رو قلب ما نوشته جواد سلطان عشقه
en los corazones había estado escrito: javad es señor de amor
      سلام من به تو یار قدیمی منم همون هوادار قدیمی
  چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۵ (۱۱:۴۳ ب.ظ)
با عرض سلام خدمت دوستان

داشتم کامنتا رو بعد یه قرن میخوندم (احتمالا باز یه 6 سال دیگه اپدیت بشه!)

خوب گایز بگین ببینم چه خبرا؟اون فنچ منچای 15 و16 ساله ها الان واسه خودشون خرسی شدن. دافی شدن. بله دیگه.

از این بگم که این پیر پسرم بچه دار شد سر و سامون گرفت ادم شد اخه مگه میشه مگه داریم چار صباح دیگه هم بچش قد فیل میشه ایشالا ماشالا

نتیجه اخلاقی: در هر سن و شرایطی که هستی به معجزه ایمان داشته باش این ادم شه یعنی من نشم؟

حالا این بح.. {}|":»«ــآآۀَُُِِّةيژژؤإإأء<> (ببخشید دنبال کلید س سه نقطه بودم  ش نه و اون یکی دیگه س (تو روحت فردوسی جان . این فردوسی فر فری نه اون یکی دیگه!!!!! )پیداشم نکردم اخر . اصن چی داشتم میگفتم ... اها به پدر و مادر خود نیکی کنید! نه نه اها بحس بشه نشه رو بیخیال بشیم 

نکته کنکوری: سعی کنیم که از کلمات س سه نقطه دار استفاده نکنیم

راستی هر کی خواست تو پیام پرایوت کامنت بذاره ایدی اینستا شو تا فالوش کنم

من برم که اختراعاتم عقب می افته

نکات پایانی:

1///اینجا دقیقا واسم مثه همون عروسک قدیمیمه که با احتیاط ازش مراقبت میکنم . انگار که بخوام چیزیو که حالا از دست رفته رو نگه دارم. اره بعضی چیزا ارزش نگهداشتن دارن 

2/// دکمه ث رو هم پیدا کردم (از کشفیاتم همیشه گفتم!!!)

| یادگاری از مهدیه
      ++++اخبار جدید لیدی گاگا و نکونام+++++
  چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۰ (۱۲:۵ ب.ظ)
نه حتی سلام نمی کنم اخه عجله دارم باید بگمممممم

مبارکککککککککککککککککککککککککه همتون به این وبلاگ برای قر دادن دعوتین اره جی جی ما هم دوماد شد....

عروس هم کسی نیست به جز..... به جز.... به جزززز

این خانوم:

http://www.newses.us/wp-content/uploads/2011/09/Lady-Gaga-The-Fame.jpg

 

بزن به افتخارششششششششششششششش

جی جی ۶ماهه که تقریبا عقد کردن اما طبق گفته خودش نمی خواد مجلس عروسسی بگیره از لو رفتن عکساش می ترسه.

انگار این خانوم چندباری هم با هم اسپانیا رفتن

اسمش عادله ست قد حدود ۱۶۷ چشم مشکی تریپشم تریپه ایران بیوتی....!!!!

انگار بعد این عروسی اختلافاتی تو خاندان نکو ایجاد شده و همرو به هم ریخته این لیدی گاگا!!!!

ایشالا که ختم بخیر شه و این دو تا قناری عاشق بتونن بال به بال هم بپرن

 

می خوام اینجا اگه سعیده وبلاگم رو مثه قدیم خوند بهش بگم که تلش رو برام تو نظرات بذاره و بدونه که خیلی دوسش دارم

 

| یادگاری از مهدیه
      اگر دیدی جوادی بر درختی تکیه کرده...بدان عاشق شده و ...
  شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۹ (۳:۲۹ ب.ظ)
El Reyno de Navarra está listo para el reto. RETA Patrocinador Oficial de Osasuna, RETA Osasuna taldearen Babesle Ofiziala.
 
 
اقا سلام. چجورین؟ اگه منو یادتون رفته می خوام از خودم یه بیوگرافی بدم
اون منم همون بچه... ببخشید اشتباه شد! من منم اصلا ولش کنید!
اون بالا یه شمشیره که تو صفحه اول سایت اوساسونا بود داشتم فکر می کردم این شمشیر که نماد شمشیر ایکس کالیبره چه ربطی به اوساسونا داره
احتمالا منظورشون اینه که هرکی اوسا رو از رتبه ۱۵ نجات بده صاحب همون شمشیره...
خلاصه تو ااین شلوغ پلوغیا اومدم که باز بگو من هستتم
کلی مطلب هست که دلم می خواد بگم اما راستش نمی دونم الان زمانشه یا نه.خیلی وقت بود که دلم می خواست این حرفا رو بگم.پارسال که اپ می کردم گاهی می گفتم که دلم می خواد خیلی حرفا رو بزنم :
تو این مدت که نبودم کلی اتفاقای رنگ و وارنگ گاهی بد گاهی خوب افتاد اما متاسفانه اتفاقای بد بیشتره
امسال با کسی اشنا شدم که دوست داشتم ماجراشو براتون تعریف کنم
ماجرای خیلی از دخترای ایرانیه.
فعلا اونو بی خیال تا می خوام یه کم حرفای خاله زنکی بزنم!!
خاندان نکو امسال سال خوبی داشتن: حونه ی جدید ماشینای جدید و کلی ماجراهای هیجان انگیز جدید
ماجرای ازدواج جواد خان و حتی اونجور که شنیدم ازدواج محسن خان!!!
گویا مامان پولاد زره بعد مدتها جستجو از طریق یک اشنای حانوادگی یه دختر خوشگل و پولدار از یک حانواده ی خوب رو واسه پسرش پیدا می کنه...با کلی اصرار و خواهش و تمنا جواد رو می بره تا دختره که اسمشم مریمه ببینه.یک مجلس معمولی معارفه!نه کاملا خواستگاری واقعی!احتمالا بدون سبد گل و شیرینی
خلاصه اقا جواد وقتی مریم رو می بینه ازش خوشش میاد!چون فاکتور خوشگلی رو به حد اعلا داشته+پول و پله!دیگه از خدا چی می خواد!اونجور که شنیدم مریم حتی اسم جواد نکونام رو هم نشنیده بود و دودل و مردد بود!جواد هم چندبار  با مریم تلفنی صحبت میکنه!مریم میره دنبال امار گرفتن احوالات جواد خان!گویا خودش افتاب مهتاب ندیده بوده و همسری  مثل خودش می خواسته!خلاصه یکی از اعضای باند مخوف نکو به پست این خانوم می خوره!منم سپردم که کاملا دست به افشاگری بزنه و خودش و به دام نندازه! اونجور که شنیدم خیلی دختره ماهی بوده...خلاصه جواد وقتی با کم محلی مریم روبرو میشه به مامیش میگه بیخیاله مریم.انگار که نمی خواد !! و جواد خان اولین شکست عشقی زندگی شو تجربه می کنه!!
 
وقتي قرار شد در كشور جواد نكونام ميزبانش باشيم، اين ميهماني را با حضور هنرمندي برگزار كرديم كه او هم از بازيگران جوان سينماي ماست. لژيونر شدن سينماگران ما به خصوص سينماگران زن ما، با توجه به شئونات اسلامي و فرهنگي ما امكان‌پذير نيست و اگر اين امكان فراهم بود، ليلا اوتادي هم دعوتنامه‌اي داشت براي بازي در فيلمي انگليسي و حالا دو لژيونر از دو ژانر مهم و تأثيرگذار روبه‌روي هم قرار گرفتند. با دو ستاره از همان دو ژانر در كنار هم نشستيم، تا درباره موضوع روز حرف بزنيم؛ فوتبال؛ اين بلاي زيبا.

 صحبت‌هاي ما هم از جايي شروع شدكه جوادنكونام گفت وقتي در اسپانياست فيلم‌هاي ايراني مي‌بيند و ما هم قاعدتاً‌ تعجب كرديم:

*آقا جواد، يعني واقعا‌ آنجا فيلم ايراني مي‌بيني يا به خاطر تعارف مي‌گويي؟

نكونام:‌ بله، وقتي كه مي‌آيم اينجا فيلم‌ها را تهيه مي‌كنم و با خودم مي‌برم، آنجا وقتي كه كاري ندارم فيلم‌هاي ايراني مي‌بينم.

*پيگير فيلم‌ها هم هستيد؟

نكونام:‌ بله، دنبال فيلم‌ها هستم. يك سايت هست كه فيلم‌هاي را مي‌توانم از آن دانلود كنم. آنجا سرعت اينترنت بالاست؛ به همين خاطر راحت‌تر مي‌توانم فيلم‌ها را بگيرم. بنابراين قبل از آنكه اين فيلم‌ها اينجا منتشر شود، آنجا از روي اينترنت مي‌بينم.




*اين چيزها را به خاطر خانم اوتادي كه نمي‌گويي؟

نكونام: (خنده) نه. راست مي‌گويم.

*ما باور نمي‌كنيم و مجبوريم امتحان بگيريم. آخرين فيلمي كه ديدي چه بود؟

نكونام:‌ فيلم جديدي كه با آقاي پورسرخ بازي كردند را نديدم، اما تعريفش را شنيدم. من CD را از اينجا تهيه مي‌كنم و مي‌برم، مخصوصا‌ً‌ وقتي بازيگران خوب قديمي يا بازيگران خوب جديدمان در آن حضور داشته باشند را مي‌گيرم مي‌برم.

*خانم اوتادي و با خودم عقب افتاديد، شما هم الان بايد از فوتبال بگوييد، يعني مجبوريد.

اوتادي: چرا مجبور باشم؟ من فوتبال را دوست دارم و خيلي وقت‌ها هم فوتبال مي‌بينم، به خصوص بازي‌هاي ملي را. يعني تقريبا اكثر بازي‌هاي ملي را مي‌بينم و بازي آقاي نكونام را هم در تيم ملي ديده‌ام.

 


*باشگاهي‌ چطور؟

اوتادي: همه بازي‌هاي پرسپوليس را مي‌بينم و البته استقلال را هم مي‌بينم و همين‌طور استيل‌آذين و تيم‌هاي خوب ديگر را.

*خانم اوتادي شايد خيلي در جريان ريز اطلاعات فوتبالي نباشي، بنابراين به شما بگوييم كه جوادنكونام دو، سه سالي هست كه ستاره اصلي فوتبال ايران است.

اوتادي: يعني ليونل مسيِ ايران است.(خنده)

*نه، چون مهاجم نيست و عقب‌تر بازي مي‌كند، نمي‌شود با مسي مقايسه كرد. در بين فوتباليست‌ها تعداد كمي هستند كه مي‌توانند الگوهاي خوب و مناسبي باشند و جواد نكونام يكي از آنهاست. كساني كه به همه رفتارهايشان توجه دارند، مي‌دانند همه دارند به او نگاه مي‌كنند و او بايد رفتار مناسبي داشته باشد. آيا نگاه تو هم به همين‌گونه است؟ از كي متوجه شدي كه قرار است يك ستاره باشي و بايد به همه رفتارهايت توجه داشته باشي؟

نكونام: موقعي كه آدم در يك شرايطي قرار مي‌گيرد، نمي‌تواند دنياي بيرونش را درك كند. شايد من همان زماني كه در پاس بودم، به عنوان يك مدل و الگو براي تعدادي از طرفداران فوتبال مطرح بودم، اما خودم اين را درك نمي‌كردم ولي الان ديگر مي‌توانم اين را حس كنم، چون به هر حال تجربياتي به دست آورده‌ام و بيرون از فوتبال به پديده‌هاي اجتماعي توجه كرده‌ام.

حالا حس مي‌كنم كه خيلي چيزها را بايد كنترل كنم. البته من از همان زمان سعي كرده‌ام به رفتارم اهميت بدهم و اين فقط مربوط به زمين فوتبال نيست، بيرون از زمين فوتبال هم همين است. من يكي از فوتباليست‌هايي هستم كه اصلا حاشيه نداشتم. هيچگاه دوست نداشتم در حاشيه باشم يا درگيري داشته باشم و بخواهم مشكلي را با مربي و بازيكن به وجود بياورم. البته پيش آمده كه مشكلي هم داشته باشم، اما همه اين‌ها ناخواسته بوده. الان هم آن روال را ادامه مي‌دهم و البته تجربه هم پيدا كردم. حالا چندين سال است كه نماينده فوتبال ايران در خارج از كشور هستم و طبيعتاً  علاوه بر آنچه كه بود، مسئوليت‌هاي ديگري هم برايم به وجود آمده است.

 



خانواده، فوتبال

*آيا از وقتي كه موفق شدي و ديگر فوتباليست مطرحي شدي، نگاه خانواده به فوتبال تغييركرده است؟

نكونام: خانواده من از همان اول فوتبالي بودند و وقتي كه فوتبال پخش مي‌شد، تمام كانال‌هاي ديگر را تعطيل مي‌كردند و فوتبال مي‌ديدند. پدرم خودش فوتباليست بود و در تيم شاهين بازي كرده بود و داداش بزرگ من در تيم بانك سپه بازي كرده بود، بنابراين خانواده‌ام كلاً‌ فوتبالي بودند و هستند. پدرم علاوه بر اينكه گفتم علاقمند به فوتبال بود، يك چيز مهم ديگر هم داشت و آن اينكه خيلي به اخلاق و رفتار خودش و ما اهميت مي‌داد. من اين مسأله را از ايشان ياد گرفته‌ام و اين همان چيزي بود كه ايشان خيلي تأكيد داشت.

 

كي گفته كه زنان مخالفند؟!

*خانم اوتادي برداشت كلي و اوليه ما اين است كه وقتي يك تورنمنت مثل جام ملتها شروع مي‌شود، زنان ضدفوتبال مي‌شوند.

اوتادي: نه! چرا؟! فكر نمي‌كنم اينطوري باشد.

*به هر حال ما اينطوري فكر مي‌كنيم، شايد به اين خاطر كه اكثر مردان در جوّ فوتبال قرار مي‌گيرند.

اوتادي: شايد بخشي از زنان جلوي اين قضيه موضع داشته باشند، ولي اين شامل همه خانم‌ها نيست.

نكونام: شايد در دوره‌‌هاي ديگر اينطوري باشد، اما در جام‌جهاني كمتر چنين چيزي اتفاق مي‌افتد چون فكر مي‌كنم آنها هم با علاقه فوتبال را پيگيري مي‌كنند.

*شايد به اين خاطر به اين نتيجه رسيديم كه غالب زنان اينگونه هستند و اصولاً‌ فوتبال يك ورزش مردانه است.

نكونام: در ايران مردانه است، البته الان خانم‌ها در ايران هم فوتبال بازي مي‌كنند.

*ولي نسبت تعداد آدم‌هايي كه به آن مي‌پردازند، قابل مقايسه نيست.

اوتادي: به هر حال فرق مي‌كند، اما فوتبال در بين خانم‌ها هم طرفداران  خودش را دارد. فكر مي‌كنم در سال‌هاي اخير گرايش خانم‌ها به فوتبال بيشتر شده كه اين هم به خاطر ايجاد تيم فوتبال بانوان است و هم اينكه به هر حال فوتبال جذابيت‌هاي خودش را دارد.

 

ستاره‌ها

*شما به عنوان يك بازيگر كه جزو بازيگران مطرح سينماي ما هستيد، نظرتان راجع به ستاره‌هاي فوتبال چيست؟ يك موقعي بين هنرمندان و ورزشكاران ارتباط‌هاي خوبي وجود داشت كه باعث نزديكي عوامل اين دو ژانر مورد توجه جوانان هم مي‌شد، اما الان اين اتفاق كمتر مي‌افتد.

اوتادي: فكر مي‌كنم اين وظيفه ما و همين‌طور از آن طرف، وظيفه ورزشكاران است كه اين همكاري را فراهم كنند و تا جايي كه ممكن است تبادل‌نظر داشته باشند. طرف سوم اين قضيه هم رسانه‌ها هستند كه ترتيب اين قضيه را بدهند. البته نسبت به آنچه خيلي قبل‌ترها وجود داشت، يك‌سري روابط و مسائل نمي‌شود وجود داشته باشد اما تا آنجايي كه ضوابط و قوانين موجود اجازه مي‌دهد خوب است كه اين روابط فرهنگي وجود داشته باشد، تا هر دو طيف از فكرها، عقايد همديگر بهره‌مند شوند. به هر حال اگر هنر رابطه بهتري با فوتبال داشته باشد، مي‌تواند روي آن تأثير مثبت بگذارد و همين‌طور ورزش كه در هنر، جايگاه خودش را دارد.

*هنرمندان راجع به فوتباليست‌ها چه فكر مي‌كنند؟ تلقي شما از يك بازيكن مثل جوادنكونام كه در خارج از ايران زندگي مي‌كند، چيست؟ مي‌خواهيم ببينم كه به نظر شما جايگاه جواد نكونام در چه جايگاهي نسبت به يك ستاره سينما قرارد دارد؟

اوتادي: قطعاً‌ اگر يك بازيگر مرد مي‌توانست برود و در يك كشور ديگر كار كند و موفق باشد مي‌شد مقايسه‌اي انجام داد، اما فعلاً‌ چنين شرايطي وجود ندارد و نمي‌شود چنين مقايسه‌اي انجام داد، اما جداي از اين مسأله كاري كه آقاي نكونام انجام مي‌دهد و حضوري كه در فوتبال اسپانيا دارد، باعث افتخار است. فوتباليست‌ها هميشه دست‌شان بازتر است و روابط بين باشگاهي در فوتبال راحت‌تر انجام مي‌شود اما در سينما اين روابط خيلي كمتر است.

*به نظر شما آيا اگر نظير موفقيتي كه آقا جواد به دست آورده را يك بازيگر به دست مي‌آورد، خيلي بيشتر روي آن تبليغ نمي‌شد؟

نمي‌شود گفت بيشتر يا كمتر تبليغ مي‌شد. آنچه مي‌شود گفت اين است كه در عرصه ديگري بايد ستاره ديگر تبليغ مي‌شد. فوتبال به نسبت سينما همگاني‌تر است و اصولاً مخاطبان سينما با مخاطبان فوتبال ممكن است فرق داشته باشند.ديروز داشتم با يكي از بازيگران جوان و مطرح صحبت مي‌كردم. ايشان مي‌گفت كه حالا فوتبال يك فرهنگ جهاني شده، اما در ايران اين اتفاق نيفتاده و هنوز سينماي ما سفير فرهنگي مهم‌تري از فوتبال است.

فوتباليست‌ها مهم‌ترند يا بازيگرها؟!

بعضي وقت‌ها كه با هنرپيشه‌ها صحبت مي‌كني، احساس مي‌كني كه خودشان را به نوعي رقيب فوتباليست‌ها مي‌دانند. البته اين يك موضوع عمومي نيست، اما به هر حال به نظر مي‌رسيد اين دو گروه كه با موضوع شهرت هم سر و كار دارند، خودشان را رقيب هم مي‌دانند.

اوتادي: نه فقط فوتباليست‌ها براي فوتباليست‌ها و بازيگرها براي بازيگرها، فكر مي‌كنم همه ما نماينده يك گروه فرهنگي هستيم و داريم چيزي را هم به مردم ارائه مي‌كنيم كه به هر حال كم يا زياد به نوعي وظيفه فرهنگ‌سازي را به عهده دارد. هر چقدر اين صميميت و دوستي بين اين دو قشر وجود داشته باشد، بهتر است تا اينكه رقابتي وجود داشته باشد. من اسم آنچه را كه وجود دارد هم رقابت نمي‌گذارم.

*اما وجود دارد.

نكونام: به نظر من هم اين احساس فاصله و رقابت وجود دارد.

اوتادي: بله، به هر حال يك چيزهايي هست و مخصوصا حول دو باشگاه معروف، يك‌سري جناح‌بندي وجود دارد، اما به نظرم لازم است آنقدر صميميت و همكاري و همفكري بين اين دو قشر وجود داشته باشد كه تأثير مثبتي روي جوانان بگذارد.

نكونام: اينكه اين رفاقت و همكاري وجود داشته باشد خوب است. من خودم هم چند دوست بازيگر دارم، اما خواه ناخواه اين رقابت وجود دارد، اما اين رقابت و مقابله را ماها به وجود نياورد. اين حالت را ديگران به وجود آوردند، نه ما.

اوتادي: به هر حال در جامعه همه جور شرايطي وجود دارد و نه تنها بين هنرمندان و ورزشكاران، بلكه بين فردفرد افراد جامعه چنين حس‌هايي هست، اما ما بايد تلاش بكنيم كه اين فضا وجود نداشته باشد و فضا بيشتر فضاي تعامل مثبت باشد.

نكونام: بله اين خوب است، اما علت اصلي اين قضيه بحث‌هاي حاشيه‌اي است كه خيلي وقت‌ها وجود ندارد اما ديگران به آن دامن مي‌زنند.

*آيا اين فاصله به خاطر اختلاف سطح فرهنگي فوتباليست‌ها و هنرمندان نيست؟

اوتادي: من اين را قبول ندارم. هم فوتباليست باسواد خوب، خيلي داريم كه نمونه خوب آن علي دايي است و هم اينكه اصولا اين قضيه مسأله چندان تعيين‌كننده‌اي نيست.

نكونام: سواد تحصيلات چيزي به شخصيت ذاتي انسان اضافه نمي‌كند. هر كسي اين چيزها را ياد مي‌گيرد و اين بيشتر بستگي به تربيت افراد دارد، نه به تحصيلات آن.

*منظورم سطح تحصيلات دانشگاهي نبود، بلكه بيشتر همان سطح فرهنگي افراد است.

اوتادي: من فكر مي‌كنم اگر هر كسي به رفتارهاي شخصي و اجتماعي خودش توجه داشته باشد، فضايي به وجود مي‌آيد كه همگي روي هم تأثير مثبت مي‌گذارند. ضمن آنكه وقتي فوتباليستي براي بازي به يك شهر يا كشور ديگري مي‌رود، با فرهنگ تازه‌اي آشنا مي‌شود و به نوعي دنياديده مي‌شود و اين ‌بارِ فرهنگي خوبي دارد. اختلافاتي اگر وجود دارد و من همانطوري كه گفتم چندان به آن اعتقاد ندارم، به خاطر سطح اجتماعي افراد دو گروه نيست. اين اختلافات در مورد همه كس مي‌تواند وجود داشته باشد. به نظرم معضل و مشكل همه اين چيزها خود ما هستيم كه نمي‌توانيم رفتارهاي مناسب و دقيق و درست داشته باشيم.

نكونام: بگذاريد من يك نكته‌اي را درباره درس نخواندن فوتباليست‌ها بگويم. از فوتباليست‌هاي هم‌دوره‌ من، محمد نصرتي، خود من، محرم نويدكيا، حميد عزيززاده و اكثر بازيكنان آن دوره كه با هم بوديم، به خاطر مشكلات فوتبال نتوانستيم درس را ادامه بدهيم. من خودم شش سال پيش دانشجو بودم اما وقتي كه رفتم امارات ديگر نتوانستم ادامه بدهم. محمد نصرتي رفت امارات، نتوانست. محرم نويدكيا رفت آلمان نتوانست ادامه بدهد. حميد عزيززاده، ابوالفضل حاجي‌زاده و سپهر حيدري ادامه دادند. سپهر در تيم نوجوانان با ما بود، اما چون در اصفهان بازي مي‌كرد توانست درسش را هم بخواند. علي دايي زماني توانست درسش را ادامه بدهد كه فوتبالش در اروپا تمام شده و برگشت بود ايران. من يادم هست كه ما در هتل لاله بوديم، او كتابش را مي‌آورد و آنجا درسش را هم مي‌خواند. شايد خيلي‌ها علاقه دارند و داشتند، به ادامه دادن تحصيل‌شان، اما نتوانستند.


*البته شايد يك نكته ديگر هم اين باشد كه فوتباليست‌ها معمولا از طبقات پايين‌تر جامعه هستند.

نكونام: بله، اين را تا حدودي قبول دارم. كسي كه فوتباليست مي‌شود، از بچگي از در كه وارد مي‌شود، كيفش را پرت مي‌كند گوشه‌اي و مي‌رود دنبال توپ. من خودم اينجوري بودم. من درسم بد نبود اما درسخوان هم نبودم. باباي من با اينكه خودش هم فوتبالي بود، ولي نمي‌گذاشت تكان بخورم. وقتي كه مي‌خواستم از در بيرون بروم تا در تيم منتخب مدرسه‌مان بازي كنم، كيف ورزشي را جلوي در، پشت ماشين بابام مي‌گذاشتم تا صبح كه مي‌خواهم بروم، يواشكي آن را بردارم و بروم تا پدرم نگويد هر روز مي‌رود فوتبال. البته اين را بگويم كه باباي من كسي بود كه خودش بيشتر از همه باعث شد كه من فوتباليست شدم. فوتباليست‌ها بيشتر توپ را دنبال كردند تا كتاب و درس را؛ چه در مدرسه و چه در خانه.

*البته اين را هم بگويم كه در بين بازيگرها هم آنقدر آدم تحصيلكرده زياد نيست و جداي از تحصيل آنها هم آنقدر باسواد نيستند، يعني سطح فرهنگي آنقدر متفاوت نيست. مي‌خواستم بگويم بيشتر تفاوت نوع تلقي از اين قضيه‌هاست تا اينكه سطح فرهنگي بالا يا پايين باشد.

اوتادي: اتفاقاً‌ من هم مي‌خواستم همين را بگويم. البته لازمه بازيگري اين است كه شما بخوانيد و بنويسيد و حداقل اين است كه شما فيلمنامه را بايد بخوانيد و طبيعتاً‌ يك سطح متوسط از فرهنگ و مواد را احتياج دارد، اما اين اصلا دليل بر اين نمي‌شود كه بازيگران ما آدم‌هايي فرهنگي هستند.

 

سينما مهم است يا فوتبال؟

*شما هر كدام در كارتان موفقيد و خانواده به شما افتخار مي‌كنند، بنابراين در خانواده نكونام فوتبال مهم‌تر از هنر است و در خانواده اوتادي هنر مهم‌تر، درست است؟

اوتادي: البته اين چيزي كه مي‌گوييد تا حدودي درست است، اما يك خواهر دارم كه استاد دانشگاه است و با سن كمش دكترا دارد، اما به شدت فوتبالي است و همه فوتبال‌ها را نگاه مي‌كند. او بيشتر وقت‌ها مرا ترغيب مي‌كند به تماشاي فوتبال. در خانواده ما هيچ كس به هيچ چيز موضع ندارد و هركس هر كاري را كه فكر مي‌كند درست است انجام مي‌دهد. به دليل آنكه پدر و مادر من فوق‌العاده روشنفكرند. در خانه ما هر كس دوست دارد فيلم مي‌بيند و هر كس دوست دارد كتاب مي‌خواند و اگر برادر من دوست داشت فوتباليست شود و استعدادش را داشت، پدرم قطعاً‌ از او حمايت مي‌كرد.

نكونام: در خانه علاقمند اصلي ما فوتبال است، اما پدر من ما را ترغيب مي‌كرد به درس خواندن. برادر بزرگ من معلمي را دوست داشت، رفت دنبالش اما بعدا شرايطش عوض شد و رفت دنبال تشكيل خانواده و راه زندگيش عوض شد. من رفتم دنبال فوتبال و طبيعتاً وقتي رشد خوبي داشتم كه توجه برادران كوچكم جلب شده به فوتبال. يكي‌شان ادامه نداد و يكي ديگر دارد ادامه مي‌دهد. در خانه ما هم فوتبال مهم بود، اما هر كس كاري را انجام مي‌دهد كه در آن استعداد دارد و فكر مي‌كند دوست دارد.

 


آيا به شما خوش مي‌گذرد؟

نكونام: وقتي حرفه‌اي نباشي واقعاً‌ به تو خوش مي‌گذرد، اما وقتي حرفه‌اي مي‌شوي شرايط خيلي سخت مي‌شود. من در اسپانيا شرايط حرفه‌اي دارم، اما وقتي در ايران بودم چون شرايط كاملا حرفه‌اي نبود واقعاً‌ لذت مي‌بردم و به من خوش مي‌گذشت. البته من چه در آنجا و چه وقتي در ايران بودم، هميشه به كارم توجه داشتم، اما به هر حال يادم هست كه بعضي وقت‌ها تا 6صبح پلي‌استيشن بازي مي‌كردم و ساعت 9 مي‌رفتم تمرين، اما اگر الان ساعت 3صبح را ببينم، صبح مي‌روم تمرين، مربي‌ام از همان راه دور مي‌فهمد چون آنجا يك دنيا حرفه‌اي داريم و نگاه به يك ورزشكار متفاوت است. در ايران شرايط فرق مي‌كند. در اينجا هم شايد يك ورزشكار به خاطر خودش، به خودش و حاشيه زندگي خودش توجه كند، اما نگاه كلي اينگونه نيست. بعضي‌ها اينجا به ورزش به عنوان يك منبع درآمد نگاه مي‌كنند و بعد تفريح.

*يعني در ورزش به جنبه‌هاي پول و شهرت آن نگاه مي‌كنند؟

نكونام: بله، كسي مي‌تواند به شهرت فكر كند كه طرز تفكر درست داشته باشد و حرفه‌اي فكر كند؛ آن وقت به شهرت هم مي‌رسد. نمي‌شود يك بازيكن، بازيكن خوبي نباشد و تلاش نكند و همان اول به شهرت آن فكر كند، وقتي كه حرفه‌اي باشد مي‌تواند به شهرت هم فكر كند. غير از اين دو، سه سال پول درمي‌آورد و بعد كم‌كم فراموش مي‌شود.

*خانم اوتادي، شما چطور؟ آيا در سينما هم لازم است سختي بكشيد يا بيشتر خوش مي‌گذرد؟

اوتادي: قطعاً‌ خوب است و لذت دارد، اما سختي‌هاي زيادي هم دارد. بازيگري هم سخت است و اين هم سختي‌ فيزيكي دارد و هم سختي روحي. در طبقه‌بندي شغل‌ها، بازيگري بعد از كار در معدن، دومين شغل سخت دنياست. اين يك استاندارد جهاني است و در ايران قطعاً‌ سخت‌ترين شغل است. در فوتبال بازيكنان فقط يك كار دارند و آن اين است كه بازي كنند، اما در كار ما، بايد 10كار را با هم انجام بدهيد. بايد حواستان به جمله‌اي كه مي‌گوييد باشد، بايد در كاراكتر نقش بروي، بايد حواست به صحبت‌هاي كارگردان باشد، با همه آن صحبت‌ها را پياده كني، بايد حواست به گريم و لباست باشد، بايد حواست به نور باشد؛ يعني بايد حواست به اين همه چيز باشد و اين قطعاً‌ فشار فكري زيادي دارد.

نكونام: فوتبال مصدوميت هم داردكه خيلي خطرناك است.

اوتادي: در بازيگري هم مصدوميت دارد. در بازيگري و سينما دو نفركشته شدند، فوتبال كه كشته نمي‌دهد. چندوقت پيش هم پوريا پورسرخ و ترانه عليدوستي نزديك بود خداي ناكرده غرق شوند.

*مي‌خواستم بگويم كه در سينما هم آن كس كه مي‌رود دنبال عوارض شهرت، زود فِيد مي‌شود.

اوتادي: قطعا، قطعا. هر كس چه در فوتبال، چه در سياست و چه در سينما دنبال شهرت باشد شايد آن را به دست بياورد، اما اگر به كارش متمركز نباشد هم آن شهرت را از دست مي‌دهد و هم اعتبارش و خيلي چيزهاي ديگر را.

*با اين شرايط آيا باز هم از شهرت‌تان لذت مي‌بريد؟

اوتادي: قطعاً‌ وقتي عاشق كارت باشي در هر شرايطي لذت مي‌بري.

*يك نكته ديگر در مقايسه فوتبال و بازيگري اين است كه عمر بازيگري در فوتبال كم است و عمر بازيگري در سينما زياد.

اوتادي: عوضش فوتباليست‌ها در يك سال به اندازه 10سال كار بازيگرها دستمزد مي‌گيرند(خنده).گل
 
| یادگاری از مهدیه
      ::بای بای تا های::
  شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۸ (۳:۵۸ ب.ظ)
سلام سلام

می دونم چشم درد شدین از بس که منتظر قدوم سبز و مبارک من بودین اخ ببخشید یادم نبود بعضی دوستان رو سبز حساس مثه گاوای اسپانیایی که رو قرمز حساسن! پس قدومم اصلا رنگ نداره خوبه؟

اقا ما اومدیم که از محضر دوستان واسه چند مدت واسم مرخصی رد کنید به جون خودم بعدا میام اضافه کار !!

مرخصی بدون حقوق...

ما فعلا که از کتابای پایه بیشتر نمی شیم هر چی بخوونی مثه باکتری زیاد میشن! حالا این درسای پیش هم از یک طرف...

خواستم نظرارو ببندم اما حیفم اومد خداییش...

یه جا باید باشه ادم حرفشو بزنه البته اگه جرم نباشه!

هست؟

اپ ویژه ی تولد جواد جون رو فراموش نکنید که می خوام بترکونم....

دوووووووووستون دارم کام بک سووووووووووون

 

Foto

گوگولی! هیشکی نمیاد لپتو بکشه؟؟؟ فکر نمی کنی از سنت گذشته!

 

Foto
چقد شبیهه قدیسا شدههههه
| یادگاری از مهدیه
      ::با رويش ناگزير جوانه چه مي كنيد!!::
  یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۸ (۱۲:۱۹ ب.ظ)

گیرم که در باورتان به خاک نشسته‌ام

و ساقه‌های جوانم از ضربه‌های تبرهایتان زخم دار است

با ریشه چه می‌کنید؟

گیرم که بر سر این بام

بنشسته در کمین پرنده‌ای

پرواز را علامت ممنوع می‌زنید

با جوجه‌های نشسته در آشیانه چه می‌کنید؟

گیرم که می‌زنید

گیرم که می‌برید

گیرم که می‌کشید

با رویش ناگزیر جوانه چه می‌کنید؟


خانوم سلام اقا سلام ایشون سلام شما سلام بابا سلام!

شطوووووووورین؟

امیداوارم خوب و خوش خرم باشید!

امروز اومدم که کلی با هم حرف بزنیم!

 

راستشو بخوای اول می خواستم بشینم کامنتا رو بخوونم و جواب دوستان گلم رو بدم اما خوب دیدم که شما خودتون نظر می ذارید خودتون جواب می دین دیدم چه بهتر! ما هم که کلا دنبال میون بر هستیم!!

عجب دنیای غریبی شده ها!

خیلی واسه من یکی سخته که ببینم یه نفر تا همین چند ماه پیش چنان در وصف کمالات و جمالات جی جی سخنها سر می داده حالا میاد و هر چی لایق خودش و امثال خودش هست رو به پسر مردم نسبت می ده!

میام می گم چرا ابروی مومن رو میبری مگه از خدا نمی ترسی میگه من که چیزی در مورد پرونده ی فساد جواد نگفتم!!! یکی نیست بگه اخه مومن تو که همین الان داری میگی! می خوای چی رو دیگه تعریف کنی؟؟! استفاده از همچین کلمه ای خودش یه دنیا معنا و تفسیر رو تو ذهن خواننده میاره! فاسد تویی و امثال تو که امیدوارم خدا رو سیاهتون کنه! (از اون نفرینای حاچ خانومی بودااااااا!)

ببین جوجو جون تو هنوز کوچولویی وقتی یه کم قد کشیدی بزرگ شدی تونستم ببینمت بیا اینجا واسه من جیک جیک کنه! در اون حد نیستی که جوابتو بدم! حالا می خوای باز بگو کم اوردی! نات مایند!

جدیدا دیگه عادت کردم هر کی حرف رایگان زد من فقط بهش بخندم! نمی دونین چه شگرد کار سازیه! طرف تا کجاش می سوزه!

عزیزم مجبور نیستی در مورد چیزی که نمی دونی اظهار نظر کنی! روز قیامت ازت می پرسن! روزی رو می بینم که به خاطر تهمتایی که زدی با زبونت از هفت طبقه ی اتیش اویزون بشی اون موقع ببینم می تونی زبون درازی کنی! اخ راستی یادم نبود تو پیروی دین حضرت محمودی«لعن الله علیه!!» جناب عالی هاله ی نور دوری!! روی من سیاهه!

تو خیلی سرت واسه کل کل درد می کنه اینجا جاش نیست! اگه چشمای کورتو واز می کردی میدیدی که وبلاگ در مورد شخص شخیص جناب نکو جونه! بیا تو چت اونجا حرفتو بزن! مثه ترسو کامنتاتو تاییدی نکن!! من یه دونه کامنت رو هم پاک نمی کنم! هرکی هم بگه پاک کردی بلانسبت شما احمدی نژاده!!

بیا تو چت بینم تو چی میگی حرف حسابت چیه که البته بعید می دونم داشته باشی! البته اگه دلشو پیدا کردی!

جوجو این جماعتی رو که می بینی همگی سرشون درد می کنه واسه اینکه بخندن حالا اگه دوست داری مضحکه بشی بیا...! (اقا یه صلوات بفرست دعوا رو ختم کن!)

اقا من همچین هوادارایی رو از این به بعد می خوام از ارث و میراث محروم کنم اره دیگه می خوام اسمشون رو از شناسنامه وبلاگ خط بزنم!

الهی بگردم تو رو جواد که چقدر مظلومی! الهی بگردمت که همچین هوادارای نقطه چینی داری!!

طرف میاد واسه ما از پرونده ی فساد حرف می زنه حالا یارو تاحالا از شعاع 1 کیلومتری دادگستری رد هم نشده!

طرف میاد از دماغ گنده ی جواد حرف میزنه! من موندم اخه اون چند سانت ناقابل دماغ جواد جای تورو تنگ کرده که به اون گیر میدی!؟ اصلا یکی نیست بگه دماغ جواد چه ربطی به سیاست و جناب مهندس موسوی و محمود داره؟! من هی نمی خوام از اوصاف جمال انجلیا احمدی نژاد بگم شماها دهنم رو باز می کنید!!! دماغ جواد اگه گنده ست دماغ محمود دیگه پس دماغ فیله!! (اقا فیله: احمدی نژاد خودتی!! واسه چی فحش میدی!!) اها بیا به فیله هم برخورد! پس دیگه خواهشا در مورد دماغ جی جی اظهار نظر نکنید! اما اگه خواستین دکتر سراغ دارم واسه جراحی زیبایی هم واسه دماغ افساید محمود جونتون هم واسه دماغ سوخته ی خودتون...!

یکی گفت که تو برو اول یاد بگیر محصولی رو چطوری می نویسن بعد بیا حرف بزن منم قول دادم واستون تو اپ اینده ام یه ماجرا رو تعریف کنم! جالبه تو این مدت هیشکی لام تا کام نمی گفت تو داری اشتباه می نویسی! و این واسم خیلی عجیب بود!با وجود اینکه من تا یه حرف رو اشتب تایپ می کنم همه بهم می گن مهدیه جون برو دوباره اول دبستان رو پاس کن!

اوایلی که اومد سر کار همون اوایل دوره نهم بود اونجا بود که داد همه در اومد: جنای اقای دکتر احمدی مگه شما نگفتین می خوای با مفاسد اقتصادی مبارزه کنید؟ مگه شعارای قشنگتون رو که گفتین با قاچاق و دزدی نفت مبارزه می کنید رو فراموش کردی؟ پس این محصولی که خودش مافیای نفت هست چیه اوردینش تو کابینه اونم واسه پستی مثه وزارت نفت (اوه اوه چه شود!!!) اونقد سر و صدا که بلاخره ایشون برکنار شد و همونجا اگه یادتون باشه رد صلاحیت شد! اما نمیشد که نونی که محصولی به محمود قرض داده بود رو پس نده! اخه جناب محصولی هزینه تبلیغات دوره قبل ایشون و صد البته این دوره رو پرداخت کرده! عاشق چشم و ابروی محمود که نشده! یه جور سرمایه گذاری کرده دیگه!!

گذشت و گذشت تا اینکه بعد جریان کردان و گندی که بالا زدن محصولی رو جای اون اورد! اون روز تو اخبار داشت صحن مجلس رو نشون می داد بحث بحثه محصولی بود از اون طرف یه اقای روحانی به نام نکونام بلند شد و کلی از انقلابی بودن و فداکار بودن این جناب داد سخن در داد! اقا منم شستم خبر دار شد که ایشون نماینده ی مردم محترم و دوست داشتنی گلپایگانه!!!

از چند جا خواستم امار دقیق این محصولی رو درارم اما نشد تا اینکه با یه نفر صحبت کردم که می تونست این کارو واسم بکنه اما نگو این اقا موقع حرف زدن با من سمعکشو نزده بوده! واسه همین محصولی رو محسونی می شنوه یادمه که چند بار هم گفت چی؟ چی؟ منم چندبار دیگه تکرار کردم که محصولی!! ایشون هم میره و اماره محسونی رو در میاره! تو بنیاد شهید ایشون کار می کنن و گویا جانباز 70 درصد هستن و ترکش هم تو بدنشون دارن! وقتی امارو میده خیلی تعجب می کنم اخه قیافه ی این اقا به روباه مکار و اقا گرگه و ... می خوره الا به یک جانباز 70 درصد و فداکار!! منم با داداشم که تو انگلیس زندگی می کنه صحبت کردم کلی خندید و برام امار همه چیز محصولی رو گفت! داداشم هنوزم به شوخی به محصولی میگه جناب محسونی!

برام ازعکسهای قصری که تو تهران داره تعریف کرد و... برام تعریف کرد چطور یه ادمی که 1000 تومن قبل انقلاب تو جیبش نداشت سر از کاخهای میلیاردی در اورد...

وطن من روز خوش نداشته نه امروز نه روزی که از مرزهای چین تا مدیترانه و مصر پهنا داشت نه حتی اون موقع که ایران واسه خودش برو بیایی داشت اون زمان یه شیر درنده بودیم حالا یه گربه ی خوابیده! حتی اون زمان هم وطن من غم داشت اما هیچوقت داغ  خیانت و وطن فروشی رو رو تنش احساس نکرD8�% بمیرم واست وطن...

من اصلا از داریوش خوشم نمی اد تقریبا خواجه ی شیراز هم می دونه دلیلش اینه که با صداش حال نمی کنم در صورتیکه گاهی اهنگای خیلی قشنگی می خونه:

دوباره می سازمت وطن اگرچه با خشت جان خویش  ستون به سقف تو می زنم اگرچه با استخوان خویش

یه روزی یه روزگاری که خیلی هم دور نیست (تجربه ثابت کرده دور نیست فاصله ی عزت صدام تا ذلتش چند سال بود؟؟!) میبینم که یه مردی میاد این دفعه مثله مهندس دستاش خالی نیست... این دفعه ذوالفقار علی تو دستشه و قلب همه خائنها رو از سینه می کشه بیرون...  

ارزو می کنم خدا عمر من رو بگیره و بجاش از دوره غیبت منجی کم کنه! جون من اما ارزش نداره...!

حالا می خوایم بریم سر بحث شیرین خودمون ...

دعا کنید جواد اونجا انفلانزای خوکی نگیره! البته قبلش از دست هواداراش سکته نکنه!!

باز از اسپانیا پست پیشتازش می کنن واسه مامانش که بیا بچه تو جمع کن! البته من فکر می کنم قرنطینه بشه!..

وای وای وای...

خدا نصیب گرگ بیابون نکنه!

مسابقه ي پيام كوچووولوووي مااااه!

دي ريد ديريد ديريد ديريد

به نظر شما چرا جي جي نكو موهايش را كچل كرده؟! شما بايد عدد گزينه ي مورد نظر رو به شماره ي خودش پيام كوچولو كنيد! لطفا پس از دادن پاسخ انتظار دريافت بي ام و يا ويلا در شمال رو نداشته باشين!!!

گزينه ي اول: موهاشو كوتاه كرده كه سنش كم بشه تا واسش زن پيدا بشه! بختش وا بشه!

گزنده ي دوميش: نخيرم زن واسش زياده! اينكارو كرده كه پيلش نشن!

گزينه ي جوان: برو بابا اينم شد طرح سوال! تطفا سوال بعدي...

گزينه ي چهارميش: الان ركود اقتصاديه! پول نداره شامپو بخره!! اونجا هم كه شامپو تخم مرغي ندارن كه بخره!!

گزينه ي مونده به اخر هنوز!!: مي گن كچلا پيشونيشون بلنده مي خواد كه امسال شانس بيارن نرن ليگ محلات! خودشون كه فوتبال بلد نيستن!!!! (دور از جون جواد و مسعود!!)

گزينه ي شما: خوب شد حالا موهاشو زد! وگرنه مهديه سوژه واسه گير دادن نداشت!!

گزينه ي اخريش: هيچي بابا موهاشو فشن كرده بوده رفته داف بازي! گشت ارشاده اسپانيا مي گيرتش مجبورش ميكنن كچل كنه!!

به علت خيل بي سابقه ي حضور سبز شما(!) در مسابقه ي ماه پيش متاسفانه اين ماه جايزه نداريم!! در واقع كفگير خورده ته ديگ!

رمضان هم که شروع شد ان شا ا... خدا توفیق بده تا روزه هامون رو کامل بگیریم! جواد هم بتونه روزه هاشو کامل بگیره

یک مساله دیگه هم که الان وجود داره مطالب وبلاگ نگار هستش...

روابط من و این خانوم به دلیل دروغایی که داره می نویسه تیره و تار شده من دارم علنا می گم باز فردا کسی نیاد بگه نگار دوست توئه پس حرفایی که می زنه با تو هماهنگه! من چند بار بهش تذکر دادم که تو حق نداری حرفایی که من به عنوان یک دوست بهت اعتماد کردم و گفتم رو چپکی بیاد تو وبلاگت بنویسی به قول جواد اگه قرار بود بقیه بدونن خودم تو روزنامه ها به همه ی مردم می گفتم! (حالا اینجا چقد جواد جو بچه معروف بودن گرفتتش!!) نگار از این به بعد جایی تو وبلاگ من نداره من با دروغگو جماعت کاری ندارم! (میبینید چقدم رکم! مثه همشهریم خداداد! شاید دلیل اینکه اینهمه دشمن دارم صراحت لهجه و زبون بازی نکردنم باشه! بر خلاف نگار!)

اگر به من اعتماد دارید و اینقدر واسه من ارزش قائل بودین که 3سال تحملم کردین(الیته ضریب تحمل ایرانیا کلا زیاده! دلیلش اون 4 ساله که مثه فولاد ابدیده شدن!!) حرفایی که نگار میزنه رو باور نکنید چون حالا فهمیدم چرا یک ساله تمام داره سعی می کنه که با من دوست بشه! اما به صرف شهرستانی بودنم حق ندارن فکر کنن خرم! خرم. نه خرم! اه! منطورم اینه که خوش و خرم نه!! از اون خرایی که سوارش میشن! ایندفعه نتونستی سواری بگیری!

این حرفا رو زدم که داشت پرت و پلا می گفت و دروغ سر هم می کرد!

همین...

ما هم بريم درسمون رو بخونيم از مبحث شيرين مثلثات كه عاشقشم امتحان دارم!!!

بووووووس

باي باي


| یادگاری از مهدیه
      چنان قحط سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق...
  چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۸ (۱۱:۳۵ ق.ظ)
سلام به دوستای گل خودمون خوفیییین؟ خوشیییین؟ سلامتیییین؟

امروز به یه دل پر از گلایه اومدم اما نیومدم بگم به خاطر اینکه فلانی و فلانی نظرشون با من یکی نیست ازشون بدم می اد بر خلاف بعضیا!!! اومدم تمام گله هام رو فقط با یه بیت شعر بگم :

چنان قحط سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق!!

این شعر کتاب درسی سالهای دبستان بود اون موقعها شاید خیلی معنیش رو درک نمی کردیم اما از تمام اون بیتها همین بیت بدجور به دلم نشست و الان بعد اینهمه سال دوباره این بیت رو به یاد اوردم... اره قحط سالی عشقه قحط سالی معرفته انگار نسل ادمای عاشق و با معرفت از بین رفته هر کسی هم که نشونی از عشق و معرفت داشته باشه هزار و یک تهمت ناروا رو هم باید تحمل کنه!

دلم خیلی پره امه نمی گم به من ثابت کردن تو این دوره زمونه درد و رنج بقیه واسه دیگران بی اهمیته! همینقدر که شکممون پر باشه اخر هفته پول خوشگذرونی جور باشه هزینه ی درس و دبیرستان و دانشگاه تو حساب بابا جاش امن باشه و هر وقت به پول احتیاج داریم بابا بدون چون و چرا بده کافیه... از این دست ادما دور و بر من یکی که پره واسمون چه اهمیت داره که تو دنیا چه خبره

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد دوستی کی اخر امد دوستداران را چه شد؟!

من از دروغ خسته شدم که گفتم میر حسین من از فریب خسته شدم که گفتم میر حسین من از تحقیر خسته شدم که گفتم میر حسین من از غم مردم کشورم خشته شدم که گفتم میر حسین من خسته شدم ...

از همه ی چیزهایی که تا همین چند وقت پیش برام مقدس و محترم بود حالا که همه تو این روزگار قحط سالی خودشون رو نشون دادن من خسته شدم...

اره خیلی خسته شدم از کسایی که تا همین چند روز پیش ادعا می کردن هوادار جوادن و الان هرچی دلشون می خواد می گن...

اخه مسلمون تو اگه اینقد در مورد پرونده ی فساد جواد مطمئنی به کدوم قانون خدا ابروی یک مسلمون رو می بری؟! تنها فکری که میشه در مورد این دسته از ادما کرد اینه که کمبود توجه دارن!!!

من اینقد در مورد جواد اطلاعات دارم که بدونم چه جور ادمی هست جواد تو یک خانواده ی مذهبی بزرگ شده به این سن هم که رسیده اگه می خواد بره بیرون از مادرش اجازه می گیره و مادرش حتما باید بدونه کجا رفته و چی کار می کنه! جواد ادمی هست که نمازش رو ترک نمی کنه تو این دوره زمونه که خیلیا حتی بلد نیستن وضو بگیرن این خیلی حرفه! جواد ادمیه که هرجای دنیا هم باشه اعتقادات مذهبیشو فراموش نمی کنه این نشون از اصالتشه!

واسم جالبه کسایی در مورد جواد اظهار نظر می کنن که نمی تونن شلوارشون رو بکشن بالا!

تهمت زدن خیلی اسونه به این فکر کنید اون دنیا چی می خواین جواب خدا رو بدین!

حتی اگه جواد فاسد ترین ادم دنیا باشه اصلا به شماها چه ارتباطی داره این حرفای خاله زنکی رو کنار بذارید وقتی که موضوعی به شما ارتباط مستقیم داره میگین ما از کجا بدونیم کی با حقه! دوره دوره ی اخر الزمانه نا حق لباس حق می پوشه!! و تشخیص حق خیلی مشکله!! در حالیکه خودتون ته دلتون می دونید حق با کیه این حرفا رو می زنید! سوال من اینه حالا چرا اینقد راحت اظهار نظر می کنید؟ یعنی اینقد از خوب بودن خودتون مطمئنید؟؟ پس شماها از حضرت علی هم بالاترید!!

جواد رو ببخشید به بزرگواری خودتون به خوبی خودتون جواد رو ببخشید که عقایدش با شما متفاوته جواد رو ببخشید که بلد نیست ظاهر سازی کنه و دروغ بگه جواد رو ببخشید...!!!!

میان میگن جواد از اومدن احمدی نژاد ناراحته چون دوست نداشته مالیات بده! خوب دولت نهم دولت مبارزه با صاحبان زر و ثروته دیگه!! اما کسی نمیاد بگه اینا چرا از خودشون شروع نمی کنن؟ مگه جواد این پول رو از راه دزدی بدست اورده؟ مگه از تو خزانه ی دولت این پولا رو جمع کرده؟ مگر جواد از محسونی ملعون پولدار تره؟!!

مگه با یه مچبند سبز چه اتفاقی می افته که شماها اینقد ناراحت شدین؟ اینهمه کشته دادیم به هیچ جا بر نخورد! حالا از یه مچبند گله دارین؟

فرض کنید جواد یه مچبند پرچم ایران رو به دستش می بست... اون وقت همین حرفا رو می زدین؟...

خداوند روح تمام شهدای راه ازادیمون رو در ارمش ابدی قرار بده تا دنیا دنیاست ما از اینکشته ها خواهیم داد و برای خانواده هاشون از خدا طلب صبر می کنم

لیک پر غمگین مباش از این

ما همه هستیم و همدردیم

این تو تنها نیستی مثل تو بسیارند

گرچه این درمان دردی نیست

حتی دلخوشی هم نیست

لیک باز اینقد می دانیم تنها نیستیم اینجا

گر جوان و پیر

با تقصیر و بی تقصیر

یا سپید و سرخ یا زردیم

نیستی تنها تو من تنها

با همیم و با همه هستیم و همدردیم...

برای بر پا موندن جمهوری اسلامی دعا کنید من نگران حالشم این روزا به تنها چیزی که اهمیت نمی دن خونهای شهیدانمونه! خدایا به حرمت خون شهیدانمون کشور رو از فتنه ی زمان نجات بده حق رو اشکار کن و ما رو در اتش دیدار منجی مون نسوزان

ای مزدا!

منم که تو را می پرستم و از تو خواستارم: ناباوری و «ترمنشی» از میان برخیزد و خویشاوندان از خیره سری همکاران از فریب نزدیکان و یاوران از نکوهندگان رهایی یابند و جهان از رهبران بد بیاساید!!! (یسنه۴- هات ۳۳- اوستا)  

()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()

جواب کامنتها:

سعیده جون تو اگه دوست نداری به وبلاگم بیای هر جور راحتی اما من خوشحال می شدم بیای چون تو از دوستای قدیمی من و این وبلاگی یه جورایی شناسنامه شی!

اگر موسوی ترسو بود بعد انتخابات بی خیال می شد و می رفت کنار و بیخیال حقش می شد اما به خاطر اسلام به خاطر وطنش اینکارو نکرد از جون ادم چی با ارزش تره که گذاشت کف دستش اومد جلو؟

بهترین زمان برای هاپولی کردن بودجه ی دولت بعد انقلابهاست زمانی که همه چیز خر تو خره! موسوی اگر دنبال قدرت و پول بود بهترین وقت همون دوره بود که ابته با درایت مهنس ما اون دوره رو پشت سر گذاشتیم مهندس اگه دنبال قدرت بود این ۲۰ سال کجا بود؟ اگه دنبال پول بود چرا اینجوری اومد جلو و جلوی اون کسایی که محکم به تخت سلطنتشون چسبیدن وایساد در حالیکه می تونست خیلی راحت یه باجی بگیره از رهبره و بعد یه بیانیه بده که فلان و بهمان برین تو خونه هاتون!!!

میگی اگه امام هم بود تاییدش می کرد تو که خودت داری فتوا می دی دیگه به بودن امام چه احتیاجیه؟!

وعده ازادی؟! وقتی خاتمی اومد مشهد تو سخنرانیش می گفت که اومدیم برای ازادی ... ازادی اندیشه!! ازادی فکر!! این چیزا رو درک می کنی؟! موسوی گفت نباید مسائل فرهنگی رو پلیسی کرد گشت ارشاد هیچ فایده ی قابل توجهی نداره! مگه کاری داره جلوی اونا شالتو بدی جلو یه کم که رفتی جلوتر به لج اونا شالتو بدی عقبتر؟!

من از روی قیافه ی ادما فتوا نمی دم اگر هم ایشون روی عکسش کار کرده خوب کاری کرده کجای قانون نوشته که نباید همچن کاری کنه؟!!

میشه بگی کجا مانتو و لب تاب می دن؟ اتفاقا لازم هم دارم!!! دروغ از این شاخدار تر؟!!! هیچ می دونستی که بودجه  تبلیغات منفی احمدی نژاد تو این انتخابات از تبلیغات در مورد خودش بیشتر بوده؟؟؟

اما اگه دوست داشتی می تونم بهت ادرس اونجا هایی که گونی سیب زمینی می دادن رو بدم ادرس اونجاهایی که می اومدن دم در خونه ها و می گفتن شما چی کم دارین؟ و واسشون هرچی می خواستن می اوردم تو از یخچال و پنکه و گاز بگیر برو تا همه چیز! اینا رو از منبع موثق میگم و از کسی نقل قول نمی کنم!

انصاف و جوانمردی؟ جوانمردی اون بی غیرتا کجا بود وقتی دخترا مردم رو تو خیابون له می کردن؟ من دارم خیلی خودداری می کنم تا خیلی چیزا رو بگم مثه شما نیستم که بخوام اینجوری به مردم تهمت بزنم!

از اول تاریخ مظلوم داشتیم تا همین الان حسین سرور همه ی مظلوماست!

مظلوم اون طفل بی گناهیه که تو شکم مادرش گلوله خورد!! مگه اون از موسوی چه می دونست مگه اون احمدی نژادو می شناخت مگه بلد بود بگه الله اکبر...؟؟!!

سارا جان اینا هم انسانن خوبی ادم که به این حرفا نیست می شناسم چادر هایی که زیر پوشش فاطمه زهرا هزار کثافت کاری می کنن اینا لااقل بقیه رو فریب نمی دن با پوششون!

ان شا ا... که اونا بازم برم نماز جمعه تاهم خودشون اصلاح بشن و هم خیلیای دیگه!!!

| یادگاری از مهدیه

کدهای خفن جاوا اسکریپت

JavaScript Codes

">
design : imjava