رو قلب ما نوشته جواد سلطان عشقه
en los corazones había estado escrito: javad es señor de amor
      ::اینهمه دردسر فایده نداره دیگه تو...::
  سه شنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۷ (۶:۰ ب.ظ)
سلام

خوبی؟ (تو: با اجازه ی مهدیه بعععععععععععله!تو حالت خوبه؟)

ای بابا چه حالی؟

تب دارم در حد 1200 درجه! (تو: تو که همیشه تب داری! اینکه تازه نیستش!) باشه دستت درد نکنه!(تو: حالا گریه نکن بگو چرا تب داری؟) خوب دچار انفلانزای مرغی اِ اِ ببخشید اسپانیایی شدم! (تو: قحطی بیماری بود؟) چی کار کنیم دیگه هیچیمون که به ادمیزاد نرفته! الان گلبولهای سفیدم در حال مقابله  با عوامل بیماری زای انفلانزای اسپانیایی هستند (تو: گلبول بدوووو گلبول بدووو! دست دست) ایشالا که خداوند متعال همگان رو شفا بده, تو رو هم! بی جنبه ای تا در خونه خدا! بشین سر جات دیگه دنبال بهونه ای که بیای وسط برقصی!(تو ... همچنان در حال قر دادن!) بابا بسه دیگه الان خواهران محترم کماندو میان هم منو هم تو رو می برن ببنیم می زاری این روز اخری ختم به خیر بشه یا نه!

داشتم مانکن و مخته گوش می داد اهنگ به خدا مغرور نیستم...

من من من بخدا مغرور نشدم نمی دونم تو چرا اینطوری فکر می کنی می خوام جریان کلی زندگی مو بهت بگم

می گی مغرور شدی نه نه نه چرا اونا فکر که من من من همه ش کینه و غرور دارم تو قلبم نه همه شماها رو دوست دارم قلبا من

اره مغرور نیستم و عادی راه می رم من جواب سلام مردم عادی رو می دم(هوووم!)

تویی که می گی مهم نی اصلا حرف زدن باهاش چرا به دوستات گفتی بخدا حرف زدم باهاش( من دیگه غلط بکنم حرف بزنم باهاش!)

زندگی منو تو ببین که شده نصفه شب به من زنگ نزن سه و نیم نصف شب (خوب راست می گه طفل معصوم!)

این جمله ها واسم خیلی جالب بودش...

واقعا هدف من واسه ی وبلاگ نویسی در مورد نکونام چیه؟(یه کم دوگوله رو بکار بنداز!)

اینکه من هر هفته بیام یه گیری به این بنده ی خدا بدم؟ اگه ما از جواد انتظار داریم که با هواداراش خوب حرف بزنه پس این یه حق طبیعی هستش که اونم انتظار داشته باشه من و تو نیایم اینجوری تو وبلاگمون تخریبش کنیم اما منم نیومدم تخریبش کنم

بچه ها نمی دونید چقدر بخاطر ماجرای زعفرونا و ولنجک ناراحتم و واقعا پشیمون اصلا یکی نیست به من بگه اخه دختر به تو چه!( ستی: من هستم!)

هیچ کس حتی خودم به من حق نمی ده که اسرار مردم رو لو بدم. البته خدا می دونه که من اگه از عواقبش خبر داشتم هرگز اون اپها رو نمی ذاشتم. اما فکر نمی کنم که حتی وجدان جواد هم به خودش حق بده که بگه...!(وجدان جواد: چرا حق ندم؟ در کمال مسرت هم حق می دم!)

بچه ها خیلی پشیمونم...

این حق خدادادی جواد هستش که بخواد اون جوری باشه که خودش می خواد نه اون چیزی که بقیه بهش می گن

گاهی بد نیستش ما به جواد به چشم یک انسان عادی نگاه کنیم نه به چشم یک عکس که تو روزنامه ها چاپ می کنن اما به شرطی که حق من به عنوان یک هوادار دو اتیشه اینطوری پایمال نشه

من هنوز هم می گم جواد نباید خودش رو از بقیه جدا بدونه اما چه چیزی باعث می شه که جواد خودش رو سوای بقیه بدونه؟ فکر نمی کنی که ما خودمون جواد رو خیلی سال که از خودمون نمی دونیم نه جواد؟!!

بچه ها بیایم به جواد حق بدیم و بغیر از این گیرهایی که روزنامه ها به جواد می دن,لا اقل وقتی تو کافه سنتی هتل نشسته راحتش بزاریم و دیگه اونجا نگیم چرا صاف نشسته؟ چرا شکر قهوه ش زیاد بود؟ (بوووووق) میوه ای ش چه بوی خوبی می داد! خدا مرگم این چه جور لباس پوشیدنیه! این چه مدل موئیه؟ کی عروس شد که اینجوری اصلاح کرده؟ چرا در گنجه بازه لوله بخاری درازه؟!!!

اما به هیچ کس حق ندیم که بیاد بگه ...

اگه من حرفی زدم مطمئنا از روی بد جنسی نبوده فقط فکر کردم که شاید حرفم به جواد کمکی می کنه.

اما

اما

اما

اما رفتار من طوری نبود که حتی 1 هزارم درصد احتمال بدیم که فقط یک بار فکر تخریب و ازار نکونام از مخیله ام گذشته باشه! من اگه بخوام کسی رو تخریب کنم خیلی چیزای دیگه تو استینم دارم!

من همیشه پشت نکونام بودم همیشه ازش دفاع کردم اما از کسی که بیاد بگه... عمرا یک ثانیه دفاع کنم

من نمی گم که من بی تقصیرم من ندونسته حرفی زدم اما حتی اگه ادم هم می کشتم به هیچ کس حتی یه درصد حق نمی دادم بیاد بگه...! کاش می شد گفت اونم نفهمیده چی گفته شاید خودم رو می تونستم دلداری بدم اما ناسلامتی 28 سالشه! بچه که نیست (تو: نه بابا کبر سن داره!) حالا اگه این حرفی که به من زد, رو من می اومدم به جواد میگفتم می اومد من رو از سر در خونمون اویزون می کرد!

به قول یاس من خسته ام بی کس و تنهام...

اون موقع که تعداد نظراتم 3 تا بود هم اپ کردم حتی اون موقع که بهم تهمت دروغگویی زدن!(نمی دونید چقدر از تهمت دروغگویی بدم میاد!) حتی شب امتحان فیزیک اومدم اپ کردم فقط به عشق نکو. بخدا اگه نظرای شما نبود من 20 دفه در وبلاگم رو تخته می کردم! من که واسه عمه ام نیومدم این کارها رو بکنم فقط برای حمایت از شخصی بود که فکر می کردم کمی قدردان خواهد بود حتی با زبون بی زبونی. نه اینکه...  من عقده ی تشکر ندارم تشویقای شما هم از سرم زیاد بود تو این مدت نکونام از من یه بار تشکر نکرد بابت حمایتام. منم نگفتم چرا یه بار نظر نذاشت که فقط بگه خسته نباشید یا حتی یه اف خشک و خالی.  تا به حال حرفی زدم؟ اما تحمل این حرفایی که زد رو هم ندارم. من فکر کردم از عصبانیت یه حرفی زد اما ... اگه ملکه ی انگلستان میومد این حرف رو به من می زد به خودم دو ردیف نارنجک به صورت ایکس وصل می کنم چون حسین فهمیده شیرجه می زدم تو کاخ واتینگهام می ترکوندمش! حالا متاسفانه جواده دیگه... با یه کیلو شیرینی نارنجک می پرم تو حیاط خونشون!

من نمی گم جواد بد! بخدا جواد به صد تا بازیکن دیگه شرف داره من اول عاشق شوتهای نکونام شدم عاشق این بودم که وقتی پشت توپ می ایستاد, من از قبل می دونستم گل میشه با این وجود خیلی ها بودن که کیفیت بازیشون شاید از نکونام هم بهتر بود اما اون موقع اسطوره شد که درست مثل من تو دستگردی برای پاس گریه می کرد! اون موقع اسطوره شد که وقتی می اومد تو برنامه ی نود از هواداراش تشکر می کرد, اون موقع اسطوره شد که من فکر کردم کمی (نه خیلی!) اخلاقیات جواد رو فهمیدم و به این روحیه و مردیش درود فرستادم

خواهش می کنم که به حرفم احترام بذارید و دوباره نیاین از جواد اقا بدون اینکه بدونید من چرا این حرفا رو زدم کورکورانه دفاع کنید. اقای ابرودار هم نگران نباشه من به هیچ کس نمی گم. بچه ها دیگه به من گیر ندین شماره ی جواد رو بده من نه می تونم دروغ بگم, نه دلم میاد ندم نه هم دوست دارم واسه کسی مزاحمت ایجاد بشه

  همه تون رو دوست دارم و بابت تمام نظراتتون ممنونم حتی اونی که می گه خیلی مضخرفی! حتما من رو قابل می دونسته که برام نظر بزاره و راهنماییم کنه

جواد و امثال اون نباید یادشون بره که با تک تک یک دلاری هایی که سهم من و تو از نفت بود به اینجا رسیدن (تو هم یادت باشه!) نمی گم اونا خدای نکرده دزدی کردن (چون می دونم که جواد تو خونش حروم خوردن نیست) جواد واسه چیزی که الان هست کلی تلاش کرده و همه چیز حقشه حتی بیشتر از شیر مادر. خدا روزی همه رو داده و ادم باید بره دنبالش. اما همه می دونیم تلاش کافی نیستش. ادم همیشه باید پشتش به یه چیزی گرم باشه. جواد نباید یادش بره که چرا فوتبال بازی می کنه. مسلما به خاطر تناسب اندامشون نیست که بهشون میلیاردی حقوق بدن فقط به خاطر هواداراست. یه مشت لاشخور دور جواد رو گرفتن و واسه اینکه که به جواد بر نخوره و نونشون اجر نشه هیچی بهش نمی گن حال اینکه به ضرر جواده یا نفع. اما منی که ذی نفع نیستم می گم و می دونم که بالاتر از سیاهی رنگی نیستش, اب از سر من یکی گذشته .

اگه الان پاس وجود داشت مطمئنا وبلاگم رو ول نمی کردم و ادامه می دادم اما دیگه با نکو کاری نداشتم.

بچه ها من اصلا عصبانی نیستم در نهایت ارامش و صحت عقل (انگار داره وصیت نامه می نویسه!) دارم از همه شما خداحافظی می کنم (تو: خدااااااانگهدااااااااااار عزیزم!)

درست نیست از کسایی که از من حمایت کردن اسم ببرم چون باز هم خیلیها از قلم می افتن! شاید یه روز برگشتم (تو: ای بابا! تو ثبات رای نداری نه؟!) 

بخدا من خالصانه از نکو حمایت کردم و بخدا این حقم نبود اگه بود پس توف به هر چی حقه!!!

به قول سیاوش قمیشی این همه دردسر فایده نداره دیگه تو ...

همیشه در اخرین روز مهر همینجا منتظر خواهم بود و و از همینجا همیشه دعا می کنم:

                  ..::یاخدایا! مرد نکونام به نکونامی بمیرد ان شاء الله(البته با پوزش از سعدی عزیز!)::..

روزها تون روشن از خورشید و شبهاتون روشن از امید برای همیشه و همیشه در هر دو سرا نکونام باشید!

| یادگاری از مهدیه
      ..::دوست دارم عاشقتم 360 تا::..
  پنجشنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۷ (۵:۸ ب.ظ)
سلام

خوبیییییییییییین؟

اول از همه از بکسی که تو اپ قبلی کامنت گذاشته بودن از اعماق قلبم سپاس گذاری می کنم. همه تون زیادی به من لطف دارین(تو هم شامل همه ای)نمک از خودتونه!

تو روزنامه خووندم که جواد گفته بود من جلوی مهدویکیا و بزرگترا خجالت می کشم بازوبند رو ببندم!(خیلی از این حرفش خوشم اومد یه جورایی به جواد امید وار شدم

قبل از بازی رفتم حرم و از درگاه امام رضا خواستم که شاید فرجی شد جوادی گل بزنه و ایران  هم ببره دفعه ی قبل یادم رفت که واسه تیم ملی دعا کنم فقط واسه جواد دعا کردم واسه همین ایران مساوی کرد!

تو بازی دیروز تنها چیزی که از جوادی رویت شد مدل موهاش بوده و البته در حده انریکه جیدل شده بود!(گویا این جی اف اخریه علاقه ی خاصی به موی کوتاه داره! چیه؟ چرا اینجوری نیگا می کنی؟! بخدا من نگفتم!) جواد خیلی عالی ظاهر نشد(البته بجز قسمت موهاش!)اون وسط یک خط در میون توپ لو می داد اما همون گل دقیقه ی 63 همه ی سوتیهاش رو جبران می کنه.تو گل جواد ابر(مهدویکیا) و باد(مسعود) و مه(مدافع کره) و خورشید(باد موافق در حال وزش در ورزشگاه ازادی!) و فلک (دروازه بان کره) در کار بودن تا جواد گل زد!حالا ما هواداران تیم ملی از افراد مذکور کمال تشکر را داریم در ضمن قهرمانان واقعی شهدا اند پس از تقدیر و تشکر از این جمعیت ,اون اخرش هم به جواد می گیم: چرا بیشتر نزدی؟ ما به یک دونه ی گل راضی نبودیم!

موشکولومبا دیروز سرما خورده بود و دیدین وسط نیمه دو تا بلوز زیر لباسش تنش کرده بود طفلی تب داشته اما بازی کرده این یک نمونه ی بارز غیرتمندیه. حالا به افتخار کاپیتان غیور پاس بزنننن کفووووو(من: بسه دیگه بی جنبه ها گفتم دست بزنید نگفتم که برقصید! اراذل اوباش!)

می خوام یه قضیه ای رو واسه تون تعریف کنم اما اول باید قول بدین بی جنبه بازی در نیارین باشه؟(تو:ببببباشششه! بگو دیگه دق ام دادی!) باشه بابا الان می گم

من چند تا شماره از نکونام داشتم که البته هر کدومشون رو می گرفتم با صدای روحبخش(!) اقا محسن(داداشه جواد) مواجه می شدم (دلم می خواست خودم رو از سقف اویزون کنم!) نمی دونم از کجا گوشای دراز منو دید که گفت: اقای نکونام نداریم! منم از این توهین به خشم اومدم و شترق گوشی رو قطع کردم (منم مثه جواد اعصاب ندارم!)اما دقیقه ای بعد دوباره زنگیدم و گفتم اقای نکونام چند وقته این خط رو واگذار کردن جناب اقای پینوکیو هم گفت: 2 ماهه! منم که از اون پینوکیوتر گفتم:من چند وقت پیش با این خط تماس گرفتم خودشون جواب دادن!گفت حتما اشتباه می کنید منم گفتم نخیر تو گوشیم سیو هستش! بعد گفتم شما شماره ی تماسی از ایشون ندارید؟ گفت: باید ازش اجازه بگیرم بعد می دم! منم فهمیدم که داره میگه باش تا بیاد!!!

اما...

اما در شب دل انگیز و پاییزی 22 مهر...

پشت تلفن داشتم با ستی خاطراتمون رو مرور می کردیم که ناگاه در میان این خاطرات گرانبها(!) یه شماره ی دیگه از جوادی یادمون اومد

منم خوشحال و خندون زنگ زدم

اول چند تا بوق خورد و و بعد وصل شد (صدای قاشق چنگال می اومد.طفلی داشته شام می خورده!)

م(این میم با میم هفته ی گذشته فرق داره هااا!): سلام

ج:هووم!(می دونی چرا هوم هوم می کرد؟ اخه طفلی دهنش پر بوده!)

م:خوبید؟

ج:هووم!(اولش فکر کردم زنگ زدم به بقالی سر کوچه که اینقداینجوری حرف میزنه!)

م:اقای نکونام؟

ج:هووم!(فکر کنم داشت ابگوشت می خورد که حیفش میومد لقمه شو قورت بده!)

م:اقای نکونام؟!

ج:شما؟

م:من مهدیه هستم!

ج: نیستش!(خوب تابلو خان می خوای خالی ببندی لااقل اِش اِش نکن!) تشریف ندارن!(دارم به خودم شک می کنم نکنه واقعا گوش درازم؟!)

م: مطمئنید؟!

ج:بله

م: مطمئنید خودتون نیستید؟

خواست یه چیزی بگه اما قطع کردش!

منم پیام کوچولو دادم که:کاپیتان تیم ملی هستی احترامت واجب.درک می کنم که مزاحم زیاد داری اما هیچی دلیل نمیشه که گوشی رو قطع می کنی.خدا به ادم هر چی میده جنبه شو هم بده.از کاپیتان پاس این کارا بعیده!

5 مین بعد زنگیدم

این دفعه باز هم صدای قاشق چنگال می اومد گویا ابگوشته خوشمزه بوده!

م:سلام

ج:سلام

م:من مهدیه هستم

ج:به جا نمی ارم!(تو:بی جا کردی! باید در برابره سرورت احترامات رو بجای بیاری!من: بابا منظورش که اون نیستش از گناهش در گذر! یعنی یادش نمی امد کی اومد ابروش رو به باد داد؟!)

م:از هواداراتونم یه سوال کوچولو دارم مزاحم غذا خوردنتون نمی شم!

ج:بفرمائید(الان تو دل جواد قند اب کردن! جواد:ایول ایول شرش کم! البته منظورش از شر یه وقت من نیستمااا!)

م:من قبلا ازتون پرسیدم شما 360 دارید شما گفتین نه اما بعدش یه اتفاقایی افتاد که معلوم شد دارید! (یعنی رسما بهش گفتم پینوکیو!)حالا بلاخره واقعا دارید یا نه؟

ج:باید به شما بگم؟(وایییی یکی بیاد منو با کاردک از رو دیوار جمع کنه!)

م:نه شما وظیفه ای ندارین اما من می خوام بدونم

ج:اگه دوست نداشته باشم؟!

م:من واسه ام مهم بود واسه همین پرسیدم

ج:این یه چیزه خیلی شخصیه که من 360 دارم یا نه!

م:اگه شخصی بود 360 نمی ساختین!(حالا بیاد یکی جواد رو جمع کنه! 1-1 مساوی!)

ج:خوب! اگه 360 داشتم به همه ی ایران می گفتم!(منظورش از همه ی ایران من و تو ایم مگه نه؟! اینجا خیلی احساس بچه معروفی می کنهااااا!)

م:اها! یعنی 360 ندارین؟

ج: اره دیگه, من 360 ندارم

م:جدا؟

ج:بله!

م:راستش من نمی دونم این یارو کیه که میگه من نکونامم و از این حرفا

ج:چرا به خودش زنگ نزدین؟

م:شماره شو از کجا می اوردم؟

ج:از همون جایی که شماره ی منو اوردی!

م:خوب من که نمی دونم اون کیه وگرنه خودم باهاش برخورد می کردم!

ج:شماره ی منو از کجا اوردی؟

م:خوب شماره ی ادمای معروف خیلی راحت میشه دراورد(اگه اونجا بودم فکر کنم جواد منو می زد! این شماره ی جواد شماره ی سکرتش بوده که مامانشم نداشته!)

ج:اِ خوب.

م:مرسی از وقتی که دادین خدافظ(جواد:اخ جوون دیگه برم سراغ ابگوشتا!)

ج:مرسی خدافظ

خلاصه اینکه اقای نکونام یه صحنه فکر کرد دیوید بکامه! که اینقد کلاس می ذاشت!

اگه همین هوادارا نبودن امثال نکونام رو حتی بقال سرکوچه نمی شناخت چه برسه به یه کشور یا یه قاره!

مگه امثال نکونام کی هستن که میان اینجوری خودشون رو می گیرن؟

از اولین خبرنگار تا اخرینشون که با جواد مصاحبه کرده عکسشو تو مجله انداخته باعث شده که نکونام رو مردم بشناسن وگرنه ملت که علم غیب ندارن یه شخصی به نام جواد نکونام در تهران زندگی می کنه حالا اگه کسی روزنامه نخوونه جواد رو نمی شناسه یا تی وی نیگا نکنه! اون موقع بود که فوق فوقش دختر بقال سر کوچشون جواد رو بشناسه! البته ممکن بود این به دخترای دبیرستان کوچه بقلی هم سرایت کنه!

جواد از فریادهای جوادهههههههههههه نکونام جوادهههههههههه نکونام تو ازادی به اینجا رسیده وگرنه اونم یه ادمه معمولیه

هر جور فکر کنی نمی شه رفتارمغرورانه ی نکونام رو توجیح کرد!هوادارا نکونام فروتن رو بیشتر دوست دارن تا این نکونام که گویا از دماغ فیل افتاده!

من درک می کنم که جواد خیلی مزاحم داره درک می کنم که صبر ادم هم یه حدی داره و ادم بلاخره از این همه مزاحمت خسته میشه اما منم زنگ نزدم که مزاحم بشم و چرت و پرت بگم

جواد باید اول ببینه طرفش کیه بعد حرف بزنه!

این رفتارا واسه ش گرون تموم میشه

چرا خداداد رو هنوز که هنوزه همه دوسش دارن؟چون خداداد همیشه خودش رو جدای مردم ندونسته

چطور شد که کریمی تونست برگرده ایران؟ و واسه پرس بازی کنه و اتفاقا موفق هم باشه؟ چون هوادارا پشت سرش بودن و قطبی هم بر خلاف خواسته ش با اومدن کریمی موافقت کرد چون نمی خواست روبروی هوادار وایسه چون اونم عواقب این کار رو می دونه!

اگه پس فردا که دورانه جواد تموم شد کی جواد رو قبول داره؟ فوقش می گن این بازیکن اسبق تیم ملیه! اما اون موقع ست که باید حسرت بخوره که من چرا نتونستم اسطوره بشم؟ چرا من نتونستم تو قلب مردم بمونم؟

می دونید چرا؟؟

چون جواد یه عمر تافته ی جدا بافته بوده حالا مردم چطور می تونن کسی که باهاشون فرق داره رو قبول کنن؟

نمونه اش دایی...

اگه به حرف هوادارا احترام می ذاشت الان خیلی محبوبتر بود

این خیلی دردناکه  که ادم بعد یه عمر دوویدن تو چمن و عرق ریختن برای مردم , همون مردم بیان و ادای ادم رو در بیارن و یا جوک  بسازن

دعا کنید نکونام یه روز به اینجا نرسه

امیدوارم یه روز بفهمه من چی گفتم

راستی یه سوال!

دیکته ام از قبل خیلی بهتر شده نه؟تو اپ قبلی اصلا غلط املایی نداشتم!

از تمام عزیزانی که در مسابقه ی پیام کوچولوی هفته ی پیش شرکت داشتن کمال تشکر رو دارم حالا هم جواب مسابقه رو اعلام می کنم:

قحطی زدگی دختر در کوچه ی محل سکونت و فامیل!

البته شما خیلی به جوابش اعتماد نکن! به پیشنهاد دوستان قرار شده تا ماهانه یه مسابقه ی پیام کوچولو بزارم

راستی بچه ها بعد از مسابقه ی پیام کوچولوی هفته ی قبل قیمت یکی از کوچه های یکی از مناطق تهران ناگهان به طور مرموزی افزایش چشم گیری داشته کارشناسان علت اصلی این معضل رو جوادی می دونن! ربطش رو در پاراگراف بالایی نه بالاترش جستجو کنید!

واییییی زهره جون مردم از خنده! خدا نکوشدت... داری رو دست من بلند می شیاااا! من به درگاه الهی دارم دعا می کنم یه وقت خدای نکرده دور از جون جواد نیاد اپ تولدش رو بخوونه که دوباره بیچاره می شم و این دفعه واقعا میاد مشهد و به وعده هایی رو که قبلا داده بود جامه ی عمل می پوشونه!

در ضمن جواد دختر خاله نداره اون یکی هم که داره شوهر داره! پس خوشحال باشید! اما دختر عمو... خدا رحم کنه!!! 

برو بابا نکو چشم دیدن منو نداره (البته اینو بد تعبیر نکنید اخه جواد شماره ی عینکش رفته بالا خیلی چیزا رو نمی بینه!)

امام رضا نتونست یه نیم ساعت بیشتر جواد رو مشهد نیگه داره اونوقت من...

کلی خندیدم بابا

بازی بعدی تیم ملی 29 ابان هستش

تا یه روز بعد خدانگهدارتووووووون

| یادگاری از مهدیه
      ::های های جواد خان××سردار کل ایران::
  سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۷ (۶:۱۱ ب.ظ)

بدو بدو جودا بدووووو

چرا قیافتو کج و کوله کردی؟ لبتو چرا داری گاز می گیری؟ خود ازاری داری؟؟؟

 

متولد ماه مهر و رو دست نداره جی جی اگه لنگه شو پیدا کردی من بابت همچین چیزی جایزه نمی دم! برو از همون علی و بهزاد جایزه بگیر!

درود و سلام فراوان به پیشگاه بکس باحال هوادار نکونام

حالت چطوره جیدلم؟ مامی جونت بهت سلام کردن یاد نداده؟ (تو: نه!) باشه من که همه ش دارم تو وبلاگم کارای فرهنگی می کنم اینم روش! یه روز بیا تا اداب معاشرت رو به طور کامل و البته تضمینی (100%) بهت یاد بدم (تو: باشه!)

در ابتدا می خوام میلاد با سعادت یگانه اختر تابناک اسمان نجابت (اوهو اوهو) صداقت (اینو حتما هستم!) و  ولایت ( چون قافیه به تنگ اید مهدیه به جفنگ آید!) رو به پیشگاه شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض  کنم ان شا ا... که خوشی اخرتون باشه(!!!)

هواخاهان محترم نكونام بياييد در 29 سالگي نكونام براي هر چه زودتر 60 ساله شدن (به دلايل فني!)ايشان به درگاه باري تعالي دعا كنيم باشد كه فرجي شد با تشكر بنياد امور از هوادارن نكونام

28 سال پیش در چنین روزی یه پسر لپ گل گلیه کپلیه گوگولی پا به عرصه ی وجود نهاد حالا به افتخار نی نی 28 ساله بزنننننن کفوووووو

امروز تا ته این اپ با تولد ستاره ی فوتبال ایران کاپیتان پاس باشید و مطمئن باشید کلی با هم حال می کنیم

اول می خوام واستون چایی چایی بخوونم البته اهنگهای درخواستی رو هم می خوونم البته بجز مهستی! هر چی بگید

قد بلند گیسو کمند دوماد بندر جوادی جواد عشق تو تو قلب عاشقای بندر جوادی جواد

جوادی عمر دوباره ی من جوادی جواد بی نشونم نکن ای ستاره ی من جوادی جواد

عقبیاااااااااااااااااا

حالا دست دست دست

گور بابا اقدسسسس

جواد باید برقصه از هوادارا نترسه

(بعد یک ساعت)

حالا دست دست دست دوماد مرخص(از اینجای مجلس رو دیگه جواد رو می پیچونیم اخه مجلس زنونه است!)

 من الان در حد بادکنک توپم (چرا نباشم؟)

 اگه به مغزهای گران قدرتون کمی فشار بیارید اپ ویژه ی تولد جوادی رو یادتون می اد پارسال زندگینامه ی جواد خان رو از زبان خودم نقل کردم و شما ها هم کلی حال کردید اما امسال نشستم به سلولهای گرامی خاکستری فشار اوردم و کلی  گلوکز سوزوندم اما متاسفانه به این نتیجه رسیدم که گویا سلولهای خاکستری نشریف بردن هالی دی ! چون به مغز مبارک هیچ ایده ای نمی رسید تا اینکه...

تا اینکه پریشب از شبکه ی خراسان برنامه ی 94 (همون نوده خودمونه البته با احتساب وقتهای اضافی!) یک مصاحبه ی لیو و وری وری هات پخش شد حدث زدم که هیچ کدومتون این مصاحبه رو ندیده باشین منم که وصف مهربونیهام عالم گیره و شهره شده واستون تایپیدمش

م: اول با هموطنان عزیز سلام داشته باشید

ج:خوب من خدمت همه ی هموطنان عزیز سلام عرض می کنم امیدوارم هر کجا هستن خوب و خوش و خرم باشن

م: طاعات و عبادات شما قبول درگاه حق.

ج: باشه!

م: می خوایم اول در مورد معمای تولدت حرف بزنیم

ج: معما؟ متوجه نمی شم

م:  بزار روشنت کنم(الان یه لامپ 200 ولت تو مغز جواد روشن شد! خاموشش کن تا بابا برقی ندیده!) من خودم شخصا در جاهای مختلف روزهای مختلفی برای تولدتون خووندم! 10 شهریور 11 شهریور 16 شهریور 17 شهریور 6 مهر 15 مهر 16 مهر و حتی 6 اذز! اون هم در سایت و مجله های معتبر! حالا نظرت چیه؟

ج: (می خندد) من عاشق معما های سختم! بزارید حلش کنم! کاغز و قلم لطفا!!

پس از یک ساعت تامل...

ج: من متولد 16 مهرم!

م: الان چند ساله شدی؟

ج: 8 سالم تموم شد

م: 8 سال؟؟! ما شنیدیم 28 سال

ج: خوب از 20 فاکنور گرفتم!

م: ریاضی ت هم که خیلی خوبه

ج:منو اینطوری نیبین من بحری از معلوماتم!

م: درسته می گن نکونام صغر سن داره؟

ج: خوب نه این کذب محضه. توطئه ی عوامل ضد انقلابیه. می دونید که من بچه ی انقلابم!

م: بر منکرش لعنت!

ج:فقط پدرم یکماه شناسنامه رو کوچیک گرفت که زود تر برم مدرسه

م: یعنی پدرت از عوامل ضد انقلابیه؟

ج: نخیر اقا.اصلا  اون یه ماه کجا رو گرفته؟ بعدشم من تو همین فوتبال کسی رو می شناسم که با نادر شاه دهلی رو فتح کرده, مشقای محمد قاجار رو نمی نوشته , رضا شاه رو تو گور کرده  و دسبوس محمود شاه صغیر از دودمان بلدزر (احمدی نژاد رو میگه) رو هم کرده اما فقط 28 سال داره!

م:کی؟ اسمش رو باید تو رکوردای گینس ثبت کرد

ج: خودم!(به این می گن گمراه کردن افکار عمومی!)

م:تو اون یک ماه چه همه اتفاق افتاده!

ج: خوب زمان مثه برق می گذره

 م:اقای نکونام شما خیلی ارزشمندی هااا

ج:شما لطف دارین مرسی چطور مگه؟

م:اخه  دیگه الان جزو میراث ملی محسوب میشید

ج: با تمام اینها سر مربی تیم ملی قدمتشون به عصر ژوراسیک بر می گرده ! ایشون از افتخارات ایران هستش!

م: خوب به عنوان اولین سوال می خوام در مورد سفر قبلی تون به مشهد توضیحاتی بفرمئید

ج: پس از اون موقع داشتی تست هوش می گرفتی؟ تا حالا که20 تا سوال کردی!

م:مسیر بحث رو عوض می کنی؟!

ج: (به صورت زیر پوستی حرص می خوره!) سفر بسیار پر باری بودش هوای مشهد خیلی سنگین هستش ادم خوابش می بره(بهونه ی ادم تنبل هم اینه دیگه ) منم تا تونستم کمبود خواب ام رو جبران کردم. ان شا ا... که خدا خودش زیارت ما رو قبول کنه. (بچه رفته تخت هتل رو جای ضریح زیارت کرده! گویا خودش رو هم به تخت دخیل بسته! انگار حاجت هم داده تو هم امتحان کن!) ان شا ا... که باز هم قسمت بشه تا برای خواب اِ اِ بخشید برای زیارت به مشهد بیام!

م: از مشهد چه سوغاتی با خودت بردی؟

ج: (ابتدا سرخ و سفید و سبز میشه بعد می گه:) مهم سوغات روحانی هستش که من تونستم بار توشه ام رو سنگین تر کنم و کوله باری از مهر و صفا و صمیمیت و سبدها عشق رو برای خونواده ام به ارمغان ببرم ( وای ی ی ی خداییش اسمت برازنده ته! چرا این همه ولخرجی؟ یه ذره اقتصادی فکر کن!)

م: وضعیت تیم ملی چطوره؟

ج: خوب تیم ما اولش... خوب نبودش... اما بعدش... بهتر شدش...(اها اینجاست که می فهمیم نکو تو دبیرستان غیر شیطونی درس هم خوونده. تو این جمله, ارایه ی سجع مشهوده!) شکر خدا اقای دایی سرمربی توانایی هستش که تونستش به تیم ملی کمک کنه(در اینجا هم رسما از ارایه ی پاچه خواری استفاده کرده) من خودم ارادت خاصی به اقای دایی دارم ( ارادتت رو تو المان نشون دادی بسه!) ما تو عربستان نشون دادیم که چه تیم قدرتمندی داریم. شما مشاهده کردید که حضور مدافعان ما از یک ردیف درخت مسمر ثمر تر بودند ( نه بابا اونقدا هم که خوب نبودن!)

م:سفر خونه ی خدا چطور بود؟

ج:توفیقی بودش که تو ماه رمضان نصیبم شدش واقعا لحظات پر شوری بودش(واج آرایی حرف ش)

م:اونجا چه دعایی کردی؟

ج: اول از همه عاقبت بخیری همه ی جوونا(شیطون بلا! تو هم اره؟!) و بعدش صعود به جام جهانی 2010(اره جون مهدیه! فقط همین؟)

م: وضعیتت تو اسپانیا هم که گویا خیلی عالیه

ج: هنوز زوده بگیم عالی.خوب کلمه ی بهتریه. وقتی که وقتش شد بهتون می گم تا بفهمید بهترین نکو کیه. اون موقع می تونید بگید عالی (دعای همه ی هوادارات هم همینه)

م: می گن نکونام خیلی اعتماد نفسش بالاست

ج: شایعه ست من فقط با شناختی که از خودم دارم اینا رو می گم (ماشالاه به این همه روحیه و اعتماد بنفس)

م: شما فکر می کنید شبیه چه میوه ای هستید؟

ج: (با خنده) سیب! (بابا سیب گرونه لااقل می گفتی پیاز که وصع ما هم برسه)

م: پس شیرینی؟

ج:نه من هنوز نرسیده ام! ترشم!(می ترسم تا تو برسی سر درخت کپک بزنی!)

م: اسپانیا خوش می گذره؟

ج: بله مردم اسپانیا(تو بخوون دخترای اسپانیایی) خیلی مهمون نواز و مهربون هستند از وقتی هم که مسعود اومده سور و سات خنده جور شده

م: اون وقت کار ایی اقا مسعود بیشتره یا دلقک؟

ج: چطور مگه؟

م: اخه یه جوری حرف می زنید که روم به دیوار دور از جون اقا مسعود, اوساسونا اسباب بازی استخدام کرده واسه شما!!(گفتم اگه اینو تایپ کنم هوادارای شجاعی سر به طغیان بر می دارن اما دیدم اونا با جنبه تر از این حرفان)

ج: (می خنده) نه بابا تا شما ها هستید من سوژه ی خنده کم نمی ارم!

م:شما مجرد هستید؟

ج: بله اگه خدا توفیق بده و مامان بزاره!

م: انگار بد نمی گذره؟

ج: چرا بد بگذره؟ جا داره اینجا از تمام (بببببووووووققققق) تهرونی و اسپانیایی تشکر کنم

م:شما قصد ازدواج ندارید؟

ج: خوب اگه شما خواهری مادری سراغ دارید معرفی کنید!

م:....(سانسور)

ج:...(سانسور)

م:...(سانسور)

 

 برنامه قطع شد

یک ساعت بعد...

 

م: نظرت در مورد ازدواج فامیلی چیه؟

ج: خوب نظر مامانم که مساعده! (نه تو رو خدا بچه تون کج و کوله میشه) اما اگه یه خانوم با شخصیت  قد بلند سفید و چادری تو فامیل باشه خوب با اجازه ی هوادارا ببببببببببببببببببعله(شو لو لو لو)

م:کسی رو در نظر داری؟

ج: کی؟ من؟ نه بابا اینا همش شایعه ست! من نمی دونم این شایعه ها از کجا میادش(از ولنجک!!!)

م: شایعاتی در مورد روابط پنهانی شما با دختر ملکه ی اسپانیا شنیده شده میشه توضیحی بفرمائید

                                                     :::دی دی ری دی ری دی دی:::

                                 حالگیری ضرغامی(تو بخوون پیامهای بازرگانی!)

این قسمت نکیر و منکر                  قسمت هزار و شونصد و چهل و شیش

دیرینگ دیرینگ (زنگ تلفن)

تلاش (نوه ی کوشا جان!) : علو! ... بله... پدر بزرگ کوشا جان! پشتیبانت...

زحمتکش ( نتیجه ی کوشا جان) : پدربزرگ کوشا جان پشتیبان چی کار می کنه؟

خود کوشا جان : برای قبولی در ازمون اخرتم به کانون مراجعه کردم!

زحمتکش : حالا فایده ای هم داره؟

کوشا جان : می بینی که! اگه قسمت نشد برم دانشگاه لااقل ازمون نکیر و منکر رو پاس می کنم می رم بهشت!

زحمتکش : شماره اش چی بود؟

              یاد داشت کنید :               882 بقیه شو بدو...

                  

کانون اصلاح و تربیت اِ اِ ببخشید کانون فرهنگی اموزش ( pencil چی!)

خالی بند اولی: امرسان ما مثه یه تیکه از قطب شمال می مونه!

خالی بند دومی: این که چیزی نیست تو امرسان ما ماموت هم رویت شده!

خالی بند دومی: تو امرسان ما میوه ها از خوشحالی می رقصن!

خالی بند دومی: این که چیزی نیست تو امرسان ما ژله ها بندری می رن!

ناگهان امرسان به صدا در امد!

-بابا کم خالی ببندین

 اولی:  امرسان ما!         دومی: نخوره تو دهنتاااا! نخیرم امرسان ما!

                                                      دی ری دی دی ری ری

ج:خوب ایشون چند بار به من اظهار علاقه کردن در مورد روابطمون این شایعه ها رو هم خودش پراکنده کرده که بیام بگیرمش اما من به ایشون علاقه ای ندارم ( دختر ملکه ی اسپانیا: لیاقتت همون ...!)

م: از خوونواده ت بگو

ج:4 تا داداشیم در صدر لیست جواد خان, اقا مهدی, داداشیم(محسن شیرین رو میگه!) و تحفه ی اخری هم مسعود!(البته با پوزش از ستی جان)

م:کدومشون رو بیشتر دوس داری؟

ج: خودم رو!

م: نه تو داداشات

ج: خوب غیر داداشیم که الهی من قربونش بشم همه رو یه اندازه دوس دارم البته غیر مسعود که سنگ تیپاخورده ی رنجور فامیله!

م: بزرگترین افتخار کودکیت چیه؟

ج: غیر از رکورد شکنی پرتاب سرعتی گربه! تو جریان اون عملیات انتهاری که خودمم جانباز شدم تونستم تمام جهاز مامانم رو به خاکستر بشونم!(احسنت! حقا که نام بلند اسکندر رو به شایستگی زنده کردی)

م: اونوقت شما نسبتی با اسکندر مقدونی ندارید؟

ج: نه فقط شباهت ظاهریه! من از همین تریبون اعلام می کنم که هیچ نسبتی با این اقا ندارم منو وارد وسائل سیاسی نکنید!

م:اهل موسیقی هم هستید؟

ج: خوب من و مسعود داداشم از چند تا گروه متال پیشنهاد داشتیم اما دیدیم نون و اب فوتبال بهتره بیخیال شدیم

م: ازسینما چی؟

ج: اتفاقا واسه فیلم حضرت یوسف (ع) نقش یوسف پیامبر رو به من پیشنهاد کردن اما خوب مشغله زیاد بودش رد دادم!(خداییش جوادی از یوسف تو فیلم خوشگلتره زنخدان هم که داره دیگه چی می خوان؟) از کارتون فوتبالیستها هم پیشتهاد داشتم چون داشتم تو کارتون تام و جری بازی می کردم رد دادم(بچه ها او موش موشی جواده خودمونه!)

م: از چه چیزی لذت می بری؟

ج: من بیشتر با صدای طبیعت حال می کنم

م: صدای بارون؟ از این جور چیزا؟

ج: اره تقریبا یا نوای ملکوتی کلام خودم(حالا یه دهن مهستی بخوون برامون!)

م: اگه فوتبالیست نمی شدی چه کاره میشدی؟

ج: شاید شاعر می شدم

م: اِ باریکلا پس طبع شعر هم داری؟ حالا یکی از شعرا تو بخوون ببینم

ج: جوادا! نامرد نکونام نه انست که خود ببوید         یوسف گم گشته باز باران با ترانه

م: به به! حالا معنیش رو میشه بگید

ج: خوب یه جورایی به روز مادر مربوطه کتاب شعرم هم الان زیر چاپه

م: مثه این شعر بالاییه مربوط به روز مادره؟

ج: نه این یکی در مورد روز پدره!

م: احسنت تو ترشی نخوری یه چیزی میشی اخرش هااا

ج: شدم. جواد نکونام کم کسیه؟

م: بله درسته  تا حالا شده عاشق دختر بشی؟

ج: می خوای حرف بزنی رک تر بشم؟(بیتی از اهنگ اینجا تهرونه اثز استاد لشکری!)

م: نخیر اقا! شوخیت گرفته؟ یا داری مسیر بحث رو مخدوش می کنی؟

ج: بی جنبه! چرا می زنی؟ خوب راستش اره!

م:جدا؟ طرف کی هستش؟ کجا دیدیش؟

ج: زیبا ترین معصوم ترین با شخصیت ترین ادمی که تو عمرم دیدم! هفته ی پیش تو ماشینم نشسته بود.

م: جالب شد

ج: اره  از تو اینه ی ماشین دیدمش که با چشمای معصومش عاشقانه منو نیگا می کرد!

م: خوب حالا بگو ببینم اسمش چیه؟

ج: جواد!

م: جواد؟؟؟

ج: خوب اره خودم رو تو اینه ی ماشین دیدم یه دل نه صد دل, دل باختم!(می زنه زیر خنده!)

م: حالا منو اسکول می کنی؟ دارم واست!

ج: این چه فرمایشیه قربان!

م: تا حالا سر کسی رو شیره مالیدی؟

ج: اون سالها که در کسوت شیطون فعالیت داشتم این کار رو می کردم اما حالا دیگه نه!(اره مرگ مهدیه!) اون کارا ماله دوران جاهلیت بود!

م: می گن نکونام خیلی شره! درسته؟

ج: نه بابا! به چشمای معصوم من نیگا کن اصلا به من شر بودن میادش؟(درسته! از تومعصوم تر مهدیه ست)

م: می گن خیلی به اوسکول کردن ملت علاقه داری درسته؟

ج: (میخنده) ای بابا به این زودی رسوای عالم شدم؟! من که کاری نکردم شماها اینقد گیر می دین اصلا من بدون حضور وکیلم حرف نمی زنم!

م: چقد اهل دروغی؟

ج: اصلا اهلش نیستم!! (اره خوب نکونام جزو اون دسته ادماست که اگه دروغ هم نگه اما راستش رو هم نمی گه!)

م: اگه بهت بگن می خوان یه جا تبعیدت کنن و خودت می تونی انتخاب کنی کجا تبعید شی کجا رو انتخاب می می کنی؟

ج: خوب خونمون

م: خونتون؟

ج: پس کجا؟ حونشون؟

م: نه غیر خونتون!

ج: (جوادی دوباره به صورت زیر پوستی حرص می خوره!)خوب من بگم اتاق تمساحها شما خیالت راحت میشه؟ از اول مصاحبه می خوای منو سر به نیست کنی اول که گیر دادی به ازدواج من, بعدش می خواستی خواهرتو به من بندازی , حالا هم که داری من رو می فرستی اتاق تمساحها!

م: این چه فرمایشیه؟ تمساحها موجودات به این دوست داشتنیی . دلت میاد؟ برو تو اتاق تمساحها مشکلت رو باهاشون مسالمت امیز حل کن!

ج: باشه من رفتم! مصاحبت با تمساحها بهتر از مصاحبه کردن با شماست!

بعد نکو وسط برنامه رفت! بعد این مصاحبه هنوز کسی نکونام رو در هیچ مجمع عمومی ندیده بعضی بر این عقیده اند که هنوز داره با تمساحها رایزنی می کنه!

در همین هنگام بود که از خواب خوش بیدار شدم(عجب خواب توپی بود!)

(این مصاحبه حاصل تراوشات دهنی و توهمات مهدیه است و فاقد هر گونه اصالت است. استفاده از مطلب با ذکر منبع بلا مانع می باشد!)

در اخر هم از اقای نکونام که همیشه به هواداراشون لطف داشتن و از شوخی های هواداراش که بی منظور هستش ناراحت نمی شن تشکر ویژه دارم و ارزو می کنم 29 سالگی شون توام با تمام ارزوهای قلبیشون باشه

من و شما هم که می دونیم جوادی خان چه جور ادمیه پس این مصاحبه ی خیالی هیچ چیز رو تغییر نمی ده...

 خوب وارد فاز بعدی جشن میشیم

در این فاز یه مسابقه داریم با جوایز استنایی :

یک دستگاه ویلا در سواحل زیبای خط 8 چالوس با امکانات کامل

چند دستگاه بی ام و در رنگ بندی و مدلهای مختلف

یک دستگاه منزل مسکونی در ولنجک

و صدها قلم جایزه ی نفیس

حالا پرسش مسابقه:

دلایل عدم ازدواج نکونام کدام گزینه ی زیر است؟

بوزینه ی 1: قحطی زدگی دختر در کوچه ی محل سکونت و فامیل!!

گزینه ی 6: جواد دختر عزرائیل رو می خواد واسه همین صبر می کنه تا باباش بیاد با هم صحبت کنن!

گزینه ی جوان: نداشتن وسع مالی برای پرداخت هزینه های زن و بچه

گزینه ی جیم: صلوات بفرست دعوا رو ختم کن!

گزینه ی یکی مونده به اخر: داشتن عقل سلیم و بودن عیب!!!

گزینه ی اخر: سنگ انداختن دستهای پشت پرده جلوی پای کفتر عاشقی مثل جواد!

شما باید عدد گزینه ی مورد نظرتون رو به هر شماره ای که حال کردید اس ام اس کنید (البته به جای استفاده از واژه ی سخیف اس ام اس بخوون پیام کوچولو) یک قرن دیگه در مزرعه ی اخرت قرعه کشی روبا حضور جواد نکونام انجام خواهیم داد

در این مسابقه برنده شدن ملاک نیستش مهم اخلاق ورزشیه! پس شرط ادمیت رو رعایت کن و به خودم پیام کوچولو نده!

هوادارای تیم اوساسونا برای نکو و مسعود در استانه ی سفر به ایران اومدن با کلی نضرع و گریه زاری و التماس درخواست مسئولان اوسا رو راضی کردن براشون یه گود بای پارتی گرفتن (از این اسپانیاییا یاد بگیر واقعا جای بسی شرمساری داره تو چرا واسه جوادی هلو پارتی نمی گیری!) و خلاصه اینکه حسابی خودشون رو چای شیرین کردن فقط خدا کنه جوادی دیابت نگیره! دوباره جو گیر بشه نصف مبلغ قراردادش رو بیاد واسه هوادارای اسپانیاییش ابنبات چوبی بخره!(کی حرف از خوردنی زد؟؟ منم می خووووام!)

گویا تو این مهمونی ۵ هزار نفر شرکت کردن (از اونجا که 70 در صد جمعیت پامپلونی خانوم هستش با یه ضرب و تقسیم میشه فهمید که چیزی بالغ بر ۳ هزار و ۵۰۰ نفر خانوم تو این مهمونی بودن!) و 10 هزار نفر هم در نظر سنجی سایت واسه جواد و مسعود ارزوی موفقیت کردن

امیدوارم روز زیبای 16 مهرتون پر از مهر باشه و صمیمانه ترین تبریکها رو به شما که در سه سال حیات این وبلاگ تنها نذاشتین به مناسبت ۱۶ مهر خدمتتون عرض می کنم خیلی دوستون دارم

این شعر هم اختتامیه ی اپ امروز

در ابتدای جاده ی پاییزم بود دوباره رویاهای غم خیز تو... و باز دوباره خود فریبی های من ... پاییز زیباست و تو نیز زیبایی... و این کافی ست برای قلب بهانه جوی من تا دوباره رویاهای محالش را ارزو کند(قاصدک)

     پاییزتون زیبا  خدانگهدار

| یادگاری از مهدیه
      هم اكنون نيازمند ياري سبزتان هستيم! بنياد امور حمايت از هواداران نكو
  شنبه ۶ مهر ۱۳۸۷ (۵:۶ ب.ظ)
سلام به همه دوستان گرامي چار پايه در اعمال خير!
اصلا خدا هم گفته اسبقوا في اعمال خوبپس چه نيكو ست فردا با ان شدن خود در ساعت 3 در انجام يك عمل خدا پسندانه شركت كنيد! حالا فردا كه ان شديد متوجه خواهيد شد چه عمل نيكككككي ...نمي دونم اين روزنامه ي خراسان چي شده كه اينقد عاشق نكونام شده و هر روز نكو پاي ثابت اخبارشه!(روزنامه ي خراسان: خوب دله ديگه گل كه نيست!)ديروز نوشته شده بود كه مموش با اينكه الان سرما خورده اما حتما روضه هاش رو مي گيره! ايشالاه كه قبول باشه تو اين دوره كه  تقريبا 99% بازيكناي ايراني سالهاست نمي دونن روضه كيلو چندهاين يكي نعمته!
چارشنبه عيد فطره عيد فطر هم يعني پايان قرطنيه اشپزخونه يعني...
غير از جنبه هاي شكمي تو اين رمضون چه عمل مفيدي انجام داديم؟
اين افشين قطبي تعادل رواني نداره! چرا اينجوري مي كنه؟قبلا كه پسر گلي بود لابد چشم شده! يادتونه اوايل كه اومده بود ايران چقد اروم بود به جون خودم اگه مي رفتي حتي گازش مي گرفتي فقط بهت نيگات مي كرد!شايد هم مي گفت اقا لپم خوشمزه تره ه ه اااا!!!اما حالا قاطي كرده! اين فوتبال ايران همه رو به مرز جنون مي كشونه مثلا همين برانكوي خودمون... البته  اون جنسش خوب بود تا 4 سال دووم اورد اما گزارشهاي رسيده حاكي از ان است كه برانكو الان تو يه بيمارستان رواني در كرواسي بستري شده! پزشكش اعلام كرده اميدي به بهبودي اين اقا نيستش! گويا ايشون مدام نام خبرنگاراي ايروني رو به زبون مياره انگار عشق به فوتبال ايرون سر انجام كار دست اقاي مجنون داده!!!(به گزارش مهديه شايعه ساز!)

مرجان خانوم من رفتم تو وبلاگت يه كامنت بلند بالا نيز تايپ كردمسندش هم كردم اما ناگهان ندا امد كه هوي يره تو نمي توني كامنت بزاري الان به من كلي بر خورده يالا بيا براي طلب مغرفت كن از درگاهم شايد كه مورد الطاف من قرار گرفتي

نگار جون من كه فارسي حرف مي زنم به خدا ... تازه لهجه ي شيرينم كه توي اپهام مشهود نيستش!بعضي چيزا هستش كه همه نمي دونن واسه همين گيج مي شن چشم از اين به بعد سعي مي كنم گنگ حرف نزنم اما بعضيا كه خبر دارن متوجه ميشن 

ايشون 3 تا داداش داره اگه گفته 2 تا شايعه ست!
مرجان جون فكر نكنم جواد به نوه دار شدن و ... برسه!! در ضمن من قصد ازدواج ندارم مي خوام ادامه ي تحصيل بدم!
گل عزيزم ادم نبايد به حرف اين پسره اعتماد كنه! مي ترسم اخرش هم بترشهالان يه ساله كه دست هواداراش رو تو حنا گذاشتهاخرش هم من رو دق مي ده از دست اين پسره مامانش الان چه حاليه!
زهره خانوم از شما هيچ ميلي به من نرسيده!من ميل تازه اي نداشتم پس خودتون رو برين سياه كنيد(دلمو شيكوندي! ميرم سرتو مي شكونم!! )
از در و ديوار و پنجره گفتم از جوادي هم بگم نگين اين مهديه با جواد مشكل داره! پشت سر جوون مردم شايعه پراكني نكنيد!
دوشنبه ساعت 7:30 (اگه اشتب نكنم) اوسا با نومانسيا بازي داره ايشالا كه مي برن (همين دو خط هم از سرش زياديه! )
شوخي بوداااا باز جدي نگيرين !

خوب ما رفتيم ديگه تا بعد باباي

 
تو اين عكس ابروهاي كمونيه اقا جواد مشهوده!اين عكس ماله جام ملتهاست

Foto
Foto
اين همه ادم داره به چي مي نگرد؟

Foto
| یادگاری از مهدیه
      ::هميشه در قلب ما ...::
  سه شنبه ۲ مهر ۱۳۸۷ (۵:۳۲ ب.ظ)
سلام به دوستاي خوبم
خدا بگم اين داداشه خل و چل منو چيكار نكنه!
صبح بعد بازي اوسا با والنسيا از داداشم پرسيدم بازي چند چند شد؟ گفت: 4 بر صفر به نفع والنسيا!!! گفت يه گلشو هم نكونام خان عزيزت راهي دروازه ي خودي ساخته! منم همونجا نزديك بود سكته كنم! با خودم گفتم نكنه اين پسره ي سر خوش به خودشون گل زده باشه؟ واسه همين دويدم و دويدم تا به كامپيوتر رسيدم فوري كانكت رو ديدم كليكي روش نمودم سايت اوسا رو ديدم! اگه گفتي چي ديدم؟ بله نكونام طفل معصمو هيش كاري نكرده بلكه واسه اوسا خيلي خوب بازي كرده اما داداشم... حالشو مي گيرم چرا با احساسات لطيف من play  كرده؟
و اين سان بود كه من نه تنها از باخت يك بر صفر شون ناراحت نشدم بلكه فراوان خوشحال گشتم
واي واي بزارين از صحراي كربلا بگم اين دبيرا مثه شمر اومده بودن زهر چشم مي گرفتن خلاصه اينكه پيشي كوچولو هه رو دم در كلاس كشتن!!! و نشستن كلي در وصف رشادتها و كمالات خويشتن قصه ها سر دادند ما هم مثه شاسكولا مات و مبهوت اين همه فرزانگي قرار گرفته بوديم!

مرجان جون من تيغ ندارم چه برسه به شمشير! من فقط شوخي مي كنم وگرنه من منظوري ندارم جواد يه شبه كه اسطوره ي ژاس نشده كه يه شبه نابود شه! منم كه قبلا گفته بودم قلبم به وسعت اسمانهاست واسه همين خيلي چيزا رو فراموش كردم در ضمن اون چيزايي كه من مي نوشتم كه بد نبود من بداش رو سانسور كردم!
واي زهره جون اون عكس رو نديدم ميشه واسم ميلش كني؟ من yahoo mail دارم gmail ندارم اگه لطف كني واسم ميل كن pas_is_champion_forever@yahoo.com
دوستان واسه تولد جواد نكو يه برنامه ي ويژه دارم اونايي كه تمايل دارن تو برنامه شركت كنن واسه ايديم اف بزارن هر كي پايه ي يه برنامه ي توپ هستش زود بگه كه وقت تنگ است





Foto
اين شبحي رو كه مشاهده مي كنيد چيزي ست به نام نكو



بازى هاى درخشان جواد نكونام در دو هفته آغازين لاليگا حالا نه تنها سيگاندا بلكه هم تيمى هاى او را هم به تحسين كاپيتان تيم ملى كشورمان واداشته است. 
نكونام كه در بازى هفته اول تك گل اوساسونا مقابل نايب قهرمان فصل پيش لاليگا را به ثمر رساند انتظار نمى رفت با توجه به حضورش در تيم ملى و به خاطر خستگى ديدار مقابل عربستان در هفته دوم نيز در تركيب تيمش به ميدان رود.
با اين وجود خوزه آنخل سيگاندا كه اعتقاد خاصى به دو ايرانى تيمش به خصوص جواد نكونام دارد او را از ابتدا در تركيب ثابت به ميدان فرستاد تا كاپيتان تيم ملى در دومين بازى اوساسونا ۹۰ 90 دقيقه براى تيمش بازى كند. نكونام كه در اين ديدار هم بسيار خوب ظاهر شد ميانه ميدان را در تمام طول بازى در اختيار داشت و بسيار بدشانس بود كه نتوانست دومين گل فصلش را به ثمر برساند.(قد بلند گيسو كمند جواد نكونام... عشق تو تو قلب زيگاندااا)
هافبك خلاق ايرانى اوساسونا مقابل مايوركا چند فرصت گلزنى خوب به دست آورد و در اوج بدشانسى ضربه پاى راستش در نيمه دوم به تيرك دروازه حريف خورد تا تعداد گل هاى او همچنان در عدد يك ثابت بماند. عملكرد درخشان نكو در مصاف با مايوركا بحث شد تا روزنامه اسپانيايى «ناوارا» بالاترين نمره را در ميان بازيكنان اوساسونا به او بدهد تا كاپيتان تيم ملى عنوان بهترين بازيكن تيمش را به دست آورد. پس از اين انتخاب روزنامه هاى ماركا و ناوارا روزگذشته در مطالبى جداگانه به چاپ مصاحبه اى با جواد نكونام و بيان آخرين اظهارنظر سيگاندا درباره او پرداخته است. علاوه بر اين در گزارش كوتاهى تعريف و تمجيد ياروسلاو پلاسيل بازيكن اهل جمهورى چك اوساسونا درباره نكونام نيز روى خروجى سايت ناوارا قرار گرفته است. «تلاش زيادى كرديم تا دو بازى اولمان را با پيروزى پشت سر بگذاريم. دوست داشتيم هر دو را ببريم. شايد در بازى اول خيلى شايسته پيروزى نبوديم ولى در بازى با مايوركا بايد برنده مى شديم. ديگر از اين به بعد نبايد فرصت هايمان را از دست بدهيم. اگر برابر مايوركا تنها از يكى دو فرصتمان خوب استفاده مى كرديم برنده بازى بوديم.» 
اينها صحبت هاى اوليه هافبك خلاق اوساسونا است. او حالا با اطمينان بيشترى از بازى هاى آينده تيمش صحبت مى كند. نكونام مى گويد با وجود سرماخوردگى اش واجباتش در ماه رمضان را هم به جا مى آورد.(اخييي جواد هر كاري كه نكنه نماز روضه اش سر جاشه ايشالا به خاطر همين روضه نمازا هميشه موفق باشه)
او معتقد است با اين وجود با توجه به پايان يافتن دوران مصدوميتش كه باعث شد تقريبا تمام بازى هاى فصل گذشته را از دست بدهد حالا با انگيزه اى فراوان در خدمت اوساسونا است: «بعد از پشت سرگذاشتن يك فصل بسيار بد، امسال بايد بيشترين تعداد بازى هاى ممكن را براى اوساسونا انجام دهم. بعد از پايان يافتن مصدوميتم فعلا فقط دو بازى براى اوساسونا انجام داده ام، البته شش بار هم در تيم ملى بازى كرده ام و در مجموع از اينكه دوباره مى توانم بازى كنم احساس بسيار خوبى دارم.» 
نكونام كه بدون شك تا اينجاى فصل برجسته ترين بازيكن اوساسونا بوده است معتقد است تيمش بايد همين راهى را كه در پيش گرفته ادامه دهد تا به وضعيت فصل پيش دچار نشود: «فعلا فقط دو بازى انجام داده ايم و نمى توان درباره چيزى قضاوت كرد ولى در اين دو بازى بد كار نكرده ايم و بايد همين مسير را ادامه دهيم. دوست دارم از فرصتى كه باشگاه در اختيار من قرار داده بيشترين استفاده را بكنم. خوشحالم از اينكه مسؤولان و مربيان اوساسونا به من اعتماد كرده اند. البته هنوز به مرز آمادگى صددرصد نرسيده ام (بزار 100% شه اونوقت لاليگا رو كه هيچ كل كشور اسپانيا رو يه جا ميتركونه!)ولى سعى مى كنم به بهترين شكل ممكن پاسخ اعتماد مربيان را بدهم.» 
كاپيتان تيم ملى ايران كه از حضور مسعود شجاعى در اوساسونا بسيار خوشحال است اميدوار است حضور او در اوساسونا به هر دوى آنها براى تثبيت جايگاهشان در تركيب اصلى اوساسونا كمك كند: «البته كه از حضور مسعود بسيار خوشحالم. چه كسى دوست ندارد در يك تيم خارجى يك هموطن و هم بازى اش در تيم ملى را در كنار خود داشته باشد من دو سال در اوساسونا تنها بودم (اووووخي گوگولي تنها بوده!)ولى حالا با حضور مسعود ديگر چنين حسى ندارم. مطمئنا حضور او به من خيلى كمك مى كند. ما در اينجا با هم زندگى مى كنيم و خوشبختانه مسعود خيلى زود با دوستان من رابطه برقرار كرد. من هميشه به او اعتماد كرده ام و دوست دارم او هم در اوساسونا به جايگاه ثابتى دست يابد. اميدوارم مربيان تيم به او هم اعتماد بيشترى كنند و مسعود بتواند بيشتر از اينها به اوساسونا كمك كند.» 
هافبك ايرانى اوساسونا درباره طرفداران جديد اين تيم در ايران نيز مى گويد: «فوتبالدوستان ايرانى با حضور هر كدام از بازيكنان مورد علاقه شان در تيم هاى اروپايى طرفدار آن تيم مى شوند و حالا با حضور من و مسعود در اسپانيا، اوساسونا طرفداران زيادى در ايران پيدا كرده است و اين موضوع باعث خوشحالى من و مسعود است.(كيو داره مي گه بچه ها؟)
اوخ شاخ نزني بتركه!           ولش كن بابا كله ي محيد رو كندي پسر!


نكو در پاسخ به اين سوال كه آيا دوست دارد رهبرى بازيكنان اوساسونا را در زمين به عهده بگيرد و فرمانده خط ميانى تيمش باشد نيز مى گويد: «هدف اصلى من بازى براى تيم و به دست آوردن نتايج خوب است. بعد از اين قطعا دوست دارم رهبرى بازيكنان را به عهده بگيرم و براى به دست آوردن اين موقعيت سخت تلاش مى كنم. دوست دارم به اين وسيله به اوساسونا كمك كنم تا بهترين بازى هايش را انجام داده و بهترين نتايج ممكن را بگيرد. اگر همه چيز خوب پيش برود و دوباره با مصدوميتى ديگر روبه رو نشوم خيلى زود مى توانم به مرد اول اوساسونا تبديل شوم.» 
هافبك مورد علاقه سيگاندا در پايان اظهار اميدوارى كرد تا تيمش در ديدار اين هفته برابر والنسيا بازى خوبى به نمايش بگذارد: «دو بازى انجام داده ايم و حالا با انگيزه اى فراوان منتظر بازى هاى بعدى هستيم. اين هفته تمام تمركزمان به والنسيا است و با تمام قوا به مصاف والنسيا مى رويم. من اينجا كاملا احساس راحتى مى كنم و احساس مى كنم در خانه هستم.(نه بابا بزار به گوش مامانت برسه!) حمايت خوب باشگاه هم باعث شده تا با خيال راحت فقط به بازى كردن فكر كنم. اميدوارم مثل دو هفته گذشته اين هفته هم بتوانيم از والنسيا امتياز بگيريم.


تا يه روز ديگه باباي به همه
Foto
اين سر خوش رو كه مي بينيد چهره اش را اين گونه كج و كوله كرده نيز نكونام است




| یادگاری از مهدیه

کدهای خفن جاوا اسکریپت

JavaScript Codes

">
design : imjava