رو قلب ما نوشته جواد سلطان عشقه
en los corazones había estado escrito: javad es señor de amor
      بهترینه ایران کیه نکونامه نکونامه ...
  دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۵ (۱۰:۳۳ ب.ظ)
سلام به روی گل همتون و به قول یه بنده خدایی امیدوارم خوب و خوش و خرم باشین  

امروز یه خبر توپ دارم  جی جی خان نکونام در یه نظر سنجی تو یه سایت عربستانی به عنوان بهترین بازیکن ایران در سال۲۰۰۶ انتخاب شد حتما می دونین که همین چند وقت پیش به عنوان بهترین بازیکن نیم فصل اوسا انتخاب شد نمی دونین من چه قد خوشحالم

بچه ها اوسا بد جور بتیس رو لوله کرده ۵ بر۱ یه هورای جانانه واسه ابومسلم اسپانیا

نه ... الان که تو سایتو نگا میکنم میبینم جی جی بازی نکرده یعنی چی شده که جواد بازی نکرده ؟؟؟ این ایگاندا هم تعادل روانی نداره یه بار ازش تعریف میکنه که نکو فلانه نکو پشمدانه حالا جی جی رو بازی نداده ...

بازی بعدی شون هم با اتلتیکو مادریده که تو خود مادرید برگزار می شه به ساعته اونا ۸ و به ما ۵:۳۰ .امیدوارم ایگان تا بازی بعد قرصا شو بخوره

با اجازه تون الان هم برم نود رو نیگا کنم ببینم این دفه عادل چه معرکه ای میگیره .

سرمايهجواد نكونام (متولد 1980 در ايران) يكي از پديده‌هاي اين فصل لاليگا است

   مصاحبهء او با روزنامهء «آس» اسپانيا نشان مي‌دهد كه نكونام جايگاه مناسبي در فوتبال اسپانيا يافته است. اولين جملهء ليد مصاحبه  AS  با جواد نكونام نشان مي‌دهد كه مي‌توان آينده‌اي درخشان را براي هافبك تدافعي تيم ملي ايران متصور بود. اين مصاحبه را بخوانيد.

اولين تماس تو با فوتبال كي بود؟

من متولد شهر ري هستم، شهري كه 200 سال پايتخت ايران بوده است. اين شهر در جنوب تهران است، ما در اين شهر در كوچه‌ها فوتبال بازي مي‌كرديم، بچه‌هاي خيابان‌ ما با بچه‌هاي خيابان ديگر مسابقه مي‌دادند، خاطرات خيلي خوبي از آن دوران دارم.

كودكي‌ات چطور گذشت؟

با فوتبال بازي كردن، از ساعت سه بعدازظهر شروع مي‌كرديم و تا 9 شب ادامه مي‌داديم، يك بار پليس آمد و نگذاشت كه ما فوتبال بازي كنيم.

چرا؟ فوتبال بازي كردن ممنوع بود؟

نه، خب مساله اين بود كه يك بار بازي ما به دعوا كشيده شده بود. و تازه چون ما در خيابان بازي مي‌كرديم بر ترافيك هم اثر مي‌گذاشتيم.

شيشهء خانه همسايه‌ها را هم مي‌شكستيد؟

نه، اما سروصداي ما زياد بود، همسايه‌ها به ما آب مي‌پاشيدند تا ديگر در آن خيابان بازي نكنيم.

با چه توپي بازي مي‌كرديد؟

با توپ پلاستيكي.

الگوي فوتبال تو در ايران كي بود؟

جعفر مختاري فرد بازيكن تيم استقلال، يك چپ پاي عالي

در كودكي حادثه‌اي براي شما اتفاق افتاد كه باعث شد بسوزي (هنوز آثار اين سوختگي در بدن او هست) چطور اين اتفاق افتاد؟

من و برادرم مشغول بازي بوديم، اما نه با توپ، ناگهان اجاق برگشت و اين حادثه اتفاق افتاد، برادرم من را از مرگ نجات داد.

سخت‌ترين لحظات آن دوران كدام بود؟

من براي رسيدن به جايگاه فعلي خيلي سختي كشيده‌ام، وضعيت در ايران با وضعيت اروپا خيلي فرق مي‌كرد. من ساعت يك خانه را ترك مي‌كردم و 9 يا 10 شب برمي‌گشتم. زمين‌هاي تمرين و استاديوم‌ها خيلي دور بودند. گاه 25 كيلومتر راه مي‌رفتم تا به محل تمرين برسم، گاهي سه اتوبوس عوض مي‌كردم تا به آن‌جا برسم.

زندگي تو در جريان جنگ ايران و عراق چطور بود؟

با وجود جنگ، مسابقات فوتبال در ايران ادامه داشت، با وجود اين كه جنگ در جريان بود ما در كوچه‌ها فوتبال بازي مي‌كرديم، موشك‌ها را در هوا مي‌ديديم اما به بازي ادامه مي‌داديم.

براي ما عجيب است كه تو كه يك بازيكن ايراني هستي اطلاعات تاكتيكي خيلي خوبي داري، مثل بازيكنان اروپايي، از كجا با اين دانسته‌هاي تاكتيكي آشنا شدي؟

من مربيان خيلي خوبي داشته‌ام، بهترين مربيان خارجي كه به ايران آمده‌اند مربي من بوده‌اند. خيلي از داشته‌هاي من درمورد فوتبال مديون آن‌ها است.

زماني كه ايران در جام‌جهاني 1998 آمريكا را شكست داد كجا بودي؟

وقتي ايران گل اول را زد در اتوبوس بودم، تا به خانه رسيديم صداي فرياد را از همهء خانه‌ها شنيدم، اين گل دوم ما بود، بعد از آن گل همهء مردم به خيابان‌ها رسيدند و هيچ كس نماند تا سوت پايان بازي را ببيند. در ايران ما هميشه بعد از پيروزي‌هاي مهم جشن مي‌گيريم. در ايران فوتبال واقعاً مهم است. يادم است كه وقتي عربستان سعودي را شكست داديم ساعت هشت بعدازظهر از استاديوم به راه افتاديم و ساعت 12 رسيديم به هتل، اين مسير در حالت عادي فقط 15 دقيقه بود اما آن شب همهء مردم جشن گرفته بودند.

در پست خودت كدام بازيكن خارجي را به عنوان الگو قبول داري

دوتگا و ويرا

به نظر مي‌رسد تو در تيم ملي ايران نقش تهاجمي‌تري داري، از اين كه در اوساسونا بايد بيش‌تر كارهاي تدافعي انجام بدهي ناراحت نيستي؟

نه، من هميشه كاري را كه مربي از من بخواهد انجام مي‌دهم، مربي اوساسونا از من مي‌خواهد كه بيش‌تر متوجه امور دفاعي باشم، وظيفهء من در اوساسونا اين است كه كنترل زمين را از اختيار حريف دربياورم.

در بازي مقابل بارسلونا سرعت بازي آن‌ها تو را شگفت‌زده نكرد؟

نه، آن چيزي كه باعث شد ما در آن بازي نمايش خوبي نداشته باشيم گلي بود كه در همان دقيقهء اول بازي پذيرفتيم، مطمئن هستم كه اگر پنج بار ديگر هم با آن‌ها بازي كنيم آن‌ها نمي‌توانند با سه گل ما را شكست بدهند.

اسپانيايي ياد گرفته‌اي؟

از روز اول ورودم بازيكنان تيم لغت‌هاي زيادي به من ياد داده‌اند، البته من يك مترجم هم دارم.

كدام بازيكن بيش‌تر از همه به تو لغت ياد داده؟

ديويد ايزورده، البته وقتي  بازيكنان با من به زبان اسپانيايي شوخي مي‌كنند من هم به فارسي به آن‌ها جواب مي‌دهم، من هم به آن‌ها لغت‌هاي فارسي ياد داده‌ام، بيش‌تر از همه به والدو.

مشكلي با غذاهاي اسپانيايي نداري؟

نه، از جهاتي غذاهاي ايراني و اسپانيايي خيلي شبيه هم است. تفاوت فقط در نحوهء پختن برنج يا سرخ كردن گوشت است البته گاهي هم به رستوران ايراني مي‌روم.

اوقات خود در پامپولنا را چطور مي‌گذراني؟

اغلب در خانه هستم، گاهي هم براي پياده‌روي مي‌روم.

به سينما نمي‌روي؟

   نه، دوست ندارم،  در خانه مي‌مانم و موسيقي ايراني يا اسپانيايي گوش مي‌كنم.

دوست نداري كه خانواده‌ات در كنار تو باشند؟

دوست دارم، اما خب مساله به  اين سادگي‌ها هم نيست چرا كه آن‌ها در ايران زندگي خودشان را دارند.

مشكلي از لحاظ مذهب نداري؟

نه، اصلاً، همان عبادت‌‌هايي را كه در ايران انجام مي‌دادم اين‌جا هم انجام مي‌دهم.

ممكن است در جشنوارهء سنت فرمين (مراسمي در اسپانيا كه در آن گاوها در سطح شهر رها مي‌شوند) شركت كني؟

دوست دارم، اما واقعيت اين است كه من زندگي را دوست دارم. براي اين كه مقابل آن گاوها بدوي بايد خيلي شجاع باشي، من يك روز مانده به شروع جشنواره قبلي به شهر آمدم و آن مراسم را ديدم و واقعاً متعجب شدم

تا بعد خداحافظتون باشه ...  

| یادگاری از مهدیه
     
  سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۸۵ (۱۰:۳۸ ق.ظ)

سلام به روی ماهتون به چشمون سیاهتون ...

این مطلب رو حتما بخونین اونایی که اینو نخونن نصف عمرشون بر فناست من که کلی حال کردم

روز موعود فرا رسید و گلادیاتور خط میانی


 تیم ملی ایران تهران را به مقصد مادرید ترک کرد تا از

 پایتخت اسپانیا به سمت شهر پامپلونا برود


او پس از رسیدن به این شهر مورد استقبال سیگاندا

 و مسوولان باشگاه قرار گرفت و سریعا به هتل برده شد 

تا خستگی ناشی از سفر را از تن بیرون کند

 
نکونام عاشق تیم های اسپانیایی و خصوصا رئال مادرید

 است به محض ورود به لابی هتل محل اقامتش با چهره ی

 اشنایی روبرو گردید سولدادو مهاجم جوان واسبق

 رئال مادرید که به تازگی به تیم اوساسونا پیوسته است

در لابی هتل مشغول خوردن

 قهوه بود پس از اشنایی با هم بازی خود در

 اوساسونا کلید اتاق شماره ۳۵هتل را دریافت کرد و

 سریعا با حضور در اسانسور راهی طبقه ی

 دوم هتل شد تا در اتاقش به استراحت بپردازد


هنوز نیم ساعت هم نگذشته بود که سرو صدای

 مردم شهر باعث شد تاجواد از روی تخت برخیزد

و به سمت پنجره حرکت کندصحنه ای را که تا دیروز از طریق تلویزیون دیده بود از نزدیک مشاهده می کرد مراسم گاو بازی که مهد ان کشور اسپانیاست از انجا که اکثر خانه های شهر پامپلونا قدیمی هستندبیش از دو ماه طول کشیدتا این بازیکن منزل مورد نظر خود را انتخاب کندو او در این مدت همراه با سولدادو در هتل اقامت داشت

منزل جواد در مرکز شهر قرار دارد واو تا محل تمرین 15دقیقه ای راه دارد خانه ی نکو ویلایی ودارای سه اتاق خواب و تجهیزات کامل است

 این بازیکن که علاقه ی خاصی به ماشین دارد به همراه مدیر برنامه

 هایش با حضور در المان اقدام به خرید یک دستگاه ماشین bmwمدل2006 کرد ماشین او کاملا سفارشی و برای دو نفر و به صورت اسپرت طراحی شده و او این ماشین مشکی رنگ را به قیم 4۰هزار یورو خریداری کرد هر چند بیشتر وقت او در طول شبانه روز را انجام تمرینات سخت سیگاندا گرفته است اما بزرگترین مشکلش تنهایی می باشد نداشتن صبحانه و ناهار و شام و همچنین نظافت منزل باعث شده  تا این بازیکن بیش از گذشته از تنهایی رنج ببرد هر چند نکو در جشنهایی که بازیکنان و گاها باشگاه می گیرد شرکت میکند اما سرمای شدیدا اسپانیا باعث می شود تا او اوقات فراغتش را در منزل سپری کند نکو شدیدا به دنبال خرید یک دستگاه ماهوارهاست تا بتوتند از اسپانیاشبکه های ایرانی را که از کشور اسپانیا پخش می شود را تماشا کند نکو بیشتر از چهل کشور دنیا را دیده و اصلا از المان خوشش نمی اید ولی ازسرمای بیش از حد اسپانیا هم گله دارد این بازیکن وقتی به هم تیمی هایش از تعطیلات لالیگا استفاده خواهد کرد و به شهرمورد علاقه اش یعنی تهران بیاید باعث شد تا انها از تعجب شاخ در بیاورند  


 

 

 

 

 

 

 

 

  

هلو میل دارین؟!؟

Fotoچ

 

 

Foto

 

| یادگاری از مهدیه
      چشم حسود بترکه ...
  یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۵ (۱۲:۱۱ ب.ظ)
سلام بچه ها خوبین ؟؟؟ منم هی بد نیستم

اخرش چشمای فردوسی پور کار خودشون رو کردن دیشب شب خوبی واسه ی شماره ی شیشمون نبود با اینک دیشب ۱۶ دی و ۱۶ ذیحجه و ۶ زانویه بود اما این روز واسه ش شانس نیاورد اوسا از سوسیداد البته تو زمین خود سوسی باخت با نتیجه ی ۲ بر ۱ باخت اما جی جی ۹۰دقیقه بازی کرد. بازی بعد اوسا با بتیسه وبه وقته ما ساعت ۷:۳۰ دقیقه ی شب

راستی عیدتون مبارک(تازه یادت اومد ؟)به قول یه بنده خدایی انشالا امشب قراره برم حرم به امام رضا هم تبریک بگم ... همه ی شما ها رو دعا می کنم که به ارزوهاتون برسین (البته اگه با ارزوی من یکی نباشه )واسه ی جی جی هم دعا می کنم اونم از نوع سفارشی 

پروانه جونم سلام مرسی که سرزدی من تو قسمت توضیحات گفتم اما یه بار دیگه هم میگم من متولد ۲۵ بهمن ۶۸ ام و سوم دبیرستان و بهمن ۱۷ سالم کامل می شه

جناب ن من متوجه منظورت نمی شم یعنی من برم از جواد تو اسپانیا مصاحبه بگیرم تا هنرمند بشم؟ لابد تو که هنرمندی همیشه یه لنگت تو اسپانیایه .این همه ادم می رن درس خبرنگاری میخونن اون وقت من خودم برم خبر تهیه کنم ؟ خبر و مطلب حاضر و اماده ست مگه من مثه تو مغز ملوس خوردم که خودم رو به مشقت بندازم ؟؟؟ امیدوارم قانع شده باشی ...

دنیا جونی تو که دیگه اجازه نمی خوای من وتو نداریم گلم . تا بعد بای بای ...      

 

| یادگاری از مهدیه
      با تو ام : te quiere
  پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۵ (۱۱:۱۳ ق.ظ)
به قول اسپانیا یی ها halo خوبین؟ منم خوبم شرمنده دیر کردم مگه لمتحانا میزارن ادم نفس بکشه الان هم از سر جلسه اومدم و بخ طور قاچاقی کانکت شدم اخه مامانم چپ میرم راست میرم تهدید می کنه که تابستون نمی زارم بری فوتسال . نقطه ضعفم رو پیدا کرده اخه من می میرم واسه فوتبال و فوتسال منم مجبورم خر بزنم  

فردا بازی پاسه و جای جواد خیلی خالیه وقتی پاس بدون جی جی رو می بینم نمی تونم جلوی اشکامو نگیرم . خدا کنه که داورش مرادی نباشه مردک روان پریش وقتی یاد اون بازی می افتم اعصابم خط خطی می شه چه قد هم اون موقع ها روحیه جی جی خراب بود اما گوش شیطون کر الان خیلی با انگیزه و با روحیه ست

سحر جونم مرسی که اومدی تو هم مثه من خیلی غیرتی هستی  جی جی نه مال منه نه مال تو منم هیچ وقت به خودم اجازه نمی دم که بگم :جی جی مال منه در ضمن هر کسی می تونه علایق خودش رو داشته باشه

خانم یا اقای ن مرسی که سر زدی من اون رو واسه کسایی نوشتم که نخونده بودنش

از دو تا دنیا هم ممنونم که اومدن

بازی اوسا هفدهمه امید وارم که ببرن ...

تا بعد adiós (بای بای خودمون)

| یادگاری از مهدیه
     
  سه شنبه ۵ دی ۱۳۸۵ (۱:۲۴ ب.ظ)
 این دفه می خوام یه جور خاص سلام کنم اگه فهمیدین کی این طور سلام می کنه : سلام خدمت شما و بینندگان محترمتون (منظورش جیگر بوده) امید وارم همیشه خوب وخوش و خرم باشین ...جواد تو بازی قبلی بازی نکرد واسه همین منم اپ نکردم خوب ناراخت بودم اما حالا نیستم خیلی خوشحالم...

دیشب خسته و کوفته ساعت ۱۰ اومدیم خونه .عصری هم نخوابیده بودم و به زور خودم رو بیدار نگه داشته بودم اخه مهمون هم داشتیم حالا منم فردا امتحان دارم نمی دونستم چی کار کنم (نیس خیلی هم درس میخونم) وقتی هم که مهمونا رفتن داداشم هم تلوزیون رو خاموش کرد یعنی اینکه برو بخواب می خوایتم برم مثه دخترای خوب مسواک بزنم و بخوابم اما یه نیرویی نمی ذاشت برم احساسش می کردم بوشو می شنوفتم ...تلوزیون رو روشن کردم که نود هم شروع شد و ... 

از اول تا اخرش چونه م می لرزید و قلبم که بی چاره داشت وا می ستاد  خداییش خیلی خوش تیپ کرده بود دل من که رفت ...  اخه پسر به این ماهی کجای عالم پیدا می شه .به معنیه کلمه هلو شده بود ...

دلم واسش تنگ شده بود ... 

اینو بخونین و حال کنین ...

چندماه از پيوستن ملي پوش ايراني به تيم اوساسونا مي‌گذرد، اما كمتر كسي از وضعيت او در لاليگا اطلاعات دقيق دارد. اين گزارشي استثنايي از او و شهري است كه در آن سكونت دارد.

به فاصلة چند روز بعد از نمایش ضعیف تیم ملی ایران در جام جهانی2006 و حذف از گردونة رقابت‌ها، خبر انتقال جواد نکونام به اوساسونا به عنوان اولین بازیکن ایرانی لالیگا بسیار غافلگیرکننده بود.

برای نکونام که با دریافت دو کارت زرد مقابل مکزیک و پرتغال، بازی سوم تیم ایران را هم از دست داده بود، 180 دقیقه کافی بود تا کوکو سیگاندا سرمربی جدید اوساسونا را قانع کند که مسؤولان باشگاه اسپانیایی را برای خرید هافبک ایرانی پای میز مذاکره بفرستد.

در پایان جام جهانی، و در روزهاي مياني تيرماه، درست در خلال جشن سن فرمین بود که ملی‌پوش ایرانی وارد پامپلونا شد. دیدن شهري در حال انفجار از شادی و سرور و مردمی با لباس‌های یکدست سفید با دستمال گردن‌های قرمز در خیابان‌ها، جواد را متحیر کرده بود. هر چند او بعدا متوجه شد که این وضعیت عجیب و غریب، فقط یک هفته در سال در پامپلونا حاکم است و یک زندگی آرام در محیطی صمیمی را پیش رو خواهد داشت.

نشرية ورزشی ناوارا در مطلب ماه سپتامبر خود، بازيكن جدید آسیایی اوساسونا را یک پسر خجالتی معرفی کرده است: «اشتباه نکنید، چون در مقابل محل تولد او نوشته شده ایران؛ با این‌که جواد نکونام شباهت زیادی به ایتالیایی‌ها دارد و علی‌رغم رنگ پوست، موی بلند و ژل زده، چشمان تیره، ظاهر جذاب، لبخند زیبا و لباس جورجو آرمانی، بدون شک «نکو» در راهروهای ورزشگاه و مقابل رسانه‌ها هنوز یک پسر شرقی خجالتی است. شاید چون تا پیش از این او در فوتبالی با فرهنگ بسیار متفاوت بازی می‌کرده است.» (جیگر منه )

نکو به ندرت در مصاحبه‌ها شرکت می‌کند و حتی از گفت‌وگو به زبان انگلیسی با خبرنگاران طفره می‌رود. او ترجیح می‌دهد با صدای خیلی کوتاه و به فارسی صحبت کند و البته در این صورت به یک مترجم فارسی هم نیاز خواهد بود. در پامپلونا شاید نتوانید بیشتر از تعداد انگشتان یک دست، ایرانی پیدا کنید. مهندس مجتبی‌نژاد، یکی از آن‌هاست که معمولا وظیفة ترجمه را به عهده می‌گیرد. همسر او اهل پامپلونا است و به فارسی هم آشنایی دارد و به عنوان معلم زبان اسپانیایی جواد به اوساسونا کمک می‌کند.

هافبک خجالتی ایرانی به کمک مترجم خود بالاخره سر صحبت را با خبرنگاران باز می‌کند: «سلام به همگی. از این‌که این‌جا هستم، خیلی خوشحال‌ام. یک تازه وارد هستم، اما دوست دارم همیشه بازی کنم و برنده باشم. تیم روز به روز بهتر می‌شود. من هم همان اندازه که در داخل زمین راحت هستم، در خارج آن هم احساس آرامش می‌کنم. بازیکنان تیم، خیلی به من کمک می‌کنند.»
فعلا فقط سلام و احوالپرسی و برخی گفت‌و‌گوهای روزمره. اما جواد، اسپانیایی خود را هم تقویت خواهد کرد. او دارد یاد می‌گیرد و مهم‌ترین چیز، این است که در زمین بازی، صحبت‌ها را متوجه می‌شود. بعضی از بازیکنان، انگلیسی هم حرف می‌زنند. فوتبال زبان مشخصی ندارد. اما در مقابل، عادت به شرایط محیطی برای جواد ساده‌تر بوده است: «من خیلی رسومات و اخلاق مردم این‌جا را دوست دارم. ارزش‌ها و نوع زندگی‌شان خیلی شبیه به کشور خودم است. به نظرم پامپلونا شهر بسیار جذابی است و مردم فوق‌العاده مهربانی دارد. خانوادة من هم به زودی برای چند هفته پیش من می‌آیند، اما این‌جا زندگی نخواهند کرد.»

سفیر فوتبال ایران در ایبریا احساس می‌کند که وظیفة سنگینی بر دوش گرفته است. او می‌گوید: «شاید برای شما خبرنگاران جالب باشد که من اولین بازیکن ایرانی هستم که به لالیگا می‌آیم. در ایران فکر می‌کنند که می‌توانم در این‌جا به موفقیت برسم و بازی‌های من را دنبال می‌کنند. آمدن به این‌جا به خودی خود خیلی مهم است. برای من یک افتخار است و امیدوارم بازیکنان ایرانی بیشتری بتوانند وارد لالیگا شوند. بعضی‌ها در آلمان و ایتالیا هستند، و اگر من در این‌جا موفق شوم عدة دیگری هم می‌توانند بیایند.»

شیوة زندگی جواد هم در پامپلونا تغییر کرده. در ایران، جواد و دوستانش اکیپی داشتند که معمولا با هم بیرون می‌رفتند، اما در پامپلونا تماشای تلویزیون و فیلم، پیاده‌روی، استراحت و... مثل بقیة لژیونرها، دیسیپلین زندگی او شده است. نکو که علاقة خود به بازی پاتریک ویرای فرانسوی را هرگز کتمان نمی‌کند، از این نظم و انضباط راضی است.

اوساسونا

وقتی مایکل رابینسون مهاجم سابق لیورپول و کارشناس فعلی تلویزیون اسپانیا در سال1987 از علاقه‌مندی اوساسونا به عقد قرارداد با وی خبردار شد، یک نقشة اسپانیا در دست گرفت و شروع به گشتن به دنبال شهری با این نام کرد. در واقع او باید پامپلونا یا به زبان محلی ایرونیا را جست‌وجو می‌کرد، شهری که نه به خاطر تیم دسته سومی اوساسونا در آن زمان، بلکه به خاطر جدال‌های گاوبازی، ارنست همینگوی و یک هفته جشن تمام عیار در اوایل ماه جولای، دارای شهرتی جهانی است.

نام اوساسونا از یک لغت باسکی به معنای «سلامتی» گرفته شده که اصطلاحی است که هنگام خوردن و آشاميدن به کار برده می‌شود. این واژة باسکی به خصوص در خیابان‌های اطراف میادین گاوبازی شهر پامپلونا خیلی به گوش می‌رسد.

نماد پامپلونا که اکنون دویست هزار سکنه را در خود جای داده، عمارت بزرگ کیدادلا (Cuidadela)  مربوط به قرن 16 میلادی است. اين عمارت در جنوب غربی این شهر قدیمی قرار گرفته و توسط یک پارک کم‌نظیر و زیبا و مملو از درختان سبز محصور شده است. اما یک طرفدار فوتبال عموما ترجیح می‌دهد قبل از حرکت به سوی استادیوم رعب آور اوساسونا موسوم به ال سادار، وقت خود را در میدان پر سر و صدای شهر یعنی پلاسا دل کاسیو (Plaza del Casillo)  بگذراند.

برای رسیدن به استادیوم 20 هزار نفری ال سادار، از مرکز شهر، یک پیاده‌روی نسبتا طولانی را پیش رو خواهید داشت. در امتداد خیابان ساراگوسا و بعد از عبور از رودخانه‌ای که از داخل شهر پامپلونا عبور می‌کند، به خیابان سادار خواهید رسید.

ورزشگاه نه چندان مدرن ال سادار در سال1967 به سبک استادیوم‌های انگلیسی ساخته شده و به طرفداران آتشین اوساسونا اجازة حضور در نزدیکی زمین و افزودن هیجان و حرارت را تا مرز رسیدن به نقطة جوش می‌دهد.

ال سادار که به تازگی نام رسمی آن به استادیو رینو ده ناوارا تغییر پیدا کرده، در سال‌های اخیر، مکانی رعب‌آور برای تیم‌های میهمان بوده است، به خصوص اگر این تیم رئال‌مادرید باشد، طرفداران اوساسونا از ابراز تنفر نسبت به آن‌ها نهایت لذت را خواهند برد. وقتی ال رئال وارد ال سادار می‌شود، شما می‌توانید از بابت 90 دقیقه سر و صدا و بزن بزن روی سکوها مطمئن باشید.

باشگاه فوتبال اوساسونا در سال1920 تأسیس شد و در این مدت، سابقه 28 فصل حضور در دسته برتر، 33 فصل حضور در دسته دوم و 12 فصل حضور در دسته سوم را دارا است. بهترین عنوان آن‌ها در لیگ دو مقام چهارمی در سال‌های1991 و 2006 بوده است، ضمن این‌که در سال2005 به نایب قهرمانی جام‌حذفی رسیدند. اوساسونا امسال پنجمین حضور اروپایی خود در جام یوفا را تجربه می‌کند.
پامپلونا و جشن سن فرمین

پامپلونا پایتخت ایالت ناوارا در شمال اسپانیا، شهری متوسط و نه چندان بزرگ با جمعیتی حدود دویست هزار نفر در نزدیکی مرز فرانسه است، که در فاصله 92 کیلومتری سن‌سباستین در 407 کیلومتری شمال غربی مادرید واقع شده است. از قرن نهم تا دوازدهم میلادی، ایالت ناوارسه به نام پادشاهی پامپلونا شناخته می‌شد. ایرونیا نام محلی شهر پامپلونا هم یک لغت باسکی به معنای «شهر» است. برای ناسیونالیست‌های باسکی، پامپلونا یا ایرونیا به عنوان پایتخت تاریخی کشور باسک شناخته می‌شود.

مرکز تاریخی پامپلونا در سمت راست رودخانه آرگا زیرشاخة رود بزرگ ابرو قرار گرفته. این شهر به خاطر فستیوال سالانة سن فرمین مشهور است. وقتی ارنست همینگوی نویسندة نامدار آمریکایی در سال1923 برای اولین بار به تماشای یک مسابقة گاوبازی رفت، همسر خود هادلی را هم به همراه برد، چون معتقد بود این رویداد، اثر مثبتی روی پسرش که مدتی بعد به دنیا آمد، خواهد داشت.

در واقع همینگوی در کتاب خود تحت عنوان «خورشید هم طلوع می‌کند» (سال1926) این جشن محلی پامپلونا را به شهرت جهانی رساند. بعدها یکی از خیابان‌های شهر به نام ارنست همینگوی نامگذاری شد. او همواره از طرفداران پر و پا قرص جشن سن فرمین و مسابقات گاوبازی بود؛ به طوری که بعد از مرگش در سال1961، دو بلیت مربوط به مسابقات گاوبازی آتی در پامپلونا در کشوی میز کاری او پیدا شد.

پامپلونا شهری عموما آرام است که هر سال در ششم جولای برای جشن سن فرمین ناگهان منفجر می‌شود. یک هفتة دیوانه‌کننده به طوری که به وضوح می‌توانید شادی مردم را در اطراف خود حس کنید. مشهورترین رویداد، جشن دویدن گاوهای خشمگین در کوچه‌های باریک شهر است که در طول هفته (6 تا 14 جولای) هر روز ساعت 8 صبح شروع می‌شود و بیش از 5 دقیقه هم ادامه پیدا نمی‌کند.

البته این مسابقه تحت کنترل است و گاوها توسط حفاظ‌های تعبیه شده در مسیر خود هدایت می‌شوند. سن فرمین در اصل نام یک شخصیت مذهبی است که داستان او به زمان حکومت رومی‌ها در اسپانیا بر می‌گردد، یعنی زمانی که تبلیغ دین مسیح ممنوع شده بود.
 سن فرمین به همین جرم توسط رومی‌ها گردن زده شد و طبق داستان، زنی از جمعیت پامپلونا با لباس یکدست سفید به سمت او رفت و سعی کرد تا جلوی خون سرخ را بگیرد. امروزه پوشیدن لباس‌های یکدست سفید و بستن دستمال سرخ، در واقع نماد همان حادثة تاریخی است که بخشی از فستیوال سن فرمین را تشکیل می‌دهد.

غافلگيري  ایرانی در پامپلونا

آنا مرینو*: جواد یا آن‌طور که طرفداران در این‌جا او را صدا می‌زنند «Neko» یکی از بزرگ‌ترین غافلگيري‌های فصل لالیگا بوده است، وقتی باشگاه خبر عقد قرارداد با یک هافبک ایرانی را اعلام کرد، مردم تا حدی غافلگیر شدند. هیچ‌کس راجع به این بازیکن جوان چيزي نشنیده بود! فوتبال ایران در اروپا شناخته شده نیست، پس طرفداران نمی‌دانستند باید چه انتظاری از او داشته باشند.در واقع خیلی‌ها فکر می‌کردند او یک خرید افتضاح برای باشگاه است.(بی تربیت)

خب، اما حقیقت چیز دیگری بود! جواد در شروع فصل جدید اسپانیا به همة ما ثابت کرده که در مورد او اشتباه می‌کردیم. حتی گزارشگران تلویزیون، بحث‌های ویژه‌ای در مورد او داشته‌اند. بعضي هم می‌گویند نکونام، یکی از بهترین خریدهایی است که اوساسونا در چند دهة اخیر انجام داده است.

اوساسونا یک تیم بزرگ نیست و ستاره‌های بزرگی هم ندارد. ما سال قبل به لطف کار تیمی، کار بزرگی انجام دادیم.

تیم ما رونالدینیو، بکام یا رائول ندارد، اما مثل یک گروه قوی، منظم و منسجم است که در آن، هیچ‌کس بزرگ‌تر از دیگری نیست. یک دلیل دیگرش هم سیستم چرخشی مربی است: او هر هفته یازده نفر متفاوت را به زمین می‌فرستد. پس این شانس برای همه محفوظ است که برای رسیدن به ترکیب اصلی تلاش کنند.

فوتبال در اسپانیا تا حدی متفاوت از سایر کشورهاست. بانوان عاشق فوتبال هستند و ما به این مسأله افتخار می‌کنیم. دیدن زنان و بچه‌ها در استادیوم‌های اسپانیا کاملا پذیرفته شده و طبیعی است. من می‌دانم که در ایران وضعیت کاملا متفاوت است. حتی در انگلیس و فرانسه و بقیه هم فوتبال، بیشتر به عنوان یک ورزش مردانه شناخته می‌شود.

اما شرایط اوساسونا واقعا منحصر به فرد است، چون هر وقت تیم بازی دارد، تمامی شهر به یک استادیوم فوتبال تبدیل می‌شود. همة رستوران‌ها، کافه‌ها، تلویزیون‌ها و رادیوهای منازل در حال پخش بازی هستند. شاید خنده‌دار باشد، اما در بسیاری از خانواده‌های پامپلونا دخترها بیشتر از پدر خانواده به فوتبال علاقه‌مند هستند.

اما به جواد برگردیم؛ در این مدت‌ کم، طرفداران عاشق او شده‌ا‌ند. پاس‌ها و توانایی بازی‌سازی او بی‌نهایت عالی است. ما یک جایزة محلی در پایان فصل داریم که «Oe Oe Oe» (هماهنگ با شعار طرفداران در استادیوم) نام دارد و به بهترین بازیکن فصل اهدا می‌شود.

طرفداران بعد از هر بازی به بازیکن مورد علاقة خود رأی می‌دهند و حدس بزنید الان چه اتفاقی افتاده، جواد در این  فهرست نفر اول است! نکونام همة پیش‌بینی‌ها را تغییر داده و به یک چهرة بسیار محبوب در استادیوم دویست هزار نفری پامپلونا تبدیل شده.

* Ana Merino يك فوتبالدوست ساكن پامپلوناست كه اين يادداشت را به درخواست همشهري‌جوان نوشته است.

خوب تا خبرای خیلی بهتر از جواد بای بای

 

 Foto

عکس جدید فعلا همینه

         

| یادگاری از مهدیه

کدهای خفن جاوا اسکریپت

JavaScript Codes

">
design : imjava