هیچ مشکلی در فوتبال نتوانسته است مانع پیشرفتم شود زیرا همیشه توکلم به خدا بوده است. مطمئن باشید این مصدومیت هم نمی تواند جلوی پیشرفتم را بگیرد و پس از پایان دوران درمان، با قدرت به فوتبال بازمی گردم.

امروز اخرین روز کلاس فوتبالم بود کلی حالم گرفته س چه زود تموم شد می دونی مدرسه ی ما تنها مدرسه ی فوتباله تو تهران هم خیلی محدوده تازه همین مدرسه از تربیت بدنی مجوز نداره و فقط از دانسگاه فردوسی اجازه داره

میلاد منجی عالم بشریت رو به همه ی هم اسما و همه ی شما دوتاس گل تبریک می گم ۴ شنبه می رم حرم و حسابی می ترکونم چه صفاییه

        

                 

امروز روز خیلی جالبیه اخه ۶/۶/۸۶ حال می کنین

                        

فکر می کنم ۹ شهریور بود که بازی رفت پاس برگزار شد یادش بخیر یاد گل نصرتی بخیر که به خودمون زد هر وقت قیافه ی نصرتی رو می بینم دلم می خواد خفه ش کنم

تولد مری جونم رو هم دوباره تبریک می گم

سايت رسمي اوساسونا در مصاحبه‌اي با پزشك جواد نكونام، آخرين وضعيت اين بازيكن را پس از جراحي امروز منتشر كرد.

به گزارش خبرگزاري فارس و به نقل از وب سايت رسمي باشگاه، دكتر اولريش بونيچ، پزشك مسئول جراحي‌هاي جواد نكونام نتيجه اولين جراحي پيشرفته روي زانوي اين بازيكن در بيمارستان مركزي آگسبورگو را بسيار خوب و طبق پيش بيني‌هاي قبلي توصيف كرد.
جراحي اين تيم در حدود 75 دقيقه طول كشيده و ليگامنت منتهي به رباط صليبي نكونام، تا حدود بسياري بهبود يافته و ترميم شده است.
اين بازيكن ايراني پس از اين جراحي فوق العاده حساس، 5/4 ساعت تحت مراقبت ويژه بوده و سپس پزشكان اوساسونا، اجازه ملاقات وي را از پزشك آلماني و خصوصي وي يافته‌اند.
هواداران اوساسونا در گفت و گوي وب سايت اين باشگاه، جملات محبت‌آميزي براي نكونام نوشته‌ و بي صبرانه در انتظار بهبودي و بازگشت وي به تركيب هستند.
تا بعد دیاس

| یادگاری از مهدیه
      ..::ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می گرید::..
  شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۶ (۴:۵۵ ب.ظ)
سلام

خوبین؟چه سوالی

پنج شنبه خسته و کوفته تو خیابون از جلوی یه مغازه رد شدم تلوزیونش نشون می داد اخبار ورزشی شروع شده بود فشنگی تا خونه دویدم احساس می کردم این اخبار مهمه رسیدم خونه پریدم جلو تلوزیون که اعلام کرد: نکونام به علت پارگیه رباط صلیبیه زانویه راستش تا حد اقل ۶ ماه نمی تونه بازی کنه یه هو ماتم برده بود اه از نهادم بلند شددو دستی کوبوندم تو سرم اِ... اِ... دیدی چی شد؟ یه لحظه فکر کردم شاید اشتباه شنیدم و ۶ هفته س نه ۶ ماه تله تکس صفحه ی ۲۰۹  هم همینو نوشته بود باور نمی کردم ای خدا چرا اینطور شد؟

زیگاندا واقعا ناشی گری کرد اون نباید بعد از فقط یه روز تمرین نکو رو تو بازی می اورد ۲ شنبه بازی ۳ شنبه مصدومیت حالا اقای زیگاندا از بهترین بازیکنش محروم می شه و ما هم از ستاره مون

        

                 Nekounam, en el momento de la lesión 

اون دفعه که یه ماه مصدومیتش بود نکونام داشت از قصه دق می کرد حالا دیگه خدا کمکش کنه

 

 

ان روزها رفته اند

ان روزهای خوب

ان روزهای سالم سرشار

ان اسمانهای پر از پولک

ان روزها رفتند

ان روزهای جذبه و حیرت

ان روزهای خواب و بیداری

گویی جهانی بود

هر کس ز تاریکی نمی ترسید

در چشمهایم قهرمانی بود

لیگ شروع شد لیگی که اس نداره لیگی که سبز نیس اخه دیدن داره؟ نمی دونین چه قد دلم واسه پاس تنگ می شه گاهی ارزو می کنم کاش فقط یه بار دیگه فقط یه بار دیگه پاس بود و من گل زدنشو می دیدم

همه از اس رفتن حتی اونی که می گفت پاس خونه ی منه هرگز از اینجا نمیرم خونه ش رو عوض کرده فوتبال حرفه ای یعنی اینکه بی رحم باش شاید جواد تنها کسی بود که هیچ وقت حرفه ای نشد وقتی که از المان پیشنهاد داشت تو پاس موند چرا؟چون پاس بهش نیاز داشت چون پاس رو دوست داشت اما نه فقط در حرف

دوستام می گن تو طرفدار تیمی هستی که وجود نداره؟ حقیقت اینه که پاس زنده س برای همیشه تو قلبمه کاش همه ی اینا خواب و خیال باشه کاش پاسم برگرده

        
 
145620.jpg

  بعد از تو تا همیشه

شبها و روزها بی مهر و ماه می گذرند از کنار هم

                         اما٬

پشت دریچه ها

در عمق سینه ها خورشید قصر های تو همواره روشن است

      فری

ببخشید که امروز غمگین نوشتم دست خودم نی

امید وارم تو اپ بعدی خبرای خوبی از نکو واسه نوشتن باشه

تا بعد همه رو به ایزد می سپارم

| یادگاری از مهدیه
      ...::یه ایران یه قهرمان::...
  یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۶ (۲:۲۷ ب.ظ)
سلام به روی گلت

مبعث پیامبر مهربونی به همه ی مهربونا 

   

مبارک!

خوبی جیدلم؟

اخ اگه بدونی من چه میزان در پوست خودم نمی گنجم خیلی خیلی خیلی زیاد خوشحالم اصلا دارم از خوشی می میرم

ای خدا جونم مرسی

شب پنج شنبه تمام مدت چشم به تلویزیون دوختم شاید یه فرجی بشه و مراسم رو پخش زنده کنن اما ...

صبح هم با ذوق و شوق ساعت ۶از خواب بیدار شدم تا اخبار ورزشی شبکه ۱ رو ببینم اما تا ساعت ۶:۳۰ خوابم بردساعت یه ربع به ۷ از خواب پریدم و دوباره خوابم بردساعت ۷:۳۰ بیدار شدم حرصم گرفته بود اما از اخبار ساعت ۹:۳۰ فهمیدم که توپ طلا ماله جی جی شده

وحید طالبلو به خاطر درخشش در ملتها و به خاطر اینکه در عرض چند دقیقه تیم ملی رو به خاک سیاه نشوند بهترین دروازه بان شد جی جی و اندو بهترین هافبک ها و جلال حسینی هم بهترین مدافع که خدایی حقش بود و بهترین حمله اولروم شد

ایران رو که گرفت ایشالا توپ طلای اسیا و بعد اروپا و بعد دنیا

برنامه این هفته ی ورزش از نگاه دو رو از اول تا اخرش نشستم یه ضرب المثل قدیمی میگه جواد ندیده از بازی استقلال و هنرمندان هم می ترسه خکایت منه به قولی دو بار از یه برنامه نیش نخوردم نشستم و همه ی چرت و پرتای قطبی رو گوش دادم و اخرش هم به مراد دلم رسیدم

جواد هم که جمعه پرید و رفت اسپانیا تا از سال قبل هم موفق تر باشه (ایشالاه   

 

 جواد نكونام به واسطه شركت در ميهماني فدراسيون فوتبال ايران و اهداي توپ طلاي ليگ برتر، اردوي آتن را از دست داده است. وي امروز وارد پامپلونا شد و به تمرين رسيد.
وي كه بابت سفر طولاني مدت خسته به نظر مي‌رسيد، بدون استراحت به زمين تمرين رفت.
ستاره ايراني اوساسونا در فصل گذشته نظر سيگاندا را جلب كرد و توانست در بازي‌هاي حساسي به عنوان بازيكن ثابت حضور داشته باشد؛ گل حساس او در جام يوفا هرگز از خاطره مردم پامپلونا پاك نخواهد شد.
جواد نكونام در جام ملت‌هاي آسيا يكي از بهترين‌هاي تيم ناكام ايران بود؛ ولي مثل باشگاهش اجازه نفوذ نداشت و بيشتر در خط دفاعي ايفاي نقش مي‌كرد.
كادر پزشكي اوساسونا براي چند روز اول حضور او در اوساسونا برنامه ماساژ، فيزيوتراپي و استراحت را تجويز كرده است.
جواد نكونام پس از 4 روز حضور در باشگاه بدنسازي وارد تمرينات فشرده خواهد شد؛ اما به حسب پيشرفت وي، اين مدت كاهش پيدا خواهد شد.

Foto

*من یه نظر خیلی عجیب خوندم از طرف دوستی که اسمشو ما همه بیادتیم مرسی که به یادمی اما شما کی هستی حتی یه کلمه از خرفاتونو نفهمیدم ۱۸ ضلعی چیه؟

این عکس رو هم نیگا کنین

   

جواد خیلی از مهارتاشو وقتی خداداد تو پاس بود از خداداد یاد گرفت

 

 

           

      لبخند مونا لیزا

 

چه خنده ی ملیحیموش بخوره تورو

 

| یادگاری از مهدیه
      ...ضد حال...
  دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۶ (۹:۴۷ ق.ظ)
سلام

قبل از هر چیز می خوام بگم چرا عنوانم ضد حاله به سه دلیل عمده:

۱- جی جی که اومده بود شبکه ۲ من ندیدمش ساعتای ۹ یا ۱۰ خوابیدم چون می خواستم ساعت ۴ صبح بیدار شم واسه همین رفتم کپه م رو گذاشتم صبح که رفتم سر کلاس مهسا(رفیقم) پرید بغلم گفت دیشب دیدیش؟ منم که مثه ماست وا رفتم خیلی حالم گرفته شده بود تا شب خود زنی می کردم تو رو خدا شانس کچل من رو میبینید؟؟؟اما غمی نیس به من می گن مهدیه بلاخره یه جایی دانلوودش رو داره اگه نبود از سروش می گیرم

۲-تو بعضی وبلاگا گفته بودم اپیدم اما ناپیدم مسئله خیلی ساده ست  میدونی من یه اپ عریض و طویل کرده بودم و کلی مطلب و عکس داشت که یه باره پریدخیلی حرصم گرفت به تلافیش کام رو از برق کشیدم که دیگه با من از این شوخی ها نکنه!

۳-یکشنبه سر کلاس یکی از بر و بچ گفت که دیروز نکو اومده بود شبکه خبر این دفعه واقعا دیوونه شدم واااااااااااااااااااااااااااااااای خدایا

  مهسا می گفت که جی جی خیلی خوشگل شده بود اما خوب مسئله اینجاست که نکو همیشه خوشگل بوده اما جدیدا یه چیز دیگه شده نه؟؟؟

جمعه هم که می خواد به سلامتی بره اسپانیا اینشالا که امسال بهتر از سال قبلش بازی کنه

سایت اوساسونا تو یه اقدام با نمک جواد رو به عنوان بهترین بازیکن سال ایران انتخاب کرده! واقعا مسخره ست که یه سایت خارجی واسه فوتبال وا تعیین تکلیف کنه این هم از مشکلات یتیمیه فوتبالمونه اما با این وجود جواد تو اسیا بهترین ما بود و انصافا حقه شه که تویه مراسم ازش تجلیل شه واسه نکونام ایران و اسیا کمه جی حتی می تونه تو جهان بهترین باشه

                   
144012.jpg

اخی چه غمگینه بچه...

تیم همدان(اون هیچوقت پاس نیست)از سرخپوشان دلوار ۴ تا خوردن و به معنیه کلمه لوله شدن اخییییییییییش جیگرم حال اومد

تا بعد دیاس

| یادگاری از مهدیه
      ؟؟؟؟؟؟
  یکشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۶ (۱۲:۴۷ ب.ظ)

 

خطیبی با این لبخندهاش حال همه رو می گیره حتی وقتی پنالتی رو خراب کرد لبخند می زد

سلام خوبین؟

من که دارم الان از پا در میام امروز ترم جدید کلاس فوتبال بود مربی هم حال کرده بود حال بگیره مارو حسابی دور زمین دووند اما به عشقه یه ربع بازیه اخر تمرین جون اسب می دویدیم خداییش منم اخرش یه چیزی میشما دیروز بازی کره و ژاپن رو نیگا نکردم در اتاقم رو وا گذاشتم که اگه گل زدن بفهمم اعصاب از دیدن کره ای ها قاطی میشه وقتی لی وون جائه رو که میبینم انگار یکی داره با کفش استوک دارم رو اعصابم گل کوچیک بازی می کنه کره فقط دو تا چیز داشت یکی گلر یکی دیگه شانس !

 

هافبك تيم ملى فوتبال كشورمان گفت: بازيكنى براى زدن پنالتى بهكره جنوبى طفره نرفت. «جواد نكونام»افزود: در اين دوره تيم بسيار خوبى را در اختيار داشتيم و هنوز در شوك حذف ايران از جام ملت ها هستيم. بازيكن تيم اوساسونا تأكيد كرد: با لياقت و شايستگى تمام با چهاردهمين دوره جام ملت ها خداحافظى كرديم. هنوز هم اين موضوع را نمى توانم باور كنم. نكونام درباره شكست ايران مقابل كره جنوبى و نزدن ضربه پنالتى در اين ديدار، اظهار داشت: از كادر فنى خواسته بودم ضربه پنالتى اول يا سوم را بزنم اما پنالتى پنجم را به من دادند. وى افزود: اين اتفاق تلخ براى ما رخ داده و در حاليكه مى توانستيم با شكست كره جنوبى جام قهرمانى را كسب كنيم اما به راحتى اين موقعيت را از دست داديم.

 

مهدوى كيا : قصد خداحافظى از تيم ملى را ندارم!

 

كاپيتان تيم ملى فوتبال كشورمان گفت: طى ۱۱ سالى كه در تيم ملى حضور داشته ام تيم فعلى بهترين تيمى بوده كه در آن حضور داشتم. «مهدى مهدوى كيا» اظهار داشت: تيم ما در مسابقات فوتبال جام ملت هاى آسيا عملكرد خوبى داشت. بيش از يكماه بدون كوچكترين مشكل در اردوى تيم ملى كنار هم بوديم. تيمى كه در مسابقات جام ملتها شركت كرد از ديد من بهترين تيمى بود كه طى ۱۱ سال حضورم در تيم ملى عضويت در آن را تجربه كرده بودم.وى ادامه داد: مسابقات جام ملت هاى آسيا براى ما تورنمنت خوبى بود كه متأسفانه درعين شايستگى از آن حذف شديم.كاپيتان تيم ملى فوتبال كشورمان با اشاره به ديداراين تيم مقابل كره جنوبى گفت: از نظر من كره تيم ضعيفى نبود، اين تيم ما بود كه خوب بازى كرد و برتر از حريف بود. در روزى كهمى توانستيم برنده از زمين خارج شويم از فرصت ها استفاده نكرديم تا بازى طبق خواست كره اى ها به پنالتى كشيده شود. مهدوى كيا در خصوص اينكه « چرا ضربه پنالتى دوم تيم كشورمان را در مصاف با كره جنوبى از دست داد؟» گفت: در زدن ضربه پنالتى شانس خيلى مهم است. گرچه قبول دارم پنالتى را بد زدم اما بدنيست بگويم زمين ورزشگاه ناهموار بود(عوامل دیگه ای هم مثه مگسها پشه ها و در و دیوار) و دروازه بان تيم كره هم زودتر از حد معمول از دروازه اش خارج شد(یادش رفته از تو اجازه بگیره). وى با تأكيد بر اينكه « تا به امروز ضربه پنالتى از دست نداده بودم(این اولیش)» گفت: به عنوان كاپيتان تيم و كسى يك ضربه پنالتى از دست داده است از كليه بازيكنان عذرخواهى كردم. هافبك ايرانى تيم فوتبال اينتراخت فرانكفورت تأكيد كرد: قصد خداحافظى از تيم ملى را ندارم(معلومه تو از اون پوس کلفتایی) و همچنان با اين تيم ادامه خواهم داد.

 

 

بوستانى : من نخواستم طالب لو بازى كند

مربى دروازه بانان تيم ملى گفت: در بازى مقابل مالزى، مخالف حضور طالب لو در زمين بودم. «كريم بوستانى» در خصوص عملكرد دروازه بانان تيم ملى در مالزى اظهار داشت: عملكرد رودباريان در جام ملت ها مناسب بود و فقط در بازى با چين ضعيف عمل كرد كه آن هم تحت تأثير شرايط بود. وى در پاسخ به اينكه چرا در بازى مقابل كره جنوبى، طالب لو براى مهار ضربات پنالتى انتخاب شد، بيان كرد: در تمريناتى كه قبل از آن ديدار انجام داده بوديم، طالب لو فوق العاده آماده نشان داده و ۱۸ ضربه پنالتى را مهار كرده بود. اين تعويض كاملاًً تاكتيكى بود. بوستانى در خصوص اينكه طالب لو قبل از ورود به زمين بدن خود را به خوبى گرم نكرده بود، توضيح داد: نمى خواستيم او مقابل چشمان رودباريان خود را گرم كند به همين دليل وحيد را داخل سالن برديم و با توپ بدن او را آماده كرديم. وى اظهار داشت: من با بازى كردن طالب لو مقابل مالزى مخالف بودم چون فكر مى كردم با اينكار روحيه حسن رودباريان متزلزل مى شود و او به عنوان دروازه بان اول تيم ملى احساس مى كند جايگاهش به خطر افتاده است.

 

نکونام: کسى‌ از پنالتى‌ زدن‌ امتناع‌ نکرد

 

امير قلعه‌نوعى‌ با اظهارنظرش‌ بين‌ ملى‌پوشان‌ سؤ‌تفاهم‌ به‌ وجود آورد. سرمربى‌ تيم‌ملى‌ با جمله‌ «بزرگان‌ نخواستند پنالتى‌ بزنند» حرف‌ و حديث‌ بسيارى‌ به‌ وجود آورد.

جواد نکونام‌ پنالتى‌زن‌ اول‌ تيم‌ملى‌ در اين‌ باره‌ گفت: هيچ‌ کس‌ از زدن‌ پنالتى‌ امتناع‌ نکرد و گفتن‌ اين‌ حرفها هم‌ درست‌ نيست‌ چون‌ به‌ هر حال‌ همه‌ از باخت‌ ناراحت‌ هستيم‌ و بايد به‌ فکر آينده‌ باشيم، حالا چقدر مهم‌ است‌ که‌ من‌ پنالتى‌ زدم‌ يا نزدم. داستان‌ آن‌ بازى‌ تمام‌ شد و بايد به‌ فکر روزهاى‌ بهتر بود، روزهايى‌ که‌ مى‌تواند تلخى‌ اين‌ شکست‌ را به‌ فراموشى‌ بسپارد.

 

تا بعد دیاس

 

 

| یادگاری از مهدیه

کدهای خفن جاوا اسکریپت

JavaScript Codes

">
design : imjava