رو قلب ما نوشته جواد سلطان عشقه
en los corazones había estado escrito: javad es señor de amor
      ::هوادار كو نشان از نكو ::
  یکشنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۷ (۱:۵۶ ب.ظ)

به قول بر و بكس سلام عسيسوم

و باز هم به قول بعضيا چه خبرا تو؟!

خوبببببي؟

در مورد گيل گيل بايد بگم ديگه در موردش زياد فكر نكنيد هر دفعه من ان بودم بچه ها ميومدن ازم مي پرسيدن مهديه گيل گيل يعني چي؟ دركش فراي مغز بشريه! منم ديگه سر كلاس شما از اين بحث از خارج كتاب نمي كنم! يادم نبود كه تو هوادار نكونامي (هوادار كو نشان از نكو!) اما خداييش روز به روز داري در جا مي زنيد! قبلا تا مي گفتم « و » فوري مي رفتي ولنجك و بر مي گشتي (!) حالا چي شده كه من هر چه در تلاشم تا بهت بفهمونم گيل گيل يعني چي ، ميشه نخودچي!

ياد محسن داداش جواد افتادم كه من دقيقا يك ماه داشتم رو مخش كار مي كردم تا بهش بفهمونم كه زنخدان يعني چي!!! اما بعدها بعدا به اين نتيجه رسيدم كه من در اصل وجود مخ اشتباه كردم! در واقع وقتي چند وقت پيش تو ازمايشگاه مخش رو تشريح كرديم به اين نكته پي برديم كه مغزش فاقد مخ است!(نكته كنكوري: بيماري ياد شده ژنتيكي نمي باشد!!)

اخبار رسيده از جمعي منابع شايعه پراكن از ورزشگاه اوساسونا دي ناوارا حاكي از اين هستش كه بعد از اخرين باخت اوسا در اين استاديوم هواداران خشمگين اوسا (تو: صندليا رو كوبوندن تو مغز داور؟ ) نه بابا پيرهناشون قرمز هست اما هواداراشون كه مثه هم نيست! اومدن شعار… (تو:مرگ بر امريكا سر دادن؟ و پرچم امريكا رو به اتش كشيدن؟ ) بابا تو با اين اي كيوت ابروي جامعه ي هواداري نكو رو به باد دادي كه! اومدن شعار دادن دِم دِرواسو مي دو اِس عِدس پولوس كاموچوس تيم توس بر دارو اِل بروس! (ترجمه ي مولف: دم دروازه مي دن عدس پلو كاموچو تيم تو بر دار و برو!!) جواد هم كه عدس پلو دوست نداره تو بازي بعدي كلي از خودش تلاش كرده و اوسا در برابر اسپانيول مساوي كرده! ( قهرمانان نام اوران دلاوران!) جامعه ي هوداري نكونام اين مساوي رو به عالم بشريت تبريك و تهنيت ميگه! اصلا به قول محمود بلدزر همه قهرمانن مهم تلاش بچه ها بوده! پس تو هم قهرماني برو حالشو ببر

اين چند مدت از اوسا خبر نمي ذاشتم اخه چي مي اومد مي گفتم؟ وقتي همه ش دارن مي بازن مگه مي اومدم ايضاً مي ذاشتم!

اما

اما

اما

اما طبق اخرين خبرها اسمون به زمين رسيده و اوسا در جام حذفي رقيبش رو كنار زده و صعود كرده حالا همگي دست دست دست بيا وسط... (قد بلند گيسو كمند دوماد تهرون ...!)

 بابا من هي مي گم جواد نمي خواد واسه بازي يوزارسيو بره باز تو بگو نه!

بيا تحويل بگير

روزنامه با جي جي مصاحبه كرده بود و جواد گفته بود: نامه ي سراسر مهر و عاشقانه ي زيزو رو خووندم و در حاليكه چشمانم اشكبار شده بود نامه ي زيزو رو ريپلاي كردم و گفتم: نوكرتم اقا زين الدين بخدا شرمندتم اگه يه وقت بيام علي اقا بر من خشم مي گيره و مثه مبعلي بايد بشينم تو پلي استيشن پيراهن تيم ملي رو بپوشم! چون بازي تيم ملي با هم همزمان شده و خلاصه اينكه جواد به دعوت زيزو رد داده و زيزو رو هم چسبونده به ديوار!

اره ديگه جواد گفته كه تيم ملي براي من ارجحيت داره ولي اگه يه روز اومدي اسپانيا يه زنگ بزن بيام باهم فوتبال دستي بازي كنيم!

جواد گفته بود كه اگه باقري شماره ي 6 رو بخواد با كمال ميل تقديم ميشه اخه من در زمان طفوليت عاشق بازي كريم بودم (من از طرف جواد از هواداران كريم خان بابت اين توهين معذرت مي خوام! جواد از گفتن اينكه من در زمان طفوليت ... هيچ غرضي نداشت! اخه هر جور حساب كنيم كه وقتي جواد بچه بوده و كريم فوتبال بازي مي كرده و حالا كه جواد فوتبال بازي مي كنه و هم كريم ، سن كريم خان سر به فلك مي زنه!!) 

اي بابا اين چند وقته هي داره از در و ديوار گيل گيل مي باره! اره ديگه ايران به رتبه ي 44 اومده و 4 پله صعود كرده (حالا دوباره قهرمانان دلاوران نام اوران!)

يادش بخير اون روزا كه ايران 15 جدول بود! و بالا تر از المان! ياد باد ان روزگاران ياد باد!

از همه بابت كامنتها سپاس فراوان دارم...

يكي از بچه ها كامنت خصوصي داده بود كه چي شد كه بر گشتي ما هم كه چيز پنهون نداريم (البته بغير از خيلي چيزا!) در ملا عام مي گم كه من فقط بخاطر كامنتهاي شما و خواهشاتون برگشتم و تا هر وقت شما بگي من هستم.

اقاي نكونام اعلام كردن جوايز برندگان خوش شانسي(!) كه در مسابقه ي ماه پيش شركت كردن همين روزها تشريف بيارن دم در منزل (تو: ولنجك؟) نخير اونجا كه رات نمي دن! دم در منزل پدري تشريف ببريد و جوايز خود را تحويل بگيريد اميدوارم از هديه خود لذت ببريد! در ضمن در هنگام شستنشون دقت كافي رو به خرج بدين تا يه وقت خداي نكرده جوراب ماركدار جوون مردم خراب نشه به ياد داشته باشيد اين هدايا تنها براي بو كردن و شستشو به شما تحويل داده ميشه (يه موقع جو گير نشين گاز شون بگيريد!) ان شا ا.. تا پايان سال جاري يك كدبانو به جامعه ي بشريت تحويل مي ديم! (طرح مشترك مهديه و مامان جواد جهت غني سازي اوقات فراغت!)

اگر در مورد وبلاگ نظري داشتين حتما كامنت بزارين حتما نظراتتون مهم خواهد بود (در مورد قالب وبلاگ، نوشته هام و ...)

بچه ها تو رو خدا ببخشيد كه چند وقته عكس نمي زارم سعي مي كنم از اين به بعد عكس هم بزارم از كامنتها هم خيلي ممنونم. روي گل همه ي دوستاي گلم رو از همينجا بوس بوس...

نطرتون رو در مورد مكالمات دو طرفه اي كه مي ذارم رو هم بگين

اينقدر من بدم اسماشون رو نمي زارن گمنام يعني چي؟ ادم ياد شهداي گمنام مي افته! حالا مي خواين يه حرفي بزنيد چرا از اينكه اسمتون رو بگيد مي ترسي؟

من اصلا با جواد كاري ندارم اون رو هم قبلا هم گفتم من ديگه جواد رو ... هم حساب نمي كنم جواد رو م تو قبر من نمي زارن كه من حرصش رو بخورم يه بار هم خواستم برم اما فقط به خاطر دوستاني كه تو شادي ها و غم با هم بوديم اين كار رو نكردم

اصلا جواد سيخي چند؟ اون فقط يه بهانه واسه اينكه من حالا كلي دوست خوب دارم! و من دوستام رو با هيچي عوض نمي كنم

مطلب بعدي اينه كه به شما سر سوزني مربوط نمي شه كه من چرا بهش زنگ زدم من اگه بخوام تو زندگيش دخالت كنم اندازه ي موهاي سرت از جواد سوتي دارم يه دونه ش كافيه كه همه ي ايران ازش زده بشه!

منم جلوي جواد رو نگرفتم كه چي كار مي كنه مامانش نمي تونه جلوش رو بگيره من كيم؟ من از جواد بدم نمي اد اما وبلاگ و دوستانم رو بيشتر از اون دوس دارم بايد بگم خيلي بيشتر از جواد اقا!

شما هم بهتره اينجوري در مورد من قضاوت نكنيد لطف كنيد اپهاي قبلي رو هم ببينيد

جي جي تو اريا شهر فلكه دوم صادقيه يه مغازه ي لباس زنونه داره كه البته داداشاش اونو مي چرخونن

همه تون رو خيلي زياد دوست دارم

تا يه خبر گود از جواد

خدانگهدار

| یادگاری از مهدیه
      ::گیل گیل::
  سه شنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۷ (۲:۱۳ ب.ظ)
سلام به دوشتای جیگر خودمان

به به شما کجا اینجا کجا؟( تو: هیچی بابا داشتم می رفتم نون بخرم از این ورا رد می شدم گفتم بیام ببینم چه خبر اینجا!)

الان باز دوباره حتما یه علامت تعجب در حال قر دادن( تو: چه جوری؟ چه جوری؟ من: اینجوری اینجوری => ؟) بر فراز مغز مبارکتون به پرواز در امده که گیل گیل یعنی چی؟

خیلیها تون فکر می کنین اینم جزو فرهنگ لغات منه! و شاید فکر کنید گیل گیل بن ماضی برای کلمه ی جیگمله! الان یکی یه دونه فرهنگ لغة المعانی مهدیه رو تو جامیز باز کردین! اما میبینید که زهی خیال باطل! ایندفه سوالات از خارج کتاب طرح شده! اما سخت در اشتباهی! بله دیگه گیل گیل در حدود 7 یا 8 هزار سال پیش اواز شادی ایرانیها بوده! باز بگین تو چه جوری جام جهانی98 رو یادته!! دیدین که من قدمتی فرای تاریخی دارم!(نکته ی کنکوری: گیل گیل با کلمه ی گیگیلی (!) هیچ ارتباط معنایی ندارد!)

حالا چرا گیل گیل؟ زود بگو یالا

تو: فرارسیدن ناگهانی دهه فجر؟

چیییییی؟! خدا مرگم! بزار برم به امام خمینی بگم!

تو: نه نه خوب عید فرخنده ی سعید!؟

ببینم جناب هرودوت عزیز,اونوقت تو, تو خونه تون تقویم داری یا نه؟

تو: بابا من خودم تاریخ مدونم! تقویم سیخی چنده؟ خوب حتما تولد ممد رضا پهلویه دیگه؟!

خدایا خداوندا ما را و جمیع مسلمین را از بلا و فتنه ی اراذل اوباش دور بفرمااا… (جواد: امییییییییین! مهدیه: اخخخ این دیگه چی بود خورد تو ملاجم؟؟این آه جواد هم چه چیزه خفنیه!)

اوگی خودم می گم…

حاج اقا زین الدین از حاج اقا جواد نکونام برای… (تو: برای ختم صلوات؟؟!) نه برای موعظه و ارشاد! (تو: خوب تو که به زبان فارسی سلیس حرف می زنی جواد به حرفت گوش نمی ده اونوقت زیدان طفل معصوم و بی زبون که دیگه هیچی…)

میزاری من حرفم رو بزنم یا نه؟ (تو: نه!) باشه دیگه نمی خوام بخوونم هانی اینترنتو قطع کن (تو: بی جنبه! باشه بابا بگو!)

چی داشتم می گفتم؟؟ (تو… نگه کردن عاقل اندر سفیه! ) اها یادم اومد حاج زیزو از حاج جی جی برای شرکت در تیم زیزو و دوستان در مقابل تیم رونی و دوستان دعوت کرد تا این بازی که عوایدش رو به یوزارسیف! نه ببخشید یونیسف بدن تا به کودکان بی سرپرست بدن! گویا زیزو اومده در خونشون سر کوچشون (ولنجک نه! خونه ی اسپانیا!) و پس از کلی گریه و زاری که تو اگه نباشی می گیره نفسهام از جواد خواهش کرده که بیاد…اما وقتی از جواد پرسیدن تکلیف این جوون دلباخته چیه؟ میری واسه بازی یا نه؟ گفته: نوچ!

در این مورد گمانه زنی هایی شده بعضی بر این عقیه اند که:

جواد بعد اون قضیه ی شیرجه ی زیزو تو سینه ی ماتراتزی, مرعوب شده که نکنه بزنه منم لت و پار کنه به این دعوت جواب رد داده و گفته من بدون مامانم جایی نمی رم (اخه جواد اعصاب نداره ترسیده وسط بازی من رو با زیزو اشتباه بگیره و یه حرفی از دهنش بپره بیرون… زیزو هم که بدتر از جواد کلا اعصاب نداره این دفعه میزنه جلوبندی جواد رو پایین میاره!)

اما خود جواد دلیلی دیگه ای رو اورده:

اگه تیم ملی به من احنیاج داشته باشه که من نمی رم واسه اجنبی بازی کنم اصلا گور بابای زیزو علی جوون رو عشق است!

اخه بازی ایران هم 29 ابانه!

گیل گیل… گیل گیل… (تو: تو که باز داری به زبان ابا و اجدادی حرف می زنی! چی شده باز؟ عروسی جواده؟)

نه دیگه اونقد گیل گیل! خوب اخه جواد به عنوان بست ترین گلزن اسیا انتخاب شده!(تو: از در عقب پنجره جلو؟!) نخیر! چی داری می گی؟ شاید عجیبه که جواده هافبک دفاعی بهترین گلزن انتخاب شده والا هر چی باشه از ارش برهانی که توپاش روی اسکوربرد ازادی یادگاری می زاره یا از حتی  خود تو که خیلی بهتره!

با تمام این حرفا آیه که نیومده حتما فوروادا بست بشن مگه هافبک دفاعیا دل ندارن؟ اصلا جواد فقط خواسته با داداشش کل بندازه و به اقا مسعود گل زنی یاد بده!

از ای اف سی هیچی بعید نیست! این عجیبه که جواد امسال بست بازیکن اسیا نشده! اگه اومد هم پس فردا اومدن از من به عنوان بست بازیکن اسیا هم تقدیر شد یه وقت شوکه نشین تو رو خدا! این ای اف سی ذلیل مرده هر روز یه سوپرایز در جهت دق دادن ملت داره!

بجون خودم من یه روز می رم اون دانشمندایی که تو مالزی می شینن کلی از خودشون فکر تراوش می کنن از سر در ای اف سی اویزون می کنم!

ای اف سی اعلام کرده برای جمع اوری کمک های انسان دوستانه به مردم سیل زده ی مریخ(!) عنوانین بستهای اسیا رو میفروشه

ای اف سی در برابر اعتراضات خونین بکس هوادار نکو به خاطر خط زدن نکو  از لیست ای اف سی بیانیه ای را منتشر کردن: ماها به بلاتر درس میدیم اصلا اروپا رو ول کن بیا مغازه ی ای اف سیا (جواد: کجاست؟!) اره به دایی جایزه دادیم به اندازه کافی واسه همینم باز کردیم یه مغازه ی پفکی (ارایه: پفک مجاز از بهترین بازیکن اسیا باعبدالخفن کفن بازیکن برنده ی تیله ی طلایی سال پیش اسیا!!)ما ها الان بینهایت ریال داریم(ارز رایج عربستان!) مثه تو نمی ریم لیگ محلات اسپانیا!

 جوادِ اِ اِ ببخشید جواب مسابقه ی پیام کوچولوی این هفته رو اعلام می کنم تمام گزینه ها مورد صحیح می باشد!

متاسفانه هیچ کدام از هواداران دانشمند به این گزینه ی مستتر پی نبرده بود (دیگه هر روز داره سوالات منم مفهومی تر میشه!)

اما از اون جهت که نکو وری وری مهربونه گفته که امتیاز استشمام بوی روح نواز جوراباش رو به همه ی هواداراش (بجز نویسنده! که برنده ی کولی به پشت نکو دور ورزشگاه ازادی شده!) بصورت نوبتی اهدا می کنه لطفا سرش دعوا نکنید! چون نکو حالا حالاها فوتبال بازی می کنه و حالا حالا هم غدد ترشح عرق در سطح پاش بفعالیت جانانه ی خود ادامه می دن!

پس نگران نباش!

جواب کامنتها رو تو خود قسمت نظرات می دم

در ضمن جواد می خواد مامانش رو بیاره اونجا! روشم که غیرت داره دیگه! اخه میخواد مامانش رو افتاب مهتاب نبینه این مسعود هم که بد چشم!

اما دلیل اصلی ش اینه که جواد, اقا مسعود رو از خونه با یک شوت کات دار پرت کرده بیرون! اخه مسعود مسئولیت نظافت جورابای جواد رو قبول نکرده و شستن ظروف رو با سیستم چرخشی رو هم دو در کرده!

خلاصه جواد دیده ابش با مسعود تو یه جوب نمی ره دیگه

جواب افها رو هم زودتر از ایمیل می دم پس خواهر گرامی  جون خودم که نه جون خودش! اف بزارین! این یاهو میل من رو دق می ده تا ایمیل ارسال شه باید کلی فوت کنی کلی زیر لفظی بدی تا بگه میل سندد!

تا یه روز و یه خبر خیلی بهتر از کاپیتان

بابای

| یادگاری از مهدیه
      بزار دسستو ببوسم
  چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۸۷ (۶:۵۰ ب.ظ)
سلام

خوبی؟

چرا اینجوری نیگا می کنی؟

خوشتیپ ندیدی؟

خوب بشین تا صبح از چشمه ی جمالاتم سیراب شو!تو: تریپت (اعتماد به نفست!) منو کشته ترییپت منو کشته!

چرا چشات مثه توپ فوتبال شده؟ خوب دیگه نشد دیگه! تو: ای کوفته نشد دیگه! یه هفته نبودی حالا برگشتی می گی نشد دیگه؟ جواد اگه آقائه تو رو از سر در خونتون اویزون نمی کنه من که بلاخره این کار رو می کنم! جواد: کی همچین شایعه ای رو پخش کرده؟ من که بلاخره اویزونش می کنم!

وای خدا مرگم من چقد طرفدار دارم همه می خوان از در و دیوار اویزونم کنن! اصلا ده در رو! ما رفتیم! من تو این وبلاگ امنیت جانی ندارم! تو: خیلی خوب بابا! تو هم که یاد گرفتی تا تقی به توقی می خوره می گی می رم! حالا کاش بری دیگه بر نگردی! فقط داری من رو خون جیگر می کنی!

خوب حالتون چطوره؟ چه خبرا؟

اینقد تو این مدت به من اصرار کردین و گفتین یا تو یا هیچکس دیگه! منم که دلرحم برگشتم(تو: جون خودت فقط واسه همین؟!)

ای ناقلا باشه می گم

اگه گفتی یه جایزه پیش خودم داری

فکر کن...

اون دوگوله به جون خودم دکوری نیستاااا

بابا یه کم دیگه فکر کن اگه نفهمیدی خودم می گم...

خیلی خنگی به جون خودم

الهی من بمیرم برای جیگر کباب شده ی ماماناتون

اوگی خودم میگم

دیشب جای همتون خالی جی جی اومد به خوابم! (نیگا موهای تنم سیخ شده ها!)با چشمانی اندوهناک و گریان! م: سلام! ج: هوووم!(جواد تو خوابش هم سلام بلد نیست! اکشال نداره ایشالا که بچمون تا اخر امسال زبونش وا میشه بچه ها کسی تخم بلدرچین اعلا سراغ نداره؟!) م: چرا لب و لوچه تو اویزون کردی؟ من که دیگه وبلاگم رو بستم دیگه چی می خوای؟ ج: بخدا نادمم به چشمان اشکبارم بنگر؟ (جواد قیافه شو گربه کرد! بعد...) دلت میاد؟ م: جواد؟! ج: بله سرور؟ بزار دستتو ببوسم! م: چییی؟! اِوا خدا مرگم بده! تو نامحرمی! ج: خوب عیب نداره از روز چفیه بوس می کنم! (تو: حالا بلاخره اجازه دادی دستبوسی کنه؟ من: دیگه اینا رو که به تو نمی گم!) م: جوونی کردم خامی کردم بابا آیم ساری وری ماج!* (نکنه داره فحش میده؟!!)تو: اقا تو به  من فحش میدی؟ ج: بی ادب! م: اینقد فحش دادی که اخرش ترشیدی! ج: بابا ساری دیگه! م: هااا؟ با منی؟خدا مرگم عجب توهمیه ها!! ج: یس! اوه پیلینک آیسک میوز می! آیم چاکر! آیم نوکر! یو هّو اِ بیگ قلب! لارجر دن مای رو!* (نه بابا دیگه اونقدا هم که دلم بزرگ نیستش!)م: اصلا تو چرا انگیلیسی حرف می زنی؟ اینهمه پول دادی به معلم خصوصی! پس تعلیمات اون طفل معصوم چی شد؟ ج: خوب دارم در حد مغز تو حرف می زنم!اس دل مورنه شکسته دو! میشه مور بر کامینو برگردی جیدلیوس؟ ال مور ندارو صیفاسو توی جمیعو وبلاگیوسا  ال تو نی رفتیدو* م: خوب! ایول بازم بگو خوشمان امد! این قسمت رو خوب نخاروندیا! ج: خیلی خوب پررو نشو جنبه داشته باش! یالا بیا وبلاگت رو اپ کن وگرنه پروژه ی اویزون کردنت رو کلید می زنماا! م: هااا؟! عمرا! من همچنان بر مواضع پیشین خودم هستم! ج: مطمئنی؟ م: اره با قاطعیت کامل! ج: اوگی الان با چتر می پرم تو حیاط خونتون! اویزونت می کنم که عبرت همگان بشی! م: هااا؟ نه! خدا مرگم شما راحت باش من راضی به زحمت شما نیستم! الان هر چی فکر می کنم می بینم که خیلی هم بر مواضع پیشین خود نیستما! اصلا گور پدر تعطیلی! من غلط کردم! اصلا الساعه می رم اپ می کنم! ج: باریکلا! بدو برو تا نیومدم!

خلاصه اینکه دیشب جواد کلی اظهار ندامت کرد و گفت دیگه تکرار نمی شه! جاتون خالی دیشب کلی هندونه خوردم! اونم چه هندونه هایی یکی 6 کیلو وزن داشت! نمی دونم جواد این هندونه ها رو این وقت سال از کجا آورد! خلاصه مخم رو زد بیام بیا وبلاگ دوباره با قدرت ادامه بدم!

البته محققان همین دیشب به اثبات رسوندن خواب دختر از پایه و اساس چپه! تو گول این فضا سازی رو نخور!

اره دیگه جیگرای من! من اومدم تا 1000تا  مهر رو با هم تجربه کنیم!

* ترجمه ی مولف: جیگرم منو ببخش! من غلط کردم خوبه؟ بابا منو ببخش دیگه!

*ترجمه ی مولف: بله نفس من!!! اه ... تو رو به عزیزت منو ببخش! اصلا بخشش از بزرگانه! قلب تو از روی منم بزرگتره!

*ترجمه ی مولف: دل من رو نشکن عزیز دل بابا. میشه برگردی جیدلم؟ بین وبلاگا دیگه صفا نیست وقتی تو رفتی!

حالا میریم سراغ مسابقه ی پر هیجان پیام کوچولو! در این هفته باز هم اقای نکونام قبول زحمت کردن و جوایز رو تقبل کردن!

اجازه ی خرید یک عدد پیراهن و شورت ورزشی اوساسونا با شماره ی 6

دو عدد عکس برگردون با طرح نکوباسا( لقب جواد در دوران طفولیت در تیم محله! به معنای نکونام سوباسا بازیکن ارزشمند سالهای پیش تیم شاهین!)

هر چقد خواستی عکس و امظا

به تعداد فراوان کولی به پشت نکو دور ورزشگاه ازادی!

امتیاز استشمام رایحه ی دل انگیز جوراب نکو بعد از بازی بتیس! و شستنش!

پرسش مسابقه: به نظر شما دلیل علاقه ی ناگهانی جواد نکونام به کوتاه کردن موی خود در طول این یکی دو سال اخیر توسط این بازیکن کدام یک از موارد زیر می باشد؟

گزنده ی اولی: پشت سر گذاشتن دوران بحرانی بلوغ و از دست دادن میل به جلب توجه!

گزینه ی جیم: خوردن سر نکونام به لبه ی تخت!

گزینه جوان: کشیدن گوش جواد توسط پدر ایشان! و انقلاب درونی!

گزینه ی هنوز چند تا مونده به اخری: علاقه ی وافر خواهر دینی (!!!) جواد به زلف کوتاه!

گزینه ی اونا: ریزش موی جواد در طول دوران بلند بودن مو و دستور دکتر علفی جواد مبنی بر کوتاه کردن فوری مو ی خود!

گزینه ی اینا: نداشتن وسع مالی برای پرداخت هزینه های سرسام اور گلسر و تل!

گزینه ی یکی دیگه مونده به اخری: کشیده شدن موی جواد توسط رویا (برادرزاده ی جواد) پس از برگشت به منزل در صورت عدم گلزنی!

 گزینه ی به جون خودم این یکی اخریه: دور شدن نکونام برای دو سال از رفقای خفنش (نیکی!)

 شما باید عدد گزینه ی مورد نظر رو به هر شماره ای که حال کردید پیام کوچولو کنید!

در جواب اون جیگری که پرسید نمره ی فیزیکم رو چند شدم بگم که 25صدم بیشتر از نمره ی فیزیک جواد در دوران درخشان حضور ایشان در دبیرستان!ها ها حالا اگه فهمیدین!( تو: من که فهمیدم! ناپلئون و 25 صدم!!)

از لطفی که به من داشتین تو این مدت واقعا ممنونم

این اوسا با این وضع داغونش امسال نره لیگ محلات بخدا شاهکاره! خدا به ما جمعیت هوادار نکو صبر بده!

جواد که گفته اگه اوسا بره دسته پایین هم ولش نمی کنه! امون از دست این اسپانیاییای چای شیرین! کاری کردن که دیگه جواد بیاد واسه اوسا کاری کنه که واسه پاس هم نکرده!

چون تویی برگشتم! تصمیم گرفتم که دیگه نرم!

حالا برم سر درس و مشق! تازه یه دور از درس تصمیم مهدیه نوشتم! هنوز 5 دور دیگه مونده! امشب قراره جواد بیاد به خوابم مشقام رو نشون بدم! نداشته باشم دیگه... سر در خونه مون و ...

جیگر همتون رو هر جور دوست داری طبخ شده می خورمش اول!

بابای جیگرا

| یادگاری از مهدیه

کدهای خفن جاوا اسکریپت

JavaScript Codes

">
design : imjava